پرسش :
کيفيت ارتباط ارواح با يکديگر در عالم برزخ چگونه است؟
پاسخ :
انسان علاوه بر بدن مادي، يک بدن مثالي و يک روح دارد. هنگام مرگ، بدن مادي را رها ميکند، به عالم برزخ وارد ميشود و با بدن مثالي خود در آن جا به حيات خويش ادامه ميدهد، اين بدن، تجسم حقيقت و باطن خود اوست که در حقيقت خود آن را زيبا يا زشت درست کرده است. اين بدن مثالي، به هر شکلي که باشد، چون حقيقت وي است، هر کسي با مشاهدهي آن صاحب آن را تشخيص ميدهد، همان گونه که ما در اين دنيا افراد را از قيافهي ظاهري آنها تشخيص ميدهيم.
مهمترين تفاوت زندگي اين دنيا و عالم برزخ، گذشته از اين که در عالم برزخ ماده و لذا تغيير و تحول مادي نيست، به لحاظ زندگي اجتماعي و عدم آن است؛ يعني انسان در دنيا چارهاي جز زندگي اجتماعي ندارد، و کارهاي فرد در اجتماع تأثير ميگذارد، همان گونه که اجتماع نيز در فرد تأثير ميگذارد. به علاوه، نيکوکاران و بدکاران از هم جدا نيستند و نميتوان به باطن و واقعيت افراد پي برد )و اي بسا گرگهايي در لباس ميش(. اما با مرگ اين وضعيت دگرگون ميشود؛ يعني ديگر در آن جا زندگي اجتماعي، همکاري، همياري، آزار رساندن و اذيت شدن از ديگران وجود ندارد. اگر چه ارواح همديگر را ميبينند و همنشين يکديگرند، اما اولا: هر کسي تکليفش از ديگران جداست و بر خلاف دنيا که اگر به خاطر خطاهاي عدهاي، مصيبتي ميرسيد، خشک و تر را با هم ميسوختند، در آن جا به حساب هر کس جداگانه رسيدگي ميشود. ثانيا: نيکان و بدان از هم جدا شدهاند و ديگر ريا و تظاهري در کار نيست. خوبان در جوار هم و بدان نيز در کنار هم هستند.
در اين جا براي آشنايي بيشتر با کيفيت ارتباط ارواح بعد از مرگ،سراغ سخنان معصومان )ع( ميرويم.
در حديث مفصلي از امام صادق )ع( پس از بيان مطالبي دربارهي کيفيت قبض روح مؤمن آمده است:
»... اين مؤمن وقتي روحش گرفته ميشود، او را با بدن و صورتي نظير صورتي که در دنيا داشت، به بهشت ميبرند. مؤمنان در آن جا ميخورند و مينوشند، به طوري که اگر کسي از آشنايانشان از دنيا به نزدشان بيايد، او را ميشناسند، چون به همان صورتي که در دنيا بودند، هستند.« (امالي، شيخ صدوق، ج 2، ص 33؛ به نقل از ترجمهي تفسير الميزان، ج 1، ص 547)
از عماد بن عثمان نقل شده است که گفت: »در محضر امام صادق )ع( سخن از ارواح مؤمنان به بيان آمد و آن جناب فرمود آنها يکديگر را ديدار ميکنند.
من با تعجب پرسيدم: ديدار ميکنند؟
فرمود: آري، از يکديگر احوال ميپرسند و يکديگر را ميشناسند، حتي وقتي تو يکي از ايشان را ببيني، ميگويي که اين، فلاني است.« (محاسن برقي، 178، حديث 146؛ به نقل از منبع پيشين)
و باز از امام صادق )ع( روايت شده است که: »ارواح اموات در آن دنيا بدني دارند که يکديگر را ميشناسند و حال همديگر را ميپرسند. چون روحي تازه از راه برسد، به يکديگر ميگويند: فعلا مزاحمش نشويد که از هول و وحشت عظيمي عبور کرده است. آن گاه از او ميپرسند: فلاني چه کرد؟ فلاني چه شد؟ اگر در پاسخ بگويد: او در دنيا زنده بود که من آمدم، به انتظارش مينشينند و اگر بگويد مدتي است که از دنيا رفته، ميفهمند که او بهشتي نبوده است و از روي ترحم ميگويند: سقوط کرده سقوط کرده است.« (فروع کافي ج 3، ص 244؛ به نقل از منبع پيشين)
انسان علاوه بر بدن مادي، يک بدن مثالي و يک روح دارد. هنگام مرگ، بدن مادي را رها ميکند، به عالم برزخ وارد ميشود و با بدن مثالي خود در آن جا به حيات خويش ادامه ميدهد، اين بدن، تجسم حقيقت و باطن خود اوست که در حقيقت خود آن را زيبا يا زشت درست کرده است. اين بدن مثالي، به هر شکلي که باشد، چون حقيقت وي است، هر کسي با مشاهدهي آن صاحب آن را تشخيص ميدهد، همان گونه که ما در اين دنيا افراد را از قيافهي ظاهري آنها تشخيص ميدهيم.
