پرسش :
آیا ما می توانیم سلیقه ای به سراغ پرستش و معنویت برویم ؟
پاسخ :
اگر سلیقه ای باشد به تعداد افراد دیدگاه ها متفاوت است . جهان بینی یعنی اینکه شما به دنبال حقیقت بروید تا جهان بینی را بدست بیاورید . نه به معنای مجموعه باورهایی که ما داریم و از پدر خود به ارث برده ایم . اگر ما جها ن بینی الهی داریم ، همه چیز در خدمت جهان بینی الهی است . اما اگر خدا را قبول نداریم همه چیز کنار می رود . اگر رضایتمندی شخص مهم باشد ممکن است دوست داشته باشد که یک فسق و فجوری هم انجام دهد . انسان مادی گرا درگیر توهم است . آیا درگیری دو دیدگاه مساوی است یا درگیری یک دیدگاه حقیقت و یک دیدگاه توهم است ؟ اگر قائل شدیم که یک نفر در توهم است باید فرد را از آن نجات دهیم . در یکی از جنگ ها در حال بردن اسرا بودند که پیامبر (ص) با دیدن آنها خندیدند . یکی از سرا گفت شما که خیلی با دین و متدین هستید ما را مسخره می کنید ؟ حضرت گفتند : نه به این می خندم که من شما را با زنجیر به سمت بهشت می برم . یعنی شما دچار یک توهم هستید و من می خواهم شما را بازگردانم .
این حرف که جهان واکنش دارد حرف دین است . وقتی که ما می گوییم حقیقت آیا ما تا ابد می مانیم یا نمی مانیم ؟ متناسب با پاسخ این سوال رضایت واقعی فرد متفاوت است . یا فرد تا ابد زندگی می کند یا نمی کند . اگر قائل شدید که تا ابد زندگی می کنید نمی توانید بگویید که آنگونه که ما الان راحت هستیم بعد از مرگ هم راحت خواهیم بود . ممکن است شما خیلی احساس خوشی بکنید آیا این احساس خوشی دلالت بر خوشی واقعی می کند ؟ اول ما باید تکلیف حقیقت را معلوم کنیم . اگر بگویید که ملاک رضایتمندی حق است . در دو شرایط متناقض نمی تواند حق باشد. اگر رضایتمندی حق است ، آدم بی دین رضایتمند است، حق می شود . آدم دیندار هم رضایتمند است پس حق است. اینجا تناقض ایجاد می شود پس ما یک ملاکی لازم داریم .که نه عقل سلیقه ای من به عنوان دیندار حاکم باشد و نه آدم بی دین . بنابراین باید با یک ملاک سنجید . من عقلاً باید به یک جهان بینی باور داشته و از دریچه ی آن به مسئله نگاه کنم . اگر جهان بینی من الهی است و عقلاً به آن ایمان آورده ام، ملاک من می شود . در غیر اینصورت همه خود را حق می دانند . قبل از اینکه این جهان بینی را ملاک بدانیم یک چیزی بعنوان عقل وجود دارد که با استفاده از آن می توانیم تکلیف جهان بینی را مشخص کنیم . امام حسین (ع) بزرگترین مصیبت ها را کشید و بیشترین لذت را هم در عالم برد . البته ممکن است برخی از افراد هم که جهان بینی ندارند در برخی از مقاطع احساس رضایت کنند و ممکن هم است یک عده ای اسم دیندار بر روی خود گذاشته و اصلاً هم احساس رضایت نکنند . عرفا بعد از سختی هایی که می کشند به مقام رضا می رسند . ما وقتی زیارت عاشورا می خوانیم در سجده ی آن می گوییم الهم لک الحمد ، حمد شاکرین . در انتهای زیارت عاشورا ما می گوییم که خدایا من به نظام عالم اعتراض نداشته و از آن شاکر هستم . این سخن یک عارف است . قبل از همه ی دغدغه ها ، دغدغه ی حقیقت است . حقیقت را عقل تشخیص می دهد . یک فردی نزد امام صادق (ع) می آید در زمانی که ایشان در کنار خانه ی خدا بوده اند . به امام می گوید که چرا خود و مردم را مسخره کرده و به دور یک سنگ می چرخید ؟ امام می فرمایند دو حالت دارد . یا آنچه که ما می گوییم حقیقت است ، یعنی خدا و آخرت وجود دارد که وای به حال تو بعد از مرگ و خوشا به حال ما .یا آنچه که تو می گویی حقیقت است و آنچه که ما می گوییم باطل است که اینگونه نیست . در این صورت بعد از مرگ هیچ فرقی بین من و تو نیست . فکر نکنیم که زندگی یک مومن بدتر از زندگی یک کافر است . در حالی که لذت هایی را که یک مومن در زیارت عاشورا می برد بسیار عظیم است . بنابراین دین یک برنامه ی زندگی است که با باورهای ما گره می خورد . مجموعه ی این باورها ، اخلاقیات و رفتارهای متفاوتی که ما داریم در زندگی تجلی می یابد . این به معنای عام است و هر دینی به دنبال این برنامه ی زندگی است .
