آداب تربیت کودک در اسلام

از مهم ترین وظایفی که هر خانواده ای باید از آن اطلاعات فراوانی داشته باشد و بسیار دقیق عمل کند روش برخورد با کودک و فرزند است . زیرا شخصیت فرزندان به خصوص کودک در حال رشد و تکامل است و اگر با او رفتارهای نامناسب داشته باشند و یا اینکه در موقع نیاز او را امر به نیکی و نهی از بدیها نکنند اثرات بسیار مخربی در روان او باقی
شنبه، 8 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آداب تربیت کودک در اسلام

آداب تربیت کودک در اسلام
آداب تربیت کودک در اسلام


 

نویسنده : روح الله اعرابی
منبع : سایت راسخون



 

روح الله اعرابی

 

چکيده
 

از مهم ترین وظایفی که هر خانواده ای باید از آن اطلاعات فراوانی داشته باشد و بسیار دقیق عمل کند روش برخورد با کودک و فرزند است . زیرا شخصیت فرزندان به خصوص کودک در حال رشد و تکامل است و اگر با او رفتارهای نامناسب داشته باشند و یا اینکه در موقع نیاز او را امر به نیکی و نهی از بدیها نکنند اثرات بسیار مخربی در روان او باقی خواهد گذاشت . کودک انسان مثل تمام موجودات و حتی خیلی بیشتر از آنها نیازمند مراقبت و محبت است . ما باید با کودکمان بازی کنیم ، او را به گردش ببریم ، دست محبت بر سرش بکشیم ، ولی باید حد تعادل را رعایت کنیم . به قول شاعر که می گوید :هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد .
باید طریقۀ محبت به کودک و چگونگی برخورد با او را یاد بگیریم و در موقع نیاز به نحو احسن به کار ببندیم .

مقدمه :
 

وقتی پیوندی ایجاد می شود آرزوی آن خانواده داشتن فرزندی سالم و در آینده صالح است. همان طور که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند : « انَّ الوَلد الصّالح ريحانهٌ من رياحين الجّنه. »(1) و حتی یکی از باقیات و الصالحاتی که در آخرت می تواند دست انسان را بگیرد داشتن فرزند صالح است .
همه این آرزو را دارند ولی کمتر اتفاق می افتد که افراد به دنبال رمز و رازهایی باشند که بتوانند فرزندی صالح تربیت کنند که مایه مسرت و سرافرازی آنها شود .
چگونه است که انسان از این امر مهم غفلت می ورزد و فرزند عزیزتر از جان خود را که به قول امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرزندان ما پاره های جگر ما هستند را به دست فراموشی می سپارد و از او فردی که دارای مشکلات روحی فراوان است می سازد و تحویل جامعه می دهد . بعد می بینیم که این فرد چه ناهنجاری های نامطلوبی در جامعه و خانواده به وجود می آورد و موجبات ناراحتی پدر و مادر و جامعه را فراهم می کند . حال اگر پدر و مادر از همان ابتدا طفولیت مراقب کودک باشند و به مرور آداب و امور زندگی را به او یاد بدهند هیچ وقت چنین مشکلاتی به وجود نمی آید . در اینجاست که ارزش والای سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را متوجه می شویم که فرمودند : « اکرمو اولادکم و احسنو آدابکم »(2) گرامی دارید فرزندانتان را و آداب نیکو به آنها بیاموزید .
پس ما بر این شدیم که مختصر روایاتی از کتاب ارزشمند استاد محمد تقی فلسفی ، و اندک خاطراتی زیبا و دلنشین از بزرگ مردی که بعد هزار و چهارصد سال با به کاربستن دقیق سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله آن چنان زندگی زیبا و دلنشینی برای خود و اطرافیانش فراهم کرده بود که می تواند برای ما درسهای آموزنده ای داشته باشد ، از دیگر منابع فقط به جهت تذکر و یادآوری کسانی که آرزوی سعادتمند شدن خودشان و فرزندانشان را دارند جمع آوری کنیم و در اختیار این بزرگواران قرار دهیم .

