پرسش :
به نظر ميرسد عمر حضرت نوح 60 الي 70 سال بوده است، و 950 سال عمر خاندان نوح بوده است، نه شخص نوح، واقعاً بعيد است كه يك شخص 950 سال عمر كند؟
پاسخ :
قرآن، بيش از «43» آية را دربارة حضرت نوح ـ عليه السّلام ـ مطرح ميكند و آيهاي كه دربارة عمر حضرت نوح ـ عليه السّلام ـ نازل شده است؛ تصريح ميكند كه عمر حضرت نوح ـ عليه السّلام ـ «950» سال بود: «ولقد ارسلنا نوحاً الي قومه فلبث فيهم الف سنتةٍ الّا خمسين عاماً فاخذهم الطوفان و هم ظالمون»[1] «ما نوح را بسوي قومش فرستاديم و او در ميان آنها «950» سال درنگ كرد؛ امّا سرانجام طوفان آنها را فرو گرفت در حالي كه ظالم بودند.» از ظاهر آيه استفاده ميشود كه از زمان دعوت تا زمان وقوع طوفان، «950» بوده است. با توجّه بهاينكه اين آيه صريح است. در اينكه تبليغ آن حضرت 950 سال بود و محاورات و دلالتهاي الفاظ قرآن مجيد بر اساس مفاهيم عرضيه است و هيچگونه قابل توجيه نيست و از طرف ديگر قرآن كلام خداست و هيچگونه شبهه و شكي در صدق و راستي بودن حقايق آن نيست و حتّي غير مسلمانها هم نتوانستند، در حقايق آن خدشه نمايند.
شايد اين شبهه برگرفته از كساني است كه ميگويند: در زمان حضرت نوح، مردم هر ماه را يك سال به حساب ميآوردند، لذا «950» سال برابر با «80» سال ميباشد. در حاليكه اين سخن ريشة تاريخي و علمي و عقلي ندارد[2] و چنين مطلبي از قرآن استفاده نميشود و هيچ دليلي هم ندارد.
با مرور گذرا به قرآن و تاريخ در مييابيم كه خداوند با قدرت بيانتهاي خودش، قادر است در اين جهان، كارهاي خارقالعاده و معجزهاي را بر خلاف طبيعت، خلق نمايد، مانند: طوفان نوح،[3] سرد شدن آتش براي ابراهيم،[4] تبديل شدن عصاي موسي ـ عليه السّلام ـ به اژدها،[5] تولد حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ ، و سخن گفتن او در گهواره،[6]... بنابراين خداوند قادر است به شخصي عمر طولاني عطا كند و به شخص ديگر عمر كوتاهتر. تازه اگر طول عمر آن حضرت امر خارقالعاده و معجزه بدانيم كه اين امر ممكن است و هيچ استبعادي ندارد، ولي دانشمندان معتقدند، عمر طبيعي او اين مقدار بوده زيرا اصولاً در آن زمانها عمرها طولاني بوده است و شاهد بر ا ين مدعا تاريخ است. و كتابهايي درباره زندگي هاي طولاني در تاريخ نوشته شده است.
دانشمندان، يكي از علل طولاني بودن عمر انسانهاي اولين را، نبود بيماريها، سالم بودن ژنها، غذاي ساده و طبيعي و ... ميدانند و به وسيلة آزمايشها، توانستهاند عمر پارهاي از گياهان و يا موجودات زندة ديگر را به دوازده برابر برسانند، اگر با همين معيار موفق شوند، عمر انسان را ميتوانند افزايش دهند.[7] علاوه بر قرآن كتابهاي ديگر آسماني، مانند: تورات، عمر حضرت نوح را «950» سال ميداند.[8]
در نتيجه، طبق نص صريح قرآن و كتابهاي آسماني ديگر، عمر حضرت نوح بيش از «950» سال بوده است، نه خاندان او، و از نظر عقلي، تاريخي و علمي، داشتن عمرهاي طولاني زيادي در جهان اتفاق افتاده است و اين يك امر بعيدي نيست.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. سيد محمد حسين طباطبائي، تفسيرالميزان، ج 10، ص 416ـ400.
2. آيتالله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 16، ص 232ـ230.
3. دكتر حبيبالله طاهري، سيماي آفتاب، ص 211.
4. عمادالدين حسين اصفهاني، تاريخ انبياء، (تهران؛ انتشارات اسلامي، چ 33، 1371).
5. محمد بن حسن الطوسي، البيان في تفسير القرآن، (لبنان؛ دار احياء التراث العربي، چ1، بي تا) ج 8، ص 192، 225ـ195.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . عنكبوت/14.
[2] . طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان، قم، نياد علمي و فكري علامه طباطبائي، چاپ دوم، 1366، ج 10، ص 414.
[3] . هود/47ـ38.
[4]. انبياء/69.
[5] . قصص/32.
[6] . آل عمران/ 46-45.
[7] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ يازدهم، 1373، ج16، ص230.
[8] . طاهري، حبيب الله، سيماي افتاب، قم، انتشارات مشهور، چاپ اول، 1378، ص 211، به نقل از ترجمة تورات، چاپ بيروت، 1870 م.
قرآن، بيش از «43» آية را دربارة حضرت نوح ـ عليه السّلام ـ مطرح ميكند و آيهاي كه دربارة عمر حضرت نوح ـ عليه السّلام ـ نازل شده است؛ تصريح ميكند كه عمر حضرت نوح ـ عليه السّلام ـ «950» سال بود: «ولقد ارسلنا نوحاً الي قومه فلبث فيهم الف سنتةٍ الّا خمسين عاماً فاخذهم الطوفان و هم ظالمون»[1] «ما نوح را بسوي قومش فرستاديم و او در ميان آنها «950» سال درنگ كرد؛ امّا سرانجام طوفان آنها را فرو گرفت در حالي كه ظالم بودند.» از ظاهر آيه استفاده ميشود كه از زمان دعوت تا زمان وقوع طوفان، «950» بوده است. با توجّه بهاينكه اين آيه صريح است. در اينكه تبليغ آن حضرت 950 سال بود و محاورات و دلالتهاي الفاظ قرآن مجيد بر اساس مفاهيم عرضيه است و هيچگونه قابل توجيه نيست و از طرف ديگر قرآن كلام خداست و هيچگونه شبهه و شكي در صدق و راستي بودن حقايق آن نيست و حتّي غير مسلمانها هم نتوانستند، در حقايق آن خدشه نمايند.
شايد اين شبهه برگرفته از كساني است كه ميگويند: در زمان حضرت نوح، مردم هر ماه را يك سال به حساب ميآوردند، لذا «950» سال برابر با «80» سال ميباشد. در حاليكه اين سخن ريشة تاريخي و علمي و عقلي ندارد[2] و چنين مطلبي از قرآن استفاده نميشود و هيچ دليلي هم ندارد.
با مرور گذرا به قرآن و تاريخ در مييابيم كه خداوند با قدرت بيانتهاي خودش، قادر است در اين جهان، كارهاي خارقالعاده و معجزهاي را بر خلاف طبيعت، خلق نمايد، مانند: طوفان نوح،[3] سرد شدن آتش براي ابراهيم،[4] تبديل شدن عصاي موسي ـ عليه السّلام ـ به اژدها،[5] تولد حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ ، و سخن گفتن او در گهواره،[6]... بنابراين خداوند قادر است به شخصي عمر طولاني عطا كند و به شخص ديگر عمر كوتاهتر. تازه اگر طول عمر آن حضرت امر خارقالعاده و معجزه بدانيم كه اين امر ممكن است و هيچ استبعادي ندارد، ولي دانشمندان معتقدند، عمر طبيعي او اين مقدار بوده زيرا اصولاً در آن زمانها عمرها طولاني بوده است و شاهد بر ا ين مدعا تاريخ است. و كتابهايي درباره زندگي هاي طولاني در تاريخ نوشته شده است.
دانشمندان، يكي از علل طولاني بودن عمر انسانهاي اولين را، نبود بيماريها، سالم بودن ژنها، غذاي ساده و طبيعي و ... ميدانند و به وسيلة آزمايشها، توانستهاند عمر پارهاي از گياهان و يا موجودات زندة ديگر را به دوازده برابر برسانند، اگر با همين معيار موفق شوند، عمر انسان را ميتوانند افزايش دهند.[7] علاوه بر قرآن كتابهاي ديگر آسماني، مانند: تورات، عمر حضرت نوح را «950» سال ميداند.[8]
در نتيجه، طبق نص صريح قرآن و كتابهاي آسماني ديگر، عمر حضرت نوح بيش از «950» سال بوده است، نه خاندان او، و از نظر عقلي، تاريخي و علمي، داشتن عمرهاي طولاني زيادي در جهان اتفاق افتاده است و اين يك امر بعيدي نيست.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. سيد محمد حسين طباطبائي، تفسيرالميزان، ج 10، ص 416ـ400.
2. آيتالله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 16، ص 232ـ230.
3. دكتر حبيبالله طاهري، سيماي آفتاب، ص 211.
4. عمادالدين حسين اصفهاني، تاريخ انبياء، (تهران؛ انتشارات اسلامي، چ 33، 1371).
5. محمد بن حسن الطوسي، البيان في تفسير القرآن، (لبنان؛ دار احياء التراث العربي، چ1، بي تا) ج 8، ص 192، 225ـ195.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . عنكبوت/14.
[2] . طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان، قم، نياد علمي و فكري علامه طباطبائي، چاپ دوم، 1366، ج 10، ص 414.
[3] . هود/47ـ38.
[4]. انبياء/69.
[5] . قصص/32.
[6] . آل عمران/ 46-45.
[7] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ يازدهم، 1373، ج16، ص230.
[8] . طاهري، حبيب الله، سيماي افتاب، قم، انتشارات مشهور، چاپ اول، 1378، ص 211، به نقل از ترجمة تورات، چاپ بيروت، 1870 م.