آفرينش انسان و مراحل حيات اواز منظر علامه طباطبائي (1)
چکيده
1. خلقت از خاک که اولين موجود (حضرت آدم عليه السلام) با آن ساخته شده؛ 2. خلقت انسان هايي از نسل او به وسيله ي نطفه. پس در آغاز خداوند نوع انسان اوليه را خلق کرد و سپس نسل وي را از نطفه همان انسان قرار داد. تا بدين سان، مراحل حيات آدمي پس از خلق ادامه يابد. اين بيان، جوابي است ديني در رد عقايد داروين و کساني که اجداد انسان اوليه را موجودات تک سلولي و يا از نسل ميمون مي پندارند.
انسان پس از خلقت، با توجه به فطرت اجتماعي وي، مدتي را در اين دنيا سپري کرده و پس از آن در اثر مرگ، روح او از اين ديار به ديار ديگري به نام «برزخ» که «عالم مثال» نام دارد و انسان ها در آنجا يا متنعم هستند و يا معذب، کوچ مي کند و در آنجا به حيات خود ادامه مي دهد؛ زيرا اصالت انسان به روح اوست و روح مجرد تنها نحوه ي ارتباطي با بدن دارد که با فرارسيدن مرگ اين ارتباط قطع مي شود. با برپايي معاد در جريان سير حيات، علاوه بر روح، جسم انسان نيز مؤاخذه مي شود.
کليد واژه ها: انسان، آفرينش، روح، برزخ، قيامت.
مقدمه
تبيين احکام اجتماعي اسلامي نيز با شناخت انسان، شناخت مبدأ و معاد، ارتباط مستقيمي دارد. اگر در اين بحث - يعني «شناخت انسان» به اين نتيجه رسيديم که زندگي انسان پوچ و بي هدف است، در اين صورت، آفرينش، حيات آدمي، معاد و برزخ بي معنا و بيهوده خواهد نمود و سخن گفتن از آن سودبخش نيست. اما اگر انسان را موجودي هدفدار و زندگي او را داراي معنا بدانيم، در اين صورت، زندگي او داراي ارزش و جايگاهي منطقي است.
با توجه به اهميت موضوع در جهت شناخت انسان، تلاش بر آن است تا ديدگاه علامه طباطبائي درباره ي بخشي از معارف مربوط به انسان و مسائل محوري آن، از جمله نحوه ي آفرينش انسان، زندگي اجتماعي، مرگ و منازل پس از مرگ همانند برزخ و قيامت، به روش توصيفي در مراجعه به آثار ارزشمند ايشان بيان شود. اين مفسر بزرگ در تفسير الميزان و سه رساله به نام هاي الانسان قبل الدنيا، الانسان في الدنيا، و الانسان بعد الدنيا، عمده نظريات خود را درباره ي اين موضوع ارائه نموده اند.
تعريف «انسان»
در آثار علامه طباطبائي، تعريفي لغوي و اصطلاحي از واژه ي «انسان» ارائه نشده است، اما مي توان حدس زد که با توجه به روشن بودن واژه و ماهيت «انسان»، نيازي به بيان تعريف لغوي و اصطلاحي نيست، بلکه آنچه اهميت دارد نحوه ي خلقت، ابعاد وجودي، سرشت انسان حيات پس از مرگ او، و مباحث مهم ديگري است که در اين زمينه، نياز به توضيح و تعريف دارد. از اين رو، ايشان در ذيل آيات و موضوعات مرتبط با انسان، بدان مباحث پرداخته اند.
آفرينش انسان در نظام هستي
اگرچه قرآن کريم به طور صريح، متعرض اين نشده که پيدايش انسان در زمين، منحصر در همين دوره ي حاضر است که ما در آن قرار داريم و يا دوره هاي متعددي داشته و دوره ي ما انسان هاي کنوني آخرين ادوار آن است، ولي ظاهرا از بعضي روايات و آيات استفاده مي شود که پيش از خلقت آدم ابوالبشر عليه السلام انسان هايي (موجوداتي) در زمين زندگي مي کرده اند.(3)
از طرفي، درباره ي ساحت هاي وجودي انسان ديدگاه هاي متفاوتي وجود دارد. برخي انسان را تک ساحتي و منحصر در «جسم» دانسته و وجود او را از روح و نفس عاري مي دانند.(4) برخي ديگر تنها ساحت «روح» را در انسان اصل مي دانند. اما اسلام نگاهي کاملا متفاوت به آفرينش انسان دارد و معتقد است: خداوند علاوه بر خلق جسم انسان، ساحت ديگري به نام روح در وجود انسان قرار داده است.
با توجه به اراده ي حق تعالي در آفرينش انسان، بسياري از آيات قرآن کريم و روايات به نوع خلقت انسان و مراحل آن اشاره دارند.
