پرسش :
راه چاره و درمان خود فراموشي چيست؟
پاسخ :
براي اين كه بتوانيم بر خود فراموشي و از خود بيگانه شدن غلبه كنيم، رعايت چند نكته لازم به نظر مي رسد.
1 ـ نظم و برنامه ريزي و استفاده از فرصت تاثير نظم در زندگي غير قابل انكار است. جواني كه به اميد موفقيت تلاش مي كند، با غفلت از اين عامل مهم، ره به جايي نخواهد برد. نظم در زندگي، رفتاري موقتي نيست كه بتوان با رعايت آن در كوتاه مدت به نتيجه رسيد، بلكه اين اصل مهم بايد همواره در زندگي جاري باشد و به صورت يك عادت مطلوب در آيد.
ارزش نظم در اسلام تا آن اندازه مورد توجه قرار گرفته كه حضرت امام علي(عليه السلام) در آخرين لحظات زندگي، پيروان خود را به اين مهم سفارش مي كند: "اوصيكم بتقوي الله و نظم امركم".[1] شما را به دو چيز سفارش مي كنم: يكي پرهيزگاري و ديگري نظم در كارها.
براي برقراري نظم در زندگي بايد با برنامه ريزي به كارهاي روزانه پرداخت و هر كاري را در وقت مناسب انجام داد. امام كاظم(عليه السلام) مي فرمايد: سعي كنيد كه وقت خويش را چهار قسمت كنيد: 1 ـ ساعتي براي مناجات باشد 2 ـ ساعتي براي امر معاش 3 ـ ساعتي براي معاشرت با دوستان و افراد مورد اطمينان كه عيوب شما را به شما مي شناسانند و در نهادشان نسبت به شما دلسوزند و اخلاص دارند. 4 ـ ساعتي نيز براي لذت حلال و تفريحات سالم; و به سبب همين قسمت آخر است كه بر سه قسمت ديگر قدرت (و نشاط) پيدا خواهيد كرد.[2]
بنابراين، جوان خودباخته لازم است براي رسيدن به پيروزي با يك برنامه ريزي دقيق و منطقي و با استفاده مناسب از فرصت ها، تمام كارهاي روزانه خود را انجام دهد و از درهم ريختگي و بي نظمي كه عامل ركود و آفت پيروزي است، به شدت بپرهيزد.
2 ـ ذكر خدا دستور صريح خداوند اين است كه مومنان بايد خدا را بسيار ياد كنند: "يا ايها الذين آمنوا اذكرو الله ذكراً كثيراً و سبّحوه بكرة و اصيلا".[3]
البته بايد دانست كه ذكر در اذكار زباني يا نماز و عبادت خلاصه نمي شود، بلكه ذكر مصاديق بسيار دارد، از جمله ذكر نعمت هاي خداوند، ذكر كمك ها و توفيقات الهي، ذكر آيات الهي، ذكر دستورهاي الهي در هنگام عمل و رعايت فرمان هاي خداوند، ذكر معاد و مرگ و از همه مهم تر ذكر ذات خداوندي; بدين معنا كه او را در همه احوال حاضر و ناظر دانسته و توجه داشته باشيم كه معبود مطلق اوست و رشته تمام امور به دست اوست; بايد تنها از او كمك خواست و بر او توكل كرد.
به همين سبب ذكر كثير خداوند از شديدترين و مهم ترين وظايف انسان دانسته شده است. انسان سرگردان در بيابان خود فراموشي، بايد به ياد خدا باشد و او را نظاره گر اعمال خود بداند كه عالم محضر خداوند است و نبايد در پيشگاه حضرت دوست، معصيتي صورت گيرد كه خود فرمود: "الم يعلم بان الله يري"[4] آيا نمي دانيد كه خداوند ناظر شماست؟
پس همواره به ياد خدا باشيد و او را حاضر و ناظر بدانيد چرا كه در پرتو ياد خداست كه انسان خود را آن چنان كه هست مي يابد.