روش برخورد با کودک
 

از آنجا که تربيت کودک بسيار مهم است بايد از همان قبل از تولد به فکر آموزش و پرورش او بود . بعضي از والدين فکر مي کنند که نوزاد تا يک سالگي همانند يک جسمي است که فقط غذا مي خورد و درک و فهمي ندارد به همين خاطر در مقابل آن هر رفتاري را انجام مي دهند و به هر گفتاري سخن مي گويند . جالب اينکه وقتي نوزاد عکس العملي نشان مي دهد آنها بسيار هيجان زده مي شوند و بسيار تعجب مي کنند . به همين خاطر وظيفه ي پدر و مادر بسيار سنگين است و افکار آنها همانند آبي که در شنزار فرو مي رود ، در عمق جسم و جان نوزاد اثر مي گذارد و بعضي از اعمال تحت تأثير اخلاق کودک به عنوان ظاهري مؤثر و بعضي ديگر در ضمير ناخودآگاه او پنهان مي شود . به همين خاطر پيامبر گرامي اسلام صلی الله علیه و آله بهترين روش و برخورد را با کودک داشند به عنوان مثال به چند روايت از برخورد ايشان با کودک توجه فرمايد :
ام الفضل همسر عباس بن عبدالمطلب دايه حضرت حسين علیه السلاممي گويد : روزي رسول اکرم صلی الله علیه و آله حسين را که در آن موقع شير خوار بود از من گرفت و در آغوش کشيد . کودک لباس پيامبر را تر کرد . من طفل را چنان با شدت از ايشان جدا کردم که گريان شد . حضرت به من فرمود : ام الفضل ، آرام ! لباس مرا آب تطهير مي کند ، ولي چه چيزي مي تواند غبار کدورت و رنجش را از قلب حسين (علیه السلام ) بر طرف نمايد .(3)
و در جايي ديگر داريم که :
وقتي طفل صغيري را براي دعا يا نام گذاري به حضور پيغمبر اکرمصلی الله علیه و آله مي آورند حضرت براي احترام کسانش ، او را با آغوش باز مي گرفت و در دامن خود مي گذارد . گاهي اتفاق مي افتاد که طفل در دامن پيغمبر صلی الله علیه و آله بول مي کرد . کساني که ناظر بودند به روي کودک صيحه مي زدند ، تندي مي کردند تا او را از ادرار باز دارند . نبي اکرم صلی الله علیه و آله آنان را منع مي فرمودند که با تندي و خشونت از ادارار کودک جلوگيري نکنند . سپس طفل را آزاد مي گذارد تا ادرار کند . موقعي که دعا يا نام گذاري تمام مي شد ، اولياي طفل در نهايت مسرت کودک خود را مي گرفتند و کمترين آزردگي و اصالت خاطر در پيامبر اکرمصلی الله علیه و آله از ادرار کودک احساس نمي کردند ، موقعي که آنان مي رفتند پيغمبر صلی الله علیه و آله لباس خود را تطهير مي فرمودند .(4)
مشخص است که پيامبر صلی الله علیه و آله با چه خوش رویی از اولياي کودک استقبال کردند و مزاحمتي براي کودک ايجاد نکردند بلکه اگر از عمل کودک ممانعت مي کردند براي سلامت و بهداشت او ضرر داشت در روايت ديگري آمده است که :
رسول اکرم نشسته بودند حسن و حسين علیه السلام وارد شدند حضرت به احترام آنها از جاي بر خواستند و به انتظار ايستادند . کودکان در راه رفتن ضعيف بودند ، لحظاتي چند طول کشيد نرسيدند ، رسول اکرم (ص) به طرف کودکان پيش رفتند و از آنان استقبال کردند ، بغل باز نمودند و هر دو را بر دوش خود سوار فرمودند و به راه افتادند و فرمودند : فرزندان عزيز مرکب شما چه خوب مرکبي است و شما ها چه سواران خوبي هستيد .
نکاتی که از این روایت برداشته می شود اول این که پيامبر صلی الله علیه و آله جلوي پاي کودکان به پا خواستند ، در واقع به کودک شخصيت دادند و مهم تر اينکه اين عمل در حضور ديگران صورت گرفته و اگر چنين عملي در حضور بزرگتر ها باشد باعث تقويت بيشتر شخصيت کودک مي شود .
دوم رفتار مساوي با آن دو بزرگوار ! چه بسا پدر و مادراني که در برخورد با فرزندان تبعيض قائل مي شوند و اين باعث ايجاد احساس حقارت و کم خود بيني در فرزند مي شود .
در روايتي ديگر از امام صادق علیه السلام داريم که از پدر خود نقل فرمودند :
به خدا قسم رفتار من با بعضي از فرزندانم از روي تکلف و بي ميلي است و او را روي زانوي خود مي نشانم ، محبت بسيار مي کنم ، از وي شکرگزاري و قدرداني مي نمايم . با اينکه اين همه احترام و محبت شايسته فرزند ديگر من است ، به تکلف تن مي دهم ، او و برادرانش را بيش از حد احترام مي کنم براي اينکه فرزند شايسته ام از شر آنان مصون باشد ، براي اينکه اينان با کودک عزيز من رفتاري را که برادران يوسف با يوسف نموده اند ننمايند ، خداوند سوره يوسف را به پيغمبرش فرو فرستاد تا افراد نسبت به يکديگر حسد ورزي نکنند و مانند برادران حسود يوسف به حسد و ستم آلوده نشوند .
اين رفتار امامعلیه السلام به خاطر آن بوده که بين فرزندان مساوات بر قرار باشد تا جلوي هيجان ، حسد و عقده حقارت گرفته شود .

سلام کردن به کودک
 

يکي از راه هايي که مانع بوجود آمدن عقده حقارت است سلام کردن به کودک است . اين امر ثمرات مختلفي دارد : يک اينکه باعث افتادگي و تواضع در فرد سلام کننده مي شود دوم باعث مي شود تا کودک فکر کند ديگران براي او اهميت و احترام قائل اند و او را به عنوان يک فرد با شخصيت مي شناسند . روايتي در اين زمينه داريم که انس بن مالک مي گويد : رسول اکرم صلی الله علیه و آله در رهگذري با چند کودک خردسال برخورد نمودند ، به آن ما ، سلام فرموند و طعامشان دادند .
در روايتي ديگر وارد شده که امام صادقعلیه السلام از رسول اکرم نقل فرمودند که ايشان مي فرمودند : پنج چيز است که تا لحظه ي مرگ آنها را ترک نمي کنم ، يکي از آنها سلام گفتن به کودکان است و در انجام اين عمل مراقبت دارم تا بعد از من به صورت سنت بين مسلمين بماند و به آن عمل کنند .

درس آموزنده از الگوی معاصر
 

در آن زمان که من کودکی پیش نبودم ، حضرت امام جذبه و وقار خاصی داشتند . به عنوان نمونه ما هیچ گاه نمی توانستیم مستقیم به چشمان آن حضرت نگاه کنیم و قدرت نظر انداختن مستقیم به چشمهای آن وجود مبارک را نداشتیم . از سر و صدای شاگردان امام که در حال عبور معظم له از کوچه از ایشان سوال می کردند ، متوجه حضور امام می شدیم . چنانچه در کوچه مشغول بازی با محبت بودیم ، صحبت و بازی خود را قطع می کردیم و در گوشه ای می ایستادیم و وقتی که امام به ما می رسیدند ، سلام می دادیم . علی رغم آن حالت پرخاش و ستیزی که با دستگاه حکومتی وقت داشتند و علی رغم درگیریها و مشکلات روزمره هرگز به یاد ندارم که سلام یکی از بچه ها بدون جواب مانده باشد . امام به صورت تک تک بچه ها نظری انداختند و در حالی که تبسمی بر لبانشان بوده پاسخ سلام همگی را می دادند. (5)

