نویسنده: سید حسن قریشی کرین




 

مقدمه

سقوط ساسانیان و ورود اسلام به ایران از مهم ترین رویدادهای تاریخی ایران است. این رویداد ساختار نظام سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی این سرزمین را دگرگون کرد؛ به طوری که تاریخ ایران به دو دوره ی پیش از اسلام و دوره ی اسلامی تقسیم شد. ایرانیان، با سابقه ی تمدنی 1400 ساله وارث امپراتوری بزرگ هخامنشی، اشکانی و ساسانی بودند. آنها در دوره ی پیش از اسلام پادشاهانی داشتند که با عدالت و مدارا بر ملت های گوناگون حکمرانی می کردند. آنچه ایرانیان را بر آن داشت که به دین اسلام گرایش یابند عبارت است از:
1. خاموشی چراغ علم و عدالت؛
2. دستاویزی دین زرتشت برای تاراج پادشاهان و زراندوزی موبدان؛
3. دخالت بی اندازه ی روحانیون زرتشتی در امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی؛
4. تبدیل آتشکده ها به مراکز فساد و داد و ستد باده و
5. وجود نظام طبقاتی.
از این رو، آنان اسلام را با دل و جان پذیرفتند و بیش از اعراب مسلمان به آن خدمت کردند. آنها با استفاده از تعالیم اسلام، فرهنگ و تمدن اسلامی - ایرانی را به وجود آوردند؛ چنانکه ابن خلدون اذعان می دارد به هر دانشمند قرون اولیه ی اسلامی که برمی خوریم یا ایرانی اند، یا نیاکانشان ایرانی است.
نویسنده کتابی با عنوان اصحاب ایرانی ائمه اطهار (ع) نگاشت که به وسیله ی مجمع جهانی شیعه شناسی انتشار یافت. این کتاب براساس آثار رجالی و تاریخی ایرانیانی را معرفی می کند که در سنگر ائمه به عنوان اصحاب خدمت کردند.
هر چند اصفهان دیرتر از دیگر شهرهای ایران مذهب تشیع را پذیرفت،‌ اولین شیعیان خالص اصفهانی بودند. این مقاله به معرفی کوتاهی از صحابه ی اصفهانی پرداخته و تحقیق گسترده درباره ی هر یک از آنها را به دیگر محققان واگذار می کند.
ایرانیان موالی در جامعه ی اسلامی
موالی در لغت به معنی آقا، سرور، بندگان، آزادشدگان و هم پیمان است و در اصطلاح به تمام ملت های غیر عرب که زیر سلطه ی اسلام بودند گفته می شد. این اصطلاح بیشتر در مورد ایرانیانی که خود یا اجدادشان مدتی در اسارت اعراب بودند به کار می رفت.
موالی در عراق از حقوق چندانی برخوردار نبودند. آنها شهروند درجه دوم محسوب می شدند و به آنان به چشم حقارت می نگریستند؛ به طوری که در زمان خلیفه ی دوم، عمر، کوشیدند موالی را به مدینه راه ندهند تا میان اعراب اختلاط نژادی پیدا نشود و مرکز اسلامی یک دست بماند.
این سخت گیری ها در دوره ی اموی به اوج خود رسید. موالی و ایرانیان بیشتر در کوفه زندگی می کردند. علاوه بر موالی، تعداد زیادی از اصحاب پیامبر و قبایلی از اعراب یمینی، جنوبی، قحطانی و شمالی یا نزاری نیز در کوفه سکونت داشتند. اعراب جنوبی و شمالی هیچ گاه با هم زندگی مسالمت آمیزی نداشتند و این امر مشکلاتی را در این شهر به وجود آورده بود.
با گسترش اسلام بر تعداد ایرانیان در کوفه روز به روز افزوده شد. آنها همراه خانواده ی خود به کوفه آمدند و در آنجا ساکن شدند. مسجد کوفه به وسیله ی یک ایرانی به نام روزبه بن بزرجمهر (بزرگمهر) ساخته شد. او مصالح آن را از آجرهای کاخ سلطنتی ایرانیان در حیره فراهم کرد. آنان بازارها را به صورت دکه در کنار منازل ساختند. (1)

موالی و ائمه اطهار (ع)