3 ـ عبادت به همان نسبت كه وابستگي و غرق نشدن در ماديات انسان را از آن جدا مي كند، عبادت انسان را به خويشتن باز مي گرداند. عبادت به هوش آورنده و بيدار كننده انسان است. عبادت انسان را مانند نجات غريق، از اعماق درياي غفلت ها بيرون مي آورد. در عبادت و در پرتو ياد خداوند است كه انسان خود را آن چنان كه هست مي بيند، به نقص ها و كسري هاي خود آگاه مي گردد و از بالا به هستي، حيات و زمان و مكان مي نگرد; در عبادت است كه انسان به حقارت و پستي آمال و آرزوهاي محدود مادي پي مي برد و مي خواهد كه خود را به قلب هستي برساند. پس در همه حال بايد خود را به سلاح دعا و نيايش مجهز كرد، چرا كه دعا يكي از وظايف عبد واقعي است و عبادتي[5] است كه اگر انسان از آن سرباز زند، رحمت خاصه خداوند شامل حالش نخواهد شد:
"قل ما يعبوابكم ربّي لولا دعاؤكم"[6] اي پيامبر، بگو اگر دعاي شما نباشد، خداوند به شما عنايتي نخواهد كرد.
4ـ دعا همان طوري كه ذكر خداوند موجب تقرب بنده در پيشگاه خداوند است; دعا نيز موجب جلب رحمت و عنايات خداوندي است. لذا در مواقع مناسب با ايجاد آمادگي و تهيه مقدمات، بايد ضمن دعاي قلبي، از ادعيه زباني نيز غفلت نكرد.
بنابراين فردي كه دچار بي هويتي شده براي اين كه بتواند خويشتن خويش را باز يابد، بهتر است كه بخشي از اوقات زندگي خود را به نماز و دعا و راز و نياز با خداوند بي نيازي بگذراند كه در پرتو ذكر او قلب ها آرام مي گيرند و در ساحل امنيت و آرامش و اطمينان لنگر مي اندازند.
5 ـ توبه بعد از كفر و شرك، يأس از رحمت خداوند در رأس گناهان كبيره قرار دارد. كسي كه از رحمت خداوند نااميد است و خود را قابل بخشش نمي داند، كم كم اين تصور برايش پيدا مي شود كه او فردي جهنمي است و هرگز بخشيده نخواهد شد. پس دست كم در اين دنيا بايد هرچه مي تواند، حتي به قيمت ارتكاب گناهان مختلف از زندگي لذت ببرد. به اين ترتيب انواع گناهان را مرتكب مي شود و خود را ازمسير رحمت الهي دور مي سازد. چنان كه پيش تر ذكر شد يكي از پيامدهاي خود فراموشي احساس گناه و شرمساري است كه دامن گير چنين انساني مي شود; اما بايد دانست كه پشيماني از گناه اولين و اصولي ترين راهي است كه به سوي خودشناسي برداشته مي شود و اين توفيق را نبايد ناديده گرفت كه رسول رحمت براي عالميان نبي اكرم پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمودند: "التائب من الذنب كمن لا ذنب له"[7] كسي كه از گناهان خود توبه مي كند مانند كسي است كه براي او گناهي نيست.
بنابراين يكي از راه هاي درمان خود فراموشي اين است كه پيوسته در مقابل هر عملي كه منجر به شرمساري مي گردد، توقف و از هر گفتار و كردار و پندار ناروا به معناي واقعي كلمه توبه نمود تا مورد محبت خداوند واقع شد. چرا كه هيچ چيز در پيشگاه خداوند محبوبتر از جوان توبه كار نيست كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: "ما من شيء احب الي الله من شاب تائب"[8]
چنان كه نقل شده است: جواني از بني اسرائيل به مدت بيست سال عبادت خدا كرد و سپس بيست سال از عمرش را در نافرماني از خداوند گذراند. روزي موي سپيد خود را در آينه ديد، به خود آمد و گفت: واي بر من كه دوران پيري فرا رسيد و جواني سپري شد! خدايا، سالياني به ياد تو بودم و چند سالي از تو روي برتافتم، اينك اگر به سويت بازگردم، آيا مرا مي پذيري؟ در اين هنگام ندايي شنيد كه اي مرد، تو مدتي عبادت كردي، ما به ياد تو بوديم، آن گاه ما را فراموش كردي، ماهم تو را به خود واگذاشتيم، ولي تو را مهلت داديم; اينك اگر به سوي ما بازگردي تو را مي پذيريم.[9]
بنابراين بايد صفحه دل را از هر چه يأس و نااميدي است با ياد خداصيقل داد تا نو ر اميد و خداشناسي در آن سايه اندازد.
6 ـ خودشناسي
خودشناسي يكي از مهم ترين رموز پيروزي و موفقيت است. انسان با شناخت خود مي تواند اسرار دروني و استعدادهاي ذاتي اش را كشف كند و در مسير پيروزي و كاميابي حقيقي به جريان اندازد. بي حكمت نيست كه "خودشناسي" يكي از قديمي ترين دستورهاي حكيمانه بشريت است و انبيا و اوليا و حكيمان بزرگ جهان بر آن تاكيد داشته اند. علي(عليه السلام) در اين زمينه مي فرمايند: "افضل المعرفه، معرفة الانسان نفسه"[10] برترين شناخت اين است كه انسان خودش را بشناسد.
