خيّامِ دانشمند
خيّامِ دانشمند
زندگاني خيّام
از زندگاني خيّام اطلاع چنداني در دست نيست از اين رو تاريخ هاي محتمل زاد و مرگ وي تفاوت بسياري دارد. "خلاصه ي زندگينامه علمي دانشمندان"، ولادت خيّام را در بين سال هاي 427 و 440 قمري و مرگ او را بين سال هاي 510 و 536 قمري مي داند (1)؛ استاد "جلال الدين همايي" نيز خيام را زاده سال هاي بين 430 تا 440 قمري و مرگ وي را بين سال هاي 508 و 530 قمري مي داند. (2) البته "سوامي گويندا تيرتهه"، پژوهشگر هندي در کتابش بنام The Nectar of Grace: Omar Khayyams Life and Works زادروز خيام را سي ام ماه ذيقعده سال 439 قمري مي داند؛ تير تهه اين تاريخ را از روي زايچه و يا طالع خيام که در "تتمه صوان الحکمه " نوشته ي "ابوالحسن علي بن زيد بيهقي" آمده است و با استفاده از احتمالات ديگري بدست آورده است. مرگ خيّام نيز بنا به گفته ي جمعي از پژوهندگان احتمالاً به سال 517 قمري رخ داده است.
خيام نيشابوري سفرهاي چندي نيز به شهرهاي سمرقند، هرات، بلخ، بخارا، ري، اصفهان، مکه و بغداد داشته است. "ابن قفطي"، تاريخ نگار مصري، سفر خيام به مکه و زيارت کعبه را از ترس جان مي داند و مي نويسد:
"بعد از آن که اهل عصر، قدح در دين وي کردندي، و مکنون سرّ او آشکارا گردانيدندي، بر نفس خويشتن بترسيد و عنان خامه و زبان از امثال آن سخنان باز کشيد. و عازم حج بيت اله شد... و بعد از گزاردن حج، به بلد خود معاودت نموده، در کتمان اسرار به اظهار عبادت و شعار مردم ديندار، مبالغت فرمود (3)."
برخلاف گفته ي قفطي، معاصران خيام در اعزاز و اکرام وي مي کوشيدند و او را با القاب حجت الحق، امام، دستور و حجت الاسلام مي ستودند.
خيام همچنين با تني چند از ادبا، فلاسفه و دانشمندان ديدار داشته است. "حاراله زمخشري" مفسر و لغت دان عرب، نگارنده ي تفسير کشاف؛ "ابوالحسن علي بن زيد بيهقي" عالم ديني، رياضيدان و تاريخ نگار؛ و "نظامي عروضي" نويسنده ي کتاب چهار مقاله کساني هستند که با خيّام ديدار و گفت و گو داشتند و به شرحي از اين ديدار پرداخته اند و البته "ابونصر محمد بن عبدالرحيم نسوي" از شاگردان بوعلي سينا و از قضات فارس ديگر کسي است که با خيام ملاقات داشته است. گفتني است که هيچ يک از افراد ياد شده در شرح ديدارشان، خيّام را به الحاد، پوچ انگاري و باده گساري- القابي که بعدها بدو داده شد- نخوانده اند.
رياضيات خيّام
حساب و هندسه: به منظور مطالعه ي جبر خيّام، دو شعبه ي حساب و هندسه را يک جا بررسي خواهم کرد چرا که برخي قدما، جبر را از فروع حساب و برخي ديگر بمانند خيّام، جبر را از فروع هندسه مي دانند. اکنون به فهرست آثار خيّام در اين دو شعبه مي پردازم.
1. رساله ي في براهين علي مسائل الجبر و المقابله: خيّام نيشابوري اين کتاب را بنا به درخواست "ابوطاهر عبدالرحمان ابن علک" فقيه (4) شافعي و قاضي القضات سمرقند نگاشته است. روانشاد دکتر "غلامحسين مصاحب" رياضي دان و پژوهشگر، اين رساله را در کتاب " حکيم عمر خيّام به عنوان عالم جبر" با حواشي و مقدمات به چاپ رسانده است.
