پرسش :
سرّ تأكيد بر ارزيابي حديث با قرآن چيست؟
پاسخ :
سرّ تأكيد روايات ياد شده بر لزوم سنجش و ارزيابي روايات با قرآن كريم و طرد احاديث مخالف قرآن اين است كه سخنان معصومين (عليهمالسلام) بر خلاف قرآن كريم قابل تحريف و جَعْل همانند است و از اين رو دست جعل، وضع، دسّ و تحريف از عصر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به كار جعل حديث پرداخت تا آن جا كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در خطابه خود فرمودند: دروغبندها دروغهاي فراواني بر من بستهاند.
حضرت اميرالمؤمنين (عليهالسلام) در پاسخ سليمبن قيس هلالي كه از اختلاف روايات در تفسير و غير آن پرسيد، فرمودند: "قد سألت فافهم الجواب: إن فى أيدى النّاس حقّاً وباطلا ً وصدقاً وكذباً وناسخاً ومنسوخاً وعاماً وخاصاً ومحكماً ومتشابهاً وحفظاً ووهماً وقد كذب علي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) علي عهده حتي قام خطيباً فقال: أيّها النّاس قد كثرت علّي الكذابة فمن كذب علّى فليتبوّأ مقعده من النّار. ثم كذب عليه من بعده..."(١) ؛ رواياتي كه در دست مردم و راويان است، آميختهاي است از حق و باطل، راست و دروغ، ناسخ ومنسوخ، عام وخاص، محكم و متشابه و احاديثي كه برخي با رعايت امانت نقل شده و همان گونه كه بوده محفوظ مانده و برخي بر اثر دخالت وَهْمِ راوي دگرگون شده است و در عهد رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) چندان بر آن حضرت دروغ بستند كه در خطابهاي فرمودند: مفتريان دروغهاي فراواني بر من بستهاند. پس هر كس بر من دروغ بندد جايگاهش آتش دوزخ است. پس از عهد آن حضرت نيز بر او دروغ بستند....(٢)
نگاهي كوتاه به تاريخ حديث، خود گواه است كه جاعلان و واضعان بر سر احاديث چه آوردهاند؛ كتابت و نقل حديث تا 130 سال پس از هجرت ممنوع بود و تنها برخي از صحابه خاص اهلبيت (عليهمالسلام) به ضبط و نگهداري حديث ميپرداختند. در اين دوران تاريك بسياري از احاديثي كه تنها در حافظه راويان جاي داشت، با مرگ آنان از ميان رفت. جاعلان حديث نه تنها به جعل حديث پرداختند، بلكه دامنه جعل، به راوي و اصول حديثي نيز كشيد و از كساني به عنوان "راوي" نقل ميشد كه هرگز وجود عيني نداشتند و كتابهايي به عنوان "اصل" مشتمل بر احاديث جعلي و صحيح پديدار شد كه مخلوق نسخه نويسان و بازار ورّاقان بود.
يكي از جاعلان حديث عبدالكريمبن أبيالعوجاء است كه به جعل چهل هزار حديث اعتراف كرده است(٣). اين وضع تا زمان صادقَيْن (عليهماالسلام) ادامه يافت و در عصر آن دو امام همام تحولي پديد آمد. در اين ميان عالمان شيعي براي حراست از حريم حديث تلاشهاي فراواني كردند و از هيچ اقدام احتياطي دريغ نكردند. از جمله اين كه، برخي از بزرگانِ محدثان را به خاطر نقل احاديث ضعيف از قم تبعيد كردند تا وضع نقل حديث سامان يابد.
