انسان در دین یهود
شاید مهم ترین محور اندیشه ای که از دیدگاه تفکر انسان شناختی در دین یهود وجود داشته باشد و سپس آن را در سایر ادیان الهی نیز می یابیم، تصویر هبوط یعنی سقوط انسان از موقعیت استعلایی و بهشتی خود به زندگی در رنج و سختی
نویسنده: ناصر فکوهی
شاید مهم ترین محور اندیشه ای که از دیدگاه تفکر انسان شناختی در دین یهود وجود داشته باشد و سپس آن را در سایر ادیان الهی نیز می یابیم، تصویر هبوط یعنی سقوط انسان از موقعیت استعلایی و بهشتی خود به زندگی در رنج و سختی بر روی زمین است که در مفهوم«گناه نخستین»مستتر است. ایدئولوژی معادشناختی یهود که از این تصویر ریشه می گیرد بر باور به یک خدای واحد، قهار و قدرتمند استوار است که با حضرت ابراهیم(علیه السّلام) پیوند بسته و قانون (تورات)خود را به حضرت موسی(علیه السّلام)سپرده و بر یک خط سیر ضروری در رفتار انسانی تأکید می کند که سرانجام به«نجات»به دست یک منجی در پایان عمر جهان خواهد انجامید(1). «سرنوشت بشری»در این مفهوم سرنوشتی مشترک است که آینده ای مشترک را نیز ایجاب می کند، هر چند این اشتراک همان گونه که خواهیم دید با مفهوم«برگزیدگی»قوم یهود ناخوانایی دارد(2).
در دین یهود، انسان تصویری است از خدا و از این رو شناخت انسان درواقع شناخت پروردگار است. در عهد عتیق این امر به خوبی روشن است. در سِفْر پیدایش می خوانیم:« و خدا گفت آدم را به صورت ما و موافق شبیه ما بسازیم».(1:26)(3)و این انسان خدای گونه است که حاکم بر زمین و موجودات آن شمرده می شود:« تا بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و بهایم و بر تمامی زمین و حشراتی که بر زمین می خزند حکومت نماید، پس خدا آدم را به صورت خود آفرید. او را به صورت خدا آفرید. ایشان را نر و ماده آفرید، و خدا ایشان را برکت داد و خدا به ایشان گفت بارور و تکثیر شوید و زمین را پر سازید و در آن تسلط نمایید و بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و همه ی حیواناتی که بر زمین می خزند حکومت کنید»(سِفْر آفرینش، 26-28: 1). در مزامیر نیز می خوانیم:« پس انسان چیست که او را به یادآوری و بنی آدم که از او تفقد نمایی، او را از فرشتگان اندکی کم تر ساختی و تاج جلال و اکرام را بر سر او گذاردی، او را بر کارهای دست خودت مسلط نمودی و همه چیز را زیر پای وی نهادی»(4-7: 8).
از دست رفتن موجودیت متمرکز یهود به دلیل سقوط حاکمیت سیاسی آن، نخست در سال 586 پیش از میلاد و سپس در سال 70 میلادی، و رشد مسیحیت، سبب پراکندگی یهودیان در جهان شد (دیاسپورا) که خود دلیلی بود بر افزایش هرچه بیشتر هویت دینی- قومی آن ها و در نهایت انطباق کامل این دو هویت بر یکدیگر(4). تنها پس از ظهور جنبش صهیونیستی در قرن نوزده و تشکیل دولت اسرائیل بود که این دو هویت شروع به تفکیک شدن از یکدیگر کردند.(5)
آغاز اندیشه ی یهود در زمینه ای قرار می گیرد که جماعت های قبیله ای- قومی گوناگونی را در خود داشت و هر یک از آن ها در دورانی به حاکمیت رسیده بودند: کنعانی ها که پیش از عبریان در سرزمین آن ها ساکن بودند، فیلیستین ها که بیشتر در نقاط ساحلی زندگی می کردند، و آرامی ها( سوری ها)از جمله ی این قبایل بودند که عهد عتیق حاوی اطلاعات مهمی درباره ی آن هاست.
در کنار این قبایل ما امپراتوری های بزرگی چون مصر فرعون ها، ایران هخامنشی، یونان اسکندر و بعدها روم را نیز داریم که هویت یهود باید خود را در رابطه با آنان مشخص می کرد.(6)
از این رو می توان تا اندازه ای ادعا کرد که هویت یهودی از ابتدا با دین یهود پیوند خورده بود. برای نمونه در سِفر آفرینش می خوانیم:« خداوند به ابراهیم گفت: بدان که اولاد تو بر سرزمینی که از آن ایشان نیست غریب خواهند ماند، و به بندگی درخواهند آمد یا صد سال بر آنان ظلم خواهد شد، اما من ملتی که ایشان را به بردگی درآورده مجازات خواهم کرد و ایشان با اموال بسیار از آنجا خواهند رفت»(13-14: 15).