2. رساله ي في قسمه ربع دايره: خيّامي در اين رساله به حل معادله درجه سوم با رسم قطوع مخروطي پرداخته است. اين رساله نيز بکوشش و اهتمام دکتر مصاحب و البته با نام رساله در تحليل يک مسئله به چاپ رسيده است. (5)
3. رساله ي في شرح ما اشکل من مصادرات اقليدس (6): عمر ابن ابراهيم خيّامي در ضمن شرح پنج اصل اقليدس به انتقاد از اصل توازي در هندسه اقليدسي پرداخته است. خواجه نصيرطوسي آرا خيام در اين باره را در کتاب خود "الرساله الشّافيه عن الشّک في الخطوط المتوازيه" دنبال کرده است که با مطالعه "ساکري" هندسه دان ايتاليايي با منطق بهتري دنبال شد تا سرانجام "لباچفسکي"، "ريمان"، "گاوس" و "بولياي" هندسه نااقليدسي را بنيان گذاردند.
4. رساله ي ميزان الحکم؛ في الاحتيال لمعرفه مقداري الذهب و الفضّه في جسم مرکب منهما: در شناخت نسبت ترکيب آميزه هاي طلا و نقره با وزن مخصوص. همچنين در اين باره خيّام به ساخت "ترازوي آبي مطلق" پرداخته است که درباره ي کارکرد آن مي توان به دانشنامه ي جهان اسلام، مدخل ترازو مراجعه کرد. (7)
5. قسطاس المستقيم: خيّام ترازويي به همين نام ساخته بود که "مي توانست از يک حبه تا يک هزار دينار يا يک هزار درهم را وزن کند" (8) و اين رساله در شرح ساخت و شيوه ي استفاده آن ترازو است. گفتني است که "ابوحاتم مظفر اسفراري" و "ابوالفتح عبدالرحمان خازني" از دانشمندان معاصر خيّام نيز به ساخت ترازوهايي پرداخته اند.
6. دو رساله ديگر به نام هاي "مشکلات الحساب" و "رساله در صحت طرق هندي براي استخراج جذر و کعب" که تنها نامي ازا ين دو بدست آمده است.
اگر چه حکيم خيّام نيشابوري در ديگر تقسيمات علم رياضي و حتي در فلسفه و ادب آثار ارزنده اي را به انجام رساند، اما فضيلت خيّام در جبر وي است چرا که در اين حوزه خيام به نخستين هاي چشمگيري دست يازيده است. خيّام اگر چه در هندسه نيز پيشتازهايي داشته است چنان چه او را پيشگام هندسه نااقليدسي و هندسه تحليلي مي خوانند، اما بنا به داده هايي که در دست داريم فضيلت خيّام در اهميت آثار جبري وي است.
در حوزه ي علم جبر، خيّام نخستين کسي است که دريافت معادلات درجه سوم داراي دو ريشه است و بدين ترتيب يکي از نخستين اصول جبر را دريافت و همچنين نخستين کسي است که با رسم اشکال هندسي به حل معادلات درجه دوم و سوم پرداخت؛ علاوه بر اين وي براي نخستين بار معادلات درجه اول، دوم و سوم را طبقه بندي کرد. همچنين خيّام در کشف قانون بسط ضريب دو جمله اي پيشگام پاسکال و نيوتن است. و خلاصه بنا به گفته ي پژوهشگران از جمله پژوهنده ي کم نظير تاريخ علم، "جورج سارتن" (9) در کتاب "مقدمه بر تاريخ علم" (10)، رساله ي خيّام در علم جبر از برجسته ترين و چه بسا برجسته ترين آثار رياضي در قرون وسطا است.
