پرسش :
نظر اهلسنت را درباره شفاعت كاملاً توضيح دهيد؟
پاسخ :
شفاعت در لغت از ماده شفع به معناي ضميمه كردن چيزي با چيز ديگر است.{1} و در اصطلاح عبارت است از اينكه در پرتو شفاعت شفيع و به پاس احترام و مقام و منزلتي كه شفيعان واقعي در دادگاه الهي دارند گروهي از گناهكاران از عذاب نجات پيدا كرده و خداوند از تقصير آنان ميگذرد.
اصل شفاعت يك عقيده قرآني است و كسي نميتواند آن را انكار كند. قرآن كريم ميفرمايد: (من ذاالذي يشفع عنده الاّباذنه...);{2} و نيز ميفرمايد: (ما من شفيع الاّمن بعد اذنه);{3} و هيچ يك از فرقهها و مذاهب اسلامي با اصل شفاعت مخالفتي ندارند تنها اشكالات جزئي و كوچكي در مفاد و معناي شفاعت براي معتزله از اهلسنت وجود دارد كه شفاعت را چنين معني ميكنند: شفاعت پيامبر مربوط به افراد مطيع و فرمانبردار ميباشد نه گروه گناهكاران و پيامبر هرگز درباره كساني كه محكوم به عذاب هستند شفاعت نميكند و به عقيده اين گروه شفاعت مايه ترفيع و افزايش پاداش و ارتقا درجه خواهد بود نه بخشش گناه.{4}
ولي شيعيان و اشاعره از اهلسنت شفاعت را چنين معني ميكنند: كه شفاعت مربوط به افراد گناهكار ميباشد و آن نجات دادن گناهكاران از عذاب و كيفر اعمال است.
لذا ما آرأ و نظرات بعضي از علماي اهلسنت و شيعه را در مورد مسأله شفاعت ذكر ميكنيم:
الف) ابو منصور ماتريدي سمرقندي (متولد 333 ه’) كه امام اهلسنت در مشرق است بعد از قول خداوند كه ميفرمايد: (و لا يقبل منها شفاعْ);{5} و نيز ميفرمايد: (و لا يشفعون الاّلمن ارتضي);{6} ميفرمايد اگر چه آيه اول شفاعت را نفي ميكند ولي آيه دوم اشاره به اين دارد كه شفاعت در اسلام وجود دارد.{7}
ب) نظام الدين قوشجي (متولد 897 ه’) در شرحي كه بر تجريد الاعتقاد نوشته ميگويد: تمام مسلمانان بر ثبوت شفاعت اتفاق دارند به خاطر قول خداوند كه ميفرمايد: (عسي أن يبعثك ربّك مقاماً محموداً)، و مقاماً محموداً را به شفاعت تفسير كرده است.{8}
ج) شيخ مفيد از علماي شيعه ميگويد: اماميه اتفاق نظر دارند كه پيامبر گرامي و ائمه اطهار(عليهم السلام) در روز رستاخيز مرتكبان گناهان را شفاعت ميكنند و بر اثر شفاعت آنان گروهي از شيعيان خطاركار نجات پيدا ميكنند.{9}
د) خواجه نصير طوسي ميگويد: عقيده به شفاعت از عقايد صحيح اسلامي است خواه به منظور افزايش پاداش باشد و خواه براي اسقاط كيفر.{10}
مطالب بالا در مورد مسأله شفاعت برگرفته از آيات قرآن و روايات ميباشد و در قرآن حدود 30 مورد درباره شفاعت بحث شده و آيات شفاعت در حقيقت به چند دسته تقسيم ميشود:
گروه اول: آياتي كه شفاعت را به طور مطلق نفي ميكند مانند: (أنفقوا ممّا رزقناكم من قبل أن يأتي يوم لا بيع فيه و لا خُلّه و لا شفاعْ);{11} (و لا يقبل منها الشفاعٌْ).{12}
گروه دوم: آياتي كه شفيع را منحصراً خدا معرفي ميكند مانند: (مالكم من دونه من ولي و لا شفيع);{13} (قل لله الشفاعْ جميعاً).{14}
گروه سوم: آياتي كه شفاعت را مشروط به اذن و فرمان خدا ميكند مانند: (من ذاالذي يشفع عنده الاّباذنه);{15} (و لا تنفع الشفاعْ عنده الاّلمن أذن له).{16}
گروه چهارم: آياتي كه شرايطي براي شفاعت شونده بيان كرده است گاهي اين شرط را رضايت و خشنودي خدا معرفي ميكند مانند: (لا يملكون الشّفاعْ الاّمن انفذ عندالرحمن عهداً).{17}
گروه پنجم: آياتي كه صلاحيت شفاعت شدن را از بعضي مجرمان سلب ميكند مانند سلب شفاعت از ظالمان مانند: (ما لظّالمين من حميمٍ و لا شفيع يطاع).{18}
در روايات اسلامي هم تعبيرات فراواني در مورد شفاعت وجود دارد و شفيعان درگاه الهي را معرفي ميكند كه چه كساني ميتواند در روز قيامت شفاعت كنند و به خوبي ميتوانيم از روايات معناي شفاعت را بفهميم و ما چند روايت را به طور اختصار از كتب اهلسنت ذكر ميكنيم:
1. پيامبر(ص): «اِنَّ شَفاعَتي يَوْمَ الْقِيامَِْ لاِ َهْلِ الْكَبائِرِ مِن أُمَتي»;{19}
شفاعت من در روز قيامت از آن كساني از امت من است كه مرتكب گناهان كبيره شدهاند.