مراحل آفرينش انسان
(لقد خلقنا الانسان من سلالة من طين ثم جعلناه نطفة في قرار مکين ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فکسونا العظام لحما ثم أنشأناه خلقا آخر) (مؤمنون: 12-14)؛ قطعا ما انسان را از خلاصه اي که از گل گرفته شده بود آفريديم، سپس او را نطفه اي در جايگاهي آرام قرار داديم، آن گاه نطفه را خوني بسته کرديم؛ پس خون بسته را گوشتي جويده شده کرديم، سپس گوشت جويده شده را به صورت استخوان هايي قرار داديم. بعد استخوان ها را گوشت پوشانيديم.
پس از آن او را آفريده ي ديگري بي سابقه قرار داديم. در اين آيه ي شريفه و ديگر آيات متناظر، به نکته ي قابل توجهي اشاره شده و آن دو ساحتي بودن خلقت انسان است؛ ابتدا به خلقت جسم و سپس به آفرينش روح انسان اشاره کرده است. از مجموع آيات وارد شده درباره ي خلقت انسان، وجود و استقلال روح و مرکب بودن انسان از روح و جسم به روشني استنباط مي گردد. بنابراين، مي توان گفت: وجود انسان از دو ساحت جسم و روح ترکيب يافته است و ساحت هرکدام متفاوت با ديگري است. به همين دليل، براي روشن شدن ديدگاه علامه طباطبائي درباره ي انسان، در آغاز، ديدگاه ايشان درباره ي ساحت جسم انسان بحث و بررسي مي شود و در ادامه، بحث خلقت روح مطرح مي گردد:
الف. آفرينش ساحت جسم
1. مرحله ي خلق از گل:
نيز در سوره ي «سجده» خداوند - تبارک - مي فرمايد:
(الذي أحسن کل شيء خلقه و بدأ خلق الانسان من طين ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهين) (سجده: 7 و 8)؛ او همان کسي است که هرچه آفريده نيکو آفريده و آفرينش انسان را از گل آغاز کرد، سپس نسل او را از عصاره اي از آب ناچيز و بي مقدار قرار داد.
علامه طباطبائي در شرح اين آيه ي شريفه مي نويسد:
اين آيه خلقت نوع انسان را بيان مي کند؛ زيرا خلق کردن اولين موجودي که بقيه ي افرادش از آن منشعب مي شوند در حقيقت، خلق کردن همه ي آنهاست.(5)
2. مرحله ي نطفه:
علامه طباطبائي در ذيل اين آيه مي نويسند:
به طور مسلم، روزگاري بوده که نشاني از انسان نبوده است و مراد از انسان در اين آيه، جنس بشر است و نه آدم ابوالبشر؛ چون آدم نخستين از نطفه خلق نشده است و منظور از جمله ي (شيئا مذکورا) اين است که چيزي نبود که با ذکر نامش، جزو مذکورات باشد؛ مثلا، در مقابل زمين و آسمان باشد و مذکور بودن انسان کنايه است از موجود بودن بالفعل او.
پس انسان موجودي است حادث که در پديد آمدنش نيازمند به صانعي است تا او را بسازد و خالقي که او را خلق کند. پروردگار او را آفريد و به تدبير ربوبيتش به ادوات شعور مجهزش کرده تا با آن به راه حق هدايت شود.
کلمه ي «نطفه» در اصل، به معناي آبي اندک بوده و سپس استعمالش در آب ذکوريت حيوانات، که منشأ توليدمثل است، بر معناي اصلي غلبه يافته است و امشاج به معناي مخلوط و ممتزج است و اگر نطفه را به اين صفت معرفي کرده، به اعتبار اجزاي مختلف آن و يا به اعتبار مخلوط شدن آب نر با آب ماده است.(6)
اين نطفه در جايي قرار مي گيرد که هم فاسد نشود و هم زيست يابد.
3. مرحله ي علقه :
کلمه ي «علق» به معناي خون بسته شده است؛ يعني اولين حالتي که مني در رحم به خود مي گيرد، و اين انسان تمام و کامل نمي شود، مگر به تدبير الهي.(7)
4. مرحله ي مضغه، عظام و لحم:
با توجه به ذکر آيات درباره ي مراحل گوناگون خلقت جسم، علامه طباطبائي مي نويسند:
قرآن قريب به صريح است در اينکه بشر، موجود امروزي، از طريق تناسل، به يک زن و مرد معين منتهي مي شوند، و نيز صريح است در اينکه اولين فرد بشر و همسرش از هيچ پدر و مادري متولد نشده اند، بلکه از خاک يا گل يا لايه ي زمين خلق شده اند؛ خلقتي که آني و بدون گذشت زمان بوده است.(8)
همچنين علامه ذيل آيه ي 59 سوره ي «آل عمران» درباره ي عظمت آفرينش اولين انسان مي نويسند:
اگر مراد از خلقت از خاک، منتهي شدن آفرينش آدم به خاک باشد، همان طور که همه ي جان داران متولد از نطفه نيز خلقتشان منتهي به زمين مي شود، در اين صورت، معناي آيه چنين مي شود که صفت حضرت عيسي عليه السلام، که پدر ندارد، مانند صفت آدم است که خلقتش منتهي به خاک مي شود؛ چنان که همه ي مردم نيز چنين هستند. اما همه ي آيات حاکي از خلقت انسان از طين دلالت دارد بر اينکه خلقت آدم ابوالبشر عليه السلام با خلقت ساير افراد بشر و جان داران فرق داشته است.(9)
پس حضرت آدم و حوا هيچ اتصالي به مخلوقات پيش از خود يا همجنس ندارند، بلکه بدون سابقه حادث شده اند.
