رابطه انسان و دين

يكى از مباحث مهم فلسفه دين، موضوع انسان و دين و چگونگى‏رابطه آنها است. رابطه انسان و دين زمانى درست ترسيم مى‏شود كه‏حقيقت دين و حقيقت انسان به خوبى شناخته شود، وقتى حقيقت دين وانسان، درست تبيين گرديد، پيوند انسان و دين نيز به خوبى روشن‏مى‏شود. سر اينكه در آغاز بحث‏بايد حقيقت دين وانسان تبيين شود آن‏است كه اولا شناخت هر مركبى متفرع بر شناخت اجزاء آن مركب است وثانيا با شناخت طرفين ارتباط روشن
يکشنبه، 6 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رابطه انسان و دين
رابطه انسان و دين
رابطه انسان و دين

نويسنده:آيه‏الله جوادى آملى
يكى از مباحث مهم فلسفه دين، موضوع انسان و دين و چگونگى‏رابطه آنها است. رابطه انسان و دين زمانى درست ترسيم مى‏شود كه‏حقيقت دين و حقيقت انسان به خوبى شناخته شود، وقتى حقيقت دين وانسان، درست تبيين گرديد، پيوند انسان و دين نيز به خوبى روشن‏مى‏شود.
سر اينكه در آغاز بحث‏بايد حقيقت دين وانسان تبيين شود آن‏است كه اولا شناخت هر مركبى متفرع بر شناخت اجزاء آن مركب است وثانيا با شناخت طرفين ارتباط روشن مى‏شود كه دين چگونه انواع‏ روابط انسان، يعنى رابطه انسان با خدا، رابطه انسان با انسان‏هاى ديگر، رابطه انسان با طبيعت و جهان آفرينش و رابطه‏انسان با خود را تنظيم كند. از اين رو در آغاز اين مباحث لازم‏است‏به تعريف دين پرداخته و حقيقت دين تبيين گردد.

