پرسش :
شبهه: شيعيان مدعي هستند كه خلفاي ثلاث ظالم به اهل بيت هستند در حاليكه آنها همواره مودت و محبت خود را به اهل بيت اثبات كردهاند.
پاسخ :
در تاريخ، هيچ واقعهاي عميقتر و ماندنيتر از مسأله جانشيني پيامب اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ موجب تفرقه در اسلام نبوده است. حق جانشيني پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و به دست گرفتن زمام امور امّت پس از رحلت او به صورت يكي از مسايل ديني درآمد كه تا به امروز سبب جدايي اهل سنت و تشيع بوده است.
از نظر اهل تسنن ابوبكر خليفه اول تنها خليفه بر حق بود زيرا او افضل مردمان پس از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بود هر چند پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به صراحت او را به جانشيني خود منصوب نكرده است اما انتخاب ابوبكر به امامت جماعت مسلمانان در زمان بيماري پيامبر دليل بر اولويت او بود.
از نظر شيعه حضرت علي ـ عليه السلام ـ پسر عم و داماد پيامبر كه به علت سوابق شايستهاش در اسلام و نسبت نزديكش، پيامبر وي را به جانشيني خود منصوب كرده است و ابوبكر به حمايت اكثر صحابه، اين مقام بر حق حضرت را غصب كرده است.
قرآن با تأكيد بسيار همه مسلمانان را مكلف كرده است كه پيوندهاي خويشاوندي را حفظ كنند.[1] همچنين در تاريخ پيامبران سلف به نقل از قرآن، اهل بيت آنان اهميت ويژهاي داشتهاند اهل بيت معمولاً ياور اصلي پيامبران در مقابل مخالفان آنها در ميان امتشان بودند و پس از رحلت آنها خاندانشان وارثان معنوي و مادي آنها بودند.[2] به علت وجه تشابهي كه بين مقام والاي خاندانها و فرزندان پيامبران پيشين و خاندان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در قرآن ذكر شده است لازم است كه پيامبر نيز جايگاه ممتازي براي خاندان خود در نظر گرفته باشد.[3]
آيه بيست و سوم سوره شوري شاهد اين است كه پيامبر فرمان ميدهد كه بر اين رسالت مزدي از شما نميخواهم جز دوست داشتن خويشاوندان من، از طرف ديگر قرآن بخشي از خمس و غنيمت و نيز قسمتي از فيء را به خويشاوندان محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ و به خود او اختصاص داده است.[4] سهم خويشاوندان پيامبر از غنيمت و فيء بر حسب روايات بسياري در كتب حديث جبراني براي استثنا كردن آنان از دريافت صدقه و زكات بود.
با اين مقدمه ما ميگوييم نه تنها خلفاي ثلاث مودتي در حق اهل بيت نكردند بلكه آنان را از حق مسلم و قرآني خود محروم كردند و اگر چنانچه مودتي هم بوده به خاطر فرار از انتقاداتي كه از سوي اهل بيت و مردم بر آنها شده بوده است.
از جمله حقي كه از آنها غصب شده است: مسئله جانشيني حضرت علي ـ عليه السلام ـ بود كه خطبه و حديث غدير در اكثر كتب اهل سنت آمده است و علامه اميني در كتاب شريف الغدير كليه اسناد و مدارك را از كتابهاي اهل سنت جمعآوري كرده است. همچنين روايتهايي وجود دارد درباره اِعمال زور عليه حضرت علي ـ عليه السلام ـ و بنيهاشم در مورد بيعت با ابوبكر.[5]
محروم كردن اهل بيت از حق ارث: ابوبكر مطابق احكام قرآن ارث و خمس و فيء را به كساني بايد پرداخت ميكرد كه از سوي قرآن به عنوان اهل بيت مطرح بودند و وقتي حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ و عباس ميراث پيامبر را از ابوبكر طلب كردند او آنها را از اين حق محروم كرد و گفت:از پيامبر شنيدم كه ما ارث نميگذاريم و هر چه از ما بماند صدقه است.[6] ابوبكر اهل بيت را از حق مسلم آنها محروم كرد و گفت در صورت نياز آنها ميتوانند از صدقات استفاده كنند در صورتي كه خود پيامبر در دوران حيات خود استفاده از صدقات را براي اهل بيت خود اكيداً حرام كرده بود.