موسيقي: موسيقي نيز چنان چه گفته شد از تقسيمات رياضيات است که در اين باره هم خيّام به نگارش پرداخته است. از آنجا که در ساخت يک قطعه ي موسيقي نيازمند نسبت و اندازه اصوات هستيم، از اين رو قدما اين دانش را از شعبه هاي علم رياضي انگاشته اند؛ به عبارت ديگر، قدما موسيقي را بمانند هندسه داراي "نسبت تأليفيّه" مي دانستند از اين رو آن را از تقسيمات علم رياضي خوانده اند.
در اين باره غياث الدين خيّام نيشابوري به شرح "کتاب موسيقي" نگاشته ي اقليدس پرداخته است. از اين شرح که به نام "شرح المشکل من کتاب الموسيقي" خوانده مي شود تنها بخشي بنام "القول علي الاجناس التي بالاربعاء" بازمانده است و گويا نخستين بار توسط استاد همايي در ذيل مصنفات خيّام شناخته شد. (11)
هيئت: علم هيئت را نيز برخي از قدما از علوم رياضي شمرده اند؛ تنجيم (نجوم) و علم زيجات از فروع علم هيئت است که در اين باره هم خيّام تأليف و فعاليت داشته است؛ همچنين است در هواشناسي که از تقسيمات علم تنجيم است.
پيرامون علم زيجات، خيّام به تهيه ي زيج ملکشاهي و نگارش رساله اي به همين نام در اين باره پرداخت. همچنين در نجوم، غياث الدين عمر خيّام علاوه بر سرپرستي رصدخانه اصفهان به مدت هجده سال و نگارش کتاب پيرامون هواشناسي، به اصلاح تقويم ايراني پرداخت که تا به امروز بنام "تقويم جلالي" کاربرد داشته است. "سيد حسن تقي زاده" که در تاريخ علم دوره ي اسلامي نيز به پژوهش پرداخته بر اين باور است که درباره نقش خيّام در تقويم جلالي، دقت اين تقويم و ابتکار آن مبالغاتي شده است؛ وي حتي تقويم جلالي را از تقويم مسيحيان موسوم به گرگوي دقيق تر نمي داند (12)؛ تقويم گرگوي در اواخر قرن شانزدهم ميلادي توسط پاپ گرگوي سيزدهم تهيه شد که تاکنون هم نزد مسيحيان رايج است؛ پيش از اين تقويم ژوليوسي معمول بود که در سال 46 پيش از ميلاد و با همکاري "ژوليوس سزار" و منجم يوناني "سوس جونز" (13) سامان يافته بود.
تا زمان "جلال الدوله ملکشاه سلجوقي"، تقويم رايج ايرانيان همان تقويم يزگردي بود. اساس اين گاه شماري بر دوازده ماه سي روزه به علاوه پنج روز ديگر بود که خمسه مسترقه و يا اندرگاه گفته مي شد ولي از آنجا که در اين گاه شماري کسر سال که عبارت است از 5:45:48/51 ساعت، به حساب نيامده بود؛ هر چهار سال، يک روز نوروز به عقب مي افتاد و يا به عبارت ديگر هر چهار سال، يک روز تقويم از حرکت زمين به پيش مي افتاد؛ بدين ترتيب در زمان ملکشاه سلجوقي، نوروز سال 467 هجري به 18 فروردين عقب افتاده بود پس به کوشش وزير کاردان "خواجه نظام الملک طوسي" جمعي که در اسامي ايشان اختلاف است گرد آمدند تا به سرپرستي حکيم ابوالفتح خيّامي به اصلاح تقويم ايراني و مطابقت آن با "تقويم طبيعي" بپردازند که پس از گذشت چهار سال پايان گرفت و بدين ترتيب سال 471 هجري مبدأ تقويم جلالي شد.
در اين گاه شماري، شش ماه نخست سال هر يک 31 روزه است و پنج ماه ديگر هريک 30 روزه و ماه آخر، اسفند نيز 29 روز است که هر چهار سال، يک سال کبيسه و اسفند 30 روزه مي شود تا کسر سال نيز به حساب آمده باشد. البته طول سال بدرستي محاسبات امروزه بدست نيامده است از اين روز با گذشت 3770 سال از مبدأ تقويم جلالي، يک روز در اين تقويم اشتباه رخ خواهد داد.
