پرسش :
درباره چند بعدی بودن جاذبه حضرت علی علیه السلام توضیح دهید؟
پاسخ :
جاذبه حضرت علی علیه السلام از قسم اخیر است [؛ یعنی] گاهی یک بعدی و گاهی دو بعدی و گاهی سه بعدی هستند. هم سطح وسیعی از جمعیت را مجذوب خویش ساخته و هم به یک قرن و دو قرن پیوسته نیست، بلکه در طول زمان ادامه یافته و گسترش پیدا کرده است. حقیقتی است که بر [تارک] قرون و اعصار می درخشد و تا عمق و ژرفای دل ها و باطن ها پیش رفته است، آن چنان که بعد از قرن ها که به یادش می افتند و سجایای اخلاقیش را می شنوند، اشک شوق می ریزند و به یاد مصایبش می گریند تا جایی که دشمن را نیز تحت نفوذ قرار داده و اشکش را جاری ساخته است. این قدرت مندترین جاذبه هاست. از این جا می توان دریافت که پیوند انسان با دین از سبک پیوندهای مادی نیست، بلکه پیوند دیگری است که هیچ چیز دیگر چنین پیوندی با روح بشر ندارد.
حضرت علی علیه السلام اگر رنگ خدا نمی داشت و مردی الهی نمی بود، فراموش شده بود. تاریخ بشر قهرمان های بسیار سراغ دارد: قهرمان های سخن، قهرمان های علم و فلسفه، قهرمان های قدرت و سلطنت، قهرمان میدان جنگ، ولی همه را بشر از یاد برده است یا اصلاً نشناخته است. علی نه تنها با کشته شدنش نمرد، بلکه زنده تر شد. خود می گوید:
گرد آورندگان دارایی ها در همان حال که زنده اند، مرده اند و دانشمندان (علمای ربانی) پایدارند تا روزگار پایدار است. جسم های آن ها گم شده است، نقش های آن ها بر صفحه دلها موجود است.1
وی درباره خودش می فرماید:
فردا، روزهای مرا می بینید و خصایص شناخته نشده من برایتان آشکار می گردد. و پس از تهی شدن جای من و ایستادن دیگری به جای من، مرا خواهید شناخت.2
عصر من، داننده اسرار نیست
یوسف من بهر این بازار نیست.
نا امید استم ز یاران قدیم
طور من سوزد که می آید کلیم
قُلْزُم یاران چو شبنم بی خروش
شبنم من مثل یم، توفان به دوش
نغمه من از جهان دیگر است
این جَرس را کاروان دیگر است
ای بسا شاعر که بعد از مرگ زاد
چشم خود بربست و چشم ما گشاد
رخت ناز از نیستی بیرون کشید
چون گل از خاک مزار خود دمید
درنمی گنجد به جو، عمان من
بحرها باید پی توفان من
برق ها خوابیده در جان من است
کوه و صحرا باب جولان من است
چشمه حیوان براتم کرده اند
محرم راز حیاتم کرده اند
هیچ کس رازی که من گویم، نگفت
هم چو فکر من، دُر معنی نسفت
پیر گردون با من این اسرار گفت
از ندیمان، رازها نتوان نهفت3
در حقیقت، حضرت علی علیه السلام هم چون قوانین فطرت است که جاودانه می مانند. او منبع ضیافتی است که تمام نمی گردد، بلکه روز به روز زیادتر می شود و به قول جبران خلیل جبران از شخصیت هایی است که در عصر پیش از عصر خود، به دنیا آمده اند. بعضی از مردم فقط در زمان خودشان رهبرند و بعضی اندکی بعد از زمان خویش نیز رهبرند و به تدریج رهبری شان رو به فراموشی می رود، ولی علی و معدودی از بشر همیشه هادی و رهبرند.4
پی نوشتها:
1 . نهج البلاغه، حکمت 139 .
2 . همان، حکمت 149.
3 . کلیات اشعار فارسی، اقبال لاهوری، صص 6 ـ 7 .