تعريف دين

آنچه كه امروز به نام دين شناخته مى‏شود از تنوع فراوانى‏برخوردار است، توحيد و يكتاپرستى، اعتقاد به قدرتهاى جادويى،اعتقاد به تقدس برخى حيوانات و اشياء و اشكال گوناگون بت پرستى‏و حتى مكاتبى چون ماركسيسم و اومانيسم را دين مى‏نامند و درشاخه‏هاى مختلف علوم، نظير فلسفه دين، جامعه‏شناسى دين وروان‏شناسى دين مورد بررسى و كاوش قرار مى‏گيرند. اين تنوع وگستردگى موجب شد تا عده‏اى مدعى شوند امكان تعريف واحدى از دين‏ممكن نيست و ارائه تعريفى كه جامع افراد و مانع اغيار باشدامكان‏پذير نباشد به لحاظ اينكه زمينه تعريف دين را فراهم كنيم‏تذكر نكاتى چند لازم و ضرورى است.
1 مراد ما از دين، دين وحيانى و الهى است نه هر چه كه نام‏دين بر او نهاده مى‏شود. توضيح مطلب آن كه در يك تقسيم بندى كلى‏دين را به دو دسته الهى و وحيانى و بشرى تقسيم مى‏كنند. اديانى‏كه ساخته انسان است و ريشه در نيازهاى آدمى دارد و انسان به‏دليل برخى نيازهاى روانى يا اجتماعى به پيروى از باورها وعقايد و رفتارهايى، كشانده شده است. دينى كه بر پايه بت پرستى‏يا اعتقاد به نيروهاى جادويى و مانند آن تشكيل شده است دينى‏بشرى است.
اما اديان الهى و وحيانى، اديانى هستند كه ريشه در غيب دارندپايه و اساس آنها بر وحى و پيام الهى استوار است، و انسان نه‏سازنده دين بلكه دريافت كننده پيام الهى است كه بايد به آن‏اعتقاد پيدا كرده و به محتواى وحى ملتزم شده و سلوك فردى واجتماعى خود را بر آن اساس تنظيم كند. مراد ما در اين نوشتار،دين الهى و وحيانى است نه دين بشرى.
2 در تعريف دين بايد از خلط بين دين و تدين، دين و ايمان‏اجتناب كرده چنانكه در نوشته‏ها گاهى دين را به باور و اعتقادتعريف كرده‏اند كه نمونه‏اى از آنها از باب مثال نقل مى‏شود.
بعضى در تعريف دين گفته‏اند: دين اعتقاد به هستيهاى روحانى‏است و يا گفته‏اند: دين نظام يك پارچه‏اى از باورداشتها وعملكردهاى مرتبط به چيزهاى مقدس است كه از طريق آنها گروهى ازآدمها با مسائل غايى زندگى بشرى كلنجار مى‏روند و يا برخى‏گفته‏اند: دين اعتقاد به خدايى سرمدى است. يعنى، اعتقاد به اين‏كه حكومت و اراده‏اى الهى بر جهان حكم مى‏راند، خدايى كه با بشرداراى مناسبات اخلاقى است و بعضى مى‏گويند: جوهر دين عبارت است‏از احساس وابستگى مطلق . در اين گونه از تعاريف بين ايمان ودين، تدين و دين‏دارى با دين خلط شده است در حالى كه ايمان وتدين با دين متفاوت است. زيرا تدين و ايمان وصف انسان است درحالى كه دين حقيقتى است كه خداوند آن را به صورت پيام دراختيار انسان قرار مى‏دهد.
3 عدم امكان تعريف ماهوى از دين
تعريف ماهوى از دين ميسر نيست زيرا تعريف ماهوى از چيزى به‏بيان ماهيات و ذاتيات آن چيز است. حقايقى كه به جنس و فصل ياجنس و رسم، به حد تام يا حد ناقص تعريف مى‏شوند تعريفشان تعريف‏ماهوى است اما دين به دليل اين كه ماهيت ندارد و چيزى كه ماهيت‏ندارد جنس و فصل ندارد پس تعريف دين به حد تام يا ناقص‏امكان‏پذير نيست. اما به لحاظ اينكه دين مفهوم است مى‏توان تعريف‏مفهومى از آن ارائه داد. و به عبارت ديگر براى دين نمى‏توان‏تعريف منطقى كه مركب از جنس و فصل باشد ارائه داد، اما ارائه‏تعريف مفهومى از آن ممكن است و لذا در تعريف دين مى‏گوييم:
مجموعه عقايد و قوانين و مقرراتى كه هم به اصول فكرى بشر نظردارد و هم در باره اصول گرايشى وى سخن مى‏گويد و هم اخلاق و شئون‏زندگى او را تحت پوشش قرار مى‏دهد و به ديگر سخن، دين مجموعه‏عقايد و اخلاق و قوانين و مقرراتى است كه براى اداره جامعه‏انسانى و پرورش انسان‏ها در اختيار انسان قرار دارد.
با توجه به تعريف فوق روشن مى‏شود دينى كه مبتنى بر وحى است‏از بخشهاى گوناگون تشكيل مى‏شود يك بخش آن عقايد است‏يعنى حقايق‏و واقعياتى كه باور و اعتقاد به آنها از مسلمانان خواسته شده‏است مانند خدا، وجود قيامت و معاد، نبوت و بهشت و دوزخ و امثال‏آن‏ها.
بخش ديگر آن اخلاقيات است‏يعنى تعاليمى كه فضائل و رذايل‏اخلاقى را به انسان شناسانده و راه تهذيب نفس از رذايل و تخلق‏به فضائل را به وى ارائه داده است.
بخش ديگر آن شريعت و مناسك و احكام و مقررات است كه چگونگى‏تنظيم روابط اجتماعى حقوقى و مدنى و سلوك اجتماعى و كيفيت‏روابط اقتصادى و سياسى و نظامى در اين بخش قرار مى‏گيرد.