اشاره ي آيات و توضيح و تفسير علامه درباره ي خلقت و آفرينش انسان نخستين ازگل و توالي نسل او از نطفه، بهترين و گوياترين پاسخي است بر منکران مبدأ و معاد و کساني (داروينيست ها) که آفرينش انسان را از جنس تک سلولي ها فرض مي کنند و خلقت انسان توسط پروردگار عالم را نفي مي نمايند.
بنابراين، در آغاز، خداوند انسان اوليه را از گل خلق کرد و سپس نسل وي را از نطفه ي همان انسان قرار داد.
ب. آفرينش ساحت روح
قطعا ما انسان را از عصاره اي که از گل گرفته شده بود آفريديم، سپس او را نطفه اي قرار داديم در جايگاهي آرام، آن گاه نطفه را خوني بسته کرديم؛ پس خون بسته را گوشتي جويده شده کرديم، سپس گوشت جويده شده را به صورت استخوان هايي قرار داديم. بعد استخوان ها را گوشت پوشانيديم. پس از آن او را آفريده ي ديگري بي سابقه قرار داديم.
علامه طباطبائي در شرح آيه ي مزبور، درباره ي آفرينش ساحت روح انسان مي نويسند: در جمله ي (ثم أنشأناه خلقا آخر) سياق را از خلقت قرار نداده است تا دلالت کند بر اينکه آنچه در آخر به وجود آورديم حقيقت ديگري است غير آنچه در مراحل قبلي بود، و اين دو نوعي اتحاد با هم دارند.(10)
از سياق آيات، روشن است که صدر آيات، آفرينش تدريجي مادي انسان را وصف مي کند(11) و در ذيل، که به پيدايش روح يا شعور و اراده اشاره دارد، آفرينش ديگري را بيان مي داد که با نوع آفرينش قبلي مغاير است.(12) اين اختلاف تعبير خود شاهد است بر اينکه خلق آخر از سنخ ديگري است که نمي تواند مادي باشد، بلکه مجرد است.
صاحب تفسير الدر المنثور نيز روايتي از حضرت علي عليه السلام درباره ي خلق ساحت روح نقل مي کند که مي فرمايند: پس از آنکه نطفه چهار ماهش تمام شد، خداوند فرشته اي مي فرستد تا روح را در ظلمات رحم، در کودک بدمد، و اينجاست که خداي تعالي مي فرمايد: (ثم أنشأناه خلقا آخر) که مقصود از آن همان دميدن روح است.(13)
پي نوشت :
1. سيد ضياءالدين سجادي، انسان در قرآن، بنياد قرآن، 1360، ص 11.
2. سيد محمدحسين طباطبائي، الميزان، ترجمه ي سيد محمدباقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1363، ج 9، ص 157.
3. همان، ج 4، ص 222.
4. عقيده ي اين گروه آن است که جز ماده و پديده هاي جسماني، چيزي وجود ندارد و واژه هايي همچون فکر و علم، اگر معنايي داشته باشند، بايد در تحليل هاي نهايي، بر پديده هاي جسماني تطبيق شوند. (به نقل از: امير ديواني، حيات جاودانه، قم، معارف، 1376.)
5. سيد محمدحسين طباطبائي، پيشين، ج 12، ص 223.
6. همان، ج 20، ص 194.
7. همان، ج 20، ص 548.
8. همان، ج 16، ص 383.
9. همان، ج 16، ص 384.
10. همان، ج 4، ص 222 به بعد.
11. همان، ج15، ص 23.
12. همو، انسان ازآغاز تا سرانجام، ترجمه ي صادق لاريجاني، تهران، الزهراء، 1369، ص 20.
13. سيد محمدحسين طباطبائي، الميزان، ج 15، ص 30، به نقل از: جلال الدين سيوطي، الدر المنثور في تفسير المأثور، جده ، دارالمعرفة، 1365 ق، ج 5، ص 7.