قرآن و طبيعت جاندار (گياهان، حيوانات) (3)
مريم شكرينژاد **
بخش چهارم
دنياي حيوانات از ديدگاه قرآن
نگاهي به دنياي حيوانات
1 - (مَّن يَمْشِي عَلَى بَطْنِهِ)؛
“حيواناتي كه بر شكم راه ميروند (خزندگان) مانند: مارهاي كوچك و بزرگ؛
2 - (مَّن يَمْشِي عَلَى رِجْلَيْنِ) آنان كه بر روي دو پا راه مي روند مانند: انسانها و پرندگان ـ موقعي كه بر زمين فرود ميآيند؛
3 -مَّن يَمْشِي عَلَى أَرْبَعٍ: حيواناتي كه روي چهار دست و پا راه ميروند مانند مهرهداران
علاوه بر اينها از دو حيوان آبزي مهم، يعني حوت و سمك نيز تحت عنوان “حوت” نام برده است.
و در محلهاي متعددي از “طيور” ياد كرده اما ذكري از انواع فراوان آنها به ميان نياورده است به جز سه قسم كه به نامشان اشاره كرده و عبارتند از: “غراب”، “هدهد” و “سلولي” چنان كه از طيور خانگي و اهلي (ماكيان) مانند “دجاج” و “بط” و هم خانوادههاي آنها به رغم اهميت اقتصاديشان، يادي نموده است.
قرآن و كاوش علمي درباره ي اسب
ما سليمان را به داوود بخشيديم، چه بنده خوبي زيرا هموار به سوي خدا بازگشت ميكرد به ياد بياور هنگامي را كه عصرگاهان اسبان چابك تندرو را بر او عرضه داشتند. گفت: “من اين اسبان را به خاطر پروردگار دوست دارم و (ميخواهم از آنها در جهاد استفاده كنم او همچنان به آنها نگاه ميكرد) تا از ديدگانش پنهان شدند... . و گردنهاي آنها را كشيد (آنها را نوازش داد).
بسياري از حقايق علمي كه قرآن كريم بيان فرموده است، علم بعدها به اكتشاف آنها نايل ميآيد مانند حرمت خوردن مردار، خون و گوشت خوك، در اين گفته حق آمده است: (إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَهَ وَالْدَّمَ وَلَحْمَ الْخَنزِيرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ) (32) (2 -32)
كشف حقايقي علمي از سگ
علم روز با كاربرد تجهيزات و آزمايشهاي مكرر از سر لهله زدن سگ پرده برداشته و به اين نتيجه رسيده كه سگ غده عرق كننده ندارد جزء معدودي در كف پاهايش و اين باعث مي شود كه نتواند حرارت بدنش را دفع كند و ناچار، حرارت بدنش را از طريق گشودن و راندن زبانش به بيرون و تنفس و فرياد، دفع ميكند چه در زمان استراحت و چه هنگام تب و خستگي (33)
قرآن و دعوت انسان به تفكر در آفرينش شتر
در اين آيه كريمه، اشاره شده است كه انسان به شناخت اين حيوان اهتمام ورزد. اگر با عنايت و توجه به شتر بنگريم او را از ساير حيوانات متمايز خواهيم يافت، در صحرا زندگي ميكند و شدت گرما و لهيب خورشيد را تحمل ميكند با مختصري آب و غذا روزهايي طولاني را سپري ميكند، بارهاي سنگين را بر دوش ميكشد، خالق متعال گردني دراز به او عطا فرموده تا از برگ درختان بهره گيرد اين توان را دارد كه هنگام وزش باد سوراخهاي بينياش را ببندد گوش و بينياش را خداوند از مو پوشانده است تا اين سفينه صحرا در كوير و در مقابل طوفانهاي شن بتواند مقاومت كند. امروزه بشر دريافته كه شتر بيش از نيازش آب مينوشد تا در صحرا و هنگام نياز و در فقدان آب از آن استفاده كند. شتر قادر است ـ بر حسب درجه حرارت ـ از دو هفته تا دو ماه آب نخورد و تشنگي را تحمل كند و از نظرعلمي ثابت شده كه هر چه به ميزان حرارت هوا افزوده شود درجه سردي جسم شتر نيز فزوني مييابد و بول و عرق هم نميكند تا آب بدنش كاسته نشود. (34)
قرآن و ضربالمثل به حيوان
إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَهً فَمَا فَوْقَهَا (1 -35)
(خدا را باك از آن نيست كه به پشه و چيزي بزرگتر از آن مثل زند)
مگس كه به سبب كثافت و انتقال ميكروبها عرصه حيات را بر انسان تنگ كرده است علم امروز دريافته كه عامل انتقال سي نوع بيماري است و خداوند در تحدي با مشركان بدان مثل زده است.
