پرسش :
آيا در زمان حيات پيامبر اكرم مسأله شيعه و غير شيعه مطرح بوده است؟
پاسخ :
حقيقت اين است كه به شكل امروزى كه اختلاف آشكارى در جانشينى حضرت على )ع( بعد از پيامبر مطرح بوده باشد، نبوده است) حتى از پيامبر اكرم )ص( احاديث فراوانى داريم با اين مضمون كه: »و الذى نفسى بيده ان هذا و شيعته هم الفائزون يوم القيامه« ( اين حديث از امسلمه و بسيارى از اصحاب با عبارتهاى نزديك به هم نقل شده است، مثلا، ر)ك: بحارالأنوار، ج 37، ص 5 و 92؛ ج 35، ص 143؛ ج 27، ص 143؛ ج 22، ص 92؛ ج 7، ص 178؛ و)))) و اين در واقع، نوعى توصيه از جانب پيامبر اكرم )ص( به تبعيت از حضرت على )ع( است) پيامبر در مواضع مختلفى، جانشينى حضرت على )ع( را صريحا و تلويحا اعلام كرده بود) مهمترين و مشخصترين حادثهاى كه در واقع تنصيص نهايى و قطعى بر جانشينى حضرت على )ع( بود، حادثهى غدير خم است) اين حادثه در آخرين سال حيات پيامبر اكرم )ص( رخ داد و بنا به نقلهاى متعدد، هم ابوبكر و هم عمر، پس از دعوت پيامبر )ص(، به على )ع( تبريك گفتند و با او بيعت كردند؛ لذا اين كه در زمان پيامبر )ص( كسى پيدا شود و صريحا جانشينى حضرت على )ع( را نفى كند، وجود نداشته است)
اما همان طور كه مفصل در پاسخ سؤال اول از همين بخش توضيح داديم، در همان زمان پيامبر )ص( دو نحوه نگرش در جامعهى اسلامى وجود داشت:
يك نگرش كه تحت تأثير عقايد جاهليت و تلقىهاى قبيله محورانه، عملا از اين انتصاب ناخشنود بود و هر چند كه به آن چندان تصريح نمىكرد، ولى تلقى آن از پيامبر )ص(، به عنوان يك حاكم دنيوى براى عزت »عرب« بود؛ يعنى: اگر كسى را هم به جانشينى خود معرفى مىكند، صرفا يك پيشنهاد است و بزرگان قوم، خود مىتوانند مصلحت سنجى كنند؛ حتى اگر خلاف نظر پيامبر )ص( باشد)
نگرش ديگر، نگرشى بود كه عميقا تحت تأثير تعاليم اسلام قرار داشت و لذا مىدانست كه اين توصيهى پيامبر )ص( دربارهى على )ع( به خاطر اين است كه وى واقعا زير نظر پيامبر )ص( تربيت شده و اسلام عميقا در او رسوخ كرده و لذا تنها كسى است كه مىتواند پس از پيامبر )ص(، سكان هدايت جامعه را بر عهده گيرد و آنها را به سعادت دنيا و آخرت )نه صرفا حكومت دنيوى عرب( برساند)
خلاصه اين كه، شيعه و غير شيعه به عنوان دو گروه متمايز كه عدهاى جانشينى حضرت على )ع( را قبول كنند و عدهاى رسما آن را قبول نكنند، وجود نداشت و همگى با حضرت على )ع( بيعت كردند؛ اما وجود اين دو گروه هم به اين معنا نبود كه يك طرز نگرش متفاوت با طرز نگرش اصيل اسلامى نيز در جامعه وجود داشته باشد)
حقيقت اين است كه به شكل امروزى كه اختلاف آشكارى در جانشينى حضرت على )ع( بعد از پيامبر مطرح بوده باشد، نبوده است) حتى از پيامبر اكرم )ص( احاديث فراوانى داريم با اين مضمون كه: »و الذى نفسى بيده ان هذا و شيعته هم الفائزون يوم القيامه« ( اين حديث از امسلمه و بسيارى از اصحاب با عبارتهاى نزديك به هم نقل شده است، مثلا، ر)ك: بحارالأنوار، ج 37، ص 5 و 92؛ ج 35، ص 143؛ ج 27، ص 143؛ ج 22، ص 92؛ ج 7، ص 178؛ و)))) و اين در واقع، نوعى توصيه از جانب پيامبر اكرم )ص( به تبعيت از حضرت على )ع( است) پيامبر در مواضع مختلفى، جانشينى حضرت على )ع( را صريحا و تلويحا اعلام كرده بود) مهمترين و مشخصترين حادثهاى كه در واقع تنصيص نهايى و قطعى بر جانشينى حضرت على )ع( بود، حادثهى غدير خم است) اين حادثه در آخرين سال حيات پيامبر اكرم )ص( رخ داد و بنا به نقلهاى متعدد، هم ابوبكر و هم عمر، پس از دعوت پيامبر )ص(، به على )ع( تبريك گفتند و با او بيعت كردند؛ لذا اين كه در زمان پيامبر )ص( كسى پيدا شود و صريحا جانشينى حضرت على )ع( را نفى كند، وجود نداشته است)
اما همان طور كه مفصل در پاسخ سؤال اول از همين بخش توضيح داديم، در همان زمان پيامبر )ص( دو نحوه نگرش در جامعهى اسلامى وجود داشت:
يك نگرش كه تحت تأثير عقايد جاهليت و تلقىهاى قبيله محورانه، عملا از اين انتصاب ناخشنود بود و هر چند كه به آن چندان تصريح نمىكرد، ولى تلقى آن از پيامبر )ص(، به عنوان يك حاكم دنيوى براى عزت »عرب« بود؛ يعنى: اگر كسى را هم به جانشينى خود معرفى مىكند، صرفا يك پيشنهاد است و بزرگان قوم، خود مىتوانند مصلحت سنجى كنند؛ حتى اگر خلاف نظر پيامبر )ص( باشد)
نگرش ديگر، نگرشى بود كه عميقا تحت تأثير تعاليم اسلام قرار داشت و لذا مىدانست كه اين توصيهى پيامبر )ص( دربارهى على )ع( به خاطر اين است كه وى واقعا زير نظر پيامبر )ص( تربيت شده و اسلام عميقا در او رسوخ كرده و لذا تنها كسى است كه مىتواند پس از پيامبر )ص(، سكان هدايت جامعه را بر عهده گيرد و آنها را به سعادت دنيا و آخرت )نه صرفا حكومت دنيوى عرب( برساند)
خلاصه اين كه، شيعه و غير شيعه به عنوان دو گروه متمايز كه عدهاى جانشينى حضرت على )ع( را قبول كنند و عدهاى رسما آن را قبول نكنند، وجود نداشت و همگى با حضرت على )ع( بيعت كردند؛ اما وجود اين دو گروه هم به اين معنا نبود كه يك طرز نگرش متفاوت با طرز نگرش اصيل اسلامى نيز در جامعه وجود داشته باشد)