شاعر: ژوليده نيشابورى
دلم پَر مى زند امشب براى حضرت باقر
كه گويم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر
نديده ديده گيتى به علم و دانش و تقوا
كسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر
ز بهر رفع حاجات و نياز خويش گرديده
سلاطين جهان يكسر گداى حضرت باقر
زبان از وصف او اَلكَن قلم از مدح او عاجز
كه جز حق كس نمى داند بهاى حضرت باقر
نزايد مادر گيتى ز بهر خدمت مردم
به جود و بخشش و لطف و سخاى حضرت باقر
بود عقل بشر مات و به حيرت عارف و دانا
ز صدق و پاكى و مهر و وفاى حضرت باقر
به ذرات جهان يكسر بود او هادى رهبر
كه جان عالمى گردد فداى حضرت باقر
به زير ابر پنهان شد مه و خورشيد از حجلت
ز شرم نورروى دلرباى حضرت باقر
برو كسب فضيلت كن چو مردان خدا اى دل
ز بحر دانش بى منتهاى حضرت باقر
اگر گردد شفيع ما به نزد خالق يكتا
به هر دردى شفا بخشد دعاى حضرت باقر
خدا ايمن كند او را ز بيم آتش دوزخ
هر آن كس پا گذارد جاى پاى حضرت باقر
ز اندوه و غم و محنت بود آسوده و راحت
به زير سايه و تحت لواى حضرت باقر
بود «ژوليده» را اين بس كه از لطف خداوندى
زند صبح و مسا دم از ولاى حضرت باقر