در تقويم گرگوري در فاصله ي 3330 سال يک روز اشتباه حساب رخ خواهد داد زيرا طول سال در اين تقويم به اندازه ي 0/0003 روز از سال شمسي بلندتر است اما در تقويم جلالي به ازاي 3770 سال يک روز اشتباه پديد مي آيد چرا که در اين تقويم، طول سال 365/241935 روز بدست آمده است در حالي که بنا به محاسبات دقيق 365/2422 روز است؛ و البته اين اختلاف حساب هيچ از ارزش تقويم جلالي نمي کاهد.
درباره ي هواشناسي نيز که از تقسيمات علم نجوم است، خيّام به تأليف رساله پرداخته است. در اين باره خيّام بمانند "ابوحاتم مظفر اسفزاري" که گويا از همکارانش در اصلاح حساب سال بوده است، به نگارش کتاب پرداخته است. تأليف مظفر اسفزاري در اين باره "آثار علوي" نام دارد و از عمر خيّام "لوازم الامکنه". خيّام در اين اثر به چگونگي پديد آمدن فصول و اختلاف هواي اقاليم پرداخته است.
همچنين خيّام به درخواست سلطان "محمد بن ملکشاه سلجوقي" به پيش بيني وضع هوا پرداخته است. گفتني است پس از مرگ جلال الدوله ملکشاه قلمرو سلجوقيان درگير جنگ هاي جانشيني شد پس به ناچار خيام سلجوقيان را ترک کرد تا آن که "محمد بن ملکشاه" پس از برادرش "برکيارق" به سلطنت رسيد. با روي کار آمدن سلطان محمد چنانچه در مقاله سوم از "چهار مقاله " نظامي آمده است، دوباره خيّام به دربار احضار شد تا پيش از عزيمت سلطان به نخجيرگاه به پيش بيني وضع هوا بپردازد.
فلسفله ي خيّام
درباره ي جايگاه حکمي و فلسفي خيّام عده اي که در کسوت علماي دين مي باشند به تحسين و تمجيد پرداخته اند. علامه "محمود بن محمد زمخشري" در کتاب "الزاجر للصّغار عن معارضه الکبار" ضمن شرح ديدارش با خيّام نيشابوري وي را "حکيم جهاني و فيلسوف گيتي" مي خواند؛ و "ابوالحسن علي بن زيد بيهقي" در "تتمّه صوان الحکمه"، خيّام را "ملسط بر تمام اجزاي حکمت و رياضيات و معقولات" مي داند. از ديگر ايشان که به تمجيد خيّام پرداخته است، "ابوعبدا... کاتب اصفهاني"، فقيه شافعي و معروف به عماد کاتب است. وي در کتاب "خريده القصر و جريده اهل العصر" به شرح حال و آثار برخي شعرا و ادباي معاصرش (قرن شش هجري) مي پردازد و خيّام را "در جميع فنون حکمت، خاصه رياضيات" بي مانند مي داند.
در مقابل، عده اي نيز به مشي عقلاني خيّام خرده گرفته اند. در منظومه ي "الهي نامه"، عطار نيشابوري خيّام را در شناخت حقيقت، فريفته اندک دانش خود مي داند و چنين مي سرايد:
يکي بيننده معروف بودي
که ارواحش همه مکشوف بودي
دمي چون بر سر گوري رسيدي
در آن گور آنچه مي رفتي بديدي
بزرگي امتحاني کرد خردش
به خاک عمّر خيّام بردش
بدو گفتا "چه مي بيني درين خاک
مرا آگه کن اي بيننده پاک"
جوابش داد آن مرد گرامي
که "اين مردي ست اندر ناتمامي
بدان درگه که روي آورده بوده ست
مگر دعوي دانش کرده بوده ست
کنون چون گشت جهل خود عيانش
عرق مي ريزد از تشوير (14) جانش
ميان خجلت و تشوير مانده ست
وزان تحصيل در تقصير مانده ست." (15)
همچنين امام "فخر رازي" و "نجم الدين رازي" به انتقاد از خيّام پرداخته اند. فخر رازي در "التنبيه علي بعض الاسرار المودعه في بعض سور القرآن العظيم" و نجم الدين دايه رازي در کتاب "مرصاد العباد من المبدأ الي المعاد" هر يک با ذکر چند رباعي خيّام به معاني فلسفي آنها خرده گرفته اند.