موالی پیش از حکومت امام علی (ع) شاهد نابرابری و برتری طلبی های فراوان اعراب بودند. این نابرابری در زمان عثمان به اوج خود رسید. حضرت علی (ع) برای برپاداشتن عدالت اسلامی و برقراری مساوات در تقسیم بیت المال و یکسان شمردن موالی با اعراب با مخالفت سران قبایل روبه رو شد و این امر فتنه ها برپا کرد.
این سیاست امام علی (ع) ایرانیان را، که وارث تمدن کهن بودند، با روح و حقیقت اسلام آشنا ساخت و طرفدار وی و خاندانش کرد. سادگی و بی پیراگی حکومت عادلانه ی علی (ع) نیز ایرانیان را، که پیشتر شاهد تجمل گرایی و ریخت و پاش های دولت ساسانی بودند، شیفته ی خود کرد.
حضرت علی (ع) و فرزندان بزرگوارش نه تنها در بعد اجتماعی و اقتصادی به موالی توجه داشتند بلکه در تربیت آنها نیز بسیار کوشیدند. امام علی (ع) هزار برده را آزاد کرد که میثم تمار از آن جمله بود. امام سجاد (ع) با خرید بردگان و غلامان به تربیت آنان می پرداخت و هنگامی که از نظر اخلاقی و علمی به کمال می رسیدند، آنها را آزاد می کرد؛ از جمله این افراد می توان به برادران معروف حسین بن سعد و حسن بن سعید اهوازی و احمد، فرزند حسین، از موالی علی بن الحسین (ع) اشاره کرد.

راز تشیع ایرانیان

ایرانیان اسلام را به علت حکومت حق و عدالت اجتماعی پذیرفتند؛ ولی آنچه آنان را به سوی پذیرش تشیع رهسپار کرد این بود که روح خود را با آن سازگار دیدند. علویان و اهل بیت پیامبر (ص) از محبوبیت ویژه ای در میان ایرانیان برخوردار بودند. آنان، که حکومت پیامبر را ندیده بودند، با پیشینه ای که ازحکومت عدل علی (ع) داشتند، آن را تداعی کننده ی حکومت پیامبر (ص) دیدند و به آن علاقه مند شدند. سجایای اخلاقی، علمی و دینی علویان و اهل بیت (ع) عامل این تداعی نیز بود. ایرانیان با دیدن برخورد مناسب امامان شیعه، به تشیع روی آوردند و روز به روز بر تعدادشان افزوده شد؛ به گونه ای که برخی به عنوان صحابه ی ائمه ی اطهار خدمات ارزنده ای به جهان اسلام ارائه کردند. با گذشت زمان، تعداد یاران ایرانی ائمه افزایش یافت؛ به طوری که از 161 یار امام سجاد (ع)، 20 نفر و از 317 یار امام رضا (ع)، 46 نفر موالی بودند. (2)
نام آورترین یاران اصفهانی ائمه اطهار (ع)
شهر اصفهان محل رفت و آمد صحابه ی پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) بود؛ از جمله امام حسن (ع)، امام حسین (ع)، مالک اشتر، سلمان فارسی و سعید بن جبیر. تعدادی از آنها حتی دراین شهر مدفون شدند.(3)
یزید بن قیس ارحبی از نخستین کسانی بود که در هدایت مردم اصفهان به سوی تشیع نقش اساسی داشت. وی یکی از رجال شیعی و از حاکمان علی (ع) در اصفهان و همدان بود. (4) پس از او مخنف بن قیس اسدی این رسالت را برعهده گرفت. با وجود این، اصفهان یکی از شهرهایی بود که نسبت به خلفا تعصب شدید داشت. مردم این شهر تحت تأثیر تبلیغات امویان با تشیع میانه ی خوبی نداشتند؛ اما در همان زمان در آنجا کسانی هم بودند که از مکتب تشیع حمایت می کردند و از یاران خاص ائمه اطهار (ع) بودند.
منابع درباره ی حضور ایرانیان در دوره ی امام علی (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) سکوت کرده اند؛ چرا که تشخیص دقیق ملیت ها در صدر اسلام ممکن نیست. افرادی که از ایران یا دیگر کشورها در این زمان به حجاز می رفتند، ناچار بودند اصل و نسب خود را پنهان کنند. آنها با بستن پیمان با قبیله ای، ‌به عنوان ولاء یک قبیله و موالی به زندگی خود ادامه می دادند.

اصحاب اصفهانی امام علی (ع)