شناخت استعدادها، توانايي ها، علايق، گرايش ها و همچنين يادآوري پيروزي ها و موفقيت هايي كه در گذشته كسب كرده است، موجب مي شود كه جوان اعتماد بيشتري به خود پيدا كند، مسير زندگي اش را در راستاي توانايي ذاتي خود برگزيند و راه پيروزي را آسان تر بپيمايد; از سوي ديگر، شناخت ضعف ها و حساسيت ها اين امكان را ايجاد مي كنند كه انسان در جهت رفع جنبه هاي منفي شخصيت خويش تلاش كند، در برخورد با مشكلات زندگي، معقول و منطقي رفتار كند و ضعف هاي خود را در نظر داشته باشد.
منابع جهت مطالعه بيشتر
1ـ اخلاق اسلامي، محمد علي سادات، تهران، انتشارات سمت، 1372.
2 ـ اخلاق ج 2، محمد تقي فلسفي، تهران، هيأت نشر معارف اسلامي، 1359.
3 ـ سيري در نهج البلاغه، مرتضي مطهري، قم، دارالتبليغ اسلامي، 1354.
4 ـ فلسفه اخلاق، تهران صدرا، 1374.
5 ـ نقطه هاي آغازين در اخلاق عملي، محمد رضا مهدوي كني، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سيدرضي، نهج البلاغه، نامه 47، ص 135، نهج البلاغه معجم المفهرس، چاپ دوم، 1413 هـ.
[2] . تحف العقول، قم، دفتر انتشارات اسلامي، ص 408.
[3] . احزاب، 41.
[4] . علق، 14.
[5] . "ان الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين"، (غافر، 60)
[6] . فرقان، 77.
[7] . ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، ج 1، قم، دفتر تبليغات اسلامي، روايت 2116، ص540.
[8] . همان، ج 5، روايت 9091، ص 8.
[9] . تاج لنگرودي، محمد مهدي، داستان جوانان، ناشر مولف، 1371، ص 143.
[10] . آمدي، غررالحكم، ج2، (چاپ دانشگاه 7 جلدي)، رقم 2935، ص386.
براي اين كه بتوانيم بر خود فراموشي و از خود بيگانه شدن غلبه كنيم، رعايت چند نكته لازم به نظر مي رسد.
1 ـ نظم و برنامه ريزي و استفاده از فرصت تاثير نظم در زندگي غير قابل انكار است. جواني كه به اميد موفقيت تلاش مي كند، با غفلت از اين عامل مهم، ره به جايي نخواهد برد. نظم در زندگي، رفتاري موقتي نيست كه بتوان با رعايت آن در كوتاه مدت به نتيجه رسيد، بلكه اين اصل مهم بايد همواره در زندگي جاري باشد و به صورت يك عادت مطلوب در آيد.
ارزش نظم در اسلام تا آن اندازه مورد توجه قرار گرفته كه حضرت امام علي(عليه السلام) در آخرين لحظات زندگي، پيروان خود را به اين مهم سفارش مي كند: "اوصيكم بتقوي الله و نظم امركم".[1] شما را به دو چيز سفارش مي كنم: يكي پرهيزگاري و ديگري نظم در كارها.
براي برقراري نظم در زندگي بايد با برنامه ريزي به كارهاي روزانه پرداخت و هر كاري را در وقت مناسب انجام داد. امام كاظم(عليه السلام) مي فرمايد: سعي كنيد كه وقت خويش را چهار قسمت كنيد: 1 ـ ساعتي براي مناجات باشد 2 ـ ساعتي براي امر معاش 3 ـ ساعتي براي معاشرت با دوستان و افراد مورد اطمينان كه عيوب شما را به شما مي شناسانند و در نهادشان نسبت به شما دلسوزند و اخلاص دارند. 4 ـ ساعتي نيز براي لذت حلال و تفريحات سالم; و به سبب همين قسمت آخر است كه بر سه قسمت ديگر قدرت (و نشاط) پيدا خواهيد كرد.[2]
بنابراين، جوان خودباخته لازم است براي رسيدن به پيروزي با يك برنامه ريزي دقيق و منطقي و با استفاده مناسب از فرصت ها، تمام كارهاي روزانه خود را انجام دهد و از درهم ريختگي و بي نظمي كه عامل ركود و آفت پيروزي است، به شدت بپرهيزد.
