پرسش :
با توجه به اين كه با ارجاع متشابهات به محكمات معناي متشابه روشن مي شود، آيا هر آيه اي سر راست بر معنا دلالت نمي كند؟
پاسخ :
متشابه از ماده شبه به معناي همانندي است. از اين واژه، گاه لازم معناي اصلي يعني مشتبه شدن نيز منظور است، چنان كه آيات متشابه در برابر آيات محكم به آياتي گفته مي شود كه براي هر يك از آن ها معاني متعددي تصور مي شود كه با يكديگر مشتبه مي گردند.(1) آيات متشابه كه معنا و مدلول واقعيش در ابتداي امر روشن نيست و با معاني ديگر مشتبه مي شود، با ارجاع آن ها به آيات محكم قرآن معناي واقعي آن ها روشن مي گردد و متشابه، محكم مي شود.(2)
بنابراين آيات محكم معنايش در رجوع اوّلي روشن مي شود، ولي آيه متشابه پس از ارجاع آن به آيات محكم مدلولش آشكار مي گردد، مثلاًٍ در آية "الرحمن علي العرش استوي"،(3) تصريح شده كه خداوند بر كرسي قرار گرفته است. در نظر ابتدايي براي شنونده ترديد حاصل مي شود و برايش معناي حقيقي آن روشن نيست، ليكن وقتي به مانند آيه "ليس كمثله شيء؛ خداوند شبيه چيزي نيست"،(4) رجوع شود، معلوم مي شود كه استقرار خداوند بر عرش، به نحوة استقرار جسماني كه اعتقاد و تكيه بر مكان باشد نبوده، بلكه منظور تسلط و احاطه بر مُلك است. هم چنين هنگامي كه آيه "الي ربّها ناظرة؛ به پروردگارش نظر مي كند".(5) به گوش مخاطب مي خورد، منظور واقعي آيه را نمي فهمد، ولي پس از رجوع به امثال آيه "لا تدركه الأبصار و هو يدرك الابصار" معلوم مي شود كه مقصود از آن نگاه كردن جسماني نيست. بنابراين آيات متشابه سر راست بر معاني خود دلالت نمي كنند، بلكه پس از ارجاع آن ها به آيات محكم، معاني واقعي آن ها روشن مي شود.
پي نوشت ها:
1. محمد تقي مصباح يزدي، قرآن شناسي، ص 60.
2. تفسير الميزان، ج 3 (ترجمه) ص 35.
3. طه (20) آية 5.
4. شوري (42) آية 11.
5. قيامت (75) آية 23.
eporsesh.com
متشابه از ماده شبه به معناي همانندي است. از اين واژه، گاه لازم معناي اصلي يعني مشتبه شدن نيز منظور است، چنان كه آيات متشابه در برابر آيات محكم به آياتي گفته مي شود كه براي هر يك از آن ها معاني متعددي تصور مي شود كه با يكديگر مشتبه مي گردند.(1) آيات متشابه كه معنا و مدلول واقعيش در ابتداي امر روشن نيست و با معاني ديگر مشتبه مي شود، با ارجاع آن ها به آيات محكم قرآن معناي واقعي آن ها روشن مي گردد و متشابه، محكم مي شود.(2)
بنابراين آيات محكم معنايش در رجوع اوّلي روشن مي شود، ولي آيه متشابه پس از ارجاع آن به آيات محكم مدلولش آشكار مي گردد، مثلاًٍ در آية "الرحمن علي العرش استوي"،(3) تصريح شده كه خداوند بر كرسي قرار گرفته است. در نظر ابتدايي براي شنونده ترديد حاصل مي شود و برايش معناي حقيقي آن روشن نيست، ليكن وقتي به مانند آيه "ليس كمثله شيء؛ خداوند شبيه چيزي نيست"،(4) رجوع شود، معلوم مي شود كه استقرار خداوند بر عرش، به نحوة استقرار جسماني كه اعتقاد و تكيه بر مكان باشد نبوده، بلكه منظور تسلط و احاطه بر مُلك است. هم چنين هنگامي كه آيه "الي ربّها ناظرة؛ به پروردگارش نظر مي كند".(5) به گوش مخاطب مي خورد، منظور واقعي آيه را نمي فهمد، ولي پس از رجوع به امثال آيه "لا تدركه الأبصار و هو يدرك الابصار" معلوم مي شود كه مقصود از آن نگاه كردن جسماني نيست. بنابراين آيات متشابه سر راست بر معاني خود دلالت نمي كنند، بلكه پس از ارجاع آن ها به آيات محكم، معاني واقعي آن ها روشن مي شود.
پي نوشت ها:
1. محمد تقي مصباح يزدي، قرآن شناسي، ص 60.
2. تفسير الميزان، ج 3 (ترجمه) ص 35.
3. طه (20) آية 5.
4. شوري (42) آية 11.
5. قيامت (75) آية 23.
eporsesh.com