سلمان فارسی نخستین مسلمان ایرانی
روزبه، ایرانی آزاده و اندیشمند، در روستای جی اصفهان در یک خانواده ی دهقان به دنیا آمد. (5) زمان تولد وی کاملاً مشخص نیست. سن او را بین 250 تا 350 سال گمان زده اند؛ از این رو، سلمان را یکی از معمرین می دانند. (6) احتمالاً ولادتش در دهه های بعد از حکومت انوشیروان بین سال های 520 تا 570 م بود.
روزبه در جی اصفهان با آیین مسیحیت آشنا شد و به کلیسا یا صومعه ی آنها رفت و آمد می کرد؛ به همین دلیل پدرش به عنوان مجازات، وی را زندانی کرد و همواره زیر نظر داشت. وی روزبه را نگهبان آتشکده ی جی کرد؛ ولی او از انحرافاتی که در دین زرتشت وارد شده بود سخت انتقاد کرد و این دین را عامل سعادت نمی دانست. هنگامی که روزبه به پدرش می گفت آیین و نیایش عیسویان بر آیین و نیایش زردشتیان برتری دارد، پدرش خشمگین می شد؛ پس پای او را زنجیر و در خانه یا چاهی زندانی اش می کرد و هر روز چند قرص کوچک نان برایش می انداخت.
روزبه می خواست به مرکز مسیحیان؛ یعنی، شام برود؛ بنابراین، زنجیرها را از پای خود درآورد و همراه کاروانی روانه ی آنجا شد. وی در راه با تعدادی راهب از شهرهای گوناگون از جمله رامهرمز، موصل، نصیبین و غیره برخورد کرد. آنها مژده ی پیامبری به نام احمد، پس از حضرت عیسی مسیح (ع) را می دادند. برخی از آنان حتی ویژگی های پیامبر آخرالزمان را برمی شمردند؛ از جمله اینکه در سرزمین عرب - سرزمینی که در آن نخل می روید - ظهور می نماید و هدیه قبول می کند، اما صدقه نمی پذیرد. او، که در کتاب های انجیل نیز نام محمد (ص) را دیده بود، با شنیدن این پیشگویی ها آتش عشقش شعله ور شد؛ (7) چنانکه عاقبت خود را به مدینه رسانید.
چون کاروانی که روزبه را با خود به سوی یثرب (مدینه) می برد، در بین راه با حیله و فریب او را به یک یهودی فروخت؛ از این رو، وی به صورت یک برده وارد مدینه شد. او مدتی در نزد یک زن یهودی به بندگی مشغول بود تا اینکه پیامبر (ص) وی را خرید و آزاد کرد. بیشتر منابع آزادی اش را در سال پنجم هجری بیان کرده اند. (8) پیامبر (ص) پس از آزادی روزبه، او را در آغوش گرفت و سلمان نامیدش. (9) وی همچنین بین سلمان و ابودرداء پیمان برادری بست.