اگر سلیقه ای باشد به تعداد افراد دیدگاه ها متفاوت است . جهان بینی یعنی اینکه شما به دنبال حقیقت بروید تا جهان بینی را بدست بیاورید . نه به معنای مجموعه باورهایی که ما داریم و از پدر خود به ارث برده ایم . اگر ما جها ن بینی الهی داریم ، همه چیز در خدمت جهان بینی الهی است . اما اگر خدا را قبول نداریم همه چیز کنار می رود . اگر رضایتمندی شخص مهم باشد ممکن است دوست داشته باشد که یک فسق و فجوری هم انجام دهد . انسان مادی گرا درگیر توهم است . آیا درگیری دو دیدگاه مساوی است یا درگیری یک دیدگاه حقیقت و یک دیدگاه توهم است ؟ اگر قائل شدیم که یک نفر در توهم است باید فرد را از آن نجات دهیم . در یکی از جنگ ها در حال بردن اسرا بودند که پیامبر (ص) با دیدن آنها خندیدند . یکی از سرا گفت شما که خیلی با دین و متدین هستید ما را مسخره می کنید ؟ حضرت گفتند : نه به این می خندم که من شما را با زنجیر به سمت بهشت می برم . یعنی شما دچار یک توهم هستید و من می خواهم شما را بازگردانم .
این حرف که جهان واکنش دارد حرف دین است . وقتی که ما می گوییم حقیقت آیا ما تا ابد می مانیم یا نمی مانیم ؟ متناسب با پاسخ این سوال رضایت واقعی فرد متفاوت است . یا فرد تا ابد زندگی می کند یا نمی کند . اگر قائل شدید که تا ابد زندگی می کنید نمی توانید بگویید که آنگونه که ما الان راحت هستیم بعد از مرگ هم راحت خواهیم بود . ممکن است شما خیلی احساس خوشی بکنید آیا این احساس خوشی دلالت بر خوشی واقعی می کند ؟ اول ما باید تکلیف حقیقت را معلوم کنیم . اگر بگویید که ملاک رضایتمندی حق است . در دو شرایط متناقض نمی تواند حق باشد. اگر رضایتمندی حق است ، آدم بی دین رضایتمند است، حق می شود . آدم دیندار هم رضایتمند است پس حق است. اینجا تناقض ایجاد می شود پس ما یک ملاکی لازم داریم .که نه عقل سلیقه ای من به عنوان دیندار حاکم باشد و نه آدم بی دین . بنابراین باید با یک ملاک سنجید . من عقلاً باید به یک جهان بینی باور داشته و از دریچه ی آن به مسئله نگاه کنم . اگر جهان بینی من الهی است و عقلاً به آن ایمان آورده ام، ملاک من می شود . در غیر اینصورت همه خود را حق می دانند . قبل از اینکه این جهان بینی را ملاک بدانیم یک چیزی بعنوان عقل وجود دارد که با استفاده از آن می توانیم تکلیف جهان بینی را مشخص کنیم . امام حسین (ع) بزرگترین مصیبت ها را کشید و بیشترین لذت را هم در عالم برد . البته ممکن است برخی از افراد هم که جهان بینی ندارند در برخی از مقاطع احساس رضایت کنند و ممکن هم است یک عده ای اسم دیندار بر روی خود گذاشته و اصلاً هم احساس رضایت نکنند . عرفا بعد از سختی هایی که می کشند به مقام رضا می رسند . ما وقتی زیارت عاشورا می خوانیم در سجده ی آن می گوییم الهم لک الحمد ، حمد شاکرین . در انتهای زیارت عاشورا ما می گوییم که خدایا من به نظام عالم اعتراض نداشته و از آن شاکر هستم . این سخن یک عارف است . قبل از همه ی دغدغه ها ، دغدغه ی حقیقت است . حقیقت را عقل تشخیص می دهد . یک فردی نزد امام صادق (ع) می آید در زمانی که ایشان در کنار خانه ی خدا بوده اند . به امام می گوید که چرا خود و مردم را مسخره کرده و به دور یک سنگ می چرخید ؟ امام می فرمایند دو حالت دارد . یا آنچه که ما می گوییم حقیقت است ، یعنی خدا و آخرت وجود دارد که وای به حال تو بعد از مرگ و خوشا به حال ما .یا آنچه که تو می گویی حقیقت است و آنچه که ما می گوییم باطل است که اینگونه نیست . در این صورت بعد از مرگ هیچ فرقی بین من و تو نیست . فکر نکنیم که زندگی یک مومن بدتر از زندگی یک کافر است . در حالی که لذت هایی را که یک مومن در زیارت عاشورا می برد بسیار عظیم است . بنابراین دین یک برنامه ی زندگی است که با باورهای ما گره می خورد . مجموعه ی این باورها ، اخلاقیات و رفتارهای متفاوتی که ما داریم در زندگی تجلی می یابد . این به معنای عام است و هر دینی به دنبال این برنامه ی زندگی است .