2 ـ ذكر خدا دستور صريح خداوند اين است كه مومنان بايد خدا را بسيار ياد كنند: "يا ايها الذين آمنوا اذكرو الله ذكراً كثيراً و سبّحوه بكرة و اصيلا".[3]
البته بايد دانست كه ذكر در اذكار زباني يا نماز و عبادت خلاصه نمي شود، بلكه ذكر مصاديق بسيار دارد، از جمله ذكر نعمت هاي خداوند، ذكر كمك ها و توفيقات الهي، ذكر آيات الهي، ذكر دستورهاي الهي در هنگام عمل و رعايت فرمان هاي خداوند، ذكر معاد و مرگ و از همه مهم تر ذكر ذات خداوندي; بدين معنا كه او را در همه احوال حاضر و ناظر دانسته و توجه داشته باشيم كه معبود مطلق اوست و رشته تمام امور به دست اوست; بايد تنها از او كمك خواست و بر او توكل كرد.
به همين سبب ذكر كثير خداوند از شديدترين و مهم ترين وظايف انسان دانسته شده است. انسان سرگردان در بيابان خود فراموشي، بايد به ياد خدا باشد و او را نظاره گر اعمال خود بداند كه عالم محضر خداوند است و نبايد در پيشگاه حضرت دوست، معصيتي صورت گيرد كه خود فرمود: "الم يعلم بان الله يري"[4] آيا نمي دانيد كه خداوند ناظر شماست؟
پس همواره به ياد خدا باشيد و او را حاضر و ناظر بدانيد چرا كه در پرتو ياد خداست كه انسان خود را آن چنان كه هست مي يابد.
3 ـ عبادت به همان نسبت كه وابستگي و غرق نشدن در ماديات انسان را از آن جدا مي كند، عبادت انسان را به خويشتن باز مي گرداند. عبادت به هوش آورنده و بيدار كننده انسان است. عبادت انسان را مانند نجات غريق، از اعماق درياي غفلت ها بيرون مي آورد. در عبادت و در پرتو ياد خداوند است كه انسان خود را آن چنان كه هست مي بيند، به نقص ها و كسري هاي خود آگاه مي گردد و از بالا به هستي، حيات و زمان و مكان مي نگرد; در عبادت است كه انسان به حقارت و پستي آمال و آرزوهاي محدود مادي پي مي برد و مي خواهد كه خود را به قلب هستي برساند. پس در همه حال بايد خود را به سلاح دعا و نيايش مجهز كرد، چرا كه دعا يكي از وظايف عبد واقعي است و عبادتي[5] است كه اگر انسان از آن سرباز زند، رحمت خاصه خداوند شامل حالش نخواهد شد:
"قل ما يعبوابكم ربّي لولا دعاؤكم"[6] اي پيامبر، بگو اگر دعاي شما نباشد، خداوند به شما عنايتي نخواهد كرد.
4ـ دعا همان طوري كه ذكر خداوند موجب تقرب بنده در پيشگاه خداوند است; دعا نيز موجب جلب رحمت و عنايات خداوندي است. لذا در مواقع مناسب با ايجاد آمادگي و تهيه مقدمات، بايد ضمن دعاي قلبي، از ادعيه زباني نيز غفلت نكرد.
بنابراين فردي كه دچار بي هويتي شده براي اين كه بتواند خويشتن خويش را باز يابد، بهتر است كه بخشي از اوقات زندگي خود را به نماز و دعا و راز و نياز با خداوند بي نيازي بگذراند كه در پرتو ذكر او قلب ها آرام مي گيرند و در ساحل امنيت و آرامش و اطمينان لنگر مي اندازند.
5 ـ توبه بعد از كفر و شرك، يأس از رحمت خداوند در رأس گناهان كبيره قرار دارد. كسي كه از رحمت خداوند نااميد است و خود را قابل بخشش نمي داند، كم كم اين تصور برايش پيدا مي شود كه او فردي جهنمي است و هرگز بخشيده نخواهد شد. پس دست كم در اين دنيا بايد هرچه مي تواند، حتي به قيمت ارتكاب گناهان مختلف از زندگي لذت ببرد. به اين ترتيب انواع گناهان را مرتكب مي شود و خود را ازمسير رحمت الهي دور مي سازد. چنان كه پيش تر ذكر شد يكي از پيامدهاي خود فراموشي احساس گناه و شرمساري است كه دامن گير چنين انساني مي شود; اما بايد دانست كه پشيماني از گناه اولين و اصولي ترين راهي است كه به سوي خودشناسي برداشته مي شود و اين توفيق را نبايد ناديده گرفت كه رسول رحمت براي عالميان نبي اكرم پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمودند: "التائب من الذنب كمن لا ذنب له"[7] كسي كه از گناهان خود توبه مي كند مانند كسي است كه براي او گناهي نيست.
