شاعر: خلیل کاظمی
اختر پنجم ز برج آسمان چارمینم
من امام ابن امام ابن امام متقینم
روح عشق و جان دین و زاده حبل المتینم
وارث جانانه و هم نام ختم المرسلینم
باقر العلم نبیم نور چشمان علیم
حجت حقم ولیم من صفیم من سخیم
باز کردم بار دیگر می کشان می خانهها را
باده کردم مهر کردم ساقیان پیمانهها را
شرح دادم تاب دادم لوحه افسانهها را
نور دادم شور دادم گوشه ویرانهها را
از علوم بی زوالم ازقدوم بی مثالم
از جلال و از جمالم از خصال و از کمالم
چلچلراغ عرش شد روشن ز نور ماه رویم
نه رواق نه فلک را کردم عطر آگین ز بویم
چرخش چرخ مدور چرخد از یک تار مویم
خیل حور العین و غلمان محو رخسار نکویم
اسم من در آسمانهاست کوی من در عرش اعلاست
شائق من حق تعالاست مادرم ام ابیهاست
هر که امشب هر چه خواهد من به او اعطا نمایم
هر که سودا هر چه دارد من به او سودا نمایم
هر که مشکل هر چه دارد مشکلش را وا نمایم
هر که ویزای بقیع خواهد ز من امضا نمایم
باقرم مشکل گشایم من تجلی خدایم
عالمی را رهنمایم پور شاه کربلایم