2. پيامبر(ص): «اُعْطيتُ خَمْساً... وَ أَعطيتُ الشَّفاعََْ فَادّخَرْتُها لاِ ُمَّتي»;{20}
پنج چيز به من ارزاني شد... و شفاعت به من عطا شد پس آن را براي امت خود ذخيره نمودم.
3. نخستين شفيع شخص پيامبر است چنانكه رسول الله(ص) فرمود: «انا اول شافع في الجنْ».{21}
4. تمام انبيأ روز قيامت شفاعت ميكنند چنانكه پيامبر فرمود: «يشفع الانبيأ في كل من يشهد أن لاالهالاالله مخلصاً فيخرجونهم منها»;{22} پيامبران درباره تمام كساني كه از روي اخلاص به وحدانيت خداوند گواهي ميدهند شفاعت ميكنند و آنها را از دوزخ خارج ميسازند.
5. فرشتگان شفاعت ميكنند پيامبر فرمود: «يشفع النبيّون و الملائكْ...».{23}
6. خويشاوندان شفاعت ميكنند پيامبر فرمود: «الشفعأ خمسْ... و الرّحم».{24}
7. علمأ و شهيدان شفاعت ميكنند چنانكه پيامبر فرمود: «يشفع يوم القيامْ الانبيأ ثم العلمأ ثم الشهدأ»/
8. خداوند{25} متعال شفاعت ميكند پيامبر فرمود: «يشفع النبيّون و الملائكه و المؤمنون فيقول الجبار بقيت شفاعتي».{26}
[1].لسان العرب، ابن منظور، ج 7، ط بيروت/
[2].سوره بقره، آيه 255/
[3].سوره يونس، آيه 3/
[4].اوائل المقالات، شيخ مفيد، ص 54 - 53، انتشارات مكتبْ الداوري ايران/
[5].سوره بقره، آيه 48/
[6].سوره انبيا، آيه 28/
[7].تفسير الماتريدي معروف به تأويلات اهل السنْ، ص 148/
[8].شرح تجريد، علأالدين قرشجي، ص 501، ط 1307 ه’ /
[9].اوائل المقالات، شيخ مفيد، ص 53، انتشارات مكتبْ الداوري ايران/
[10].شرج تجريد، علأالدين قرشجي، ص 262، ط 1307 ه’/
[11].سوره بقره، آيه 255/
[12].سوره بقره، آيه 48/
[13].سوره سجده، آيه 4/
[14].سوره زمر، آيه 44/
[15].سوره بقره، آيه 255/
[16].سوره سبأ، آيه 23/
[17].سوره مريم، آيه 87/
[18].سوره غافر، آيه 18/
[19].سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1441، باب ذكر الشفاعْ، ط دارالفكر بيروت و مسند احمد، ج 3، ص 213، ط بيروت/
[20].مسند احمد، ج 1، ص 301، ط بيروت/
[21].صحيح مسلم، ج 3، ص 73، ط بيروت/
[22].مسند احمد، ج 3، ص 12، باب الشفاعْ، ط بيروت/
[23].صحيح بخاري، ج 9، ص 799، ط بيروت، سنه 1407 ه’، كتاب التوحيد/
[24].مناقب، ابن شهرآشوب، ج 2، ص 14/
[25].سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1443، باب ذكر الشفاعْ، ط دارالفكر بيروت/
[26].صحيح بخاري، ج 9، ص 799، ط بيروت، سنْ 1407 ه’، كتاب التوحيد/
www.eporsesh.com
شفاعت در لغت از ماده شفع به معناي ضميمه كردن چيزي با چيز ديگر است.{1} و در اصطلاح عبارت است از اينكه در پرتو شفاعت شفيع و به پاس احترام و مقام و منزلتي كه شفيعان واقعي در دادگاه الهي دارند گروهي از گناهكاران از عذاب نجات پيدا كرده و خداوند از تقصير آنان ميگذرد.