بازي کردن با کودک
 

يکي ديگر از کارهايي که باعث ساخته شدن شخصيت مثبت کودک و مانع از عقده ي حقارت مي شود اين است که بزرگسالان در بازي آنها شرکت کنند . کودک به سبب ضعفي که در خود وقوتي که در بزرگتر ها مي بيند سعي مي کند کارهاي آنها را مو به مو تقليد کند و خود را شبيه به آنان سازد ! وقتي پدر و مادر خود را تنزل مي دهند و در بازي کودک شرکت مي کنند ، جان کودک از مسرت لبريز مي شود و از خوشحالي به هيجان مي آيد و در باطن خود احساس مي کند که کارهاي او آنقدر ارزنده و مورد توجه است که پدر و مادر با او همکاري مي کنند و خود را هم سطح او قرار مي دهند . چنين احساسي شخصيت را در طفل زنده مي کند و حس استقلال و اعتماد به نفس را در او شکوفا مي کند .
«موريس تييش» در کتاب درس هايي براي والدين مي نويسد براي فرزندانتان رفيق باشيد ، با بچه ها کار کنيد ، با آنها بازي کنيد ، برايشان داستان بگوييد و با آنها سخنان و گفتگوهاي صميمانه به ميان آوريد . به ويژه انسان بايد بلد باشد که خود را هم سطح بچه ها قرار دهد و به زباني سخن گويد که آنان بتوانند بفهمند . اگر شما بخودتان اين زحمت را بدهيد که درباره ي کارهاي خصوصي آنها ، درباره افکار و آرزوهايشان و درباره انديشه هايشان براي آينده صحبت کنيد چه بسا چيز هاي سودمند و دانستني که دستگيرتان خواهد شد . اين آشنايي با روح بچه ها علاوه بر آن که سبب مي شود شما هرگز درباره آنها داوري عجولانه و قطعي نکنيد ، اجازه مي دهد که در هنگام مناسب بتوانيد مسائل مهمي را که در زندگي هاي نورس آنها پيش مي آيد را به آساني حل کنيد. (6)
پيشوايان بزرگ دين ما در اين مسأله مثل تمام جاهاي ديگر توجه کامل را داشته اند و رهنمود هاي لازم را براي ما ارائه فرموده اند تا جايي که بازي با کودک را از مستحبات دين مطرح کرده اند . رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرموده اند :
آنکس که نزد او کودکي است بايد در پرورش وي کودکانه رفتار نمايد .(7)
در جايي ديگر امام علي علیه السلام فرموده اند :
کسي که کودکي دارد بايد در راه تربيت او خود را تا سر حد طفوليت و کودکي تنزل دهد. (8)
باز هم در جايي ديگر داريم که رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرموده اند :
رحمت خداوند بر پدري که در راه نيکي و نيکوکاري به فرزند خود کمک کند به او احسان نمايد و چون کودکي ، رفيق دوران کودکي او باشد ، او را عالم مؤدب بار آورد .

عبرتی از الگوی معاصر :
 

دختر امام خمینی (ره) نقل می کند که :
یک روز علی کوچولو پیش امام آمد و گفت : من دکتر می شوم و تو آقا بشو ، امام گفتند : خیلی خوب . دیدم که آقا آستین دستشان را بالا زده اند و علی با دستگاه فشار خونی که در اتاق امام بود فشار خون امام را گرفتند و جالب این بود که شنیده بود مثلاً دوازده خوب است . می گفتیم فشار خون آقا چند است ؟ می گفت : ان شاءالله دوازده است.(9)
از ديگر کارهايي که رسول اکرم انجام مي دادند اين بود که :
روزي مردي به نام يعلي عامري از محضر رسول اکرم صلی الله علیه و آله خارج شد تا در مجلسي که دعوت داشت شرکت کند جلوي منزل حسين علیه السلامرا ديد که با کودکان مشغول بازي است طولي نکشيد که رسول اکرم که به معيت اصحاب بودند از آنها جدا شدند به طرف فرزند رفتند تا او را بگيرند . کودک خنده کنان اين طرف و آن طرف مي گريخت و رسول اکرم نيز خنده کنان از پي او بودند بچه را گرفتند و دستي زير چانه ي کودک و دست ديگر را پشت گردن او گذارد ، لب بر لبش گذاشتند و او را بوسيدند .
پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حضور مردم اين کارها را انجام مي دادند تا علاوه بر وظيفه به مردم نشان دهند که با کودکان چگونه رفتار نمايند و داستان زيباي ديگر از کودکي امام حسن مجتبيعلیه السلام داريم که : شخصي بود بنام ابو رافع با حضرت حسن علیه السلامکه کودک خورد سالي بود ، روي چنين قراري بازي را شروع کردند ، وقت نوبت سواري به ابو رافع رسيد حضرت مجتبي علیه السلام به او فرمود عجب دارم از تو که مي خواهي بر دوش کسي سوار شوي که پيغمبر او را بردوش خود سوار مي کرد . وقتي نوبت سواري حضرت حسن علیه السلام شد ابو رافع گفت همانطور که تو به من سواري ندادي من تو را بر دوش خود سوار نمي کنم . حضرت به او فرمود : آيا ميل نداري کسي را که پيغمبر او را به دوش خود مي نشاند بر دوشت سوار کني ؟ ناچار ابو رافع طفل را بر دوش خود سوار کرد .
اينگونه سخن گفتن کودک نشان دهنده ي عزت نفس اوست مسلم کودکي را که پيغمبر در آغوش خود پرورش داده و شخصيت او را احيا فرموده است ذلت و زبوني را قبول نمي کند .