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ دإِن يَسْلُبْهُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَّا سْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ. (35) (2 -35)
قرآن و ماهيان
“وَ هُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُواْ مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا”. (1 -36)
و او خدايي است كه دريا را براي شما مسخر كرد تا از گوشت ماهيان حلال آن تغذيه كنيد.
“مِن كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْمًا طَرِيًّا” (2 -36)
“شما از هر دو گوشت تازه (ماهيان درياهاي شيرين و درياهاي شور و تلخ) تناول كنيد”
دانش بشري با اهتمامي كه به شناخت ماهيان داشته، به برخي از اسرار آنها پي برده است. از جمله ماهيان درياهاي شيرين، قادر نيستند در درياهاي شور زيست كنند و بر عكس. قرآن از بزرگترين انواع ماهيها با لفظ “حوت” ياد كرده است كه به سلطان دريا معروف است. همان حيواني كه حضرت يونس (ع) را بلعيد “فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ” (3 -36)
“ماهي دريا او را به كام فرو برد و مردمان هم ملامتش ميكردند”
وزن اين ماهي با وزن ده فيل عظيمالجثه برابري ميكند و به هنگام تولد چهار تن وزن دارد و به خلاف ساير ماهيها و حيوانات دريايي مانند ما انسانها از هواي آزاد جو تنفس ميكند و در هر دمي حجمي از هوا را استنشاق ميكند كه قادر است 50 دقيقه زير آب بماند و خداوند، سوراخهاي بينياش را به گونهاي آفريده كه به آساني بتواند از هواي سطح آب استفاده كند و با گشودن دهان نيز آب به ريههايش نميرود. هنگام تنفس، فوارهاي از آب را در سطح دريا به نمايش ميگذارد كه راهنماي صيادان مي شود تا او را به دام كشند.
عنبر كه مادهاي خوشبو و گرانبها و اساس صنعت عطرسازي است، از اين حيوان گرفته مي شود و از روغن آن براي انواع داروها استفاده ميكنند. (36)
زنبور عسل، امتي، مجتمعي و عالمي
“وَمَا مِن دَآبَّهٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُكُم” (1 -37)
بدانيد كه هر جنبدهاي در زمين و هر پرندهاي كه به دو بال در هوا پرواز ميكند، همگي طايفهاي مانند شما نوع بشرند. در ميان اين گروهها، خداوند عنايت ويژهاي به زنبور عسل دارد؛ سورهاي از قرآن به نام زنبور عسل اختصاص يافته و شفاي هر دردي است اين حشره با كوچكي حجمش، نشانهاي بزرگ از عظمت پروردگار و زيبايي صنع اوست تا اينكه، خردمندان از آن عبرت آموزند. (37)
وحي خداوند به زنبور عسل
خداوند به زنبور عسل وحي كرد كه در كوه براي خودت خانه درست كن و در درخت و در آنچه آسمانها برافراشته ميكنند و بالا ميبرند ـ مثل ساختمان ـ و از همه ميوهها بخورد و راههايي را كه خدا برايت هموار كرده بپيما. از شكم اين زنبور عسل نوشابهاي رنگارنگ بيرون ميآيد كه در آن شفا و درمان هست براي مردم، بحث فعلاً، بحث ما در مورد عسل و زنبور نيست. فقط “أَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ” منظور نظر ماست، خدا به زنبور وحي فرستاد كه آنجا خانه بگير و برو از اين ميوهها بخور بعد خداوند به دنبال آن، اين نظام را فراهم كرد كه از اين وضع عسل به وجود بيايد، اين وحي يعني چه؟
