امام باقر و نشر فرهنگ شیعى

دوران زندگانى امام باقر علیه السّلام مقارن با افول قدرت و هیبت امویان و اقتدار عباسیان‏شده بود. در دوره‏اى که جامعه هنوز در تب و تاب بزرگ‏ترین و تأثیر گذارترین انقلاب صدر اسلام؛ عاشورا میسوخت
دوشنبه، 25 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
امام باقر و نشر فرهنگ شیعى
امام باقر و نشر فرهنگ شیعى
 
 
دوران زندگانى امام باقر (علیه السّلام) مقارن با افول قدرت و هیبت امویان و اقتدار عباسیان‏شده بود. در دوره‏اى که جامعه هنوز در تب و تاب بزرگ‏ترین و تأثیر گذارترین انقلاب صدر اسلام؛ عاشورا میسوخت و طواغیت زمان کمر به ریشه کن نمودن جنبش‌‏هاى ناشى از این انقلاب سترگ بسته بودند امام باقر (علیه السّلام) در سنگرى دیگر مبارزه را ادامه داد و تمام لحظات عمر با برکت خویش را صرف تعالى فرهنگ ناب شیعى نمود. امام باقر (علیه السّلام) به عنوان شخصیت ممتاز علمى عصر، با تکیه بر این ویژگى خود، بزرگ‏ترین خدمات ممکن را در عصر خود به اسلام نمود. شخصیت علمى امام باقر (علیه السّلام) در دوران حیات او، بسیار برجسته و محضر او همواره مملو از دانشمندان و دانشورانى بود که در جست و جوى سرچشمه دانش بودند.

1. پویایى تلاش‏‌هاى علمى امام باقر (علیه السّلام)

امام از کودکى شکافنده دانش‏ها خوانده میشد؛ چرا که سرآمد دانشمندان و عالمان روزگار بود. آوازه دانش امام (علیه السّلام) به تمامى سرزمین‏هاى اسلامى رسیده بود و مردم، به ویژه دانشوران شیفته نام و آوازه او بودند و این شیفتگى در بین مردم عراق بیشتر به چشم میخورد و دوست و دشمن زبان به ستایش دانایى او گشوده بودند. آمده است: هشام بن عبدالملک - خلیفه وقت - او را در مسجد الحرام دید، در حالى که بر دست غلامش تکیه کرده بود، پرسید: یکى از فعالیت‏‌هاى بارز امامان در زمینه نشر تعالیم دینى و آموزه‏‌هاى بلند عرفانى، بهره‏‌گیرى از زبان نیایش براى اشاعه فرهنگ ارتباط با خدا در تمامى حالات زندگى است.«آیا او همان کسى است که مردم عراق شیفته و بهت زده [علم] اویند؟» پاسخ داد: آرى. سپس به غلامش دستور داد تا نزد او برود و امام را براى پاسخ به پرسش‏هاى خلیفه فرا خواند. خلیفه پرسش‏هایش را مطرح کرد و امام به گونه‏اى پاسخ داد که هشام خاموش ماند و هیچ نتوانست بگوید.
با این مقدمه نیکوست نگاهى به تلاش‏هاى سودمند و کارآمد امام در مسیر پیشبرد اهداف اسلامى و اشاعه فرهنگ ناب علوى انداخته شود.