تربيت کودک با ايمان
 

از نکته هاي مهمي که پدر و مادر بايد توجه داشته باشند ايجاد روح توحيدي و ايمان درون کودک است . کودک قبل از آنکه عقلش به فعليت برسد و قادر به درک مطلب علمي گردد ، فطرت توحيدي و عواطف اخلاقي در ضمير او فعليت دارد و براي پذيرش تربيت آماده است.(10). بشر قبل از آنکه از راه طولاني عقل به وجود خداوند پي ببرد از راه فطرت به خداوند توجه دارد . پس کودک نيازي به اثبات عقلي ندارد بلکه از طريق عواطف و احساسات اين تأثيرات را مي پذيرد . اگر کودک تربيت ديني پيدا کند براکاتش به خود او و ديگران خواهد رسيد . کودکي که با خدا آشناست هيچگاه احساس پوچي نمي کند به همين خاطر در زندگي اش تکيه گاه محکمي خواهد داشت وبا همين تکيه گاه با مشکلات روبه رو خواهد شد . وقتي که برادران يوسف او را در چاه انداختند يوسف 9 ساله بود . وقتي کاروان از کنار چاه گذر مي کرد يکي از کاروانيان يوسف را ديد صدايش را بلند کرد وگفت : کاروانيان بايستيد ! بياييد و به اين کودک غريب وتنها کمک کنيد ! يوسف اين تربيت شده ديني سخن او را شنيد و گفت : انساني که با خداست ، هيچگاه غريب وتنها نيست. (11) برکت تربيت ديني کودک به والدين نيز مي رسد کودک تربيت شده ديني با والدين خود خوب رفتار مي کند زيرا او را با قرآن آشنا کرده اند که مي فرمايد : « به پدر و مادر اف نگوييد » اسراء 23 و همچنين او را با معصومين عليهم السلام آشنا کرده اند که مي فرمايند : بر الوالدين واجب و ان کانا مشرکين نيکي به پدر و مادر واجب است حتي اگر مشرک باشند . تربيت يافته ديني ، سخنان ديني و پر محتوي بر زبان جاري مي سازد و سبب افتخار پدر و مادر و نزديکان مي شود .سيد جمال الدين 10 ساله بود که با پدرش سيد صفدر به تهران مسافرت کرد و در منزل مرحوم آقا سيد صادق سنگ لجي ، مجتهد معروف تهران سکنا گزيد . آقا سيد صادق روبه جمال 10ساله کرد و فرمود : خوب سيد جمال شما هم چيزي بگوييد . سيد گفت چيز قابل عرضي ندارم . آقا فرمودند خوب چيز قابل طولي بگوييد . سيد بي درنگ گفت چيزي که قابل طول است عمر شماست .(12)
يکي از حقوقي که پدر و مادر بايد در حق فرزند ادا کنند تربيت ديني است همانطور که امام سجاد علیه السلام فرمودند : پدر در حکومتي که نسبت به فرزند دارد مسئول است که طفل را مؤدب و با اخلاق پسنديده پرورش دهد و او را به خداوند راهنمايي کند. (13)
همچنين رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند :
از حقوقي که پدر بر پسر خود دارد اينست که مادر وي را احترام کند ، براي کودک نام خوب انتخاب نمايد ، به کودک قرآن بياموزد واو را به پاکي و پاکدلي راهنمايي کند .(14)
در جايي ديگر رسول اکرم به بعضي از کودکان نظر افکند و فرمودند :
واي به فرزندان آخر الزمان از روش ناپسند پدرانشان . عرض شد : يا رسول الله از پدران مشرک! فرمودند : نه ! از پدران مسلمان که به فرزندان خود هيچ يک از فرامين ديني را نمي آموزند و به ناچيزي از امور مادي در باره ي آنان قانع هستند . من از اين مردم بري و بيزارم و آنان از من بيزار (15)
پس بهترين سن براي تربيت ديني کودک از همان دوران نونهالي اوست . چونکه فطرت خدا جوي کودکان دست نخورده است و اين ، کار پدر ومادر را بسيار آسان مي کند . همانطورکه حضرت علي علیه السلام به فرزند بزرگوارشان مي فرمايند : من به تربيت تو همت گماشتم... ، در حالي که کودک ... و داراي نيتي سالم و نفسي پاک بودي من به تربيت تو پرداختم بيش از آنکه دلت سخت و فکرت مشغول شود . در جايي ديگر مي فرمايند : قلب کودک ، چونان زمين خالي است که هر بزري در آن بريزند ، رشد خواهد کرد .(16)
و جالب تر آنکه روايتي داريم که مي فرمايد :
آموختن در کودکي به سان نقش بر روي سنگ کندن است . اين مطلب خود از بزرگترين اصول روانشناسي است که اهل بيت علیه السلام به ما خاطر نشان کرده اند .
بايد بدانيم که هر سخن جايي و هر نکته مکاني دارد . نبايد تعاليم ديني را در هر وقت و زماني به کودک بياموزيم ! مثلاً وقتي کودک خسته است و بهانه مي گيرد زمان خوبي براي تعاليم ما نيست بلکه از بهترين زمان ها وقتي است که به کودک هديه يا جايزه مي دهيم. مثلاً وقتي برگه امتحاني را که 20 شده را به شما نشان مي دهد در اوج مسرت به سر مي برد . امام علي علیه السلام مي فرمايند : بدانيد که دل ها ميل و روي کردن و پشت کردني دارند آنها را هنگام ميل و روي کردنشان به کار گيريد. (17)

درسی از الگوی زمان
 

خود امام نقل می کند که ایشان بعضی از مواقع می دیدند افراد تلفن می زنند و از احوال بچه ها سؤال می کنند و می پرسند که چیزی خورده و خوابیده اند ؟ ایشان می فرمودند : زیاد به فکر غذای بچّه نباشید ، بچه گرسنه نمی خوابد او چیزی پیدا می کند و می خورد . مسأله مهم مسائل تربیتی است ، چرا وقتی تلفن می کنید ، که نماز خوانده و خوابیده ؟ نماز مهم است . من به ایشان عرض کردم : بچه است و مکلف نشده ، ایشان می فرمودند : ما روایت داریم که بچه ها را قبل از سن تکلیف به نماز خواندن وادار کنید !(18)

راه کارهايي براي تربيت ديني کودک
 

1. براي آموزش کودک تداوم والدين به مسائل ديني لازم است مثلاً نماز به موقع ، روزه گرفتن ، خواندن قرآن در خانه و ... .
2. تهيه ي وسايلي که موجب تشويق کودک مي شود مثلاً سجاده ، چادر نماز براي دختر يا قبله نما براي پسر و ... .
3. حاضر کردن کودک کنار خود در هنگام نماز خواندن است ويا بردن او به مسجد که تکرار اين عمل باعث تثبيت شدن و انس گرفتن مي شود .
4. بردن کودک در محافل مذهبي مثلاً مجالس امام حسينعلیه السلام يا دعاي ندبه يا کميل و ... .
5. ارتباط با خانواده هاي مذهبي . همانطورکه امام علي علیه السلام در نهج البلاغه به مالک اشتر مي فرمايد : ارتباط با خانواده هاي خوب و متدين ، سبب تأثير پذيري کودک از هم سالان مي شود .(19)
6. تشويق و تحسين ، البته بايد توجه داشت که اين تشويق جنبه ي مزد دهي پيدا نکند ، بلکه به صورت غير منظم باشد چون اگر جنبه ي مزد دهي پيدا کرد اثرش زود از بين مي رود .
البته بايد توجه داشت که اين روش هاي مستقيم تا سن قبل از 6 سالگي اثر مطلوبي دارد ، بعد از 6 سال بايد به صورت غير مستقيم کودک را تشويق کرد . مثلاً از راه داستان گويي يا خريد کتاب داستان ، همانطور که در قرآن کريم داستان حضرت موسي علیه السلام در برابر قوم ظالم بود يا داستان قوم لوط براي عفت و پاکدامني يا داستان آدم و حوا براي دوري از شيطان و ... و همچنين استفاده کردن از شعر هاي متناسب و ساده و يا استفاده از شرح حال بزرگان . براي مثال وقتي مقام معظم رهبري به خاطر مراقبت از پدرشان درس را رها کردند و به ايشان پرداختند و ... و همچنين استفاده از کارتون نمايشنامه که اثر بسزايي در روان کودک دارد .

درسی آموزنده از الگوی معاصر
 

یکی از نوه های امام خمینی (ره) نقل می کند : من هر موقع پیش امام می رفتم ، مرا تشویق به نماز خواندن می کردند . اولین روزی که برای نماز خواندن پیش امام رفتم ، پنج ساله بودم و پشت سر امام هر کاری که امام می کردند من هم می کردم ، امام دو – سه تا کتاب به من دادند و این تشویقی شد که نمازم را ادامه بدهم !(20)

محبت به کودک
 

يکديگر از وظايف محبت به کودک است . کودکي که از همان ابتدا از مهر پدر و مادر بهره مند بوده و از چشمه گواراي محبت سير آب شده است ، داراي روحي شاد و رواني با نشاط است . او در باطن خود احساس محروميت مي کند و گرفتار عقده هاي دروني نيست . در دل وي گلهاي فضايل اخلاقي به آساني شکوفا مي شود و اگر در زندگي با موانعي روبه رو نگردد بشري مهربان وبا فضيلت ، انسان دوست و خدمتگذار خواهد شد . محبت در روايات ما به صورت متعدد مطرح شده است . از امام صادق علیه السلامروايت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند : آنکس که فرزند خود را ببوسد حسنه اي در نامه ي عمل او ثبت خواهد شد و آنکس که فرزند خود را شاد کند خداوند او را در قيامت مسرور مي گرداند .(21)
و از وصاياي امام علي علیه السلام نزديک شهادتشان اين بود که : در خانواده ي خود با کودکان عطوف و مهربان باش و بزرگ تر ها را احترام کن .(22)
همچنين آن حضرت در جايي ديگر مي فرمايند : بوسيدن کودک رحمت و بوسيدن زن شهوت و بوسيدن پدر و مادر عبادت و بوسيدن برادر مسلمان دين است.(23)
لازم است که والدين در ضمن انجام وظايف تربيتي به اين امر مهم توجه کنند و بدين وسيله فرزندان خود را از بيماري کم رويي و ضعف نفس مصون دارند .
روزي حضرت عليعلیه السلام در منزل نشسته بودند و دو طفل خردسال آن حضرت ، عباس بن علي و زينب کبري عليها السلام در طرف راست و چپ آن حضرت نشسته بودند . امام عليه السلام به عباس فرمود بگو يک ، گفت يک و عرض کرد بگو دو ، گفت حيا مي کنم با زباني که يک گفته ام دو بگويم . پدر بزرگوار به منظور تشويق و تحسين کودک خود چشم هاي او را بوسيد . سپس علي علیه السلام به زينب کبري عليها السلام که در طرف چپ نشسته بود ، توجه فرمود در اين موقع زينب عرض کرد : پدر جان آيا ما را دوست داري ؟ فرمود بلي ، فرزندان ما پاره هاي جگر ما هستند . عرض کرد : 2 محبت در دل مردان با ايمان نمي گنجد ، حب خدا و حب اولاد ، ناچار بايد به گفت نسبت به ما شفقت و مهرباني است و محبت خالص مخصوص ذات الهي است .
اين جمله توحيدي از زبان حضرت زينب سلام الله عليها طفل خورد سال آن حضرت شايان تحسين و تمجيد بود ، چون محيط خانه ي علي مالامال از توحيد و يکتا پرستي است و داشتن چنين تربيتي براي کودکان نشانه تأثير پذيري از روح توحيد و يکتا پرستي اين اهل خانه است . البته بايد توجه داشت همانطور که کودک تشنه محبت است محبت زيادي هم دردسر ساز است يعني بايد در محبت به کودک اعتدال رعايت شود . اعمالي چون بغل کردن ، بوسيدن ، توجه ، پاسخ به گريه و حتي ناز کشي مصاديق لوس شدن کودک نيست بلکه سبب رضاي خاطر ، شادابي و سلامت روحي و خود باوري او خواهد شد علت لوس شدن کودک زياده روي در محبت ، بازي و توجه دائم است . قابل توجه است که به کودک در دو ماه اول زندگي به طور دائم و بي درنگ توجه شود اما از سه ماهگي به بعد تأمل ، زيرا مشکلات جسمي کودک تا حدودي از بين مي رود و ممکن است گريه هاي او براي تجديد خاطرهاي خوش دو ماه اول زندگي باشد که مادر او را بغل کرده و او را راه مي برده .