اولاً: فرستنده خداست، ولي گيرنده زنبور عسل است. اين وحي چه معني دارد؟ ميدانيم كه اين وحي عبارت است از آن پيام الهي كه به صورت هدايت غريزي در زنبور عسل و در همه حيوانات ديگر هست اينجا هم قرآن اين طور اشاره ميكند كه به او گفتيم اولاً خانه در جاهاي بالا بگير. و ديگر آنكه گفتيم از همه ميوهها بخور، و راههاي همواري را كه خداوند برايت فراهم كرده بپيما، اين اشاره است به هموار بودن راه، به نحوي كه راه را گم نميكند و به مانع بر نميخورد مي گويد اينها را ما به زنبور عسل به صورت وحي فهمانديم. بنابراين وحي دهنده خداست اما وحي گيرنده زنبور عسل است. (38)
قرآن و مكالمه ي مورچگان
قرآن كريم فرموده است: (قَالَتْ نَمْلَهًٌْ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لَا يَشْعُرُونَ) (1 -39)
موري چون جلال سليمان و سپاه عظيم آنان را مشاهده كرد و گفت: اي موران! همه به خانههاي خود برگرديد. مبادا سليمان و سپاهيانش ندانسته، شما را پايمال كنند. از عبارت “قَالَتْ نَمْلَهًٌْ” استفاده مي شود كه سخن گفتن مورچه به حرف زدن بوده و نه به اشارهها و حركتها، به دليل قول حق تعالي “فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا” (2 -39)
“سليمان از گفتار مور بخنديد”.
ـ قرآن كريم ثابت كرده كه كائنات، جملگي خداي عزوجل را تسبيح ميگويند. آفريدگارشان و كسي كه آنها را ايجاد كرده و از عدم به وجود آورده است. تا آنان را زنده ساخت دليل اين قول، سخن خداوند سبحان است: “أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ” (3 -39)
آيا تسبيح جزء سخن است به كلامي كه نميداند آن را جزء كسي كه فهمها را ابداع نمود. از آيه كريمه، ثابت مي شود كه تسبيح پرنده زماني است كه پرهايش را ميگشايد و اين حالتي است حاكي از تضرع و خشوع او. در اثناي تسبيحگو اين كه در مقابل عظمت و جلال خداوند از روي اجلال و تعظيم خم مي شود. از آيه دو معنا فهميده مي شود:
نخست: اين كه خداوند متعال صلاه و تسبيح كائنات را جملگي ميداند، هر نوع كه باشد با هر نوع حجم و موقعيت و زبان و عدد.
دوم: اينكه خداي سبحان به جمله كائنات الهام كرده كه چگونه او را تسبيح گويند؟ و جميع آنها را بر حسب انواع و اجناسشان به زبان تسبيحي كه مورد رضايت او مي باشد ارشاد فرموده است، دليل اين مطلب همان كه در قرآن اقرار فرموده است (كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ)
همان گونه كه در قرآن ثابت كرد، مورچه بر سطح زمين و احياناً در داخل آن زندگي ميكند ولي پس از ترسيم حدود جغرافي و از طريق ايجاد محلي كه به وادي مورچگان شناخته مي شود و مسكن آنها در آن ساخته شده با نظام هندسي و معماري عجيبي كه عقل و فكر بشر در تحير ميماند.
