چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

چرا مردم با پيامبران زمان خود كه در تاريخ ذكر شده مخالف بوده‌اند و پيروانشان كم بود؟


پاسخ :
براي پيدا كردن اين علت بايد وضع مردم و گرايشات و تمايلات و وضع اجتماعي و اخلاقي و عادات، آداب و رسوم آنها شناخته شود، آن گاه تعاليم انبياء و مبارزات و برخورد آنها شناخته شود، تا سرّ مخالفت مردم با انبياء روشن شود. در قرآن كريم آيات زيادي هست كه حكايت از برخورد مردم با انبياء دارد.
شهيد مطهري مي‌فرمايد: اين قضيه كه مردم با پيامبران مخالف بوده‌اند رمزي دارد. رمزش اين است كه آنها با نقاط ضعف مردم مبارزه مي‌كردند، در حالي كه ديگران از نقاط ضعف مردم بهره‌برداري مي‌كنند، آنها مي‌خواستند آن معايب و آن نقاط ضعف مردم را اصلاح كنند و از بين ببرند و ما معمولا مي‌خواهيم از همان معايب و همان نقاط ضعف بهره‌برداري كنيم.[1]
انبياء هرگز از نقطه ضعف مردم قصد بهره‌برداري نداشتند، بلكه اولين حركت آنها مبارزه سخت با جهالت مردم و مظاهر جهالت و ناداني آنها بوده است. مثلاً بت‌پرستي كه يكي از مظاهر جهل و از نتايج جهالت و ناداني و عوامي مردم است، ‌در تعاليم رفتار انبياء مورد خشم و نفرت قرار گرفته و در لبه تيز مبارزات انبياء قرار گرفته است. امّا حاكمان و طاغوتها همين بت‌پرستي و جهالت مردم را مايه سودجوئي خود قرار داده و براي استثمار مردم گاهي خود را خدا خوانده و اهداف خويش را در اين مسير تعقيب مي‌نمودند.[2] «ان فرعون علا في الارض و جعل اهلها شيعاً...»[3]
ريشه تمام انحرافات بشر جهل است و مردم نيز به خاطر هواي نفس كه بر اثر جهالت گرفتار آن بودند، با پيامبران مبارزه مي‌كردند، و در برابر دعوت آنها جبهه مي‌گرفتند، در حالي كه سعادت و خوشبختي مردم در گرو، هدايت انبياي الهي بود، نوح صدها سال تبليغ توحيد نمود و مردم او را در قبال دعوت و نصايحش مسخره مي‌كردند تا اين كه عذاب الهي آنها را فراگرفت كه داستان آن در قرآن كريم به تفصيل بيان شده است.[4]
ابراهيم با بت‌پرستي به مبارزه برخواست و در اين راه او را به شعله‌هاي آتش سپردند، جانشينان ابراهيم نيز درگير با خرافات و جهل بودند،[5] موسي نيز يكي از پيامبران بزرگ الهي است كه در راه مبارزه با ظلم و خرافات و براي دعوت به خداپرستي رنجهاي بسيار كشيده، آنچه ماية گمراهي بني‌اسرائيل بود جهل و ناداني آنها بود كه فرعون از آن بهره جسته و در برابر موسي جبهه‌گيري كرده بود.[6]
عيسي بعد از موسي از طرف خدا پيامبر اولوالعزم بود كه در استمرار دعوت انبياي گذشته به وظيفه خويش مي‌پرداخت كه با طاغوتهاي زمان خود درگير شد.[7] چون مبارزه با جهالت و ظلم مي‌نمود، ظالمان و طاغوتيان از جهالت سود جسته و مردم را بردة خويش نموده بودند. بر سرهمين، رويارويي بين دعوت انبياء و حاكمان رخ داده است كه در نهايت پيروزي با انبياي الهي بوده و شكست سخت با ظالمان بود، چنان كه پيامبر اسلام با جهل و ناداني به مبارزه برخاست و دعوت به توحيد نمود و اين كار بر مستكبران گران آمد تا درصدد توطئه بر عليه آن حضرت آمدند و پيامبر بعد از 23 سال مبارزه با جهالت و ظالمان، لايه‌هاي جهل را از دل مردم زدود و آنها را از زندگي خفت‌بار بيرون كشيد و نجاتشان داد.[8]
در پايان نتيجه‌گيري مي‌شود كه چون انبياء با نقاط ضعف مردم سرو كار داشتند و مردم نيز از نظر روحي دوست ندارد نقاط ضعف آنها روشن شود و هر كس در صدد برخورد يا بيان نقطه ضعف آنها باشد با او به دشمني بر مي‌خيزند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ اسلام، دكتر فياص.
2. قصص الانبيا، رسول محلاتي.
3. تفسير نمونه، تفسير سوره انبياء.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. مطهري، مرتضي، مجموعه گفتارها، تهران، صدرا، چاپ اوّل،61، ص 135.
[2]. انا ربكم الاعلي، نازعات/24.
[3]. قصص/4.
[4]. سوره نوح، ر.ك: طباطبايي، محمدحسين، تفسير الميزان، تفسير سوره نوح.
[5]. ر.ك: طباطبايي، محمدحسين، الميزان، تفسير سوره انبياء، آيه 50، به بعد و سوره ابراهيم.
[6]. همان، تفسير سوره طه، و بني‌اسرائيل و سوره مريم، و سوره بقره.
[7]. همان، تفسير آيات سوره كهف.
[8]. ر.ك: آيتي، محمدابراهيم، تاريخ پيامبر اسلام، و ر.ك: فياضي، علي اكبر، تاريخ اسلام.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.