4 . جاذبه و دافعه علی علیه السلام ، صص 38 ـ 41.
www.irc.ir
جاذبه حضرت علی علیه السلام از قسم اخیر است [؛ یعنی] گاهی یک بعدی و گاهی دو بعدی و گاهی سه بعدی هستند. هم سطح وسیعی از جمعیت را مجذوب خویش ساخته و هم به یک قرن و دو قرن پیوسته نیست، بلکه در طول زمان ادامه یافته و گسترش پیدا کرده است. حقیقتی است که بر [تارک] قرون و اعصار می درخشد و تا عمق و ژرفای دل ها و باطن ها پیش رفته است، آن چنان که بعد از قرن ها که به یادش می افتند و سجایای اخلاقیش را می شنوند، اشک شوق می ریزند و به یاد مصایبش می گریند تا جایی که دشمن را نیز تحت نفوذ قرار داده و اشکش را جاری ساخته است. این قدرت مندترین جاذبه هاست. از این جا می توان دریافت که پیوند انسان با دین از سبک پیوندهای مادی نیست، بلکه پیوند دیگری است که هیچ چیز دیگر چنین پیوندی با روح بشر ندارد.
حضرت علی علیه السلام اگر رنگ خدا نمی داشت و مردی الهی نمی بود، فراموش شده بود. تاریخ بشر قهرمان های بسیار سراغ دارد: قهرمان های سخن، قهرمان های علم و فلسفه، قهرمان های قدرت و سلطنت، قهرمان میدان جنگ، ولی همه را بشر از یاد برده است یا اصلاً نشناخته است. علی نه تنها با کشته شدنش نمرد، بلکه زنده تر شد. خود می گوید:
گرد آورندگان دارایی ها در همان حال که زنده اند، مرده اند و دانشمندان (علمای ربانی) پایدارند تا روزگار پایدار است. جسم های آن ها گم شده است، نقش های آن ها بر صفحه دلها موجود است.1
وی درباره خودش می فرماید:
فردا، روزهای مرا می بینید و خصایص شناخته نشده من برایتان آشکار می گردد. و پس از تهی شدن جای من و ایستادن دیگری به جای من، مرا خواهید شناخت.2
عصر من، داننده اسرار نیست
یوسف من بهر این بازار نیست.
نا امید استم ز یاران قدیم
طور من سوزد که می آید کلیم
قُلْزُم یاران چو شبنم بی خروش
شبنم من مثل یم، توفان به دوش
نغمه من از جهان دیگر است
این جَرس را کاروان دیگر است
ای بسا شاعر که بعد از مرگ زاد
چشم خود بربست و چشم ما گشاد
رخت ناز از نیستی بیرون کشید
چون گل از خاک مزار خود دمید
درنمی گنجد به جو، عمان من
بحرها باید پی توفان من
برق ها خوابیده در جان من است
کوه و صحرا باب جولان من است
چشمه حیوان براتم کرده اند
محرم راز حیاتم کرده اند
هیچ کس رازی که من گویم، نگفت
هم چو فکر من، دُر معنی نسفت
پیر گردون با من این اسرار گفت
از ندیمان، رازها نتوان نهفت3
در حقیقت، حضرت علی علیه السلام هم چون قوانین فطرت است که جاودانه می مانند. او منبع ضیافتی است که تمام نمی گردد، بلکه روز به روز زیادتر می شود و به قول جبران خلیل جبران از شخصیت هایی است که در عصر پیش از عصر خود، به دنیا آمده اند. بعضی از مردم فقط در زمان خودشان رهبرند و بعضی اندکی بعد از زمان خویش نیز رهبرند و به تدریج رهبری شان رو به فراموشی می رود، ولی علی و معدودی از بشر همیشه هادی و رهبرند.4
پی نوشتها:
1 . نهج البلاغه، حکمت 139 .
2 . همان، حکمت 149.
3 . کلیات اشعار فارسی، اقبال لاهوری، صص 6 ـ 7 .
4 . جاذبه و دافعه علی علیه السلام ، صص 38 ـ 41.
www.irc.ir