ضعف نفس يکي از آثار شوم از خود رضايي است که کودک لوس بار آمده پدر و مادر را مطيع بي قيد و شرط خود مي داند و چون از اول بدون زحمت به تمام تمايلات او پاسخ مثبت داده شده داراي نفسي ضعيف و زود رنج است . اينان در سنگلاخ زندگي ، در نبرد هاي حياتي ، در مواقعي که به موانع بر مي خورند و با مصائب و آلام رو به رو مي شوند قدرت مقاومت ندارند ، خود را مي بازند و در کمال بد بختي و زبوني عقب نشيني مي کنند . تن به ذلت دادن ، تملق گفتن ، منزبي شدن ، خود کشي کردن و کارهايي نظاير اينها طرق مختلف عقب نشيني از ميدان زندگي است.(24) البته کودک نياز فراوان به محبت دارد ، اما نه از آن محبت هاي افراطي و مبالغه آميزي که اشتها و تمايلات او را تحريک کند . قوانين تغيير نا پذيري يافت مي شوند که همواره و در هر عصري در اداره ي زندگي ها و اجتماعات تأثير دارد ؛ يکي از آن قوانين اين است که هر فردي در سايه ي شکيبايي و حوصله و پايداري در مقابل وظایف ، با دست خويش سرنوشت را بوجود می آورد . کودک لوس و فاسد ناتوان تر از آن است که بتواند در زندگي به چنين تلاشي بر خيزد . او پيوسته در يک جهان خيالي و نا متعادل به سر مي برد و تا دم مرگ مي پندارد که يک لبخند و يا يک اخم ، رحم و شفقت همه کس را تحريک خواهد کرد . به گفته ي دکتر آلدر در کتاب تربيت کودکان ، اطفالي که چنين پرورش يافته اند مي خواهند که همه طبيعتاً آنها را دوست بدارند . اگر گفتيم که اين بچه ها تا دم مرگ با اين طرز تفکر باقي مي مانند سخني به گزاف نرانده ايم . راستي کيست که از اين بچه هاي پير که هنوز لوس و نُنُر هستند نديده باشد ... ؟ اين ها مرداني هستند که گاه در سايه ي استعداد هاي قابل توجه تا پاي پيروزي و موفقيت پيش مي آيند اما ناگهان در چنين موقعي با کردار و رفتار بچه گانه ي خود همه چيز را از دست مي دهند . آيا قبول نداريد که انسان بار ها با زنان و مرداني روبه رو مي شود که هنوز در شصت سالگي تصور مي کنند با قهر و اخم مي توانند هر چه مي خواهند بدست آورند.(25) پس بچه از همان روز اول ولادت بايد تربيت شود . کساني تصور مي کنند نوزاد يک پاره گوشت زنده اي است که تنها به خواب احتياج دارد و حداقل بايد يک سال بر وي بگذرد تا تدريجاً دستگاه درک رواني او بيدار شود ، از آن موقع است که پدر و مادر مي توانند پرورش عادات پسنديده را در کودک شروع کنند و به عبارت ديگر اينان گمان دارند تغذيه ي جسم کودک از روز اول شروع مي شود ولي شروع تغذيه ي جان حداقل يک سال بعد از ولادت است . چنين تصوري خطاي محض و اشتباهي آشکار است .
کودک در هفته ي اول زندگي با سرمايه ي غرايز و استعداد هاي انعکاسي خود عاداتي را فرا مي گيرد که اگر آن عادات ناپسند باشند مانع فرا گرفتن عادات خوب مي شوند . نوزاد داراي انعکاسات و غرايزي است ، اما فاقد عادات مي باشد و هر گونه عادتي هم که در رحم پيدا کرده باشد در اوضاع و احوال او پس از تولد بي فايده است ، حتي بعضي اوقات تنفس را هم بايد به نوزاد ياد داد . تنها غريزه اي که در آنجا وجود دارد و خوب رشد کرده است غريزه ي مکيدن پستان و شير خوردن است . در اوقات که به مکيدن مشغول مي شود با محيط تازه خود مأنوس مي گردد ، ليکن بقيه اوقات بيداري او در يک حال گيجي مبهم مي گذرد . فقط هنگام خواب که قسمت بيشتر 24 ساعت را فرا مي گيرد از اين حال رها مي گردد . پس از دو هفته تمام اين اوضاع و احوال تغيير مي کند طفل از تجاربي که به طور منظم در ظرف دو هفته مکرر واقع شده توقعاتي پيدا مي کند و در اين موقع مخالفت می کند . . شايد مخالفت او از هر زمان بعدي ديگري کاملتر و زياد تر باشد ، از هر تغييري که با آن انس گرفته است نفرت دارد . سرعتي که طفل شير خوار در کسب عادت به کار مي برد شگفت آور است .
به همين جهت است که تکميل عادت در اوايل کودکي اينقدر مهم به شمار مي رود . که اگر چه عادت ها ي اولي نيک باشد در آينده از تشويش هاي بي پايان نجات خواهد يافت . بنا بر این موضوع عادات نخستين بايد مورد توجه کامل واقع شود .کودکان شير خوار خيلي بيش از آنچه اشخاص بالغ و بزرگ تصور مي کنند محيل و مکار هستند . اين کودکان وقتي که ببينند گريه کردن نتايج خيلي مطلوب تري به بار مي آورد ، البته همان روش را به کار مي بندند و بعداً همين که ببينند عادت شکوه و زاري به جاي اينکه آنان را مشمول نوازش کند منفور مي سازد ، تعجب و تکدر را پيشه مي کنند و دنيا به چشم آنان سرد و خشک و بي روح مي آيد . موقع صحيح و مناسب براي تربيت کودک از همان ابتدا تولد است زيرا در همان موقع بدون انتظار يأس مي توان شروع به کار کرد . اما اگر بعد از مدتي تربيت را شروع کنيم مجبوريم که با عادات مخالفت کنيم و در نهايت ممکن است نفرت و نارضايتي ايجاد شود .