اصل شفاعت يك عقيده قرآني است و كسي نميتواند آن را انكار كند. قرآن كريم ميفرمايد: (من ذاالذي يشفع عنده الاّباذنه...);{2} و نيز ميفرمايد: (ما من شفيع الاّمن بعد اذنه);{3} و هيچ يك از فرقهها و مذاهب اسلامي با اصل شفاعت مخالفتي ندارند تنها اشكالات جزئي و كوچكي در مفاد و معناي شفاعت براي معتزله از اهلسنت وجود دارد كه شفاعت را چنين معني ميكنند: شفاعت پيامبر مربوط به افراد مطيع و فرمانبردار ميباشد نه گروه گناهكاران و پيامبر هرگز درباره كساني كه محكوم به عذاب هستند شفاعت نميكند و به عقيده اين گروه شفاعت مايه ترفيع و افزايش پاداش و ارتقا درجه خواهد بود نه بخشش گناه.{4}
ولي شيعيان و اشاعره از اهلسنت شفاعت را چنين معني ميكنند: كه شفاعت مربوط به افراد گناهكار ميباشد و آن نجات دادن گناهكاران از عذاب و كيفر اعمال است.
لذا ما آرأ و نظرات بعضي از علماي اهلسنت و شيعه را در مورد مسأله شفاعت ذكر ميكنيم:
الف) ابو منصور ماتريدي سمرقندي (متولد 333 ه’) كه امام اهلسنت در مشرق است بعد از قول خداوند كه ميفرمايد: (و لا يقبل منها شفاعْ);{5} و نيز ميفرمايد: (و لا يشفعون الاّلمن ارتضي);{6} ميفرمايد اگر چه آيه اول شفاعت را نفي ميكند ولي آيه دوم اشاره به اين دارد كه شفاعت در اسلام وجود دارد.{7}
ب) نظام الدين قوشجي (متولد 897 ه’) در شرحي كه بر تجريد الاعتقاد نوشته ميگويد: تمام مسلمانان بر ثبوت شفاعت اتفاق دارند به خاطر قول خداوند كه ميفرمايد: (عسي أن يبعثك ربّك مقاماً محموداً)، و مقاماً محموداً را به شفاعت تفسير كرده است.{8}
ج) شيخ مفيد از علماي شيعه ميگويد: اماميه اتفاق نظر دارند كه پيامبر گرامي و ائمه اطهار(عليهم السلام) در روز رستاخيز مرتكبان گناهان را شفاعت ميكنند و بر اثر شفاعت آنان گروهي از شيعيان خطاركار نجات پيدا ميكنند.{9}
د) خواجه نصير طوسي ميگويد: عقيده به شفاعت از عقايد صحيح اسلامي است خواه به منظور افزايش پاداش باشد و خواه براي اسقاط كيفر.{10}
مطالب بالا در مورد مسأله شفاعت برگرفته از آيات قرآن و روايات ميباشد و در قرآن حدود 30 مورد درباره شفاعت بحث شده و آيات شفاعت در حقيقت به چند دسته تقسيم ميشود:
گروه اول: آياتي كه شفاعت را به طور مطلق نفي ميكند مانند: (أنفقوا ممّا رزقناكم من قبل أن يأتي يوم لا بيع فيه و لا خُلّه و لا شفاعْ);{11} (و لا يقبل منها الشفاعٌْ).{12}
گروه دوم: آياتي كه شفيع را منحصراً خدا معرفي ميكند مانند: (مالكم من دونه من ولي و لا شفيع);{13} (قل لله الشفاعْ جميعاً).{14}
گروه سوم: آياتي كه شفاعت را مشروط به اذن و فرمان خدا ميكند مانند: (من ذاالذي يشفع عنده الاّباذنه);{15} (و لا تنفع الشفاعْ عنده الاّلمن أذن له).{16}
گروه چهارم: آياتي كه شرايطي براي شفاعت شونده بيان كرده است گاهي اين شرط را رضايت و خشنودي خدا معرفي ميكند مانند: (لا يملكون الشّفاعْ الاّمن انفذ عندالرحمن عهداً).{17}
گروه پنجم: آياتي كه صلاحيت شفاعت شدن را از بعضي مجرمان سلب ميكند مانند سلب شفاعت از ظالمان مانند: (ما لظّالمين من حميمٍ و لا شفيع يطاع).{18}
در روايات اسلامي هم تعبيرات فراواني در مورد شفاعت وجود دارد و شفيعان درگاه الهي را معرفي ميكند كه چه كساني ميتواند در روز قيامت شفاعت كنند و به خوبي ميتوانيم از روايات معناي شفاعت را بفهميم و ما چند روايت را به طور اختصار از كتب اهلسنت ذكر ميكنيم:
1. پيامبر(ص): «اِنَّ شَفاعَتي يَوْمَ الْقِيامَِْ لاِ َهْلِ الْكَبائِرِ مِن أُمَتي»;{19}
شفاعت من در روز قيامت از آن كساني از امت من است كه مرتكب گناهان كبيره شدهاند.