در عهد عتیق به کرات از 12 قبیله ی اسرائیلی نام برده می شود(سفر پیدایش، 26-22: 35، 25- 8: 46؛ خروج، 25-14: 6؛ اعداد، 5-15: 1 و غیره). در حزقیال نبی می خوانیم:«خداوند یهوه چنین می گوید این است حدودی که زمین را برای دوازده سبط اسرائیل با آن ها تقسیم خواهید نمود... و حدود زمین این است. به طرف شمال از دریای بزرگ به طرف حَتْلون تا مدخل صَدَد. حَمات و بَیروُنه و سِبْرایم که در میان سرحد حمات است و حَصَرِ وسطی که نزد سرحد حَوران است؛ و حد از دریا حَصَرْ عینان نزد سرحد دمشق و به طرفف شمال سرحد حَمات خواهد بود و این است جانب شمالی؛ و به طرف شرقی در میان حَوْران و دمشق و در میان جِلْعاد و زمین اسرائیل اُردن خواهد بود و از این حد تا دریای شرقی خواهی پیمود و این حد شرقی می باشد؛ و طرف جنوبی به جانب راست از تامار تا آب مَریبوت قادش و نهر(مصر) و دریای بزرگ و این طرف جنوبی به جانب راست خواهد بود؛ و طرف غربی دریای بزرگ از حدی که مقابل مدخل حَمات است خواهد بود و این جانب غربی باشد. پس این زمین را برای خود برحسب اسباط اسرائیل تقسیم خواهید نمود؛ و آن را برای خود و برای غریبانی که در میان شما مأوا گزینند و در میان شما اولاد به هم رسانند به قرعه تقسیم خواهید کرد و ایشان نزد شما مثل متوطنان بنی اسرائیل خواهند بود و با شما در میان اسباط اسرائیل میراث خواهند یافت؛ و خداوند یهوه می فرماید در هر سبط که شخصی غریب در آن ساکن باشد در همان ملکِ خود را خواهد یافت»(13-23: 47).
و این همان حدودی است که جنبش های افراطی ناسیونالیستی دینی اسرائیل کنونی( نظیر جنبش گوشیم امونیم) در پی به دست آوردنش هستند.(7)
«برگزیده»بودن قوم یهود نیز بارها در انجیل مورد تأکید بوده است:« زیرا که تو برای یهوه خدایت قوم مقدس هستی. یهوه خدایت تو را برگزیده است تا از جمیع قوم هایی که بر روی زمین هستند قوم مخصوص برای خود او باشی. خداوند شما را نه چون کثیرترین قوم بودید، بلکه از آن رو که قلیل ترین قوم بودید، برگزید»(تثنیه، 7- 7:6؛ همچنین ن.ک: مزامیر 135:4؛ اشعیا نبی 14:1، 8-10: 41، 10-13: 43؛ حزقیال نبی 20:5؛ عاموس 3:2، 9-12: 7 و غیره).
با وجود این می توان ادعا کرد که یهودیت لااقل از زمان میلاد، همواره میان دو گرایش درگیر بوده است: از یک سو نوعی راست آیینی(ارتدوکسی)کامل که با نگریستن به یهودیان به مثابه ی «ملت برگزیده ی»یهوه، از هرگونه فرهنگ پذیری و نزدیکی با اقوام دیگر پرهیز داشته است و بنابراین به شدت بر آداب و رسوم به ویژه آن گروه از آداب و رسوم که یهودیان را از مسیحیان جدا می کنند( رسم ختنه، آداب غذایی، شنبه ی مقدس و...)تأکید می کند، در حالی که گروهی دیگر از همان زمان به سهولت از فرهنگ های دیگر به ویژه فرهنگ یونانی، تا حدی که به جز آن زبان تکلم نمی کردند، تأثیر می پذیرفتند.(8)این گرایش بعدها در دیاسپورا نیز با فرهنگ های دیگر تلفیق شده و رسوم توراتی را کهنه قلمداد می کرد. به هر رو بینش یهودی توراتی را باید نوعی خدامحوری قومی به شمار آورد که در آن فاصله گذاری با اقوام دیگر کاملاً مشخص است، البته بدون آن که این فاصله گذاری لزوماً به اشکال حاد بیگانه ترسی و تحقیر اقوام بیگانه بینجامد. اما تأثیر منفی این اندیشه را بر حوادث کنونی در منطقه ی خاورمیانه نیز نمی توان نادیده گرفت و این خود از نمونه های گویای تداوم یافتن و تحول اندیشه های انسان شناختی از خلال تاریخ است.
پی نوشت ها :
1.راشد محصل، 1369؛ میرفخرایی، 1366.
2.دقیقیان، 1379؛ Abécassis 1987;Sholem 1983.
3.ارجاع های مربوط به کتاب مقدس از سه منبع فارسی، انگلیسی و فرانسه ی زیر اخذ شده اند، اما منبع اصلی، انجیل آکسفورد بوده است: کتاب مقدس، بی تا؛ Oxford Study Bible 1992;Saintes Ecritures
4.Abécassis 1987;Baron 1956;Briend 1985;Hruby 1985;Néher 1983;Poupard 1985.
5.آران، 1378؛ Chouraqui 193
6.Humphreys 1992: 33-34
7.آران، ص 8 و بعدی، 1378.
8.Humphreys 1992: 45
فکوهی، ناصر؛(1390)، تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی، تهران، نشر نی، چاپ هفتم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}