همچنين ابوبكر حضرت فاطمه را از فدك كه پيامبر به حضرت بخشيده بودند محروم كرد در حالي كه ابوبكر به دختر خود در بخش عاليه در مدينه و بحرين زمينهايي واگذار كرد.[7]
هجوم و كتك زدن حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ ابوبكر در پايان عمر از اين كه حضرت فاطمه را ناراضي كرده و به خانه اش هجوم برده است اظهار پشيماني و ندامت كرد او در روزهاي آخر زندگي گفت: اي كاش هرگز خانه زهرا را مورد تفتيش قرار نداده بودم. و اين از سوي بسياري از مورخان اهل سنت روايت شده است.[8]
عمر با حضرت علي ـ عليه السلام ـ مانند ديگر صحابه نخستين رفتار ميكرد او توجه خود به خويشاوندان پيامبر را بيشتر با رعايت حال عباس نشان ميداد. عمر امتيازاتي به بنيهاشم داد او ما ترك پيامبر را در مدينه به عباس و علي ـ عليهم السّلام ـ باز گرداند اما سهم پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از خيبر و فدك را نزد خود نگه داشت.[9] عمر با اقداماتش سعي داشت ميان خلافت و بني هاشم آشتي برقرار كند.
عمر به شدت درصدد كنترل بنيهاشم بود و سعي ميكرد آنها از مدينه دور نشوند در حالي كه ديگران در آزادي كامل به سر ميبردند.
امّا در زمان عثمان: ابوبكر و عمر با آن كه پس از رحلت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بنيهاشم را از سهم قرآني خود محروم كردند اما از آن به نفع خويشاوندان خود استفاده نكردند بلكه آن را در بيت المال نهادند. عثمان سهم قرآني را به خويشاوندان نزديكش سپرد او آبادي فدك را به مروان حكم داد[10].
[1] . احزاب، آيه 6.
[2] . آل عمران، آيه 33و 34 و سوره مريم آيه 59.
[3] . شوري،آيه 23.
[4] . انفال، آيه 41.
[5] . تاريخ طبري، ترجمه ابوالقاسم پاينده، چاپ دوم،تهران، 1362، ج 1، ص 1819.
[6] . همان، ج 1، ص 1825.
[7] . طبقات،ابن سعد، به اهتمام زاخا و ديگران، ليدن، 1905، ج 3، ص 138.
[8] . حياه الصحابه، الكاند هلوي، دارالوعي، 1391،ج 2،ص 24، و كنزالعمال، ج 5، ش 14113.
[9] . صحيح بخاري، قاهره، 1894، خمس 2.
[10] . ابن قتبه، المعارف به كوشش ثروت عكاشه قاهره،1960، ص 195.
www.andisheqom.com
در تاريخ، هيچ واقعهاي عميقتر و ماندنيتر از مسأله جانشيني پيامب اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ موجب تفرقه در اسلام نبوده است. حق جانشيني پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و به دست گرفتن زمام امور امّت پس از رحلت او به صورت يكي از مسايل ديني درآمد كه تا به امروز سبب جدايي اهل سنت و تشيع بوده است.
از نظر اهل تسنن ابوبكر خليفه اول تنها خليفه بر حق بود زيرا او افضل مردمان پس از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بود هر چند پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به صراحت او را به جانشيني خود منصوب نكرده است اما انتخاب ابوبكر به امامت جماعت مسلمانان در زمان بيماري پيامبر دليل بر اولويت او بود.
از نظر شيعه حضرت علي ـ عليه السلام ـ پسر عم و داماد پيامبر كه به علت سوابق شايستهاش در اسلام و نسبت نزديكش، پيامبر وي را به جانشيني خود منصوب كرده است و ابوبكر به حمايت اكثر صحابه، اين مقام بر حق حضرت را غصب كرده است.
قرآن با تأكيد بسيار همه مسلمانان را مكلف كرده است كه پيوندهاي خويشاوندي را حفظ كنند.[1] همچنين در تاريخ پيامبران سلف به نقل از قرآن، اهل بيت آنان اهميت ويژهاي داشتهاند اهل بيت معمولاً ياور اصلي پيامبران در مقابل مخالفان آنها در ميان امتشان بودند و پس از رحلت آنها خاندانشان وارثان معنوي و مادي آنها بودند.[2] به علت وجه تشابهي كه بين مقام والاي خاندانها و فرزندان پيامبران پيشين و خاندان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در قرآن ذكر شده است لازم است كه پيامبر نيز جايگاه ممتازي براي خاندان خود در نظر گرفته باشد.[3]
آيه بيست و سوم سوره شوري شاهد اين است كه پيامبر فرمان ميدهد كه بر اين رسالت مزدي از شما نميخواهم جز دوست داشتن خويشاوندان من، از طرف ديگر قرآن بخشي از خمس و غنيمت و نيز قسمتي از فيء را به خويشاوندان محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ و به خود او اختصاص داده است.[4] سهم خويشاوندان پيامبر از غنيمت و فيء بر حسب روايات بسياري در كتب حديث جبراني براي استثنا كردن آنان از دريافت صدقه و زكات بود.