بنابراين يكي از راه هاي درمان خود فراموشي اين است كه پيوسته در مقابل هر عملي كه منجر به شرمساري مي گردد، توقف و از هر گفتار و كردار و پندار ناروا به معناي واقعي كلمه توبه نمود تا مورد محبت خداوند واقع شد. چرا كه هيچ چيز در پيشگاه خداوند محبوبتر از جوان توبه كار نيست كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: "ما من شيء احب الي الله من شاب تائب"[8]
چنان كه نقل شده است: جواني از بني اسرائيل به مدت بيست سال عبادت خدا كرد و سپس بيست سال از عمرش را در نافرماني از خداوند گذراند. روزي موي سپيد خود را در آينه ديد، به خود آمد و گفت: واي بر من كه دوران پيري فرا رسيد و جواني سپري شد! خدايا، سالياني به ياد تو بودم و چند سالي از تو روي برتافتم، اينك اگر به سويت بازگردم، آيا مرا مي پذيري؟ در اين هنگام ندايي شنيد كه اي مرد، تو مدتي عبادت كردي، ما به ياد تو بوديم، آن گاه ما را فراموش كردي، ماهم تو را به خود واگذاشتيم، ولي تو را مهلت داديم; اينك اگر به سوي ما بازگردي تو را مي پذيريم.[9]
بنابراين بايد صفحه دل را از هر چه يأس و نااميدي است با ياد خداصيقل داد تا نو ر اميد و خداشناسي در آن سايه اندازد.
6 ـ خودشناسي
خودشناسي يكي از مهم ترين رموز پيروزي و موفقيت است. انسان با شناخت خود مي تواند اسرار دروني و استعدادهاي ذاتي اش را كشف كند و در مسير پيروزي و كاميابي حقيقي به جريان اندازد. بي حكمت نيست كه "خودشناسي" يكي از قديمي ترين دستورهاي حكيمانه بشريت است و انبيا و اوليا و حكيمان بزرگ جهان بر آن تاكيد داشته اند. علي(عليه السلام) در اين زمينه مي فرمايند: "افضل المعرفه، معرفة الانسان نفسه"[10] برترين شناخت اين است كه انسان خودش را بشناسد.
شناخت استعدادها، توانايي ها، علايق، گرايش ها و همچنين يادآوري پيروزي ها و موفقيت هايي كه در گذشته كسب كرده است، موجب مي شود كه جوان اعتماد بيشتري به خود پيدا كند، مسير زندگي اش را در راستاي توانايي ذاتي خود برگزيند و راه پيروزي را آسان تر بپيمايد; از سوي ديگر، شناخت ضعف ها و حساسيت ها اين امكان را ايجاد مي كنند كه انسان در جهت رفع جنبه هاي منفي شخصيت خويش تلاش كند، در برخورد با مشكلات زندگي، معقول و منطقي رفتار كند و ضعف هاي خود را در نظر داشته باشد.
منابع جهت مطالعه بيشتر
1ـ اخلاق اسلامي، محمد علي سادات، تهران، انتشارات سمت، 1372.
2 ـ اخلاق ج 2، محمد تقي فلسفي، تهران، هيأت نشر معارف اسلامي، 1359.
3 ـ سيري در نهج البلاغه، مرتضي مطهري، قم، دارالتبليغ اسلامي، 1354.
4 ـ فلسفه اخلاق، تهران صدرا، 1374.
5 ـ نقطه هاي آغازين در اخلاق عملي، محمد رضا مهدوي كني، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سيدرضي، نهج البلاغه، نامه 47، ص 135، نهج البلاغه معجم المفهرس، چاپ دوم، 1413 هـ.
[2] . تحف العقول، قم، دفتر انتشارات اسلامي، ص 408.
[3] . احزاب، 41.
[4] . علق، 14.
[5] . "ان الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين"، (غافر، 60)
[6] . فرقان، 77.
[7] . ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، ج 1، قم، دفتر تبليغات اسلامي، روايت 2116، ص540.
[8] . همان، ج 5، روايت 9091، ص 8.
[9] . تاج لنگرودي، محمد مهدي، داستان جوانان، ناشر مولف، 1371، ص 143.
[10] . آمدي، غررالحكم، ج2، (چاپ دانشگاه 7 جلدي)، رقم 2935، ص386.