2. پیریزى تدوین حدیث

در پى انحرافات عمیقى که پس از رحلت رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) به وجود آمد، رخداد تأسف برانگیزى دامن‏گیر جهان اسلام شد و آن جلوگیرى از تدوین احادیث اهل‏بیت (علیهم‏السلام) بود که آثار زیان‏بار آن سالیان دراز بر پیشانى فرهنگ دینى مردم باقى ماند. نزدیک به یک قرن از نگاشتن و محفوظ داشتن احادیث نبوى (صلى الله علیه و آله) و سخنان تابناک اهل‏بیت (علیهم‏السلام) جلوگیرى شدیدى به عمل آمد و به جاى آن سیل عظیمى از تحریفات در زمینه احادیث نبوى و جعل آن‏ها به فرهنگ و اعتقاد مردم روى آورد که به «اسرائیلیات» شهرت یافت؛ تا سال 100 هجرى که «عمر بن عبدالعزیز» فرمان تدوین احادیث را به «ابوبکر بن محمد انصارى» صادر کرد.
او که از رجال و بزرگان تابعین به شمار میرفت و از اصحاب على (علیه السّلام) شمرده میشد، به بازگرداندن فدک به اهل‏بیت (علیهم‌‏السلام) و تدوین حدیث کمربست. امام باقر (علیه السّلام) از این فرصت استثنایى کمال بهره‏ را برد و بیان احادیث را آغاز کرد و راویان مختلف از ایشان ده‏ها هزار حدیث نقل کردند. در واقع، امام باقر (علیه السّلام) نماینده مکتب اهل‏بیت (علیهم‏السلام) و نخستین سرو سامان دهنده احادیث تابناک معصومان (علیهم‏السلام) بود.
از این رو، بسیارى از محدثان وقت با دیدن تلاش‏هاى بى دریغ امام، به نگاشتن و نگاهدارى سخنان امام کمر بستند و بدین سبب، بیشتر احادیث اهل‏بیت (علیهم‏السلام)، از امام باقر و امام صادق (علیهم‏السلام) است.
 

بیشتر بخوانید: بررسی تاریخ و شیوه تدوین حدیث

 

3. اصول استنباط احکام فقهى

یکى از شاخه‏هاى بزرگ علوم اسلامى «علم اصول» است که با بهره‏گیرى از آن احکام شرعى را از ادله شرعیه استخراج میکنند. از این رو، اجتهاد متوقف بر آن است و مجتهد براى استنباط احکام شرعى به آن نیاز مبرم دارد و ملکه اجتهاد براى او حاصل نمیشود، مگر اینکه به تمامى بحث‏هاى آن آشنایى کامل داشته باشد.
تمامى دانشمندان شیعى بر این باورند که امام باقر (علیه السّلام)، نخستین کسى بود که این علم را تأسیس کرد و قواعد آن را به وجود آورد وبدین وسیله دروازه اجتهاد را به روى دانشمندان اسلامى گشود. قواعدى را که امام تأسیس کرد به این نام‏ها در بین اصولیین شهرت یافت.
استصحاب، قاعده تجاوز، قاعده فراغ، قاعده نفى ضرر، علاج تعارض بین اخبار و... تمامى این قواعد به همراه اخبارى که از امام در مورد آنها صادر شده است، در کتاب‏هاى اصولى موجود است. به گونه‏اى که هر یک از این روایات، درون مایه تأسیس قاعده‏اى بزرگ در اصول فقه قرار گرفت و آن را مبناى قواعد اصولى قرار دادند.
امام باقر (علیه السّلام) وقتى باب اجتهاد را به روى دانشمندان گشود، عده‏اى با اتخاذ برخى شیوه‏هاى نادرست در اجتهاد، مانند «قیاس» و «استحسان» استنباط احکام شرعى را با خطرى جدى روبه‏رو کردند. آنان با قوانینى این گونه، گاه به مخالفت با نصّ کتاب و سنّت و سیره رسول خدا (صلى الله علیه و آله) برخاستند.
از این دانشمندان، میتوان از «نعمان بن ثابت» نام برد که به نام «ابو حنیفه» شهرت یافت. او فتاواى عجیب و قیاساتى را وارد کرد و بر پایه گمان و سلیقه خود فتواهایى داد که این فتاوى اکنون در دست است. از دیگر این افراد میتوان از «سفیان بن سعید بن مسروق» مشهور به «سفیان ثورى» نام برد که برخى نیز او را از اطرافیان امام صادق (علیه السّلام) ذکر کرده‏اند. از او نیز روایاتى در دست است که دلالت بر کژ اندیشى او دارد. آنان گاه مورد لعن اهل‏بیت (علیهم‏السلام) نیز قرار میگرفتند.
آنچه اهمیت دارد این است که این گونه برداشت‏هاى اشتباه و به کارگیرى شیوه‏هاى نادرست در استنباط احکام، همواره مورد ذمّ اهل‏بیت (علیهم‏السلام) بوده و بخشى از تلاش‏هاى امام باقر (علیه السّلام) را نیز در زمینه مبارزات فرهنگى به خود اختصاص میداده است. امام براى زدودن این شیوه و به کارگیرى کارکردهاى صحیح اجتهاد به اصحاب وارسته خود میفرمود: «سنت رسول خدا قیاس بردار نیست. چگونه میتوان قیاس را ملاک [استنباط حکم] قرار داد، در حالى که بر زن در دوران قاعدگیاش قضاى روزه واجب است، ولى قضاى نماز واجب نیست؟»