از وادي مورچگان قرآن كريم اين گونه ياد كرده است:
(حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ) تا آنجا كه به وادي مورچگان رسيد”
پس ثابت شد كه مورچه مانند ساير جانوراني كه بر روي زمين زندگي ميكنند، زندگي ميكند ولي در محدوده يشناخته شده خود كه به وادي موسوم است، مثل محدوده يشناخته شده دولتهاي امروزي، از نص قرآن كريم استفاده مي شود كه زبان اين حيوان از كلمات و جملات و جواب در تخاطب تشكيل شده است.
(فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا)
“سليمان از گفتار مور خنديد” وادي نمل به سرزمين آبادي ميماند كه آشيانههاي فراواني را در بر گرفته و تشكيل دهنده ي لانه مورچگان است. (39)
نطق پرندگان
ـ كدام صدا مربوط به حالتهاي خشم است و كدام رضا؟؛
ـ كدام صدا دليل بر گرسنگي است و كدام نشانه تمني؟؛
ـ با كدام صدا بچههاي خود را فرا ميخوانند؟؛
و با كدام صدا آنها را از بروز حادثه وحشتناكي خبر مي دهد؟؛
اين قسمت از صداي پرندگان، مورد هيچگونه شك و ترديد نيست در خصوص هوش حيوانات، مخصوصاً پرندگان مطالبي عجيب قابل دقت مي باشد.
پيشبيني آنها درباره ي وضع هوا، حتي نسبت به چند ماه بعد و آگاهي آنها از زلزلهها قبل از وقوع آن، وقتي پيش از آنكه زلزله سنجهاي ما خفيفترين لرزشها را ثبت كنند.
تعليماتي كه در عصر ما به حيوانات داده مي شود و كارهاي خارقالعاده آنها در سيركها حاكي از هوش شگفتانگيز آنها است. وجود حواس فوقالعادهاي در حيوانات، همچون دستگاه رادار مانند “شب پره” و نشانه بسيار قوي بعضي از حشرات و ديد فوقالعاده نيرومند بعضي از پرندگان دليل ديگري است بر اينكه آنها در همه چيز، از ما عقب ماندهتر نيستند؛ در آيات قرآن نيز، به عناوين مختلف، به اين امر اشاره شده است از جمله: در آيه 38 سوره “انعام” آمده است:
وَ مَا مِن دَآبَّهًٍْ فِي الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُكُم
هيچ جنبندهاي در زمين و پرندهاي كه با دو بال خود پرواز ميكند نيست مگر اينكه امتهايي همانند شما هستند. در روايتهاي اسلامي نيز، مطالب زيادي وجود دارد كه بيانگر نطق حيوانات و به خصوص پرندگان است و حتي براي هر يك از آنها سخني شعار مانند نقل شده است.
در روايتي از امام صادق (ع) آمده است. اميرمؤمنان علي (ع) به “ابن عباس” فرمودند:
ان الله علمنا منطق الطير كما علم سليمان ابن داوود و منطق كل دابه في بر او بحر.
خداوند سخن گفتن پرندگان را به ما آموخت همان گونه كه به سليمان بن داوود آموخت و سخن گفتن هر جنبدهاي را در خشكي و دريا.