مهمترين تفاوت زندگي اين دنيا و عالم برزخ، گذشته از اين که در عالم برزخ ماده و لذا تغيير و تحول مادي نيست، به لحاظ زندگي اجتماعي و عدم آن است؛ يعني انسان در دنيا چارهاي جز زندگي اجتماعي ندارد، و کارهاي فرد در اجتماع تأثير ميگذارد، همان گونه که اجتماع نيز در فرد تأثير ميگذارد. به علاوه، نيکوکاران و بدکاران از هم جدا نيستند و نميتوان به باطن و واقعيت افراد پي برد )و اي بسا گرگهايي در لباس ميش(. اما با مرگ اين وضعيت دگرگون ميشود؛ يعني ديگر در آن جا زندگي اجتماعي، همکاري، همياري، آزار رساندن و اذيت شدن از ديگران وجود ندارد. اگر چه ارواح همديگر را ميبينند و همنشين يکديگرند، اما اولا: هر کسي تکليفش از ديگران جداست و بر خلاف دنيا که اگر به خاطر خطاهاي عدهاي، مصيبتي ميرسيد، خشک و تر را با هم ميسوختند، در آن جا به حساب هر کس جداگانه رسيدگي ميشود. ثانيا: نيکان و بدان از هم جدا شدهاند و ديگر ريا و تظاهري در کار نيست. خوبان در جوار هم و بدان نيز در کنار هم هستند.
در اين جا براي آشنايي بيشتر با کيفيت ارتباط ارواح بعد از مرگ،سراغ سخنان معصومان )ع( ميرويم.
در حديث مفصلي از امام صادق )ع( پس از بيان مطالبي دربارهي کيفيت قبض روح مؤمن آمده است:
»... اين مؤمن وقتي روحش گرفته ميشود، او را با بدن و صورتي نظير صورتي که در دنيا داشت، به بهشت ميبرند. مؤمنان در آن جا ميخورند و مينوشند، به طوري که اگر کسي از آشنايانشان از دنيا به نزدشان بيايد، او را ميشناسند، چون به همان صورتي که در دنيا بودند، هستند.« (امالي، شيخ صدوق، ج 2، ص 33؛ به نقل از ترجمهي تفسير الميزان، ج 1، ص 547)
از عماد بن عثمان نقل شده است که گفت: »در محضر امام صادق )ع( سخن از ارواح مؤمنان به بيان آمد و آن جناب فرمود آنها يکديگر را ديدار ميکنند.
من با تعجب پرسيدم: ديدار ميکنند؟
فرمود: آري، از يکديگر احوال ميپرسند و يکديگر را ميشناسند، حتي وقتي تو يکي از ايشان را ببيني، ميگويي که اين، فلاني است.« (محاسن برقي، 178، حديث 146؛ به نقل از منبع پيشين)
و باز از امام صادق )ع( روايت شده است که: »ارواح اموات در آن دنيا بدني دارند که يکديگر را ميشناسند و حال همديگر را ميپرسند. چون روحي تازه از راه برسد، به يکديگر ميگويند: فعلا مزاحمش نشويد که از هول و وحشت عظيمي عبور کرده است. آن گاه از او ميپرسند: فلاني چه کرد؟ فلاني چه شد؟ اگر در پاسخ بگويد: او در دنيا زنده بود که من آمدم، به انتظارش مينشينند و اگر بگويد مدتي است که از دنيا رفته، ميفهمند که او بهشتي نبوده است و از روي ترحم ميگويند: سقوط کرده سقوط کرده است.« (فروع کافي ج 3، ص 244؛ به نقل از منبع پيشين)