4. بازیافت بهره‏گیرى صحیح از قرآن

هر چند سیاست جلوگیرى از تدوین احادیث نبوى (صلى الله علیه و آله) با شعار «کافى بودن قرآن» پیش میرفت، اما از عمل به قرآن خبرى نبود و فقط از آن به صورت ابزارى براى جلوگیرى از نشر معارف اهل‏بیت (علیهم‏السلام) استفاده میشد. کتاب خدا به ابزارى براى دست یابى به اغراض سیاسى و سرکوبى پیروان اهل‏بیت (علیهم‏السلام) با تأویل و تفسیر به رأى، به ابزار سرکوبى مخالفان تبدیل شده و در واقع، قرآن در انزواى شدید بود.
امام باقر (علیه السّلام) در جایگاه بهترین مفسّر قرآن با بازگو کردن تفسیر درست آیات، بسیارى از ابهام‏ها را زدود و مشت مخالفان و سودجویان را باز کرد. او همواره براى به اثبات رسانیدن مدّعاهاى خود از آیات قرآن بهره میجست و کلام خدا را گواه بر سخن خویش میگرفت و میفرمود:
«هر آن‏چه را میگویم از من سؤال کنید که در کجاى قرآن آمده تا آیه مربوط به آن را برایتان تلاوت نمایم».
امام به اندازه‏اى بر آیات قرآن تسلط داشت که «مالک ابن اعین جهنى» شاعر هم عصر امام درباره او سرود:
اگر مردم در صدد جست وجوى علوم قرآن برآیند، باید بدانند که قریش بهترین داناى آن را دارد و اگر امام باقر (علیه السّلام) در علوم قرآنى لب به سخن گشاید، فروع زیادى براى آن ترسیم خواهد نمود...»
شایان ذکر است که امام کتابى در تفسیر قرآن نگاشت که «زیاد بن منذر» و بسیارى از بزرگان چون «ابو بصیر» از آن روایت میکردند.

5. مرجعیت فقهى

از دیگر تلاش‏هاى چشم‏گیر امام در جهت نشر تعالیم اسلامى، مرجعیت عملى امام در پاسخ‏گویى به مسائل فقهى مردم بود. «ابو حمزه ثمالى» میگوید:
«نزد امام باقر (علیه السّلام) در مسجد پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نشسته بودم که مردى نزد من آمد و سلام کرد و پرسید: کیستى اى بنده خدا؟ گفتم: از کوفیان هستم، چه میخواهى؟ گفت: آیا ابا جعفر را میشناسى؟ گفتم: بله، کارت با او چیست؟ گفت: چهل مسئله آماده کرده‏ام و در پى جواب آنم تا بدانم به کدام باید عمل کنم... در این هنگام، امام وارد شد؛ در حالى که جماعتى از اهل خراسان و دیگر استان‏ها همراه وى بودند ودر مورد مسائل حج از امام میپرسیدند. آن مرد نیز نزدیک امام نشست و پرسش‏هاى خود را مطرح کرد و پاسخ گرفت».
همچنین، بسیارى از دانشمندان چون «قتادة بن دعامة»، «طاووس یمانى»،«عاصم بن عمر»، هرگاه حضرت را میدیدند براى پاسخ گرفتن پرسش‏هاى خود از لحظات بهره میجستند و در هر حالى از امام سؤال میکردند. نمونه‏هاى زیادى از این گونه گفت و گوها و پرسش و پاسخ‏ها در تاریخ آمده است.
 