اقسام دين

دين در يك تقسيم ابتدايى به دو قسم حق و باطل منقسم مى‏شود.
زيرا مجموعه عقايد و مقررات اخلاقى يا حق است و يا باطل و ياممزوج از حق و باطل است. ناگفته نماند اگر مجموعه عقايد و اخلاق‏و مقررات حق باشد آن را دين حق مى‏گويند و در غير اين صورت آن‏را دين باطل گويند. چه اينكه دينى كه مجموعه حق و باطل باشد،دينى باطل است قرآن كريم ره آورد انبياء را دين حق مى‏داند چراكه عقايد و اخلاق و مقررات آن مطابق با حق است زيرا آن چه كه‏مطابق نظام هستى و محصول خداى سبحان است، حق است. قرآن‏مى‏فرمايد: «الحق من ربك‏» حق از پروردگار سرچشمه مى‏گيرد و درجاى ديگر فرمود: «ولايدينون دين الحق‏» .
به دينى كه دين حق است متدين نمى‏شوند. دين الهى كه ره آوردهمه انبياست، اسلام است چنان كه فرمود: «ان‏الدين عندالله‏الاسلام‏» و اسلام دين حقى است كه غير آن دين از كسى مقبول نيست‏«و من يبتغ غيرالاسلام دينا فلن يقبل منه‏» هر كس آئينى غير ازاسلام را انتخاب كند از او پذيرفته نخواهد شد.
اما دين باطل ره آورد طاغوت و طاغوتيان است، قرآن وقتى ازفرعون سخن مى‏گويد مى‏فرمايد: فرعون به قومش گفت: «انى اخاف ان‏يبدل دينكم او ان يظهر فى الارض الفساد» من مى‏ترسم موسى‏كليم(ع)دين شما را عوض كرده يا در سرزمين شما فساد ايجاد كند ولذا بايد او را بكشيم. يعنى موسى مى‏خواهد آيينى كه در كشور مصرحكومت مى‏كند و بر افكار و انديشه مردم سايه افكنده، دگرگون‏سازد. آنچه كه بر مردم مصر حكومت مى‏كرد مجموعه عقايد و اخلاق وقواعد و مقررات اجتماعى و نظامى و سياسى بود و محصول انديشه‏بشر طاغى كه قرآن از آن به دين ياد مى‏كند. گرچه دين باطل است.

تبيين دين به علل چهارگانه

براى تبيين بهتر دين خوب است كه آن را به علل اربعه آن بيان‏كرد. چنان كه هرچيزى را اگر بخواهيم به طور كامل تبيين كنيم‏بايد علل چهارگانه آن را تبيين كرد.
مراد از علل اربعه تبيين شيئى به علت فاعلى و علت غايى و علت‏صورى و علت مادى است. بنابراين در بيان علل اربعه دين مى‏توان‏گفت: مبدء فاعلى دين خداست . يعنى تنظيم كننده اصول اعتقادى واخلاقى و عملى آن خداوند است و مبدء غايى آن به دو غايت متوسط ونهايى منشعب مى‏شود كه جامع آن تحقق سعادت دنيا و آخرت است هدف‏متوسط آن، قيام مردم به قسط و عدل است و هدف نهايى آن نورانى‏شدن انسان به نور الهى، مبدء صورى دين به صورت كتاب و سنت ومبانى عقلى جلوه مى‏كند و موضوع و ماده و محل آن هم، حقيقت آن‏انسانيت است چه به لحاظ فردى و چه به لحاظ اجتماعى.
توضيح آن كه خداوند مجموعه دين را به صورت پيام در اختيارانسان قرار مى‏دهد كه وى مى‏تواند از راه وحى و عقل به آن پيام‏دست‏يابد و هدف و غايت آن را به صورت هدف متوسط و نهايى تبيين‏كرده است تا در پرتو تحقق اين هدف سعادت دنيا و آخرت او تامين‏شود. در بيان هدف متوسط فرمود: «و لقد ارسلنا رسلنا بالبينات‏و انزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط‏» خداوندرسولان خود را با دلايل روشن فرستاده و با آن‏ها كتاب و ميزان‏نازل كرده تا مردم به قسط و عدالت قيام كنند يعنى توده مردم به‏قسط و عدل قيام كرده و قيام و قعود و همه فعاليتهاى فردى واجتماعى آن‏ها براساس قسط و عدل باشد. نه تنها انديشه و حركات‏افراد بر اساس قسط و عدل باشد بلكه جامعه نيز بايد بر اساس قسطو عدل بينديشد و حركت كند.
در بيان هدف نهايى فرمود: «كتاب انزلناه اليك لتخرج الناس‏من الظلمات النور باذن ربهم الى صراط العزيز الحميد» كتابى كه‏بر تو نازل كرديم براى آن است كه مردم را از تاريكى‏ها به سوى‏روشنايى به اذن پروردگارشان در آورى. به سوى راه خداوند عزيزحميد. اين آيه مى‏فرمايد: انسان نه تنها بايد در مقام فعل اهل‏قسط و عدل باشد، بلكه در مقام يافته‏هاى قلبى و عقلى نيز اهل‏معرفت و شهود بوده و نورانى شود.
نورانى شدن انسان در مرحله فعل به صورت قسط و عدل تجلى مى‏كندو در مرحله قلب به صورت شهود كامل و ادراك صحيح محقق مى‏شود.
اگر كسى حق را درست مشاهده كرد و فهميد و اين حق درست مشاهده‏شده و فهميده را به طور صحيح پذيرفت و صحنه زندگى او جز ظهور وحضور نور الهى نبود، از ديدگاه قرآن آن كس نور جامعه است كه دربين مردم با نور مشى مى‏كند.
«او من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس‏كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها»آيا كسى كه مرده بوده سپس او را زنده كرديم و نورى برايش‏قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه برود همانند كسى است كه‏در ظلمتها باشد و از آن خارج نگرد.
بنابراين هدف نهايى دين الهى نورانى شدن انسان است. انسانى‏كه «نورالسموات والارض‏» را مشاهده كند و به اندازه سعه هستى‏خود مظهر «نورالسموات والارض‏» مى‏شود به طورى كه اگر هستى اووسيع بود مظهر اسم اعظم مى‏شود و اگر محدود بود مظهر ساير اسماءالهى خواهد شد و انسانى كه نورانى شد سعادت دنيا و آخرت اوتامين است.
مبدء صورى دين مجموعه اصول و فروعى است كه از منابع دين‏استخراج مى‏شود و اين منابع مجموعه نقل و عقل ست‏يعنى صورت دين‏را هم با نقل و وحى مى‏توان شناخت هم با عقل، خصوصا در ارتباطبا بخش عقايد نظير وجود خداوند و نبوت و پيامبر و اصل ضرورت‏معاد و مانند آن. عقل برهانى اساسى‏ترين و روشن‏ترين منبع دين‏است و آن چه كه از مجموعه منابع دين استخراج و استنباط مى‏شودهمه شئون فردى و اجتماعى انسان را تحت پوشش قرار
مى‏دهد.
اما مبدء مادى و محل و موضوع دين غير از انسان چيزى نيست.
زيرا انسان موجودى است كه به دليل برخوردارى از قدرت تفكر وشناخت و اختيار و انتخاب اين استعداد را دارد كه ظرف تحقق دين‏الهى باشد.
بنابر اين در دين حق ضمن اينكه بايد به مبدء الهى آن توجه‏شود بايد به غايت آن كه تامين سعادت دنيا و آخرت انسان باشدتوجه شود و صورت آن نيز به گونه‏اى تنظيم شده باشد كه توان‏تامين آن هدف را داشته باشد. نكته‏اى كه شايان توجه است: اين كه‏تعريفهايى كه در كتب غربيان آمده برخى از آن‏ها به بيان مبدءحقيقى توجه نكرده‏اند و در غالب آن‏ها از غايت نهايى يعنى ابديت‏انسان غفلت‏شده است.