“قال يا ايها الناس علمنا منطق الطير”
از ظاهر سياق بر ميآيد كه سليمان (ع) ميخواهد در اين جمله از خودش و پدرش كه خود او نيز از آن جنابست به داشتن برتريهايي كه دارد، مباهات كند و اين در حقيقت از باب تحديث به نعمت است. كه خداي تعالي در سوره (ضحي 11) رسول گرامي (ص) را بدان مأمور مي فرمايد وَ أَمَّا بِنِعْمَهًِْ رَبِّكَ فَحَدِّثْ ... و اما اينكه بعضي از مفسرين اصرار كردهاند بر اينكه ضمير در كلمه “علمنا” را تنها به سليمان برگرداند نه به او و پدرش و اينكه اگر گفته (ما را چنين و چنان كردهاند و نگفته مرا) از اين مورد بوده مي باشد كه عادت پادشاهان و بزرگان بر اين بوده است كه در گفتگوها از خود به (ما) يعني من و لشگر و خدمتكاران و وزرايم تعبير ميكنند تا سياست ملكداري رعايت شده باشد، سخني است كه آن طور كه شايد و بايد سياق با آن نمي سازد و مراد از كلمه “ناس” همان معناي ظاهري آن يعني عموم افراد جامعه است. و كلمه منطق يا نطق هر دو به معناي صوت يا صوتهاي متعارفي است كه از حروفي تشكيل يافته و بنابر گفته راغب اين گنجشك نطق يا منطق گفته نمي شود ولي در قرآن كريم در معنايي وسيعتر به كار رفته و آن عبارت است از دلالت هر چيزي بر مقصودش ـ مثلاً در قرآن كريم دلالت پوست بدن را نطق خوانده و فرمود: لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَيْنَا؟ قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنطَقَ كُلَّ شَيْءٍ. مجرمين به پوست بدنهاي خود ميگويند: چرا عليه ما گواهي داديد در پاسخ ميگويند آن خدائي كه هر چيزي را به نطق در ميآورد ما را به نطق درآورده است و منطق طير عبارت است از هر طريقي كه مرغها به آن طريق مقاصد خود را با هم مبادله ميكنند و تا آنجا كه از تدبر در احوال حيوانات و يا لااقل هر نوعي صورتهائي ساده و بدون تركيب دارند كه در موارد خاصي كه به هم بر ميخورند و يا با هم هستند، سر ميدهند مثلاً هنگامي كه غريزه جنسيشان به هيجان آمده يك جور و هنگامي كه ميخواهند بر يكديگر غلبه كنند، به صورتي ديگر و هنگام ترس به گونهاي طوري و هنگام التماس و استغاثه به ديگران طوري ديگر، البته اين صداهاي مختلف در مواقع مختلفه مختص به مرغان نيست بلكه ساير حيوانات نيز دارند. (40)
قرآن و اهتمام به چارپايان
“وَ الأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا وَ مَنَافِعُ تَأْكُلُونَ وَ لَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ وَ تَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَى بَلَدٍ لَّمْ تَكُونُواْ بَالِغِيهِ إِلاَّ بِشِقِّ الأَنفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ” (1 -41)
(چهارپايان را برايتان بيافريد، شما را از آنها حرارت و ديگر سودهاست. از گوشتشان ميخوريد، چون شب هنگام باز ميگردند و بامدادان بيرون ميروند نشان تحمل شمايند، بارهايتان را به شهري كه جز به رنج تن بدان نتوانيد رسيد حمل ميكنند، همانا پروردگارتان رئوف و مهربان است.
قرآن كريم نعمتهاي متعددي را كه آفريدگار سبحان در چهارپايان براي خدمت و منفعت انسان ــ به وديعت نهاده و در تسخير او قرار داده و شرح خدمات آنها را در دو قسم به ايجاز بيان فرموده است حسي و معنوي.
حسي: حسي مثل گرم كردن، خوردن گوشت آنها و حمل و نقل بار در سفر و تجارت، آوردن كلمه “دف” در آيه، ما را متوجه عظمت صانع جل و علا مينمايد چرا كه “دف” سپري است نسبت به سلامتي جسم انسان كه نزد خدا اشرف مخلوقات است و اين تكريم شايد به دو چيز بر ميگردد.
1 -خداوند جل و علا به دست قدرت خويش، انسان را آفريد و صورت بخشيد و فرمود:
قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ (2 -41)
2 -انسان حامل نفحهاي از روح رباني است.
فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي (3 -41)
بنابراين هر انساني داراي دو بعد است
1 -بعد مادي، گلي كه همان اندام جسد است.
2 -بعد معنوي، روح او كه آفريدگار سبحان در آدم (ع) دميده است.