با اين مقدمه ما ميگوييم نه تنها خلفاي ثلاث مودتي در حق اهل بيت نكردند بلكه آنان را از حق مسلم و قرآني خود محروم كردند و اگر چنانچه مودتي هم بوده به خاطر فرار از انتقاداتي كه از سوي اهل بيت و مردم بر آنها شده بوده است.
از جمله حقي كه از آنها غصب شده است: مسئله جانشيني حضرت علي ـ عليه السلام ـ بود كه خطبه و حديث غدير در اكثر كتب اهل سنت آمده است و علامه اميني در كتاب شريف الغدير كليه اسناد و مدارك را از كتابهاي اهل سنت جمعآوري كرده است. همچنين روايتهايي وجود دارد درباره اِعمال زور عليه حضرت علي ـ عليه السلام ـ و بنيهاشم در مورد بيعت با ابوبكر.[5]
محروم كردن اهل بيت از حق ارث: ابوبكر مطابق احكام قرآن ارث و خمس و فيء را به كساني بايد پرداخت ميكرد كه از سوي قرآن به عنوان اهل بيت مطرح بودند و وقتي حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ و عباس ميراث پيامبر را از ابوبكر طلب كردند او آنها را از اين حق محروم كرد و گفت:از پيامبر شنيدم كه ما ارث نميگذاريم و هر چه از ما بماند صدقه است.[6] ابوبكر اهل بيت را از حق مسلم آنها محروم كرد و گفت در صورت نياز آنها ميتوانند از صدقات استفاده كنند در صورتي كه خود پيامبر در دوران حيات خود استفاده از صدقات را براي اهل بيت خود اكيداً حرام كرده بود.
همچنين ابوبكر حضرت فاطمه را از فدك كه پيامبر به حضرت بخشيده بودند محروم كرد در حالي كه ابوبكر به دختر خود در بخش عاليه در مدينه و بحرين زمينهايي واگذار كرد.[7]
هجوم و كتك زدن حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ ابوبكر در پايان عمر از اين كه حضرت فاطمه را ناراضي كرده و به خانه اش هجوم برده است اظهار پشيماني و ندامت كرد او در روزهاي آخر زندگي گفت: اي كاش هرگز خانه زهرا را مورد تفتيش قرار نداده بودم. و اين از سوي بسياري از مورخان اهل سنت روايت شده است.[8]
عمر با حضرت علي ـ عليه السلام ـ مانند ديگر صحابه نخستين رفتار ميكرد او توجه خود به خويشاوندان پيامبر را بيشتر با رعايت حال عباس نشان ميداد. عمر امتيازاتي به بنيهاشم داد او ما ترك پيامبر را در مدينه به عباس و علي ـ عليهم السّلام ـ باز گرداند اما سهم پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از خيبر و فدك را نزد خود نگه داشت.[9] عمر با اقداماتش سعي داشت ميان خلافت و بني هاشم آشتي برقرار كند.
عمر به شدت درصدد كنترل بنيهاشم بود و سعي ميكرد آنها از مدينه دور نشوند در حالي كه ديگران در آزادي كامل به سر ميبردند.
امّا در زمان عثمان: ابوبكر و عمر با آن كه پس از رحلت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بنيهاشم را از سهم قرآني خود محروم كردند اما از آن به نفع خويشاوندان خود استفاده نكردند بلكه آن را در بيت المال نهادند. عثمان سهم قرآني را به خويشاوندان نزديكش سپرد او آبادي فدك را به مروان حكم داد[10].
[1] . احزاب، آيه 6.
[2] . آل عمران، آيه 33و 34 و سوره مريم آيه 59.
[3] . شوري،آيه 23.
[4] . انفال، آيه 41.
[5] . تاريخ طبري، ترجمه ابوالقاسم پاينده، چاپ دوم،تهران، 1362، ج 1، ص 1819.
[6] . همان، ج 1، ص 1825.
[7] . طبقات،ابن سعد، به اهتمام زاخا و ديگران، ليدن، 1905، ج 3، ص 138.
[8] . حياه الصحابه، الكاند هلوي، دارالوعي، 1391،ج 2،ص 24، و كنزالعمال، ج 5، ش 14113.
[9] . صحيح بخاري، قاهره، 1894، خمس 2.
[10] . ابن قتبه، المعارف به كوشش ثروت عكاشه قاهره،1960، ص 195.
www.andisheqom.com