خدمات سلمان

کسانی که در جامعه تولید فکر و اندیشه می کنند بیشترین خدمات را ارائه می نمایند. سلمان به نسل بعد از خود بینش و جهان بینی جدیدی داد. اگر هیچ شیعه ای، جز سلمان در جهان نبود، یک افتخار بسیار بزرگ برای شیعه بود که سلمان پیرو آن است. مهم ترین خدمات وی به اسلام و مسلمانان در طول زندگی پر برکتش عبارتند از:
1. کارشناسی و نظریه پردازی نظامی: سلمان با تجربه هایی که در جنگ های ایران و روم به دست آورده بود در جنگ های پیامبر (ص) با مشرکان بهترین و کارسازترین پیشنهادها را ارائه می کرد؛ از جمله پیشنهاد کندن خندق به دور مدینه.
همچنین در محاصره ی شهر طائف سلمان به پیامبر (ص) پیشنهاد کرد تا منجنیق بسازند. این محاصره 20 روز به طول انجامیده بود و مسلمانان توانایی فتح آن را نداشتند. (10)
2. مهندسی شهرسازی: طرح اصلی شهر کوفه را سلمان فارسی و حذیفه ارائه کردند. هنگامی که عمر به سعد بن ابی وقاص دستور داد تا محلی برای سکونت سربازان در عراق انتخاب کند، سعد این مأموریت را برعهده ی سلمان و حذیفه نهاد. آن دو نیز کوفه را از نظر آب و هوا مناسب یافتند. (11)
3. محرم راز پیامبر (ص): سلمان محرم راز پیامبر (ص) و مایه ی آرامش وی بود. پیامبر (ص) او را مانند عضوی از خانواده ی خویش می دانست؛ در هر مجلسی سلمان را نزدیک خود می نشاند و پیغام هایش را به وسیله ی وی به خانواده اش می رساند.
4. تفسیر قرآن: سلمان در مکتب پیامبر (ص) و علی (ع) شاگردی کرد. وی به کنه علوم پی برد و علم اول و آخر را می دانست. او به تفسیر بسیاری از آیات پرداخت که بعدها مورد استفاده ی مفسران قرار گرفت. سلمان علاوه بر تفسیر قرآن، آیات را به زبان پارسی ترجمه کرد؛ ولی متأسفانه امروز ترجمه ای از قرآن به روایت سلمان در دست نیست. (12)
5. دفاع از خلافت علی (ع): سلمان به شدت بر جریان سقیفه تازید و آن را موجب ذلت مسلمانان دانست. وی در چندین سخنرانی از علی (ع) سرسختانه حمایت کرد. او در یکی از سخنرانی های خود گفت: «به خدا قسم اگر شما علی (ع) را به امامت خود برگزیده بودید از تمام جوانب نعمت و برکت الهی بر سر شما می ریخت.» (13) سلمان بارها حدیث غدیر را به سران مدینه و صحابه ی پیامبر (ص) یادآوری کرد.
6. ذکر مناقب و منزلت حضرت علی (ع): سلمان نزدیک ترین یار پیامبر (ص) و علی (ع) و شیعه ی خاص امیرالمؤمنین علی (ع) بود. وی در هر زمان مناسب، مناقب علی (ع) را گوشزد می کرد.
روزی علی (ع) سوار بر استر پیامبر (ص) عبور می کرد. سلمان فریاد زد: «چرا نمی روید دامان او را بگیرد و از او سؤال کنید؟! سوگند به خداوندی که دانه را شکافت و انسان را پدید آورد، کسی جز او نمی تواند شما را با پیامبرتان آشنا کند.» (14)
7. راهنمای سپاه اسلام در فتح ایران: سلمان در دوره ی خلافت عمر به امر حضرت علی (ع) در جنگ های مسلمانان حضور فعال داشت. وی در فتح مدائن با ساکنان و متحصنان قصر سپید (ابیض) مذاکره کرد و آنان را به تسلیم و پرداخت جزیه واداشت. مسلمانان با راهنمایی او شهرهای ایران را یکی پس از دیگری تصرف و محل استقرار خود را مشخص می کردند. آنها حتی از تجربه های نظامی سلمان در برابر دشمن بهره می بردند.
8. الگوی یک حاکم اسلامی: سلمان نخستین حاکم مدائن از سوی عمر یا سعد بن ابی وقاص بود. (15) وی از سال 17-33 یا 37 ه‍.ق حاکم پایتخت ساسانیان بود. او حتی در زمان عثمان نیز در سمت خود باقی ماند.
سلمان در مدت حکومتش ایرانیان را با سیره ی پیامبر (ص) و علی (ع) آشنا کرد. زندگی وی در مدائن چنان ساده و معمولی بود که اگر غریبه ای وارد شهر می شد او را نمی شناخت. سلمان دریافتی خود را از بیت المال میان فقرا تقسیم و از راه زنبیل بافی زندگی خود را تأمین می کرد. وی به اصرار یکی از اهالی شهر خانه ی بسیار محقری برای خود ساخت. رفتار سلمان الگوی حاکمان مسلمان و مخلص بعدی شد.
9. تألیف کتاب جاثلیق و نشر حکمت: از آثار علمی ارزشمند سلمان کتاب معروف جاثلیق است. این کتاب شامل مذاکرات علی (ع) با اسقف اعظم روم یا شام است که پس از رحلت پیامبر به مدینه آمده بود.
سلمان حکیمی گرانمایه بود که علم اول و آخر را می دانست. امام صادق (ع) می فرماید: «مراد از علم اول و آخر آن است که سلمان دانش پیغمبر (ص) و علی (ع) را داشت.» (16)
10. آشنا کردن ایرانیان با اسلام و تشیع: سلمان پیشگام مسلمانان و شیعیان ایران بود. راز اصلی تشیع وی آن بود که حقیقت اسلام در دل و اندیشه ی او جای گرفته بود؛ از این رو، می کوشید ایرانیان را با اسلام آشنا سازد تا از بندگی و بردگی رها شوند.
بیشتر منابع درگذشت سلمان را در دوره ی خلافت عثمان و در مدائن بیان کرده اند. وی در کمال یقین از دنیا رفت و تمام اندوخته اش بیست و اندی درهم بود. او در مدائن به خاک سپرده شد.

اصحاب اصفهانی امام سجاد (ع)

اسماعیل بن عبدالرحمن
پدر اسماعیل از بزرگان اصفهان بود. وی از موالی زینب، دختر مخرمه ی قرشی و هم پیمان بنی هاشم بود؛ بنابراین، به او قرشی وهاشمی لقب داده اند. اسماعیل در مدینه به دنیا آمد و مدتی در این شهر بماند؛ سپس به کوفه مهاجرت کرد و تا آخر عمر در این شهر سکونت گزید. وی بر درگاه (سُده) مسجد جامع کوفه می نشست؛ از این رو، به سُدّی ملقب شد. رجالیان او را با لقب سُدّی کبیر و نوه اش، محمد بن مروان، را سُدّی صغیر لقب داده اند.
اسماعیل در شمار اصحاب امام سجاد (ع)، امام محمد باقر (ع) و امام صادق (ع) بود. (17) علمای اهل سنت وی را شیعی یا متمایل به تشیع دانسته اند. علامه امینی او را در زمره ی راویان شیعه ی مورد قبول اهل سنت آورده است. (18)
اسماعیل از فقهای تابعی و از مفسران بزرگ اسلامی بود که تفسیرش مرجع مفسران بعدی بود. برخی از علمای اهل سنت مانند شعبی تفسیر وی را به علت پیروی از مکتب اهل بیت (ع) و گرایش به آرای شیعه رد کرده اند؛ (19) ولی خود می گوید که تفیسرش را از ابن عباس گرفته است.