بیشتر بخوانید: چند حکایت از سبک زندگی امام باقر علیه‌السلام

 

6. رهیافت شناساندن جایگاه امام

امام باقر (علیه السّلام) تلاش فراوانى براى جلب دل‏ها به سوى دوستى اهل‏بیت (علیهم‏السلام) مبذول میداشت و در صدد بود تا با این شیوه، جایگاه امامت را به گونه‏اى روشن‏تر براى مردم ترسیم کند و وسیله نجات و رستگارى را به آنان بنمایاند. «حکم بن عتیبه» طى داستان تأثیر گذارى در این باره میگوید:
«من کنار ابا جعفر (علیه السّلام) در مجلس پر ازدحامى نشسته بودم که پیرمردى عصا زنان وارد مجلس شد. بر آستانه در ایستاد و گفت: درود و رحمت خدا بر تو اى پور پیامبر. امام پاسخ سلامش گفت. سپس رو به حاضران کرد و به آنان نیز سلام نمود. سپس پیش روى امام آمد و گفت: اى پسر فرستاده خدا! مرا نزدیک خود جاى ده که جانم فدایت باد! به خدا سوگند که من شما (اهل‏بیت) را دوست میدارم و با هر که شما را دوست بدارد دوستم و به خدا سوگند که این دوستى با شما (اهل‏بیت) و دوستداران‏تان به خاطر مطامع دنیوى نیست. امام باقر علیه‌السلام بر آن بود تا با روشن کردن زوایاى پنهان فرج آل محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم و پاسخ دادن به پرسش‏هاى گوناگون، غیبت وظهور او را امرى خدادادى و خارج از اختیار معرفى و نیز منتظران را به انتظار ظهور او ترغیب کند.من از دشمنان شما بیزارم و سوگند که دشمنیام با آنان به خاطر گمراهى و زبونیشان است. سوگند که حلال شما را حلال میدانم و حرامتان را حرام و دستورتان را بر چشم قرار داده‏ام. فدایت شوم، آیا بر من امیدى [از رستگارى [هست؟ امام به او فرمود: جلوتر بیا. و او را آنقدر به پیش خواند که پهلوى خود نشاند و فرمود: اى پیرمرد! مردى از پدرم على بن الحسین (علیه السّلام) همین را پرسید و پدرم پاسخ داد: آن‏گاه که از دنیا رخت بر بستى، نزد جدم رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، حسن (علیه السّلام) و حسین (علیه السّلام) و فرزندانش وارد میشوى.
دلت سرور مییابد، خاطرت آسوده میگردد، چشمت [به دیدارشان] روشن میشود و به بهترین گونه نزد پروردگارت حاضر میشوى و آن گاه که جانت به این‏جا رسید - و به گلوى پیرمرد اشاره فرمود - در بالاترین منزلگاه با ما خواهى بود و زندگانى آخرت، روشنى چشمت خواهد شد.
پیرمرد از خرسندى پرسید: چگونه؟ امام باز هم برایش گفت. پیرمرد با شور و اشتیاقى بسیار گفت: اللّه اکبر! آیا به راستى آن گاه که بمیرم نزد پیامبر و خاندانش وارد میشوم و [از دیدارشان] دیده روشن میکنم؟ ...
اشک شوق بر رخسار پیرمرد تراوید، زانوانش سست شد، گریه‏اش بالا گرفت و بر زمین نشست. حاضران نیز با دیدن این عشق بازى اشک شوقشان بیرون تراوید. امام اشک از چشمان پیرمرد پاک کرد. پیرمرد گفت: اى فرزند فرستاده خدا! فدایت گردم دستت را به من بده. دست امام را گرفت بوسید و بر صورت و چشمانش کشید. آن گاه گریبان گشود و دست امام را بر روى قلب خود گذاشت و گفت: سلام خدا بر شما (اهل‏بیت (علیهم‏السلام)) باد و رفت. امام به حاضران رو کرد و فرمود: هر که دوست دارد مردى از اهل بهشت را ببیند به او نگاه کند. راوى میگوید: هرگز مجلسى را چنین حسرت زده ندیده بودم».

