نگاهي به يكي از علل اصلي طلاق
مهمترین عاملی كه در یك ازدواج موفق مورد تاكید همه كارشناسان، مشاوران، روحانیون و حتی افراد باتجربه قرار دارد مسئله انتخاب درست و منطقی است. متاسفانه امروزه افراد زیادی هستند كه با انتخابهای نه چندان مناسب و ایده آل دست به انجام ازدواجهایی میزنند كه از هیچ گونه پشتوانه عقلی مناسبی برخوردار نیست. در عین ناباوری این جوانان در حالی با انجام انتخابهای نادرست سرنوشت خود و فرد دیگری را به خطر میاندازند كه طی سالیان گذشته عمرشان، نه تنها مباحث مفصلی درباره مزایای انتخابهای درست شنیده اند، بلكه به علت شایع شدن طلاقهایی كه ریشه اصلی آن درعدم درك این مقوله بوده است، از خطرات این معضل به خوبی آگاهی دارند. اگر كسی از این افراد ادعا نماید كه دستگاههای اطلاع رسانی مانند صدا و سیما تا كنون اقداماتی برای معرفی مشكلات انتخابهای نادرست به میان نیاورده است یا اینكه در مدرسه و دانشگاه از ضرورت توجه به انتخاب درست كمتر گفته شده، این مدعا به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست. زیرا رسانه ملی با پخش طیف وسیعی از برنامههای متنوع در این زمینه سطح آگاهی جامعه را هر روز بیشتر میكند. به گونهای كه تنها در حوزه معاونت صدا شبكههای مختلف رادیویی مانند فرهنگ، ایران، جوان و سلامت به كرات در مورد خطرات انتخابهای نادرست برنامههای مدون و مفصلی را تولید و پخش میكنند و در دانشگاهها نیز تداوم این وضعیت در فضایی صمیمی ادامه دارد.
اما با همه این اوصاف چرا جوانان باز هم دچار اشتباه شده و با انتخابی غلط مسیر زندگی خود را تغییر میدهند؟مشكل اصلی كجاست؟
خانواده به عنوان اولین و مهمترین جزء از بدنه یك اجتماع میتواند نقش بسیار مهمی در سرنوشت هر فردی داشته باشد. پدر و مادر مانند دو مهندس و معمار بزرگ علاوه بر طرح ریزیهای گسترده، وظیفه ایجاد زمینه سازیهای لازم در جهت افزایش رشد فكری و توسعه زندگی فرزندان را نیز دارند. به گونهای كه با تربیت درست و ایجاد فضای لازم، فرزندان را در راه درست سعادتمندی و بهروزی قرار دهند. منتها علی رغم اینكه برخی والدین امروزی اشتیاق فراوانی برای این كار از خود نشان میدهند، به خاطر تغییر سبك و سیاق زندگی امكان اعمال شرایط دلخواه مانند گذشته میسر نیست. در حقیقت برخی والدین امروز خود بر سر دوراهی ماندهاند كه چگونه زمینههای لازم برای بروز استعدادها و توانمندیهای جوانان را مهیا سازند تا منافاتی با شرایط حاكم بر وضعیت نوین نداشته باشد؟! چگونه میتوان دختری را برای زندگی آینده مهیا كرد كه هم كار كند، هم خانه دار باشد، هم در رفاه باشد،هم شوهر خوب داشته باشد و در آخر هم استعدادهای وی شكوفا شود؟ یا اینكه چگونه میتوان پسری را تربیت كرد كه خوب تحصیل كند، پدری خوب باشد، به اندازه كافی در آمد داشته باشد و از زندگی لذت ببرد؟
آنچه كه هست نگاه به نحوه زندگی جوانانی كه در چنین خانوادههایی قرار دارند بسیار جالب است. زیرا والدین این دسته از جوانان به علت مشغلههای مختلف مانند دغدغههای شغلی آنچنان در گیر زندگی شدهاند كه حتی فرصت صحبت كردن با جوانان خود را ندارند، ولی خواهان آن هستند كه فرزندانشان در محیطی ایدهآل برای زندگی آینده مهیا شود.
اما بر خلاف این موضوع شاخصه هایی مانند راحت طلبی، تنوع در تغذیه، استراحت بیشتر، لذت مسافرت، سرگرمی و حتی در كمال ناباوری بازیهای كامپیوتری تمام اوقات جوانان را به خود میگیرد. لذا با در اختیار قرار دادن انواع و اقسام امكاناتی از قبیل پیشرفته ترین سیستمهای كامپیوتری، كلكسیونی از انواع و اقسام كلاسهای آموزشی، اتاقی مجزا، مسافرتهای متنوع و دهها امكان دیگر این گونه میپندارند كه فرزندانشان برای آیندهای روشن آماده شدهاند. اما اگر چنین است چرا این جوانان در قیاس با افرادی كه امكانات كمتر ولی هدفمند در اختیارشان قرار گرفته است زندگی موفقتر و بهتری را در آینده ندارند؟!