اصحاب اصفهانی امام باقر (ع)

حماد بن ابی سلیمان
ابواسماعیل حماد بن ابی سلیمان ایرانی الاصل بود. پدر حماد فرمانروای اصفهان بود. وی در جریان فتح آن شهر در زمان خلیفه ی دوم به دست ابوموسی اشعری اسیر شد و در حضور خلیفه اسلام آورد. حماد از جمله ده برده ای بود که معاویه در جریان نبرد صفین به اشعری بخشید. وی، که به همراه پدر اسیر شد و از راه ارث به ملک ابراهیم، فرزند ابوموسی درآمده بود، آزاد و در کوفه ساکن شد. (20)
حماد از طبقه ی پنجم راویان کوفی بود. شیخ طوسی وی را در میان اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) آورده است. (21) او به کثرت حدیث مشهور است. دانشمندان اسلامی از وی به عنوان امام، مجتهد، جواد و کریم یاد کرده اند.
ابن سعد از حماد بن زید نقل می کند: حماد بن ابی سلیمان به بصره مسافرت کرد. پس از بازگشت، از وی پرسیدند: بصریان را چگونه یافتی؟ گفت: آنان شاخه ای از اهل شام هستند که در نزدیکی ما فرود آمده اند. حماد بن زید می افزاید: یعنی آنان درباره ی علی چون ما نیستند.
سید محسن امین می گوید: «این گفتار نشانه ی تشیع اوست به جهت آنکه بصریان از امیرالمؤمنین (ع) روی گردان و اهل کوفه شیعه ی آن حضرت بودند. حماد در سال 120 ه‍.ق در کهولت سن درگذشت. (22)

اصحاب اصفهانی امام صادق (ع)

جریر بن عبدالحمید بن قُرط
ابوعبدالله جریر بن عبدالحمید بن قرط در سال 110 ه‍.ق در یکی از روستاهای اصفهان به دنیا آمد. وی در جوانی به همراه پدر برای تحصیل علم به کوفه مهاجرت کرد. او یکی از دانشمندان بنام زمان خود و مرجع دیگر دانشمندان شد. (23) جریر به علت مشکلات مالی و دشواری امرار معاش به ری رفت و به امر قضاوت مشغول شد و زندگی خود را سر و سامان داد.
در مورد تشیع وی، بین رجالیان و علما اختلاف نظر وجود دارد. ابن قتیبه او را از شخصیت های شیعی و شیخ طوسی در شمار اصحاب و راویان امام صادق (ع) به شمار آورده اند. (24) المامقانی نیز جریر را شیعی ممدوح می داند. (25) برخی وی را از نظر علمی ضعیف به شمار می آورند. (26) جریر به عبدالحمید در سال 188 ه‍.ق در 78 سالگی درگذشت. (27)

ابوالحسن اصبهانی

ابوالحسن اصفهانی از امام صادق (ع) روایت کرده است. رجالیانی چون کلینی، آیت الله خویی و محسن امین احادیثی از امام صادق (ع) را از زبان وی آورده اند. (28) برخی نیز به درستی او تأکید کرده اند. (29)
از دیگر اصحاب اصفهانی امام صادق (ع) عبارتند از: خالد بن ابی کریمه مدائنی یا اصفهانی: وی را عده ای اهل اصفهان و برخی کوفی دانسته اند؛ (30) محمد بن سلیمان اصفهانی: او تألیفاتی داشت و از راویان مورد اعتماد است؛ (31) ادریس بن عبدالله الاصفهانی (32) و عثمان اصفهانی (33).

اصحاب اصفهانی امام کاظم (ع)

نافع بن عبدالرحمن
نافع، اصفهانی ولی ساکن مدینه بود. (34) وی در فن قرائت پیشوای اهل مدینه بود؛ به طوری که رأی و قرائت او مورد اعتماد آنان بود. نافع قرائت خود را از یزید بن قعقاع - یکی از قراء دهگانه - اخذ کرد. وی در سال 169 ه‍.ق در زمان خلافت هارون الرشید درگذشت. (35)

اصحاب اصفهانی امام جواد (ع)

ابراهیم بن شیبه اصفهانی
ابراهیم بن شیبه در اصل اهل کاشان بود؛ اما به اصفهانی شهرت داشت. وی از اصحاب امام جواد (ع) و امام هادی (ع) و مورد اعتماد رجالیان بود. (36) او در مکتب اهل بیت (ع) کسب فیض و روایاتی از آنان نقل کرد. موسی بن جعفر بن وهب و احمد بن محمد ابی نصر بزنطی از وی روایت کرده اند. (37) در کتب اربعه از جمله کافی، تهذیب و استبصار از ابراهیم بن شیبه حدیث آمده است. (38)
محمد بن منده
محمد بن مندة بن مهریز اصفهانی از اصحاب امام جواد (ع) و از محدثان بزرگ شیعه بود. حافظ ابونعیم اصفهانی وی را از محدثان اصفهانی دانسته و حدیثی را به این مضمون از او نقل کرده است: «جعفر بن محمد بن مزید می گوید: من در بغداد بودم محمد بن منده مهریز گفت: آیا مایل هستی که تو را به خدمت ابن الرضا (امام جواد (ع)) ببرم؟ گفتم: آری! پس مرا بر آن حضرت وارد نمود و سلام کردیم و نشستیم. پس درباره ی حدیث پیامبر (ص) که فرموده: ان فاطمه اَحصنَت فرجها فحرم الله ذریتها علی النار، پرسیدیم. آن حضرت فرمودند: این مطلب مخصوص امام حسن (ع) و امام حسین (ع) می باشد.» (39)
از این روایت می توان دریافت که محمد بن منده نه تنها از محدثان بلکه از خواص امام جواد (ع) بود؛ چراکه در آشنا کردن افراد مستعد با آن حضرت و ایجاد ارتباط بین مردم و امام (ع) فعالیت می کرد و نقش مؤثری داشت.
ابن شهرآشوب، محمد را از راویان امام جواد (ع) شمرده و او را دارای کتاب دانسته است. (40)
اصحاب اصفهانی امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع)
عبدالرحمن اصفهانی
عبدالرحمن اصفهانی احتمالاً از مردم عادی اصفهان بود. او در اولین برخورد با امام هادی (ع) شیفته ی وی شد و به تشیع گرایش یافت. علامه راوندی، از شیعیان دانشمند ایرانی مدفون در حرم حضرت فاطمه (س)، آورده است:
«مردی به نام عبدالرحمن از اهالی اصفهان گرایش به تشیع جست. چون از علت آن سؤال کردند که از چه روی این مذهب را برگزیده ای و به امامت امام هادی (ع) معتقد شده ای؟ گفت: من مردی فقیر و تهی دست اما حرف زن و پرجرأت بودم. در سالی از سال ها اهالی اصفهان مرا همراه گروهی به دربار متوکل فرستادند تا دادخواهی کنم. روزی بیرون خانه ی متوکل در انتظار دیدار او ایستاده بودم که دستور احضار علی بن محمد بن الرضا (ع) (امام هادی (ع)) از متوکل صادر شد. من به یکی از حاضران گفتم: این مرد کیست که دستور احضار او صادر شده است؟ گفت: این مردی است به نام علی که رافضیان قائل به امامت او هستند و اضافه کرد که ممکن است به منظور قتل او دستور احضار او را صادر کرده باشند. گفتم: من از جای خود حرکت نمی کنم تا اینکه این مرد علوی بیاید و او را ببینم. ناگهان دیدم شخصی سوار بر اسب به سوی خانه ی متوکل می آید و مردم همه به احترام او از چپ و راست مسیرش صف کشیده و او را تماشا می کنند؛ اما من همین که نگاهم به او افتاد مهرش در دلم جای گرفت و نزد خود به دعا در حق او مشغول شدم تا شر متوکل را از او دفع نماید. پس در حالی که از میان مردم می گذشت، چون به من رسید به سوی من متوجه شد و فرمود: خدا دعای تو را مستجاب کرد و عمرت را طولانی قرار داد و مال و فرزندان تو را فراوان نمود. چون این جریان را مشاهده کردم حالت لرزه به من دست داد و شوکه شدم و در میان همراهانم افتادم. هنگامی که به اصفهان برگشتم، خداوند از راه های مختلف برای من فتح باب و ثروت کرد و ده فرزند نصیب من فرمود و عمرم نیز از هفتاد سال گذشته است. بدین ترتیب به خاطر اینکه از درون دلم آگاه بودو دعایش مستجاب گردید معتقد به امامت وی شدم.» (41)
عبدالله بن محمد بن اصفهانی
عبدالله بن محمد از محدثان بزرگ شیعه و از اصحاب و معتمدان امام علی النقی (ع) بود. امام (ع) در بحث امامت نشانه های ویژه ای در اختیار وی قرار داد. شیخ کلینی در باب نص بر امامت امام حسن عسکری (ع) در سند حدیثی از امام علی النقی (ع) به نقل از بشار بن احمد و از عبدالله محمد اصفهانی آورده که نشان دهنده ی اعتماد کلینی به عبدالله محمد است. (42) همچنین بیانگر این است که عبدالله از نزدیکان و مقربان مخلص امام هادی (ع) بود. (43)
علی بن محمد بن شیره اصفهانی
ابوالحسن علی بن محمد بن شیره کاشانی اصفهانی یکی از فقها و محدثان شیعه اهل کاشان یا اصفهان بود. وی از اصحاب امام جواد (ع) و امام هادی (ع) بود. (44) او آثار ارزنده ای داشت که عبارتند از: کتاب التأدیب، شامل احادیث نماز، و کتاب الجامع فی الفقه که در میان کتب رجال جایگاه ویژه ای دارد.
احمد بن محمد بن سیار قمی یا اصفهانی
وی را بصری، قمی و اصفهانی گفته اند. او از اهل غلاة بود و روایتش بسیار ضعیف است. احمد بن محمد دارای تألیفاتی از جمله النوادر، ثواب القرآن، القراءت، الطب، الغارات و غیره است. وی در خدمت طاهریان بود و از امام جواد (ع)، امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) روایت کرده است. (45)
دیگر اصحاب اصفهانی امام حسن عسکری (ع) عبارتند از: سری بن سلامت اصفهانی، (46) علی بن محمد کاشانی (قاسانی) اصبهانی، (47) عبدالرحمن اصفهانی، علی بن محمد بن شیره ی اصفهانی، نافع بن عبدالرحمن، احمد بن محمد بن سیار قمی یا اصفهانی، عبدالله بن محمد اصفهانی و ابن جبرویه. (48)
احمد بن محمد بن سیاری اصفهانی و محمد بن غالب اصفهانی نیز از اصحاب اصفهانی امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) بودند.

