پرسش :
ايرادات گرفته شده بر مسئله شفاعت، چيست؟
پاسخ :
آنچه به عنوان ايراد بر شفاعت گفته شده و يا ميتوان گفت از اين قرار است:
1. شفاعت با توحيد در عبادت منافات دارد و اعتقاد به آن نوعي شرك است. اين همان اشكالي است كه وهّابيها مطرح ميكنند و جمعي وهّابي مسلك در ميان شيعه نيز فريفتة آن شدهاند.
2. شفاعت نه تنها با توحيد در پرستش نميسازد، بلكه با توحيد ذاتي نيز ناسازگار است، زيرا لازمة اعتقاد به شفاعت اين است كه رحمت و شفقت شفيع، بيشتر و وسيعتر از رحمت خدا دانسته شود؛ چه، مفروض اين است كه اگر شفاعت نباشد خدا گناهكار را عذاب ميكند.
3. اعتقاد به شفاعت موجب تجري نفوس مايل به گناه، بلكه موجب تشويق آنها به ارتكاب گناه است.
4. قرآن كريم شفاعت را باطل شناخته و مردود دانسته است. قرآن روز رستاخيز را چنين معرفي ميكند: در آن روز هيچكس از ديگري دفاع نميكند و شفاعتي هم در كار نيست.(بقره/48و123)
5. شفاعت با اصلي كه قرآن كريم تأسيس فرموده وسعادت هر كسي را وابسته به عمل خودش دانسته وفرموده: «وَ اَنْ لَيْسَ لِلْاِنْسانِ الاّماسَعي»نجم/39 منافات دارد.
6. لازمة صحت شفاعت اين است كه معتقد شويم خدا تحت تأثير شفيع قرار ميگيرد و خشمش تبديل به رحمت ميگردد، در حالي كه خدا انفعال پذير نيست، تغيير پذيري مخالف با وجوب ذاتي ذات الهي است.
7. شفاعت يكنوع استثناء قائل شدن و تبعيض و بيعدالتي است،درحالي كه در دستگاه خدا، بيعدالتي وجود ندارد. به تعبيري ديگر: شفاعت، استثناء در قانون خداست و حال آنكه قانونهاي خدا كلّي و لايتغيّر و استثناء ناپذير است: «وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْديلاً»فتح/23
اين اشكال است كه بحث شفاعت را با عدل الهي مرتبط ميسازد.
www.eporsesh.com
آنچه به عنوان ايراد بر شفاعت گفته شده و يا ميتوان گفت از اين قرار است:
1. شفاعت با توحيد در عبادت منافات دارد و اعتقاد به آن نوعي شرك است. اين همان اشكالي است كه وهّابيها مطرح ميكنند و جمعي وهّابي مسلك در ميان شيعه نيز فريفتة آن شدهاند.
2. شفاعت نه تنها با توحيد در پرستش نميسازد، بلكه با توحيد ذاتي نيز ناسازگار است، زيرا لازمة اعتقاد به شفاعت اين است كه رحمت و شفقت شفيع، بيشتر و وسيعتر از رحمت خدا دانسته شود؛ چه، مفروض اين است كه اگر شفاعت نباشد خدا گناهكار را عذاب ميكند.
3. اعتقاد به شفاعت موجب تجري نفوس مايل به گناه، بلكه موجب تشويق آنها به ارتكاب گناه است.
4. قرآن كريم شفاعت را باطل شناخته و مردود دانسته است. قرآن روز رستاخيز را چنين معرفي ميكند: در آن روز هيچكس از ديگري دفاع نميكند و شفاعتي هم در كار نيست.(بقره/48و123)
5. شفاعت با اصلي كه قرآن كريم تأسيس فرموده وسعادت هر كسي را وابسته به عمل خودش دانسته وفرموده: «وَ اَنْ لَيْسَ لِلْاِنْسانِ الاّماسَعي»نجم/39 منافات دارد.
6. لازمة صحت شفاعت اين است كه معتقد شويم خدا تحت تأثير شفيع قرار ميگيرد و خشمش تبديل به رحمت ميگردد، در حالي كه خدا انفعال پذير نيست، تغيير پذيري مخالف با وجوب ذاتي ذات الهي است.
7. شفاعت يكنوع استثناء قائل شدن و تبعيض و بيعدالتي است،درحالي كه در دستگاه خدا، بيعدالتي وجود ندارد. به تعبيري ديگر: شفاعت، استثناء در قانون خداست و حال آنكه قانونهاي خدا كلّي و لايتغيّر و استثناء ناپذير است: «وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْديلاً»فتح/23
اين اشكال است كه بحث شفاعت را با عدل الهي مرتبط ميسازد.
www.eporsesh.com