2. پيامبر(ص): «اُعْطيتُ خَمْساً... وَ أَعطيتُ الشَّفاعََْ فَادّخَرْتُها لاِ ُمَّتي»;{20}
پنج چيز به من ارزاني شد... و شفاعت به من عطا شد پس آن را براي امت خود ذخيره نمودم.
3. نخستين شفيع شخص پيامبر است چنانكه رسول الله(ص) فرمود: «انا اول شافع في الجنْ».{21}
4. تمام انبيأ روز قيامت شفاعت ميكنند چنانكه پيامبر فرمود: «يشفع الانبيأ في كل من يشهد أن لاالهالاالله مخلصاً فيخرجونهم منها»;{22} پيامبران درباره تمام كساني كه از روي اخلاص به وحدانيت خداوند گواهي ميدهند شفاعت ميكنند و آنها را از دوزخ خارج ميسازند.
5. فرشتگان شفاعت ميكنند پيامبر فرمود: «يشفع النبيّون و الملائكْ...».{23}
6. خويشاوندان شفاعت ميكنند پيامبر فرمود: «الشفعأ خمسْ... و الرّحم».{24}
7. علمأ و شهيدان شفاعت ميكنند چنانكه پيامبر فرمود: «يشفع يوم القيامْ الانبيأ ثم العلمأ ثم الشهدأ»/
8. خداوند{25} متعال شفاعت ميكند پيامبر فرمود: «يشفع النبيّون و الملائكه و المؤمنون فيقول الجبار بقيت شفاعتي».{26}
[1].لسان العرب، ابن منظور، ج 7، ط بيروت/
[2].سوره بقره، آيه 255/
[3].سوره يونس، آيه 3/
[4].اوائل المقالات، شيخ مفيد، ص 54 - 53، انتشارات مكتبْ الداوري ايران/
[5].سوره بقره، آيه 48/
[6].سوره انبيا، آيه 28/
[7].تفسير الماتريدي معروف به تأويلات اهل السنْ، ص 148/
[8].شرح تجريد، علأالدين قرشجي، ص 501، ط 1307 ه’ /
[9].اوائل المقالات، شيخ مفيد، ص 53، انتشارات مكتبْ الداوري ايران/
[10].شرج تجريد، علأالدين قرشجي، ص 262، ط 1307 ه’/
[11].سوره بقره، آيه 255/
[12].سوره بقره، آيه 48/
[13].سوره سجده، آيه 4/
[14].سوره زمر، آيه 44/
[15].سوره بقره، آيه 255/
[16].سوره سبأ، آيه 23/
[17].سوره مريم، آيه 87/
[18].سوره غافر، آيه 18/
[19].سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1441، باب ذكر الشفاعْ، ط دارالفكر بيروت و مسند احمد، ج 3، ص 213، ط بيروت/
[20].مسند احمد، ج 1، ص 301، ط بيروت/
[21].صحيح مسلم، ج 3، ص 73، ط بيروت/
[22].مسند احمد، ج 3، ص 12، باب الشفاعْ، ط بيروت/
[23].صحيح بخاري، ج 9، ص 799، ط بيروت، سنه 1407 ه’، كتاب التوحيد/
[24].مناقب، ابن شهرآشوب، ج 2، ص 14/
[25].سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1443، باب ذكر الشفاعْ، ط دارالفكر بيروت/
[26].صحيح بخاري، ج 9، ص 799، ط بيروت، سنْ 1407 ه’، كتاب التوحيد/
www.eporsesh.com