نتیجه

اصفهان از کهن ترین و مشهورترین مناطق ایران است. اصفهانیان در طول تاریخ منشاء خدمات بسیاری به جهان اسلام و تمدن بشری بودند. با ورود اسلام به ایران اصفهان هم مانند سایر بلاد ایران پس از آشنایی با روح و اهداف دین اسلام اندک اندک با رغبت اسلام را پذیرفتند و در نشر آن کوشیدند؛ به طوری که در خفقان دوران اموی و عباسی برخی از آنها در مکتب ائمه ی اطهار (ع) شاگردی کردند.
بررسی زندگی بزرگان یا تراجم نگاری یکی از شاخه های مهم تاریخ است. حدیث پیامبر (ص) «مَنْ وَرَخَ مُومناً فکانَّما اَحیاه» نیز این امر را تأیید می کند. مورخان متقدم و متأخر توجه خاصی به این شاخه از تاریخ داشته و دارند.
زندگی یاران اصفهانی ائمه اطهار (ع) پاسخی به کسانی است که اصفهانی ها را از معاندین ائمه (ع) می دانستند. با توجه به منابع دست اول تاریخی و رجالی نقش مردم اصفهان در پیشبرد اهداف و مقاصد امامان شیعه قابل توجه است؛ ولی شرایط سیاسی و خفقان اجتماعی ایجاب می کرد مردم عقاید خود را آشکار نکنند.

پی نوشت ها :

1. طبری، ج 2، ص 119 و ابن اثیر، ج 2، ص 269.
2. الهامی، ص 27.
3. اصفهانی، ص 160.
4. طوسی، ص 165.
5. ابن اسحاق، ج 1، ص 139.
6. ابن قتیبه، ص 271.
7. ابن هشام، ج 1، ص 222.
8. همان، ص 234.
9. مجلسی، ج 22، ص 359.
10. سیره رسول الله، ج 2،ص 739.
11. ابن اثیر، ج 2، ص 368.
12. کلینی، ج 1، ص 62.
13. علم الهدی، ص 403.
14. ابن ابی الحدید، ج 18، ص 416.
15. یعقوبی، ج 2، ص 37.
16. الهامی، ص 96.
17. طوسی.
18. امینی، ج 2، ص 93.
19. ذهبی، ج 1، ص 336.
20. عزیزی، ج 1، ص 266.
21. طوسی، ص 137 و موسوی خویی، ج 7، ص 219.
22. خلیفة بن خیاط، ص 275.
23. عزیزی، ج 1، ص 171.
24. ابن قتیبه، ص 624 و طوسی، ص 43.
25. مامقانی، ج 1، ص 210.
26. موسوی خویی، ج 4، ص 41 و امین، ج 4، ص 70.
27. خطیب بغدادی، ج 7، ص 271.
28. کلینی، ج 2، کتاب الایمان و الکفر؛ موسوی خویی، ج 21، ص 130 و امین، ج 6، ص 189.
29. موسوی خویی، ج 21، ص 110 و مامقانی، ص 3.
30. طوسی: رجال، صص 120 و 186؛ مامقانی، ج 1، ص 386 و موسوی خویی، ج 7، ص 11.
31. نجاشی، ص 251؛ مامقانی، ج 2، صص 121-122؛ طوسی، ص 280 و موحد ابطحی، ج 1، ص 245.
32. طوسی، ص 150؛ مامقانی، ج 1، ص 105 و موسوی خویی، ج 3، ص 11.
33. موسوی خویی، ج 11، ص 112.
34. وفیات الاعیان، ج 5، ص 5؛ زرکلی، ص 1094 و خواندمیر، ج 2، ص 226.
35. مدرس، ج 4، ص 23 و مطهری، ص 453.
36. طوسی، ص 398 و 411؛ مامقانی، ص 22؛‌ موسوی خویی، ج 1، ص 235 و عطاردی، ص 309.
37. موسوی خویی، ج 1، ص 99 و مامقانی، ج 1، ص 20.
38. اردبیلی غروی، ج 1، ص 22.
39. اصفهانی، ج 2، ص 207.
40. ابن شهرآشوب، ج 4، ص 384.
41. راوندی، صص 120-211 و مجلسی، ج 5، صص 142-141.
42. کلینی، ج 1، ص 326، حدیث 12.
43. موحد ابطحی، ج 1، ص 234.
44. طوسی، ص 417 و موسوی خویی، ج 13، ص 159.
45. طوسی، صص 411 و 427 و موسوی خویی، ج 2، ص 282.
46. طوسی، ص 416؛ اردبیلی غروی، ج 1، ص 351 و موسوی خویی، ج 8، ص 41.
47. طوسی، ص 123.
48. موسوی خویی، ج 10، ص 302.