راه هايي براي نظام تربيتي
 

1) وقتي کودک بيمار و در بستر است پدر و مادر عاقل در اين موقع مانند دو پرستار جدي خود را براي درمان او مجهز مي کنند . دکتر مي آورند ، دستور او در برنامه هاي غذا و دارو بکار مي بندند ، حرارت بدن طفل را در ساعات مختلف شبانه روز ثبت مي کنند . پدر و مادر در مقابل چشمان کنجکاو کودک مانند دو پرستار وظيفه شناسند ، به کودک مي فهمانند که وضع ما و شما عادي است فقط پيشامدي شده که شما مريض هستيد و به علت کسالت از دويدن ، بازي کردن ، غذاي عادي خوردن محروم شده ايد . ما دستور دکتر درباره ي شما رابه کار مي بنديم . شما هم بايد در خوردن دارو و زدن سوزن از دستور دکتر اطاعت کنيد . البته پس از چند روز حال شما خوب خواهد شد .
البته اگر چه پدر و مادر در درون از اين موضوع ناراحت هستند ولي کاري نمي کنند که طفل پريشاني و اضطراب آنان را احساس نمايد .
البته بعضي پدر مادر ها در اين موقع وضع غير عادي به خود مي گيرند ، در مقابل کودک اظهار اضطراب و نگراني شديد مي کنند ، کنار بستر طفل مي نشينند با قيافه اي قصه دار به او نگاه مي کنند ، اشک مي ريزند ، گاهي دست محبت به سرش مي کشند ، با کلمات تملق آميز با او حرف مي زنند ، گاهي صورت طب دار او را با ديده اي گريان مي بوسند . هر چه مي توانند نوازشش مي کنند و مرض او را يک حادثه مهم قلمداد مي کنند . عملاً به وي مي فهمانند که در کسالت او خود را باخته اند ، راحت و آرام را از دست داده اند ، پدر کسب را ترک کرده و مادر زندگي را فراموش کرده است . اين کارهاي خام و جاهلانه کوچکترين اثري در علاج کودک ندارد ولي اخلاق طفل را فاسد مي کند ، او را لوس و از خود راضي مي نمايد . کودک معتقد مي شود که ارزش بزرگي دارد با خود مي گويد اين منم که اين قدر مهم و مورد احترامم . سر انجام طفل درمان مي شود و اين عقيده غلط در اعماق فکر او باقي مي ماند . همواره از پدر و مادر و ساير مردم توقع چنين احترامي را دارد . منتظر است که اگر موقعي به سر درد مبتلا شد نه تنها اوضاع منزل به هم بريزد ، بلکه ساير مردم نيز در بيماري او ناراحت شوند . گاهي به دروغ خود را به ناخوشي مي زند براي اينکه از نوازش پدر و مادر لذتي ببرد و به محبوبيت خود مطمئن شود . ولي وقتي مي بيند کسي به او اعتنا ندارد خود را بسيار کوچک مي بيند و در باطن خود احساس حقارت مي کند .
2) کودک تازه به راه افتاده است و در حضور پدر و مادر در اطاق در حال بازي است . توپ کوچکي در دست دارد و دارد با آن بازي مي کند ناگهان کنار ديوار خم مي شود که توپ را بر دارد سرش به ديوار مي خورد . اين پيشامد براي او حادثه ي تازه اي است . طفل نمي داند در مقابل اين حادثه چه عکس العملي از خود نشان دهد گريه کند ، بخندد ، هيچ نگويد . خلاصه متحير است به پدر و مادر نگاه مي کند تا عکس العمل آنها را ببيند اگر بخندند مي خندند ، اگر هيچ نگويند هيچ نمي گويد ، گريه کنند گريه مي کند . خلاصه منتظر نگاه پدر و مادر است . اين لحظه و نظاير اين لحظات از نظر تربيتي بسيار حساس هستند عمل نا درست پدر و مادر مي تواند اثر بدي در روان کودک بگذارد .
پدر و مادر عاقل در چنين مواردي اصلاً کودک را نگاه نمي کنند و به انتظار طفل اعتنا ندارند و اين پيش آمد را به چيزي نمي گيرند . با بي اعتنايي خود عملاً به طفل مي فهمانند که پيشاني به ديوار خوردن ، زمين افتادن و حوادثي نظير اينها در زندگي تو عادي است . بعضي از پدر و مادر هاي عاقل روي واقع عکس العملي از خود نشان نمي دهند ولي از فرصت استفاده مي کنند ، با قيافه ي جدي و با زبان آموزش به طفل مي گويند : نزديک ديوار يا ستون قدري به عقب بايست تا وقتي خم مي شوي پيشاني ات به ديوار نخورد . در مقابل پدر و مادر هايي هستند غير عاقل به کودک محبت نا به جا مي کنند او را در آغوش مي گيرند و مي بوسند . پيشاني و ديگر عضو حادثه ديده را با دست نوازش مي کنند ، از اين پيش آمد اظهار ناراحتي و تأثر مي کنند به او تملق ميگويند و گاهي براي راضي کردن کودک ديوار را مي زنند . طفل در مقابل آن همه محبت ها عکس العمل نشان مي دهد ، آه و زاري مي کند اشک مي ريزد و خود را در مقابل اين پيش آمد طلب کار و مستحق نوازش مي پندارد . محبت هاي بي مورد پدر و مادر در مواقع مشابه هم تکرار مي شود رفته رفته خوي ناپسند از خود راضي در نهاد کودک ريشه مي کند طفل لوس با مي آيد و در هر پيش آمد کوچکي توقع ناز کشيدن و نوازش شدن دارد . کودک با اين توقع غلط بزرگ مي شود دوران طفوليت را پشت سر مي گذارد در جامعه صدمات بزرگي مي بيند و بر خلاف انتظارش هيچ کس به وي محبت نمي کند ، ناراحت مي شود ، در خود احساس پستي مي کند ؛ دچار عقده ي حقارت مي شود و زندگي را به تلخي و رنج هاي دروني مي گذراند . پس به همين خاطر است که امام باقر علیه السلام مي فرمايند : بدترين پدران کساني هستند که در نيکي و محبت نسبت به فرزندان خود ، از حد تجاوز کنند و به زياده روي و افراط بگرايند .

