پرسش :
افرادی که جاذبه دارند، ولی دافعه نداشته باشند، چگونه شخصیتی خواهند بود؟
پاسخ :
مردمی که جاذبه دارند، ولی دافعه ندارند، با همه می جوشند و گرم می گیرند و همه مردم از همه طبقات را مرید خود می کنند. در زندگی همه کس آن ها را دوست دارد و کسی منکر آنان نیست وقتی هم که بمیرند، مسلمان با زمزمشان می شوید و هند و بدن آن ها را می سوزاند.
چنان با نیک و بد خو کن که بعد از مردنت
مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند
«عرفی»
بنا به دستور این شاعر، در جامعه ای که نیمی از آن مسلمان است و به جنازه مردم احترام می کند و آن را غسل می دهد و گاهی برای احترام بیشتر با آب مقدس «زمزم» غسل می دهند و نیمی هندوست که مرده را می سوزانند و خاکسترش را بر باد می دهند، در چنین جامعه ای آن چنان زندگی کن که مسلمان، تو را از خود بداند و بخواهد تو را پس از مرگ با آب زمزم بشوید و هندو نیز تو را از خویش بداند و بخواهد پس از مرگ تو را بسوزاند. غالباً خیال می کنند که حسن خلق و لطف معاشرت و به اصطلاح امروز «اجتماعی بودن» همین است که انسان، همه را با خود دوست کند. این برای انسان هدف دار و مسلکی که فکر و ایده ای را در اجتماع تعقیب می کند و درباره منفعت خودش نمی اندیشد، میسر نیست. چنین انسانی خواه نا خواه یک رو و قاطع و صریح است مگر آن که منافق و دورو باشد؛ زیرا همه مردم یک جور فکر نمی کنند و یک جور احساس ندارند و پسندهای همه یکنواخت نیست. در بین مردم، دادگر هست، ستمگر هم هست. خوب هست، بد هم هست. اجتماع منصف دارد، متعدی دارد. عادل دارد، فاسق دارد. آن ها همه نمی توانند یک نفر آدم را که هدفی را به طور جدی تعقیب می کند و خواه ناخواه با منافع بعضی از آن ها تصادم پیدا می کند، دوست داشته باشند. تنها کسی موفق می شود دوستی طبقات مختلف و صاحبان ایده های مختلف را جلب کند که متظاهر و دروغ گو باشد و با هر کسی مطابق میلش بگوید و بنمایاند. اگر انسان یک رو باشد و مسلکی [داشته باشد]، قهراً یک عده ای با او دوست می شوند و یک عده ای نیز دشمن. عده ای که با او در یک راهند، به سوی او کشیده می شوند و گروهی که در راهی مخالف آن راه می روند، او را طرد می کنند و با او می ستیزند.
منبع: جاذبه و دافعه علی علیه السلام ، علامه شهید مطهری(ره)، صص 22 ـ 23 .
مردمی که جاذبه دارند، ولی دافعه ندارند، با همه می جوشند و گرم می گیرند و همه مردم از همه طبقات را مرید خود می کنند. در زندگی همه کس آن ها را دوست دارد و کسی منکر آنان نیست وقتی هم که بمیرند، مسلمان با زمزمشان می شوید و هند و بدن آن ها را می سوزاند.
چنان با نیک و بد خو کن که بعد از مردنت
مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند
«عرفی»
بنا به دستور این شاعر، در جامعه ای که نیمی از آن مسلمان است و به جنازه مردم احترام می کند و آن را غسل می دهد و گاهی برای احترام بیشتر با آب مقدس «زمزم» غسل می دهند و نیمی هندوست که مرده را می سوزانند و خاکسترش را بر باد می دهند، در چنین جامعه ای آن چنان زندگی کن که مسلمان، تو را از خود بداند و بخواهد تو را پس از مرگ با آب زمزم بشوید و هندو نیز تو را از خویش بداند و بخواهد پس از مرگ تو را بسوزاند. غالباً خیال می کنند که حسن خلق و لطف معاشرت و به اصطلاح امروز «اجتماعی بودن» همین است که انسان، همه را با خود دوست کند. این برای انسان هدف دار و مسلکی که فکر و ایده ای را در اجتماع تعقیب می کند و درباره منفعت خودش نمی اندیشد، میسر نیست. چنین انسانی خواه نا خواه یک رو و قاطع و صریح است مگر آن که منافق و دورو باشد؛ زیرا همه مردم یک جور فکر نمی کنند و یک جور احساس ندارند و پسندهای همه یکنواخت نیست. در بین مردم، دادگر هست، ستمگر هم هست. خوب هست، بد هم هست. اجتماع منصف دارد، متعدی دارد. عادل دارد، فاسق دارد. آن ها همه نمی توانند یک نفر آدم را که هدفی را به طور جدی تعقیب می کند و خواه ناخواه با منافع بعضی از آن ها تصادم پیدا می کند، دوست داشته باشند. تنها کسی موفق می شود دوستی طبقات مختلف و صاحبان ایده های مختلف را جلب کند که متظاهر و دروغ گو باشد و با هر کسی مطابق میلش بگوید و بنمایاند. اگر انسان یک رو باشد و مسلکی [داشته باشد]، قهراً یک عده ای با او دوست می شوند و یک عده ای نیز دشمن. عده ای که با او در یک راهند، به سوی او کشیده می شوند و گروهی که در راهی مخالف آن راه می روند، او را طرد می کنند و با او می ستیزند.
منبع: جاذبه و دافعه علی علیه السلام ، علامه شهید مطهری(ره)، صص 22 ـ 23 .