معنوي: اما قسم معنوي، فايدههاي چارپايان، احساس سرور و شادماني است كه به انسان دست مي دهد؛ زماني كه چهارپايان به چراگاه و سبزهزار ميروند و هنگامي كه از چراگاه به خانه باز ميگردند. اين منظره را هر ناظري ببيند؛ در خلال آن، جمال خالق سبحان را در شگفتي صنعش ميبيند همچنين هنگامي كه چهارپايان بارهاي سنگين را به مسافتي دور حمل ميكند. از اين رو خداوند متعال به لحاظ قدرت و استقامت و تحمل چهار پا، آن را براي بشر ذخيره كرد؛ تواني كه بشر، به طور تكويني فاقد اوست. بنابراين خداوند به انسان الهام كرده كه اساس حياتش را بر آن بنا كند و فرموده است:
“إِنَّ لَكُمْ فِي الأَنْعَامِ”(41) (4 -41)
ياد كرد مار در قرآن
ـ مار دو بار با لفظ “شعبان” (مادربزرگ، اژدها) و يك بار با واژه ي “حيّه” (مار، افعي) در قرآن ياد شده است كه شايد در حقيقت، عصاي موسي كليم (ع) باشد زماني كه حق تعالي اراده كرد موسي (ع) را ـ پيش از آنكه با سحر ساحران فرعون مواجه شود ـ كار آزموده كند و اين مرحلهاي بود كه خداوند خواست پيش از آنكه پيامبر را به سوي فرعون و قومش بفرستد به او صلاحيت و شايستگي بدهد، اين صلاحيت و آمادگي، توان انجام كارهاي خارقالعاده بود كه قدرت و علم خالق سبحان ـ در آن تجلي يافت. خدايي كه دقايق امور را پيش از ايجاد آنها ميداند و قادر است آفريدهاي را از شكلي به شكل ديگر در آورد و از جماد كه روح ندارد، مخلوقي داراي روح و حركت بيافريند به صورتي كه مورد رضاي پروردگار قرار گيرد. بدون اختيار خود آن شي، آفريدگار چيزها را هر گونه بخواهد و موافق علم و ارادهاش باشد، صورت ميبخشد.
ملخ، غذا يا كيفري دردناك
“فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الطُّوفَانَ وَ الْجَرَادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفَادِعَ وَ الدَّمَ آيَاتٍ مُّفَصَّلاَتٍ فَاسْتَكْبَرُواْ وَ كَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِينَ! (42) (1 -42)”
واژگان كليدي:
نتيجه
پينوشتها:
1 -قنادي صالح/ قرآنشناسي/ ص 76.
2 -همان/ ص 80.
3 -رضايي اصفهاني، محمد علي/ پژوهشي در اعجاز علمي قرآن/ ص 46.
4 -همان/ ص 52.
5 -همان/ ص 53.
6 -صالحي سيد عباس/ پژوهشهاي قرآني ويژه انسانشناسي .
7 -حسيني سيد علي/ فرهنگ جهاد، سال چهارم، شماره اول، پاييز 77/ ص 140.
8 -حسيني سيد علي/ فرهنگ جهاد، سال چهارم، شماره اول، پاييز 77/ ص 167.
9 -همان/ ص 168.
10 -همان/ ص 168.
11 -همان/ ص 168.
12 -حسيني سيد علي/ فرهنگ جهاد، سال چهارم، شماره اول، پاييز 77/ ص 153.
13 -حسيني سيد علي/ فرهنگ جهاد، سال چهارم، شماره اول، پاييز 77/ ص 154.
14 -حسيني سيد علي/ فرهنگ جهاد، سال چهارم، شماره سوم، پاييز 78/ ص 114؛ ماخذ: عالم النبات في القرآن الكريم/ عبدالمنعم فهيم الهادي/ خانم دكتر نيا، محسن بركت.
15 -همان/ ص115.
16 -همان/ ص 116.
17 -همان/ ص 117.
18 -همان/ ص 117.
19 -همان/ ص 119.
20 -همان/ ص 120.
21 -همان/ ص 121.