عقده ي حقارت
 

احساس حقارت يکي از حالات تيره و نا مطلوب روان است که گاهي از دوران کودکي دامن گير انسان مي شود . اگر اين حالت روحي تشديد شود و در زمين باطن مزمن گردد و به صورت يک عقده ي رواني در آيد ، عوارض بسيار رو ي جسم و جان مي گذارد و بد بختي به بار مي آورد .
هر گاه کش مکش روحي ميان شخص و عقده معيني ادامه يابد ، کم کم اعصاب فرسوده شده و بيماري خاص دامن گير انسان مي گردد . معلوم است که ضعف اعصاب فقط مولود التهابات و هيجانات روحي است و ابداً زاييده ي ضعف و کسالت بدني نخواهد بود . يعني قبل از اينکه عکس العمل جسم باشد عکس العمل روح است و به همين جهت با تغيير آب و هوا و با استعمال دارو هاي گوناگون هرگز معالجه نخواهد شد . هر نوع معالجه اي موقتي خواهد بود مگر اينکه طرز تفکر شخص تغيير کند در اين حالت بحراني ، کشمکش روحي انسان به درجه اي مي رسد که ديگر اعصاب تاب و تحمل آن را ندارد و تمام نيروي مقاومتش به انتها رسيده و در نتيجه انسان به غش و رعشه ي عصبي دچار مي شود . علائم بدني چنين حالت بحراني عبارت اند از : انقباض عضلات ، کمي اشتها ، بي خوابي و ضعف مفرط. اگر بخواهيم حوادثي که در گذشته ي نزديک بر بيمار روي داده است را کشف کنيم فقط با درون شکافي خود بيمار ممکن است . بعضي اوقات ريشه ي آن نفرت از توهيني که به شخص شده يا ترس از خاطره اي که براي او پيش آمده يا آنکه ممکن است ريشه ي آن را در از دست دادن عزت نفس پيدا کرد.(26)
علل و عوامل زيادي در ايجاد اين حالت رواني مؤثر است . به عقيده ي آلدر سه عامل براي اين بيماري است :
1) افراد ناقص الخلقه : يعني کودکاني که به موجب مشکلي که در جسم او هست نمي تواند مانند ديگر همسالانش بازي کند در صورت برخورد بد ديگران با او احساس زبوني و ناتواني مي کند .
2) افرادي که از کودکي تحت مراقبت افراطي پدر و مادر خود قرار گرفته اند و اينها باز خود ممکن است به دو دسته کوچک تقسيم شوند :
الف) کودکان ناز پرورده : آنهايي که مورد محبت زيادي قرار گرفته و به اصطلاح لوس و نُنُر و عزيز دردانه بار آمده اند .
ب) کودکان مقهور : يعني کودکاني که مورد سختگيري زياد قرار گرفته ، همواره هر گاه مثلاً خواسته اند اظهار وجودي کرده باشند از بزرگتر ها تو دهني خورده و با خشونت مأمور به سکوت رو به رو شده اند و گوشه گيري را انتخاب کرده اند .
3) کودکان ناخواسته : کودکاني که کمتر مورد توجه قرار گرفته همواره احساس کرده اند در اين دنيا گويا موجودي زيادي ، سر بار و بي فايده ، نا خواسته و دوست نا داشتني هستند.(27)
کلام خود را با داستاني زيبا از سرور مادران جهان حضرت زهراي مرضيه سلام الله عليها به پايان مي رسانم .
رسول گرامي اسلام در مورد مسابقه خطاطي به حسن و حسين عليهما السلام سفارش فرمودند : هر کس خط او زيبا تر است ، قدرت او بيشتر است .
حسن و حسين علیه السلام هر کدام خط زيبايي نوشتند ، اما رسول اکرم قضاوت نکردند و آن دو بزرگوار را به مادرشان ، فاطمه عليها السلام هدايت فرمودند ، تا نگراني قضاوت ، با عاطفه مادري جبران شود .
حضرت زهرا سلام الله عليها ديدند هر دو خط زيباست و هر دو در اين مسابقه ي هنري شرکت نموده اند ، چه بايد کرد ؟ با خود مي فرمود : من چه مي توانم و چگونه ميان دو کودکم داوري کنم ؟ با ژرف نگري و رعايت مسائل دقيق تربيتي ، قضاوت نهايي را تلاش خودشان ارتباط داد و فرمود : اي نور ديدگانم ! من دانه هاي اين گردنبند را با پاره کردن رشته ي آن بر سر شما مي ريزم و ميان شما دانه هاي گردنبند را پخش مي نمايم . هر کدام از شما دانه هاي بيشتري بگيرد ، خط او بهتر و قدرت او بيشتر است.(28)

پی نوشت ها :
 

- ميزان الحكمه ، ج 14 ، ص 7084 ، حديث 22634
2 - همان ، ص 7104 ، حديث 22747
3. هدیه الاحباب ص 176
4. بحار الانوار ج 6 ص 153
5. حسین شهزاد – مجله شاهد – ش 186
6. ما و فرزندان ما ص 145
7 . وسائل الشیعه ج 5 ص 126
8. همان ج 5 ص 126
9. پدر مهربان – فاطمه طباطبایی
10. کودک ج 2 ص 173
11. کودک ج 1 ص 190
12. الگو های تربیت کودک و نوجوان ص 380
13. تحف العقول ص 263
14. اصول کافی ج 6 ص49
15. مستدرک ج 2 ص 625
16. نهج البلاغه نامه 31
17. همان کلمات قصار کلمه 193
18. پدر مهربان – فاطمه طباطبایی .
19. نهج البلاغه نامه 53
20. به نقل از کناب پدر مهربان – سید رضا ( یاسر ) خمینی
21. اصول کافی ج 6 ص 49
22. بحار الانوار ج 1 ص 154
23. همان ج 23 ص 113
24. کودک ج 2 ص 256
25. ما و فرزندان ما ص 40
26. عقده حقارت ص 21
27. روح بشر ص 240
28. فرهنگ سخنان حضرت فاطمه ی زهرا حدیث 45 ص 64
 

منابع :
کودک – فلسفی محمد تقی 1382 – 1377 ، شارح – تهران – دفتر نشر فرهنگ اسلامی
اصول کافی – شرح کلینی رازی – مترجم حجه الاسلام صادق حسن زاده – انتشارات قائم آل محمد (ص) – چاپخانه / قلم نوبت چاپ / سوم 1386
بحار الانوار – علامه مجلس – انتشارات فقه – چاپخانه آثار – چاپ اول 1427 .
نهج البلاغه – مترجم حجه الاسلام محمد دشتی – نوبت چاپ سوم / 1383 – ناشر انتشارات قدس – چاپ سرور .
تحف العقول – ابوالحسن محمد بن علی بن شعبه خزانی – مترجم بهراد جعفری – تاریخ انتشار – 1380 ه ش – چاپخانه گوهر اندیشه – ناشر دارالکتب الاسلامیه تهران
وسائل الشیعه – تالیف شیخ محمد بن حُر العاملی – متوفی سال 1104 ه موسسه آل البیت علیه السلام – بنوبت چاپ الثالثه جمادی الثانی 1416 .
فرهنگ سخنان حضرت فاطمه ی زهرا – تالیف مرحوم محمد دشتی – ناشر – شرکت چاپ نشر بین الملل – چاپ هفتم زمستان 1382 .
پدر مهربان – خاطراتی از رفتار امام خمینی با کودکان و نوجوانان به کوشش سید احمد میریان – ناشر : موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) چاپ 1384 .
مستدرک – تالیف حاج میرزا نوری طبرسی متوفی 0231 ه موسسه آل البیت علیه السلام .
الگوهای تربیت کودک و نوجوان .
هدیه الاحباب .



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.