حاصل اين كه، قرآن هم ارزش سندي روايات را تأمين ميكند (گرچه محتمل است حجّيت سنّت با معجزه ديگر غير از قرآن ثابت شود) و هم ارزش دِلالي آن را. در اين قسمت اخير فرقي بين حجّيت سنّت به وسيله قرآن يا معجزه ديگر نيست؛ زيرا سنّت غير قطعي در هر حال از جهت اعتبار دلالي بايد بر قرآن عرضه شود. قرآن سند رسالت است بيواسطه و سند امامت است با واسطه و خود، هم در سند از غير بينياز است و هم در دلالت، و حجيّت آن از هر دو جهت ذاتي است(البته نه ذاتي اوّلي مانند برهان قطعي،بلكه نسبت به سنّتْ ذاتي است). بنابراين، روايات بايد در دامان قرآن به نصاب حجيّت برسد و در تأييد محتوا با قرآن ارزيابي شود. اين حقيقت، هم پيام قرآن كريم است كه خود را اصل و سنت معصومين را فرع ميشمارد (در ارجاع مسلمانان به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)) و هم پيام معصومين (عليهمالسلام) كه قرآن را اصل و حديث خود را فرع معرفي ميكنند (در حديث ثقلين و احاديث عَرْض بر كتاب).
١ ـ اصول كافي، ج 1، ص 62.
٢ ـ رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) ميفرمايد: "قد كثرت علىّ الكذابة وستكثر" (بحار، ج2، ص225). برخي از شارحانِ اين حديث شريف گفته اند: همين حديث بهترين شاهد بر وجود احاديث مجعول است؛ زيرا اين حديث يا از معصوم به ما رسيده و يا مجعول است؛ اگر سخن معصوم (عليهالسلام) باشد پيامش آن است كه احاديث مجعول در ميان روايات منقول از آنان وجود دارد و اگر اين جمله سخن معصوم نباشد، خودْ مصداق حديث مجعول است(مرآة العقول، ج 1، ص 221).
برخي از احاديثِ مجعول را دوستان نادان براي ترويج قرآن وضع كردند؛ مانند پاره اي از احاديث كه در ثواب قرائت برخي سوره هاي قرآن آمده است و بعضي به دست دشمنان زيرك جعل شد، تا زلال معرفت ديني به كدورت سخن بشري آميخته شود و دين از جايگاه والاي خويش تنزّل كند.
٣ ـ خمسون مأة صحابى مختلق، ج 1، ص 31.
مأخذ: ( تفسیر تسنيم، ج ١، ص ٨٣)
سرّ تأكيد روايات ياد شده بر لزوم سنجش و ارزيابي روايات با قرآن كريم و طرد احاديث مخالف قرآن اين است كه سخنان معصومين (عليهمالسلام) بر خلاف قرآن كريم قابل تحريف و جَعْل همانند است و از اين رو دست جعل، وضع، دسّ و تحريف از عصر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به كار جعل حديث پرداخت تا آن جا كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در خطابه خود فرمودند: دروغبندها دروغهاي فراواني بر من بستهاند.
حضرت اميرالمؤمنين (عليهالسلام) در پاسخ سليمبن قيس هلالي كه از اختلاف روايات در تفسير و غير آن پرسيد، فرمودند: "قد سألت فافهم الجواب: إن فى أيدى النّاس حقّاً وباطلا ً وصدقاً وكذباً وناسخاً ومنسوخاً وعاماً وخاصاً ومحكماً ومتشابهاً وحفظاً ووهماً وقد كذب علي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) علي عهده حتي قام خطيباً فقال: أيّها النّاس قد كثرت علّي الكذابة فمن كذب علّى فليتبوّأ مقعده من النّار. ثم كذب عليه من بعده..."(١) ؛ رواياتي كه در دست مردم و راويان است، آميختهاي است از حق و باطل، راست و دروغ، ناسخ ومنسوخ، عام وخاص، محكم و متشابه و احاديثي كه برخي با رعايت امانت نقل شده و همان گونه كه بوده محفوظ مانده و برخي بر اثر دخالت وَهْمِ راوي دگرگون شده است و در عهد رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) چندان بر آن حضرت دروغ بستند كه در خطابهاي فرمودند: مفتريان دروغهاي فراواني بر من بستهاند. پس هر كس بر من دروغ بندد جايگاهش آتش دوزخ است. پس از عهد آن حضرت نيز بر او دروغ بستند....(٢)
نگاهي كوتاه به تاريخ حديث، خود گواه است كه جاعلان و واضعان بر سر احاديث چه آوردهاند؛ كتابت و نقل حديث تا 130 سال پس از هجرت ممنوع بود و تنها برخي از صحابه خاص اهلبيت (عليهمالسلام) به ضبط و نگهداري حديث ميپرداختند. در اين دوران تاريك بسياري از احاديثي كه تنها در حافظه راويان جاي داشت، با مرگ آنان از ميان رفت. جاعلان حديث نه تنها به جعل حديث پرداختند، بلكه دامنه جعل، به راوي و اصول حديثي نيز كشيد و از كساني به عنوان "راوي" نقل ميشد كه هرگز وجود عيني نداشتند و كتابهايي به عنوان "اصل" مشتمل بر احاديث جعلي و صحيح پديدار شد كه مخلوق نسخه نويسان و بازار ورّاقان بود.