پيرامون جايگاه فسلفي خيّام، وي خود را شاگرد "بوعلي سينا" معرفي کرده است و در "تتمه صوان الحکمه" نيز از قول امام "محمد بغدادي"، داماد خيّام، مي خوانيم که خيّام حتي در دقايق پايان عمر به خواندن کتاب "شفا" پرداخته بود؛ همچنين خيّام يکي از آثار ابن سينا را به فارسي ترجمه کرده است و اينها همه نشان از گرايش خيّام به فلسفه سينوي دارد.
نظر قريب به اتفاق پژوهندگان اين است که منظور خيامي از شاگردي، پيروي است؛ بنابراين عمر بن ابراهيم خيّامي را مي بايست پيرو ابن سينا دانست نه درس آموز وي، چرا که فاصله ي زماني اين دو بسيار است (ابن سينا در گذشته به سال 428 قمري). در اين ميان استاد "عباس اقبال آشتياني"، شاگردي خيام در محضر بوعلي را خالي از احتمال نمي داند. وي در اين باره به ذکر شواهد و قرايني پرداخته است از آن جمله اين که خيّام مي بايست دانشمند بنامي بوده باشد تا در قرن پنجم هجري که مي دانيم دوران طلايي تمدن ايراني- اسلامي است براي اصلاح تقويم دعوت شود؛ مضافاً که وي سرپرست اعضاي اين طرح بوده است پس چنين دانشمندي که سرآمد ديگران هم باشد انسان مسني خواهد بود. همچنين خيام در سال 473 هجري با "ابونصر محمد بن عبدالرحيم نسوي" از شاگردان ابوعلي سينا ديدار داشته است و اين بدين معناست که شايد خيّام هم دير زماني زيسته باشد و زمانه بوعلي را دريافته باشد. (16)
" غياث الدين ابوالفتح خيّامي" در حوزه ي فلسفه نيز آثاري را نگاشته است. خيامي چه در "فلسفه مطلق" که به کليات وجود مي پردازد و چه در "فلسفه ي مضاف" که به احکام کلي علوم مي پردازد، آثاري را نگاشته است که فهرست گزيده ي آن بدين شرح است:
1. رساله ي في الکون و التّکليف: موضوع اين رساله چگونگي پيدايش هستي و تکليفي است که آدمي در قبال خداوند بر عهده دارد. اين اثر به سال 473 هجري در پاسخ "ابونصر محمد بن عبدالرحيم نسوي" از شاگردان بوعلي سينا نگاشته شده است. خيامي در اين رساله ضمن اين که عقلا را در ادراک معناي زندگي متحير خوانده است، شيخ الرئيس را معلم خويش گفته است. همچنين خيّام ابراز مي دارد که در انديشه ي معناي زندگي، او و بوعلي به پاسخي قانع کننده دست يافته اند.
2. ترجمه ي خطبه الغرّا: اين رساله، نيايش شيخ الرئيس بوعلي سينا است که توسط خيّام به فارسي ترجمه شده است.
3. مختصر في الطبيعيات: اين کتاب درباره ي فلسفه ي علوم طبيعي نگاشته شده است و به پيدايش طبيعت، معادن، سنگ هاي قيمتي و بعضي اجزاي ديگر طبيعت مي پردازد.
4. رساله در کليات وجود: خيّامي در اين رساله "طالبان شناخت خداوند" را چهار گروه متکلمان، فلاسفه، اسماعيليان و متصوفه خوانده است و با روش شناسي اين چهار، روش متصوفه را منتهي به معرفت حقيقي مي داند. اين کتاب به زبان فارسي نگاشته و به فخرالملک بن مويدالملک يکي از پسران نظام الملک اهدا شده است و بعضي در انتساب آن به خيامي ترديد مي کنند.