22 -همان/ ص 123.
23 -همان/ ص 124.
24 -همان/ ص 125.
25 -همان/ ص 125.
26 -همان/ ص 126.
27 -همان/ ص 126.
28 -همان/ ص 127.
29 -همان/ ص 128.
30 -همان/ ص 128.
31 -همان/ ص 129.
32 -حسيني سيد علي/ فرهنگ جهاد، سال پنجم، شماره سوم، بهار 79/ ص 124 (1 -32) سوره ص آيه (30 -33) (2 -32) سوره نحل آيه (185).
33 -حسيني سيد علي/ فرهنگ جهاد، سال پنجم، شماره سوم، بهار 79/ ص 126 (1 -32) سوره اعراف (7) آيه (175 -176).
34 -همان/ ص 127 (1 -34) سوره غاشيه (88) آيه 17 (1 -34) سوره غاشيه آيه 17.
35 -همان/ ص 128 (1 -35) سوره بقره آيه 26 (2 -35) سوره حج (22) آيه 73.
36 -حسيني سيد علي/ فرهنگ جهاد، سال پنجم، شماره سوم، بهار 79/ ص 130 (1 -36) سوره نحل (6) آيه 14 (2 -36) سوره فاطر آيه 12 (3 -36) سوره صافات آيه (142).
37 -حسيني سيد علي/ فرهنگ جهاد، سال پنجم، شماره سوم، بهار 79/ ص 131 (1 -37) سوره صافات آيه (142).
38 -آيتالله شهيد دكتر بهشتي/ شناخت از ديدگاه قرآن/ ص 416.
39 -حسيني سيد علي/ فرهنگ جهاد، سال پنجم، شماره سوم، بهار 79/ ص 133 (1 -39) سوره نمل آيه (18) (2 -39) سوره نمل آيه (19) (3 -39) سوره نور آيه (41).
40 -مكارم شيرازي آيتالله العظمي/ تفسير نمونه/ ج 15/ ص 449.
41 -حسيني سيد علي/ فرهنگ جهاد، سال پنجم، شماره سوم، بهار 79/ ص 136 (1 -41) سوره نحل آيه (5 -7) (2 -41) سوره ص آيه (75) (3 -41) سوره ص آيه (72) (4 -41) سوره نحل آيه 66.
42 -حسيني سيد علي/ فرهنگ جهاد، سال پنجم، شماره سوم، بهار 79/ ص 139 (1 -42) سوره اعراف آيه (133).
فهرست منابع:
1 -قرآنشناسي/ صالح قنادي
ناشر: دفتر نشر معارف/ نوبت چاپ: اول زمستان 1384
2 -پژوهشي در اعجاز علمي قرآن/ دكتر محمد علي رضايي
ناشر: انتشارات كتاب مبين/ چاپ دوم 1381
3 -فرهنگ جهاد/ سال پنجم شماره سوم بهار 79/ صاحب امتياز نمايندگي ولي فقيه در جهاد سازندگي مدير مسئول: سيد علي حسيني چاپ و صحافي: جامي
4 -فرهنگ جهاد/ سال چهارم شماره اول پاييز 77
5 -فرهنگ جهاد/ سال چهارم شماره اول پاييز 78
6 -شناخت از ديدگاه قرآن آيتا... شهيد دكتر سيد محمد حسيني بهشتي
تهيه و تنظيم: بنياد نشر آثار و انديشههاي شهيد بهشتي/ ويراستار: عبدالرحيم مرودشتي
صفحهآرايي: انتشارات بقعه/ چاپ: ايران چاپ/ چاپ دوم 1380
7 -تفسير نمونه: آيتا... مكارم شيرازي
مجموعه مقالات همایش ملی قرآن و علوم طبیعی، تهیه و تنظیم دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد، زیر نظر بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه، تهران، موسسه انتشاراتی بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه و انتشارات سخن گستر، چاپ یکم ـ زمستان 1385.
/ج