يكي از جاعلان حديث عبدالكريمبن أبيالعوجاء است كه به جعل چهل هزار حديث اعتراف كرده است(٣). اين وضع تا زمان صادقَيْن (عليهماالسلام) ادامه يافت و در عصر آن دو امام همام تحولي پديد آمد. در اين ميان عالمان شيعي براي حراست از حريم حديث تلاشهاي فراواني كردند و از هيچ اقدام احتياطي دريغ نكردند. از جمله اين كه، برخي از بزرگانِ محدثان را به خاطر نقل احاديث ضعيف از قم تبعيد كردند تا وضع نقل حديث سامان يابد.
حاصل اين كه، قرآن هم ارزش سندي روايات را تأمين ميكند (گرچه محتمل است حجّيت سنّت با معجزه ديگر غير از قرآن ثابت شود) و هم ارزش دِلالي آن را. در اين قسمت اخير فرقي بين حجّيت سنّت به وسيله قرآن يا معجزه ديگر نيست؛ زيرا سنّت غير قطعي در هر حال از جهت اعتبار دلالي بايد بر قرآن عرضه شود. قرآن سند رسالت است بيواسطه و سند امامت است با واسطه و خود، هم در سند از غير بينياز است و هم در دلالت، و حجيّت آن از هر دو جهت ذاتي است(البته نه ذاتي اوّلي مانند برهان قطعي،بلكه نسبت به سنّتْ ذاتي است). بنابراين، روايات بايد در دامان قرآن به نصاب حجيّت برسد و در تأييد محتوا با قرآن ارزيابي شود. اين حقيقت، هم پيام قرآن كريم است كه خود را اصل و سنت معصومين را فرع ميشمارد (در ارجاع مسلمانان به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)) و هم پيام معصومين (عليهمالسلام) كه قرآن را اصل و حديث خود را فرع معرفي ميكنند (در حديث ثقلين و احاديث عَرْض بر كتاب).
١ ـ اصول كافي، ج 1، ص 62.
٢ ـ رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) ميفرمايد: "قد كثرت علىّ الكذابة وستكثر" (بحار، ج2، ص225). برخي از شارحانِ اين حديث شريف گفته اند: همين حديث بهترين شاهد بر وجود احاديث مجعول است؛ زيرا اين حديث يا از معصوم به ما رسيده و يا مجعول است؛ اگر سخن معصوم (عليهالسلام) باشد پيامش آن است كه احاديث مجعول در ميان روايات منقول از آنان وجود دارد و اگر اين جمله سخن معصوم نباشد، خودْ مصداق حديث مجعول است(مرآة العقول، ج 1، ص 221).
برخي از احاديثِ مجعول را دوستان نادان براي ترويج قرآن وضع كردند؛ مانند پاره اي از احاديث كه در ثواب قرائت برخي سوره هاي قرآن آمده است و بعضي به دست دشمنان زيرك جعل شد، تا زلال معرفت ديني به كدورت سخن بشري آميخته شود و دين از جايگاه والاي خويش تنزّل كند.
٣ ـ خمسون مأة صحابى مختلق، ج 1، ص 31.
مأخذ: ( تفسیر تسنيم، ج ١، ص ٨٣)