5. رساله ي الوجود: اين اثر به نام الاوصاف للموصوفات نيز خوانده مي شود و نبايد آن را با رساله ي پيشين اشتباه گرفت.
و چند کتاب ديگر که در تعليقات علامه قزويني بر چهار مقاله، فهرست شده است.
پي نوشت ها :
1. بيرشک، احمد (سرپرست)، خلاصه ي زندگينامه علمي دانشمندان، ويراستار فريبرز مجيدي، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ دوم، ص 406.
2. همايي، جلال الدين، خيّامي نامه (ج1)، انتشارات انجمن آثار ملي، شهريور 1346، ص 3.
3. ابن قفطي، تاريخ الحکماء (ترجمه ي فارسي)، به کوشش بهين دارائي، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم، ص 337.
4. ( 430-484 ق)
5. رک: مصاحب، غلامحسين، حکيم عمر خيّام به عنوان عالم جبر، انتشارات انجمن آثار ملي، تهران، 1339.
6. اين رساله نخست بکوشش و مقدمه دکتر تقي اراني به سال 1314 و سپس به همت استاد همايي و با ترجمه ي فارسي در شهريور 1346 به چاپ رسيده است. رک: همايي، جلال الدين، خيّامي نامه (ج1)، انتشارات انجمن آثار ملي، تهران، شهريور 1346.
7. www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=3411
8. www.encyclopadiaislamica.com/madkhal2.php?sid=3411
9.Georges Sarton
10. سارتن، جورج، مقدمه بر تاريخ علم (از هومر تا عمر خيّام)، ترجمه ي غلامحسين صدري افشار، انتشارات دفتر ترويج علوم، تهران، 1355.
اين کتاب همچنين با نام هاي درآمدي بر تاريخ علم و يا مدخلي بر تاريخ علم بچاپ رسيده است.
11. استاد جلال الدين همايي اين رساله را نيز در کتاب خيّامي نامه (ج1) بچاپ و معرفي رسانده است. وي در معرفي اين رساله مي نويسد:
- يکي از مصنّفات رياضي مسلم حکيم خيّام را معرفي مي کنيم بنام شرح المشکل من کتاب الموسيقي که من سراغ ندارم تا امروز هيچ کجا حتي اسم اين کتاب را در جزو مصنّفات خيّام ذکر کرده باشند تا بشرح خصوصيات و تعريف مزاياي آن چه رسد!
اما مأخذ و سند من در اين باره نوشته ي خود حکيم خيّام است در مقاله سوم از رساله "شرح ما اشکل من مصادرات اقليدس" ... وي در اثناء آن مقالت... مي گويد:
"و قد ذکرنا شطراً من هذاالمعني في شرح المشکل من کتاب الموسيقي"
همايي، جلال الدين، خيّامي نامه (ج1)، انتشارات انجمن آثار ملي، شهريور 1346، ص 338.
12. رک:
تقي زاده، سيّد حسن، خيّام و تقويم جلالي، ماهنامه ي معارف اسلامي، شماره ي 11، خرداد 1349، صص 14-18.
تقي زاده، سيّد حسن، بيست مقاله، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1346، مقاله مبداء تاريخ ها و گاه شماري هاي گوناگون مورد استعمال در ممالک اسلامي.
13. Sos igenes.
14. شرمندگي
15. عطار نيشابوري، فريد الدين، الهي نامه، مقدمه، تصحيح و تعليقات دکتر شفيعي کدکني، انتشارات سخن، تهران، چاپ دوم، حکايت آن بيننده که از احوال مردگان خبر مي داد، ص 326.
16. اقبال آشتياني، عبّاس، راجع به احوال حکيم عمر خيّام نيشابوري، ماهنامه ي شرق، شماره ي 8، مرداد 1310، صص 466-485.
/ع
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}