پرسش :
با توجه به علم و عقل و تجربه چه نيازى به امام است ؟
پاسخ :
ممكن است افرادى خيال كنند كه در عصر علم و دانش ، بشر چه نيازى به امام دارد؟ بشريت روز به روز مستقل تر و كامل تر مى شود و طبعا نيازمندى اش به كمك هاى غيبى كمتر مى گردد ، عقل و علم تدريجا اين خلاها را پر مى كنند ... .
پاسخ :
قطعا خطراتى كه در عصر علم و تكنيك براى بشريت است به مراتب از خطرهاى عصرهاى پيشين بيشتر است . اشتباه است كه خيال كنيم منشا انحرافات بشر هميشه نادانى بوده است . انحرافات بشر بيشتر از ناحيه غرايز و تمايلات مهار نشده است ، از ناحيه شهوت و غضب است . از ناحيه افزون طلبى ، جاه طلبى ، برترى طلبى ، لذت طلبى و بالاخره نفس پرستى و نفع پرستى است . آيا در پرتو علم همه اينها اصلاح شده و روح عدالت و تقوا و رضا به حق خود و حد خود و عفاف و راستى و درستى جايگزين آن شده است ؟ يا كار كاملا برعكس است .
علم امروزه به صورت بزرگ ترين دشمن بشر در آمده است ، چرا چنين شده است ؟ جوابش اين است كه علم چراغ است ، روشنايى است . استفاده از آن بستگى دارد كه بشر اين چراغ را در چه مواردى و براى چه هدفى به كار برد. بشر از علم همچون ابزارى براى هدف هاى خويش استفاده مى كند اما هدف بشر چيست و چه بايد باشد؟ علم قادر به بيان آن نيست ! اين كار دين است . علم ، همه چيز را تحت تسلط خود قرار مى دهد مگر انسان و غرايز او را.
ويل دورانت درباره انسان عصر ماشين مى گويد:((ما از نظر ماشين توانگر شده ايم و از نظر مقاصد فقير)). (1) انسان عصر علم و دانش با انسان ما قبل اين عصر در اينكه اسير و بنده خشم و شهوت خويش است هيچ فرقى نكرده است . علم نتوانسته است آزادى از هواى نفس را به او بدهد. علم نتوانسته است ... .
پی نوشت:
1- لذات فلسفه ، بخش دعوت .
منبع :موعود شناسی وپاسخ به شبهات، نویسنده: علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران
ممكن است افرادى خيال كنند كه در عصر علم و دانش ، بشر چه نيازى به امام دارد؟ بشريت روز به روز مستقل تر و كامل تر مى شود و طبعا نيازمندى اش به كمك هاى غيبى كمتر مى گردد ، عقل و علم تدريجا اين خلاها را پر مى كنند ... .
پاسخ :
قطعا خطراتى كه در عصر علم و تكنيك براى بشريت است به مراتب از خطرهاى عصرهاى پيشين بيشتر است . اشتباه است كه خيال كنيم منشا انحرافات بشر هميشه نادانى بوده است . انحرافات بشر بيشتر از ناحيه غرايز و تمايلات مهار نشده است ، از ناحيه شهوت و غضب است . از ناحيه افزون طلبى ، جاه طلبى ، برترى طلبى ، لذت طلبى و بالاخره نفس پرستى و نفع پرستى است . آيا در پرتو علم همه اينها اصلاح شده و روح عدالت و تقوا و رضا به حق خود و حد خود و عفاف و راستى و درستى جايگزين آن شده است ؟ يا كار كاملا برعكس است .
علم امروزه به صورت بزرگ ترين دشمن بشر در آمده است ، چرا چنين شده است ؟ جوابش اين است كه علم چراغ است ، روشنايى است . استفاده از آن بستگى دارد كه بشر اين چراغ را در چه مواردى و براى چه هدفى به كار برد. بشر از علم همچون ابزارى براى هدف هاى خويش استفاده مى كند اما هدف بشر چيست و چه بايد باشد؟ علم قادر به بيان آن نيست ! اين كار دين است . علم ، همه چيز را تحت تسلط خود قرار مى دهد مگر انسان و غرايز او را.
ويل دورانت درباره انسان عصر ماشين مى گويد:((ما از نظر ماشين توانگر شده ايم و از نظر مقاصد فقير)). (1) انسان عصر علم و دانش با انسان ما قبل اين عصر در اينكه اسير و بنده خشم و شهوت خويش است هيچ فرقى نكرده است . علم نتوانسته است آزادى از هواى نفس را به او بدهد. علم نتوانسته است ... .
پی نوشت:
1- لذات فلسفه ، بخش دعوت .
منبع :موعود شناسی وپاسخ به شبهات، نویسنده: علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران