شهادت صیاد شیرازی

سینه ستبر تاریخ، مالامال از خاطرات حیات و ممات مردان مردی است كه روحشان فراتر از زمان و عرصه فراخ زمین تنگ‌تر از قلب سرشار از عشقشان بوده است. امیر كم نظیر ارزش اسلام سپهبد علی صیاد شیرازی یكی از این پر و بال سوخته‌گان وصال نور است كه لباس زیبای شهادت، زیبنده قامتش و كمترین مزد اخلاص و فداكاری و ایثار اوست.
چهارشنبه، 23 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شهادت صیاد شیرازی
شهادت صیاد شیرازی
شهادت صیاد شیرازی

نویسنده: یدالله حاجی‌زاده
سینه ستبر تاریخ، مالامال از خاطرات حیات و ممات مردان مردی است كه روحشان فراتر از زمان و عرصه فراخ زمین تنگ‌تر از قلب سرشار از عشقشان بوده است. امیر كم نظیر ارزش اسلام سپهبد علی صیاد شیرازی یكی از این پر و بال سوخته‌گان وصال نور است كه لباس زیبای شهادت، زیبنده قامتش و كمترین مزد اخلاص و فداكاری و ایثار اوست.
امیر سرافراز لشكر اسلام سپهبد شهید علی صیاد شیرازی به سال 1323 هـ.ش در شهرستان "درگز"[1] (كبود گنبد) در خانواده‌ای مذهبی و نظامی دیده به جهان گشود.[2] جدش "صیادخان" از عشایر ترك زبان استان فارس و در جوانمردی و شجاعت شهره خاص و عام بود. وی پس از مدتی به همراه خانواده و فرزندانش عازم درگز شد در آنجا رحل اقامت افكند و دیگر به ایل برنگشت.[3] پدر صیاد شیرازی "زیادخان" شغل نظامی داشت و در ژاندارمری مشغول خدمت بود. وی مدتی از این شغل كناره‌گیری كرد و لباس نظامی را كنار گذاشت. زیادخان در نامه‌ای كه به فرمانده‌اش نوشته آورده است:
«...اكنون حرمت این لباس شكسته شده و هر دزدِ گردنه گیری این لباس را پوشیده و به جان مردم افتاده است. تا وضع بدین گونه است من نمی‌توانم این لباس نظامی را به تن كنم.»[4]
زیاد خان به پیشنهاد برادرش با "شهربانو" دختر یكی از همولایتی‌های خویش ازدواج كرد. ثمره‌ این ازدواج فرزند پسری بود كه "علی" نام گرفت. در حقیقت عشق و اخلاص و ارادت خالصانه پدر و مادر صیاد شیرازی سبب شد این نام را برای فرزند خویش انتخاب كنند.[5] علی هنوز یك ساله نشده بود كه پدر و مادرش تصمیم گرفتند به مشهد كوچ كنند و مقیم شهر امام هشتم امام رضا (ع) شوند.[6]زیاد خان كه مجدداً شغل نظامی را انتخاب كرده بود، مجبور بود به شهرهای مختلفی منتقل شود و خانواده‌‌اش هر سال در شهر جدیدی باشند همین شرایط سبب شد، صیاد شیرازی با مردمان و فرهنگ و آداب مختلف آشنا شود.[7] دوران تحصیل‌ وی از دبستان تا دبیرستان در شهرهای مشهد، آمل گنبد كاوس و تهران سپری شد. علی در تمام دوران تحصیل از شاگردان ممتاز بود.[8] سال 1343 وارد دانشگاه افسری شد چند سال بعد با درجه ستوان دومی فارغ‌التحصیل شد و به انجام وظیفه مشغول شد.[9] در همین سال برای طی دوره مقدماتی توپخانه عازم اصفهان شد. با اتمام دوره مقدماتی، مدتی در مناطق غرب كشور در مشاغل افسر دیده‌بان توپخانه و معاون آتشبار و فرمانده آتش‌بار، در تبریز و سپس لشكر 81 كرمانشاه به خدمت خود ادامه داد.[10] سال 1350 با دخترعمویش ازدواج كرد.[11] و زندگی مشترك خویش را با دختری با حجاب و مؤمنه آغاز كرد. در همین سال برای گذراندن دوره آموزشی زبان انگلیسی به تهران آمد و پس از پایان دوره و جدیت در تحصیل سرانجام خود از استادان زبان انگلیسی شد.[12]
سال 1353 همراه با یكی از همكاران خویش به آمریكا رفت و یك دوره كوتاه هواسنجی را در این كشور گذراند. و به عنوان نفر ممتاز دوره از میان دانشجویان 15 كشور جهان معرفی شد.[13] پس از بازگشت از آمریكا به عنوان استاد، در مركز توپخانه اصفهان مشغول فعالیت شد.[14] زندگی شهید صیاد شیرازی از همان ابتدای جوانی با معارف دینی توأم بود او از جلسات مذهبی استقبال می‌كرد و در آنها حضور فعال داشت. او حتی در زمانی كه در آمریكا بود، مثل یك طلبۀ دینی با شجاعت بسیار با آنان درباره اسلام، خانواده و تشیع بحث می‌كرد. وی همواره به احكام دین عمل می‌كرد.[15] و سخت به مسائل شرعی پایبند بود. قبل از انقلاب با اینكه فضای جامعه آلوده بود، اما صیاد شیرازی هیچ‌گاه به دام این آلودگی‌ها نیفتاد بلكه برعكس سعی می‌كرد دیگران را نیز از گرفتار شدن در دام‌های تباهی و فساد بر حذر دارد و در این راه به نحو چشمگیری موفق بود.
سال 1356 به فكر تشكیل شبكه‌های پنهانی مبارزه در ارتش افتاد... هدف این شبكه سازماندهی و تشكیل نیروهای مسلمان در پادگان‌ها بود.[16] به همین جهت به شدت تحت مراقبت قرار گرفت. اما همچنان به صورت مخفیانه به كارهای مذهبی می‌پرداخت.[17] سرانجام به علت حمایت وی از نیروهای انقلابی بازداشت شد، پس از مدت بسیار كوتاهی و با پیروزی انقلاب اسلامی آزاد شد.[18] صیاد شیرازی موفق شد با درایت خاصی پادگان نظامی اصفهان، با همه نیروها و تجهیزاتش را در خدمت انقلاب درآورد.[19] پس از پیروزی انقلاب اسلامی، صیاد شیرازی همواره با جدیت و اخلاص و سخت‌كوشی در خدمت انقلاب اسلامی و مردم مسلمان ایران بود. این شهید سعید، در بحبوبه غافله سال 58 ضد انقلاب كردستان، به فرماندهی عملیات شمال غرب كشور برگزیده شد و در كنار دوستان سپاهی‌اش نیروی مشتركی را تشكیل داد و به نحو شایسته‌ای امر پاكسازی منطقه غرب كشور از لوث وجود اشرار ضد انقلاب به انجام رسانید.[20] وی به پاس دلاوری¬هایش در آزادسازی غرب كشور از چنگال ضد انقلاب به درجه سرهنگی مفتخر شد.[21]
در مهرماه 1360 به پیشنهاد رئیس شورای عالی دفاع، از سوی امام خمینی (ره) به فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی منصوب شد و در این سمت، فرماندهی نیروهای ارتش اسلام را در عملیات‌های پیروزمندانه ثامن الائمه، طریق القدس، فتح‌المبین و بیت‌المقدس بر عهده داشت.[22] در سال 1365 به نمایندگی حضرت امام در شورای عالی دفاع منصوب شد و هر جا كه لازم بود وارد میدان مستقیم جنگ می‌شد.[23] پس از رحلت امام (ره) و تشكیل ستاد كل فرماندهی كل قوا به درخواست رئیس ستاد فرماندهی كل نیروهای مسلح و موافقت مقام معظم رهبری به سمت "معاونت بازرسی ستاد فرماندهی كل نیروهای مسلح" منصوب شد.[24] شهید صیاد شیرازی در سال 1372 با حكم فرمانده كل قوا به سمت "جانشین رئیس ستاد كل نیروهای مسلح" منصوب شد. و 16 فروردین 1378 همزمان با عید سعید غدیر با حكم مقام معظم رهبری به درجه سرلشكری نائل آمد.[25]
چند روز بعد در 21 فروردین، ساعت 45/6 صبح هنگام خروج از منزل به دست عوامل سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به شهادت رسید و به آرزوی دیرینه‌اش نائل گشت. یكی از منافقان در لباس رفتگر به بهانه تحویل دادن نامه به ایشان، با شلیك گلوله وی را به شهادت رساند.[26] محسن مؤمنین می‌نویسد:
«در سازمان منافقین سرلشكر علی صیاد شیرازی، لابد به خاطر جانبازی¬هایش در راه دفاع از استقلال ایران به اعلام محكوم شده بود.»[27]
حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب در بخشی از پیامی كه به مناسبت شهادت این شهید بزرگوار صادر نمودند چنین فرمودند:
«امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداكار دین و قرآن، نظامی مؤمن و پارسا و پرهیزكار، سپهبد علی صیاد شیرازی امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید او مانند دیگر مردان حق، از روزی كه قدم در راه انقلاب نهادند، همواره سروجان خود را برای نثار در راه خدا به روی دست داشتند. سرزمین‌های داغ خوزستان و گردنه‌های برافراشته كردستان سال‌ها شاهد آمادگی و فداكاری این انسان پاك‌نهاد و مصمم و شجاع بوده است...»[28]

پی نوشت:

[1]. شمال استان خراسان.
[2]. رسولي، رضا؛ يادگاران كتاب صياد شيرازي، تهران، روايت فتح؛ 1382، مقدمه كتاب.
[3]. معراجي‌پور؛ محبوبه؛ عاشق‌ترين صياد، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1385، ص 14.
[4]. همان، ص 15.
[5]. همان، ص 16.
[6]. مؤمني، محسن، در كمين گل سرخ، تهران، سوره مهر، 1385، چاپ پنجم، ص 17.
[7]. همان، ص 21.
[8]. همان.
[9]. مقاله «آخرين فصل او بهار بود» نشريه كمان، سال چهارم، شماره 67، ص 6.
[10]. حسينيا، احمد؛ صياد دلها، تهران، عقيدتي سياسي ارتش، 1378، ص 17.
[11]. مؤمني، محسن؛ پيشين، ص 52.
[12]. مركز اسناد انقلاب اسلامي، خاطرات امير سپهبد صياد شيرازي، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي 1378،ص 7.
[13]. مؤمني، محسن، پيشين، ص 66.
[14]. معراجي‌پور، محبوبه؛ پيشين، ص 42.
[15]. همان، ص 117.
[16]. مقاله «آخرين فصل او بهار بود»، پيشين.
[17]. معراجي‌پور، محبوبه؛ پيشين، ص 45.
[18]. همان.
[19]. همان، ص 48.
[20]. مقاله «امير عاشورائي» نشريه پاسدار اسلام، سال 18، شماره 209، ص 24.
[21]. معراجي‌پور، محبوبه؛ پيشين، ص 60.
[22]. مقاله «امير عاشورايي»، پيشين، ص 25.
[23]. معراجي‌پور، محبوبه؛ پيشين، ص 104.
[24]. حسينيا، احمد؛ پيشين، ص 26.
[25]. همان.
[26]. رسولي، رضا؛ پيشين، ص 98.
[27]. مؤمني، محسن؛ پيشين، ص 363.
[28]. همان، ص 366.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.