7. نیایش؛ کانون ترویج آموزه‌هاى دینى

یکى از فعالیت‏‌هاى بارز امامان در زمینه نشر تعالیم دینى و آموزه‏‌هاى بلند عرفانى، بهره‏‌گیرى از زبان نیایش براى اشاعه فرهنگ ارتباط با خدا در تمامى حالات زندگى است. آنان در هنگامى که جامعه را امواج تلاطم فساد و تباهى، زورگویى و زر سالارى و خفقان و اسلام ستیزى در نوردیده بود، با خداى خویش راز و نیاز می‌کردند و براى بیان بخشى از عقاید و فرهنگ اسلامى از دعا بهره میگرفتند و در سنگر دعا، مردم را به توجه بیشتر به پروردگار و مبارزه با زورگویان فرا میخواندند. هر چند مقصود اصلى آنان در این نیایش، بندگى و پرستش خداى بزرگ بود، با توجه به تعابیرى که در نیایش آن‏ها وجود دارد از لابه‌‏لاى آن، مفاهیمى چون خلافت اهل‏بیت علیهم‌‏السلام، عدم سکوت در برابر ظلم و... را نیز میتوان دریافت.
در بیشتر ادعیه، جمله صلوات بر محمد و آل محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به چشم میخورد و این در حالى است که دشنام به اهل بیت (علیهم‏السلام) به ویژه امیر مؤمنان (علیه السّلام) سکه رایج حکمرانان وقت شده و آیات خدا به دست فراموشى سپرده شده بود. امام باقر (علیه السّلام) در نیایشى براى دریافت خواسته‏هاى خود از خدا، چنین میفرماید:
«... پروردگارا! تو را به تمامى نام‏هایت میخوانم که آن‏ها را خود نامیدى و یا در کتابت فرو فرستادى، و یا آن‏ها را بر برخى از بندگانت فرا آموختى که بر محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و خاندان او درود فرستى و قرآن را بهار قلبم و آن را نور چشمم و وسیله از بین بردن غم‏هایم قرار دهى...».
امام در دیگر دعاهاى خود افزون بر این مسائل، اعتقادات درست اسلامى را در زمینه یگانه پرستى، خدا محورى، رسالت، بازگشت به سوى خدا، وسوسه‏هاى شیطان و... نیز بیان میفرمود.

8. توسعه فرهنگ انتظار

تلاش‏هاى گسترده و عمیق امام باقر (علیه السّلام) در نشر معارف اسلام ناب، مردم را به سوى فرهنگ انتظار امام آخرین (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) سوق می‌داد. او در تبیین این فرهنگ بر آن بود تا با روشن کردن زوایاى پنهان فرج آل محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و پاسخ دادن به پرسش‏هاى گوناگون، غیبت وظهور او را امرى خدادادى و خارج از اختیار معرفى و نیز منتظران را به انتظار ظهور او ترغیب کند. «ام هانى ثقفیة» میگوید: «بامداد، خدمت سرورم محمد بن على الباقر (علیه السّلام) رسیدم و گفتم: سرورم! آیه‏اى از کتاب خدا بر دلم خطور کرده و مرا پریشان ساخته و خواب از چشمم در ربوده است. فرمود: بپرس اى امّ هانى. گفتم:«فَلا اُقسِم بِالخُنَّسِ الجَوار الکُنّسِ» (تکویر: 15 و 16) فرمود: اى امّ هانى! خوب مسئله‏اى پرسیدى. او مولودى در آخر الزمان است. او مهدى این دودمان است و براى او غیبتى خواهد بود که اقوامى در آن گمراه میشوند و گروهى نیز هدایت مییابند و خوشا بر تو اگر او را دریابى و خوشا به حال کسى که او را دریابد.»

برگرفته از : یاس - اسفند 1385، شماره 48
منبع: www.hawzah.net


 


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط