پرسش :
معنا و ماهيت حقيقى شب قدر چيست؟ اين شب چه اهميتى دارد؟
پاسخ :
«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازهگيرى است.(1) «تقدير» نيز به معناى اندازهگيرى و تعيين است.(2) در اصطلاح «قدر» عبارت است از: ويژگى هستى و وجود هر چيز و چگونگى آفرينش آن(3). به عبارت ديگر، اندازه و محدوده وجودى هر چيز «قدر» نام دارد.(4)
بر اساس حكمت الهى در نظام آفرينش، هر چيزى اندازهاى خاص دارد و هيچ چيز بىحساب و كتاب نيست. جهان حساب و كتاب دارد، بر اساس نظم رياضى تنظيم شده و گذشته، حال و آينده آن با هم مرتبط است.
استاد مطهرىرحمه الله در تعريف قدر مىفرمايد: «قدر به معناى اندازه و تعيين است حوادث جهان از آن جهت كه حدود و اندازه و موقعيت مكانى و زمانى آنها تعيين شده است، مقدور به تقدير الهى است»(5). پس در يك كلام «قدر» به معناى ويژگىهاى طبيعى و جسمانى اشياء است كه شامل اندازه، حدود، طول، عرض و موقعيتهاى مكانى و زمانى آنها مىگردد و تمام موجودات مادى و طبيعى را در بر مىگيرد.
اين معنا از روايات استفاده مىشود چنان كه در روايتى از امام رضاعليه السلام پرسيده شد: معناى قدر چيست؟ فرمود: «تقدير الشىء طوله و عرضه» «اندازهگيرى هر چيز اعم از طول و عرض آن است».(6) در روايت ديگر، اين امام بزرگوار در معناى قدر فرمود: «هو الهندسة من الطول و العرض و البقاء» «اندازه هر چيز اعم از طولو عرض و بقا است».(7) بنابراين، معناى تقدير الهى اين است كه در جهان مادى، آفريدهها از حيث هستى و آثار و ويژگىهايشان، محدودهاى خاص دارند. اين محدوده با امورى خاص مرتبط است امورى كه علتها و شرايط آنها هستندو به دليل اختلاف علل و شرايط، هستى و آثار و ويژگىهاى موجودات مادى نيز متفاوت است. هر موجود مادى، به وسيله قالبهايى از داخل و خارج، اندازهگيرىو قالبگيرى مىشود. اين قالب- يعنى، طول، عرض، شكل، رنگ، موقعيت مكانى و زمانى و ساير عوارض و ويژگىهاى مادى حدود آن به شمار مىآيد. پس معناى تقدير الهى در موجودات مادى يعنى، هدايت آنها [از جانب خداوند] به سوى مسير هستىشان كه براى آنها مقدر گرديده است و آنها در آن قالبگيرى شدهاند.(8)
در قرآن مىخوانيم: «وَ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدى»(9) «[خداوند] آن كسى است كه تقدير كرده، پس هدايت مىكند». البته چون انسان موجودى آگاه و با اراده است، لذا انتخاب سعادت يا شقاوت و نيز راه رسيدن به اين دو، به اراده او گذاشته شده است. بنابراين شب قدر، شبى است كه همه مقدرات سالانه انسان با ملاحظه، اراده و اختيار و قابليتهاى او تقدير مىگردد. شب قدر يكى از شبهاى نيمه دوم ماه رمضان است كه طبق روايات ما، يكى از شبهاى نوزدهم يا بيست و يكم و به احتمال زيادتر بيست و سوم ماه مبارك رمضان است.(10) در اين شب- كه شب نزول قرآن به شمار مىآيد امور خير و شر مردم و ولادت، مرگ، روزى، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثهاى كه در طول سال متناسب با اراده و قابليت انسان واقع مىشود، تقدير مىگردد(11).
شب قدر هميشه و هر سال، تكرار مىشود. عبادت اين شب، فضيلت فراوان دارد و بهرهبردارى از آن در نيكويى سرنوشت يك ساله، بسيار مؤثّر است.(12) در اين شب تمام حوادث سال آينده، به امام هر زمان ارائه مىشود و وى از سرنوشت خود و ديگران با خبر مىگردد. امام باقرعليه السلام مىفرمايد: «انه ينزل فى ليلة القدر الى ولى الامر تفسير الامور سنةً سنةً، يؤمر فى امر نفسه بكذا و كذا و فى امر الناس بكذا و كذا»(13) «در شب قدر به ولى امر (امام هر زمان) تفسير كارها و حوادث نازل مىشود و وى درباره خويش و ديگر مردمان مأمور به دستورهايى مىشود».
امام باقرعليه السلام در جواب معناى آيه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِى لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ»(14) فرمود: «شب قدر شبى است كه همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجديد مىشود. شبى كه قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبى است كه خداى تعالى دربارهاش فرموده است: «فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ»(15). در شب قدر هر حادثهاى كه بايد در طول آن سال واقع گردد، تقدير مىشود: خير و شرّ، طاعت و معصيت و فرزندى كه قرار است متولد شود، يا اجلى كه بنا است فرا رسد، يا رزقى كه قرار است برسد و».(16) بنابراين در قرآن كريم نسبت به تقدير الهى و شب قدر، توجه خاصى شده است كه ارتباط ويژه جهان هستى و عالم ماده و انسان
را با حق تعالى بيان مىكند. اگر هر كس به اين ارتباط اعتقاد داشته و بر طبق آن حركت كند، به سرنوشت بسيار مطلوبى نايل خواهد شد.
پىنوشت
(1) سيد على اكبر، قرشى، قاموس قرآن، ج 5، ص 246 و 247.
(2) همان، ص 248.
(3) سيد محمد حسين، طباطبايى، الميزان، ج 12 ص 150 و 151.
(4) همان، ج 19، ص 101.
(5) مرتضى، مطهرى، انسان و سرنوشت، ص 52.
(6) محاسن برقى، ج 1، ص 244.
(7) بحارالانوار، ج 5، ص 122.
(8) الميزان، ج 19، ص 101- 103.
(9) اعلى (87)، آيه 3.
(10) سيد بن طاووس، اقبال الاعمال، ج 1، صص 312- 375.
(11) كلينى، كافى، ج 4، ص 157.
(12) ميرزا جواد، ملكى تبريزى، المراقبات، صص 237- 252.
(13) كافى، ج 1، ص 248.
(14) دخان (44)، آيه 3.
(15) همان، آيه 4.
(16) الميزان، ج 20، ص 382.
«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازهگيرى است.(1) «تقدير» نيز به معناى اندازهگيرى و تعيين است.(2) در اصطلاح «قدر» عبارت است از: ويژگى هستى و وجود هر چيز و چگونگى آفرينش آن(3). به عبارت ديگر، اندازه و محدوده وجودى هر چيز «قدر» نام دارد.(4)
بر اساس حكمت الهى در نظام آفرينش، هر چيزى اندازهاى خاص دارد و هيچ چيز بىحساب و كتاب نيست. جهان حساب و كتاب دارد، بر اساس نظم رياضى تنظيم شده و گذشته، حال و آينده آن با هم مرتبط است.
استاد مطهرىرحمه الله در تعريف قدر مىفرمايد: «قدر به معناى اندازه و تعيين است حوادث جهان از آن جهت كه حدود و اندازه و موقعيت مكانى و زمانى آنها تعيين شده است، مقدور به تقدير الهى است»(5). پس در يك كلام «قدر» به معناى ويژگىهاى طبيعى و جسمانى اشياء است كه شامل اندازه، حدود، طول، عرض و موقعيتهاى مكانى و زمانى آنها مىگردد و تمام موجودات مادى و طبيعى را در بر مىگيرد.
اين معنا از روايات استفاده مىشود چنان كه در روايتى از امام رضاعليه السلام پرسيده شد: معناى قدر چيست؟ فرمود: «تقدير الشىء طوله و عرضه» «اندازهگيرى هر چيز اعم از طول و عرض آن است».(6) در روايت ديگر، اين امام بزرگوار در معناى قدر فرمود: «هو الهندسة من الطول و العرض و البقاء» «اندازه هر چيز اعم از طولو عرض و بقا است».(7) بنابراين، معناى تقدير الهى اين است كه در جهان مادى، آفريدهها از حيث هستى و آثار و ويژگىهايشان، محدودهاى خاص دارند. اين محدوده با امورى خاص مرتبط است امورى كه علتها و شرايط آنها هستندو به دليل اختلاف علل و شرايط، هستى و آثار و ويژگىهاى موجودات مادى نيز متفاوت است. هر موجود مادى، به وسيله قالبهايى از داخل و خارج، اندازهگيرىو قالبگيرى مىشود. اين قالب- يعنى، طول، عرض، شكل، رنگ، موقعيت مكانى و زمانى و ساير عوارض و ويژگىهاى مادى حدود آن به شمار مىآيد. پس معناى تقدير الهى در موجودات مادى يعنى، هدايت آنها [از جانب خداوند] به سوى مسير هستىشان كه براى آنها مقدر گرديده است و آنها در آن قالبگيرى شدهاند.(8)
در قرآن مىخوانيم: «وَ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدى»(9) «[خداوند] آن كسى است كه تقدير كرده، پس هدايت مىكند». البته چون انسان موجودى آگاه و با اراده است، لذا انتخاب سعادت يا شقاوت و نيز راه رسيدن به اين دو، به اراده او گذاشته شده است. بنابراين شب قدر، شبى است كه همه مقدرات سالانه انسان با ملاحظه، اراده و اختيار و قابليتهاى او تقدير مىگردد. شب قدر يكى از شبهاى نيمه دوم ماه رمضان است كه طبق روايات ما، يكى از شبهاى نوزدهم يا بيست و يكم و به احتمال زيادتر بيست و سوم ماه مبارك رمضان است.(10) در اين شب- كه شب نزول قرآن به شمار مىآيد امور خير و شر مردم و ولادت، مرگ، روزى، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثهاى كه در طول سال متناسب با اراده و قابليت انسان واقع مىشود، تقدير مىگردد(11).
شب قدر هميشه و هر سال، تكرار مىشود. عبادت اين شب، فضيلت فراوان دارد و بهرهبردارى از آن در نيكويى سرنوشت يك ساله، بسيار مؤثّر است.(12) در اين شب تمام حوادث سال آينده، به امام هر زمان ارائه مىشود و وى از سرنوشت خود و ديگران با خبر مىگردد. امام باقرعليه السلام مىفرمايد: «انه ينزل فى ليلة القدر الى ولى الامر تفسير الامور سنةً سنةً، يؤمر فى امر نفسه بكذا و كذا و فى امر الناس بكذا و كذا»(13) «در شب قدر به ولى امر (امام هر زمان) تفسير كارها و حوادث نازل مىشود و وى درباره خويش و ديگر مردمان مأمور به دستورهايى مىشود».
امام باقرعليه السلام در جواب معناى آيه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِى لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ»(14) فرمود: «شب قدر شبى است كه همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجديد مىشود. شبى كه قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبى است كه خداى تعالى دربارهاش فرموده است: «فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ»(15). در شب قدر هر حادثهاى كه بايد در طول آن سال واقع گردد، تقدير مىشود: خير و شرّ، طاعت و معصيت و فرزندى كه قرار است متولد شود، يا اجلى كه بنا است فرا رسد، يا رزقى كه قرار است برسد و».(16) بنابراين در قرآن كريم نسبت به تقدير الهى و شب قدر، توجه خاصى شده است كه ارتباط ويژه جهان هستى و عالم ماده و انسان
را با حق تعالى بيان مىكند. اگر هر كس به اين ارتباط اعتقاد داشته و بر طبق آن حركت كند، به سرنوشت بسيار مطلوبى نايل خواهد شد.
پىنوشت
(1) سيد على اكبر، قرشى، قاموس قرآن، ج 5، ص 246 و 247.
(2) همان، ص 248.
(3) سيد محمد حسين، طباطبايى، الميزان، ج 12 ص 150 و 151.
(4) همان، ج 19، ص 101.
(5) مرتضى، مطهرى، انسان و سرنوشت، ص 52.
(6) محاسن برقى، ج 1، ص 244.
(7) بحارالانوار، ج 5، ص 122.
(8) الميزان، ج 19، ص 101- 103.
(9) اعلى (87)، آيه 3.
(10) سيد بن طاووس، اقبال الاعمال، ج 1، صص 312- 375.
(11) كلينى، كافى، ج 4، ص 157.
(12) ميرزا جواد، ملكى تبريزى، المراقبات، صص 237- 252.
(13) كافى، ج 1، ص 248.
(14) دخان (44)، آيه 3.
(15) همان، آيه 4.
(16) الميزان، ج 20، ص 382.