«دكتر جهان بخش روانشناس در این باره میگوید:«حس مسئولیت پذیری در كنار استفاده گسترده از امكاناتی كه در اختیار جوانان 18 تا 20 ساله قرار میگیرد باید در یك راستا باشد. به گونهای كه اگر واقعا فرزند خانوادهای از استعداد شگرفی در یادگیری رشتهای خاص برخوردار است، بر مبنای آن برنامهریزی نمایند و به هیچ عنوان وقت وی را در سایر رشتهها به بطالت هدر ندهند. مثلا اگر جوانی در برخی علوم كامپیوتری استعداد دارد، امكانات مورد نیاز وی باید در این جهت سازماندهی پیدا كند». ایشان همچنین میگوید: «اگر استعداد جوان هم راستا با آماده شدن وی در جهت پذیرش مسئولیت افزایش یابد میتواند در آینده نقش مهم و موثری را ایفا نماید». اما متاسفانه بر خلاف آنچه كه عمده كارشناسان میگویند، اكثر این دسته از خانوادهها با صرف هزینههای بسیار زیاد در رشتهها و شاخه هایی كه هیچ گونه سنخیتی با توانمندیهای جوانشان ندارد گام بر میدارند.
به گونهای كه غالبا بعد از قرار گرفتن فرزندشان در دنیای شلوغ و پر ترافیكی از امكانات مختلف و بی هدف، آنچنان دچار بیتفاوتی میگردند كه نوعی حس بی مسئولیتی و دل زدگی در وجودشان به وجود میآید. مسلما چنین پدیدهای در آیندهای نه چندان دور مشكلات مضاعفی را بر آنها تحمیل خواهد كرد و امكان مدیریت لازم و بهینه را از دست میدهند. كلاسهای آموزشی غیر ضروری و غیر متناسب، كلاسهای ورزشی بدون بهرهوری، مسافرتهای غیر ضروری، نشست و برخاست با افراد غیر موجه، در اختیار قرار دادن انواع و اقسام امكانات صوتی و تصویری، وجود ماهوارههای غیر مجاز برای گذران اوقات فراغت(بسیار خطرناك)، خوش گذرانی بیش از حد و عوامل متعدد این چنینی كه فاقد هدف مشخص هستند تنها گوشه ای از سوء مدیریت برخی والدین است كه ناخواسته به جوانان ارائه میشود. به موازات این گونه فرایندها و در كمال تاسف، عدهای از والدین امروزی هنگام نصیحت كردن فرزندان خود،دائما با یادآوری شرایط سخت دوران جوانی كه پشت سر گذاشتهاند، این گونه به فرزند شان القا میكنند كه مبارزه با مشكلات زندگی چیزی جز از بین بردن جوانی، نابود كردن سلامتی و. . . . . به ارمغان ندارد. به عنوان نمونه ممكن است برخی مادران از تحمل شرایط سخت اقتصادی اوایل زندگی خود به دخترشان نكاتی را گوشزد كنند و یا اینكه پدری در مورد اینكه اوایل زندگی سه شیفت كار میكرده تا مخارج زندگی را تامین كند مسائلی را به پسرش بازگو نماید. اما غافل از اینكه با بزرگنمایی زحمات گذشته، گنج گرانبهای مبارزه با مشكلات را بی ارزش مینمایند. مسلما جوانی كه خود را در این موقعیت احساس میكند، به علت عدم تجربه كافی این گونه میپندارد كه اگر مبارزه با مشكلات تا این حد دردناك و غیر قابل جبران است!پس چه ضرورتی برای انجام این كار وجود دارد؟ چرا باید در زندگی آینده كار كرد، فرزندانی را به وجود آورد،از خودگذشتگی كرد و هزاران چرا و چرای دیگر؟ بهتر است كه همین زندگی خوب و خوش را ادامه داد و به آیندهای این چنینی اصلافكر نكرد! اما اگر والدین این جوانان به جای دردناك جلوه دادن روزگار جوانی خود، درس ایستادگی، مقاوت و صبر در مواجه با مشكلات را به جوانان خود دهند، جای هیچ گونه شك و تردیدی نیست در آینده افرادی به عرصه اجتماع وارد خواهند شد كه از بابت قبول مسئولیت در بالاترین سطوح ممكنه قرار دارند و دیگر به جای فرار از مشكلات زندگی سراغ راحت طلبی نخواهند رفت. دكتر جهان بخش همچنین در این باره میگوید: «بعضی از دختران تا سنین بیست و چند سالگی هنگام خواب عروسك بغل میگیرند و یا پسرانی تا همین سنین با انجام بازیهای كامپیوتری شب و روز خود را سپری میكنند. این افراد در قیاس با همسالانی كه آگاهانه و عاقلانه به زندگی آینده فكر میكنند و والدینشان برای انجام زندگی با روحیه مسئولیت پذیری تربیتشان میكنند هیچ حرفی برای گفتن ندارند». ایشان همچنین معتقد است: «نمونه آینده جوانانی از این دست را میتوان در دادگاهای خانواده پیدا كرد. متاسفانه درصد بسیار بالایی از طلاقهای امروز به انتخابهای غلطی بر میگردد كه زوج یا زوجه قبل از انجام ازدواج به خاطر عدم حس مسئولیت پذیری، عدم درك حقایق زندگی و همچنین فقدان راهكاری پایدار برای مبارزه با مشكلات، دست به انتخاب همسر میزنند. در واقع این قبیل افراد هیچ گونه آموزش اصولی در این باره ندیده اند».
بازهم طلاق باز هم انتخاب غلط!
مقایسه آمار 6 ماهه اول سال 88 با سال 89 نشان میدهد كه ازدواج 2/3 درصد و طلاق 2/6 در صد رشد داشته است. بر اساس آخرین آمار ثبت احوال، امسال نرخ طلاق دو برابر نرخ ازدواج در كل كشور بوده است. همچنین براساس نظرسنجی انجام شده در شهر تهران مشخص شده كه 72 درصد اولین خواستگاریها از دختران بین سن16 تا 20 سالگی و 11 درصد نیز قبل از سن 16 سالگی رخ داده است، به این ترتیب 83 درصد اولین خواستگاریها قبل از سن 20 سالگی رخ داده است. در بخش دیگر این گزارش آمده حدود 45 درصد از طلاقها به نحوی با آشنایی هنگام ازدواج مرتبط بوده كه به دو روش دوستی یا آشنایی در محل كار و تحصیل در حالی واقع شده است كه انتخاب صورت گرفته تحت تاثیر عواملی مانند شیفتگی بوده و منطق صحیح بسیار كمتر به چشم میخورد. یكی دیگر از مسائلی كه در نظرسنجی موردی طلاق بررسی شده بحث موافقت خانواده با ازدواج زوجهای در آستانه طلاق بوده كه بر اساس آن اغلب ازدواجهای منجر به طلاق از ابتدا با مخالفت خانواده روبرو شده است. گزارش حاضر در مورد عوامل پایداری ازدواج نیز مشخص كرده كه هرچه طول مدت نامزدی طولانیتر شود طلاق كاهش مییابد. اگر دقت كرده باشید 45 درصد طلاقها در حالی رخ داده است كه جوانان به علت انتخابهای غلط و عدم تائید خانواده دست به انجام این كار زده اند. در حالی كه اگر همین خانوادهها با تربیت صحیح، امكان انتخاب درست را به فرزندانشان میدادند انتخاب بهتری صورت میگرفت و هیچ گاه طلاق مطرح نمی شد. زیرا طلاق صرفا یك جدایی ساده نیست كه به راحتی بتوان از كنار آن عبور كرد. بی خانمان كردن زوج به خاطر دریافت مهریه، تباه كردن آینده و احساسات زوجه، لگد مال شدن آبروی دو خانواده، تغییر نگاه اطرافیان،افزایش بزهكاری و فقدان عاطفه در كودكان طلاق تنها گوشهای از مضرات طلاقی است كه باید ریشههای آن را در گذشته و تربیت ناصحیح زوجین طلاق جستجو كرد. اگر والدین این قبیل خانوادهها به این باور برسند كه مدیریت ارائه امكانات در راستای افزایش حس مسئولیت پذیری تنها راه نجات فرزندانشان از گرد آبهای آینده است یقینا نه تنها روند افزایش توسعه و پیشرفت اجتماع ترقی خواهد كرد،بلكه كاهش آمار طلاق نیز حتمی خواهد بود.
عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره) |
hasantaleb
![]() کاربر طلایی1 تاریخ عضویت : شهریور 1387 تعداد پست ها : 58933 محل سکونت : اصفهان |
تشکرات از این پست | |