تبيين دين باطل به علل چهارگانه

چنان كه دين حق را به علل اربعه تبيين كرده‏ايم، دين باطل رانيز مى‏توان به همان صورت تبيين كرد. اگر چه وجود باطل وجودبالعرض است و ظهور و حضور آن در صحنه هستى بالعرض زوال‏پذيرخواهد بود و اگر ظهور مى‏كند در پرتو حق، ظهور مى‏كند، دين باطل‏نيز بالعرض خواهد بود. و لذا تبيين دين باطل به اعتبار هستى‏بالعرض اوست علل اربع دين باطل عبارت است از: مبدء فاعلى او كه‏هوى و هوس انسان است. قرآن فرمود: «اءفراءيت من اتخذ الهه‏هويه‏» و مبدء صورى آن عقايد و اخلاق و مقررات وهمى و خيالى است‏نه حقايق و مقررات عقلى، زيرا هوى و هوس هرگز با عقل و قلب كارندارد و حتى راه چشم و گوش را كه به سوى حق باز مى‏شود مى‏بندد وبه عبارت ديگر دين باطل از نظر علمى به محدوده وهم و خيال‏وابسته است و از جهت گرايش عملى به شهوت و غضب ارتباط دارد.
موضوع و محل آن انسانى است كه به تباهى تن داده و هدف غايى اونيز سقوط در جهنم است و به عبارت ديگر: محصول دين باطل سقوط‏انسان در جهنم است كه براى ابد در آن معذب خواهد بود. «و لقدذرآنا لجهنم كثيرا من الجن و الانس‏»
اينكه گفته شد: غايت دين باطل سقوط در جهنم است‏بايد توجه‏داشت كه اين غايت‏بالعرض است و گرنه غايت عملى بالذات نظام‏آفرينش عبادت است كه در سوره ذاريات به آن اشاره شده است «وما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون‏» و غايت علمى و قلبى و عقلى‏را علم قرار داده و فرمود: «الله الذى خلق سبع سموات و من‏الارض مثلهن يتنزل الامر بينهن لتعلموا ان‏الله على كل شى‏ء قدير وان الله قد احاط بكل شى‏ء علما» هدف آفرينش نظام كيهانى آن است‏كه شما به عليم بودن و قدير بودن خداوند عالم شويد و اگر كسى‏خدا را به علم و قدرت شناخت‏به حيات هم مى‏شناسد زيرا آنكه عليم‏و قدير است‏حى است و اگر خداوند به حيات شناخته شود به سايراسماء حسنا نيز شناخته مى‏شود.
ناگفته نماند آنچه كه در اين جا به عنوان هدف آفرينش مطرح‏شده، هدف آفريدگار و خالق نيست‏بلكه هدف مخلوق و آفريده است.
زيرا خداوند كمال مطلق و غنى بالذات است و لذا هدفى براى ذات‏خود ندارد، اما چون حكيم است‏به مقتضاى حكمت قطعا آفرينش هدفى‏دارد كه هدف مخلوق است و هدف مخلوق آن است كه به علم صحيح وايمان كامل و عمل صالح نايل شده و در نتيجه به سعادت برسد.

دين حق واحد است و دين باطل متعدد

مطلب ديگرى كه در پايان اين مقال توجه به آن لازم است اينكه‏چون مبدء فاعلى دين باطل هوى و هوس است و هوسها متفرقند، ازاين رو اديان باطل متفرق و پراكنده‏اند و چون پراكنده‏اند منحصرو محصور نخواهد بود. زيرا هوس انسان محصور نيست. از اين روخداوند در قرآن در برابر صراط مستقيم كه واحد است از راههاى‏پراكنده سخن مى‏گويد و مى‏فرمايد: «و لا تتبعوا السبل فتفرق بكم‏عن سبيله‏» انسانى كه از راه الهى و دين حق فاصله گرفت گرفتارراههاى باطل و گوناگون خواهد شد.
منبع:ماهنامه پاسدار اسلام




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.