ابن ابی الحدید: شرح نهج البلاغه، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1965 م.
ابن خلکان: وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، قم: شریف الرضی، 1364.
ابن شهر آشوب: مناقب آل ابی طالب، بیروت: دارالاضواء، 1991 م.
ابن اثیر، عزالدین: تاریخ کامل، ترجمه محمد حسین روحانی، تهران: اساطیر، 1370.
ابن اسحاق، محمد: سیره النبی، قم: دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1368.
ابن قتیبه: المعارف، قم: رضی، 1372.
ابن هشام: سیره ابن هشام، ریاض: مکتبة العبیکان، 1998.
اردبیلی غروی، محمد بن علی: جامع الرواة، قم: مکتبة آیة الله مرعشی نجفی، 1403 ه‍.ق.
اصفهانی، ابونعیم: ذکر اخبار اصفهان،‌ ترجمه نورالله کسائی، تهران: سروش، 1377.
الهامی، داود: سلمان فارسی نخستین مسلمان ایرانی، قم: مفید، 1361.
امین،‌ محسن: اعیان الشیعه، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، 1379.
امینی، عبدالحسین: الغدیر، تهران: بعثت، 1369.
خطیب بغدادی، ابی بکر احمد: تاریخ بغداد، بیروت: دارالکتب العربی، [1319].
خلیفة بن خیاط: تاریخ خلیفة بن خیاط العصفری، بیروت: دارالفکر، 1372.
خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین: تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر، تهران: خیام، 1333.
ذهبی، شمس الدین محمد: میزان الاعتدال، بیروت: دارالفکر، [بی تا].
راوندی، قطب الدین: الخرائج و الجرائح، قم: مؤسسه الامام المهدی، 1409 ه‍.ق.
زرکلی، خیرالدین: الاعلام، بیروت: دارصادر، 1378.
سیره رسول الله، قم: للمجمع العالمی لاهل البیت، 1414 ه‍.ق.
طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: اساطیر، 1362.
طوسی، محمد بن حسن: رجال طوسی، قم: اسلامی، 1415 ه‍.ق.
عزیزی، حسین و دیگران: راویان مشترک، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1380.
عطاردی، عزیزالله: مسند الامام الجواد، مشهد: مؤتمر العالمی للامام الرضا، 1410 ه‍.ق.
علم الهدی،‌ سید مرتضی،‌ الشافی، [بی جا]: [بی نا]، [بی تا].
فقیه ایمانی،‌ مهدی: تاریخ تشیع اصفهان، اصفهان: مؤلف، 1374.
کلینی، محمد بن یعقوب: اصول کافی، تهران: اسلامیه، 1344.
مامقانی، عبدالله: تنقیح المقال فی علم رجال، قم: آل البیت، 1424 ه‍.ق.
مجلسی، محمدباقر: بحارالانوار، بیروت: البلاغ، 1992 م.
مدرس، محمدعلی: ریحانة الادب، تهران: خیام، 1374.
مطهری، مرتضی: خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران: صدرا، 1370.
موحد ابطحی، سید حجة، تشیع و حوزه ی علمیه ی اصفهان، اصفهان: دفتر تبلیغات المهدی، 1418 ه‍.ق.
موسوی خویی، سید ابوالقاسم: المعجم رجال الحدیث، قم: مدینة العلم، 1403 ه‍.ق.
نجاشی، شیخ أبی العباس: رجال النجاشی، تحقیق السید موسی الشبیری الزنجانی، قم: مؤسسه النشر الإسلامی، الطبعة الثامنة، 1427 ه‍.ق.
یعقوبی، احمد بن یعقوب: تاریخ یعقوبی، بیروت: دار صادر، [بی تا].
منبع: اعرابی، مهدی، (1390)، مجموعه مقالات همایش پیشینه تشیع در اصفهان، اصفهان، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، اول.