امام محمد باقر(ع) مرزبان راستين حكمت نبوي

چهار سال قبل از وقوع رخداد عاشورا؛ در سال 57 هجري، پنجمين اختر علم و معرفت؛ امام محمد باقر (ع) در آسمان امامت و ولايت ديده به جهان گشود. نام مبارك آن بزرگوار محمد، و لقب مشهورايشان باقر است كه پيام آور نور و رحمت، رسول گرامي اسلام (ع ) آن حضرت را طي رواياتي به اين لقب ملقب فرمود. كنيه مشهور آن حضرت، ابي جعفر و عمر مبارك ايشان نيز همچون عمر پدر بزرگوار و جد بزرگوارشان حسين (ع) 57 سال بود.
دوشنبه، 26 فروردين 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
امام محمد باقر(ع) مرزبان راستين حكمت نبوي
امام محمد باقر(ع) مرزبان راستين حكمت نبوي
امام محمد باقر(ع) مرزبان راستين حكمت نبوي

نويسنده:عزيز ا... حسيني
منبع:روزنامه قدس
چهار سال قبل از وقوع رخداد عاشورا؛ در سال 57 هجري، پنجمين اختر علم و معرفت؛ امام محمد باقر (ع) در آسمان امامت و ولايت ديده به جهان گشود.
نام مبارك آن بزرگوار محمد، و لقب مشهورايشان باقر است كه پيام آور نور و رحمت، رسول گرامي اسلام (ع ) آن حضرت را طي رواياتي به اين لقب ملقب فرمود. كنيه مشهور آن حضرت، ابي جعفر و عمر مبارك ايشان نيز همچون عمر پدر بزرگوار و جد بزرگوارشان حسين (ع) 57 سال بود.
چهار سال از عمر گرانمايه ايشان در سايه جدش، سبط شهيد پيامبر، سپري شد و از صبغه الهي كه در زندگي امام حسين تجلي يافته بود، برخوردار گشت.
امام پس از واقعه عاشورا 19 سال و 60 روز در سايه پدر بزرگوارش، سيدالساجدين، به سر برد.از همان روزهاي آغازين حياتش، خطوط امامت در سيمايش آشكار بود.
در روايتي امام صادق(ع ) از امام محمد باقر(ع) نقل مي كند كه فرمود: روزي بر جابربن عبدا... انصاري وارد شدم، پس بر او سلام كردم، و او جواب سلام داده و پرسيد: كيستي؟ و اين در حالي بود كه جابر نابينا شده بود. من گفتم: محمد بن علي بن الحسين هستم، جابر گفت: پسر جان پيش بيا، من به نزديك او رفتم و او دست مرا بوسيد، سپس خواست پاي مرا ببوسد من نگذاشتم، بعد گفت : رسول خدا(ص) تو را سلام رسانيده، من گفتم: درود و رحمت و بركات خدا بر رسول او باد، اي جابر چگونه رسول خدا(ص) به من سلام رسانيد؟ گفت: روزي خدمت آن حضرت بودم، به من چنين فرمود: اي جابر شايد تو زنده بماني تا مردي از فرزندان مرا ديدار كني كه نامش محمدبن علي بن الحسين است، كه خدا نور و حكمت بدو بخشيد، پس اي جابر سلام مرا به او برسان.
هنگامي كه خورشيد اقتدار بني اميه افول كرد و پايه هاي حكومت آنان در اثر انقلابهاي پياپي مكتبي، هرروز سست تر از روز پيش مي شد، حضرت امام محمد باقر (ع) فرصت نشر معارف قرآني را پيدا كرد. اين معارف در صحيفه اي گردآمده بود كه اهل بيت هر يك آن را از رسول خدا (ص) به ارث برده بودند.
و در اين روزگار جامعه اسلامي كه دامنه آن بسيار گسترش يافته وبه مثابه چادري بزرگ ملتهاي گوناگون و فرهنگهاي مختلف را در خود جاي داده بود، به معارف قرآني بيش از پيش نياز داشت، اگر تا ديروز امام سجاد (ع) از طريق نيايشها و راز و نيازهايش با خداوند پرچم توحيد را بر مي افراشت، امروز حضرت امام محمد باقر(ع ) اين شالوده توحيدي را با بيان بسياري از مسايل حكمت الهي و تفسير و فقه تكميل مي كند.
در دوران امامت اين بزرگوارحاكمان اموي به دليل تعارضهاي داخلي از نهضت عظيم علمي آن حضرت غافل بودند، ولي اين مسأله به معناي در امان بودن آن امام نيست؛ بلكه گستره وسيعي از روايات گوياي اوضاع خشونت آميز آن دوره، و ظلم و تجاوز حاكمان وقت نسبت به دين، مسلمانان و امام آنان است، به گونه اي كه امام(ع) بارها تقيه مي كرد و سرانجام نيز بر سر تعارضهاي مبنايي با نظام خلافت ظالمانه، توسط هشام به شهادت رسيد .
نگاهي به سيماي حاكمان وقت، بخشي از عصر سياسي اين دوره را بيش از پيش روشن خواهد كرد.
مسعودي در خصوص دوره اي كه مروان بن حكم در آن حكومت مي كرد مي نويسد: مؤمنان در عصر او، در خفا به سر مي بردند و زندگي بر مردم مشقت بار شده بود. شيعيان در معرض خطر جدي بودند و خون و مالشان حرمت نداشت و به علي بن ابي طالب (ع) در محافل عمومي آشكارا دشنام داده مي شد.
عبدالملك مروان كه قبل از خلافت، خود را قرآن دوست معرفي مي كرد ،هنگام آغاز حكومت، خطاب به قرآن كريم گفت: اين آخرين ديدار من با تو است. وي افرادي مثل حجاج بن يوسف ثقفي را بر مردم و شيعيان مسلط كرد .
وليد بن عبدالملك نيز باعيش و نوش بزرگ شد و فردي ستمگر و جبار بود. در فاصله 20 ساله اي كه او بر سر قدرت بود، كساني كه با شكنجه در حكومت او كشته شدند، 120 هزار نفر برآورد شده است .
در همين دوره است كه افرادي چون سعيد بن جبير به جرم طرفداري از اهل بيت (ع) شهيد شد و امام سجاد(ع) به واسطه سمي كه وليد دستور داده بود، به شهادت رسيد .
حكومت سليمان بن عبدالملك نيز كه ابتدا با سخن گفتن از حاكميت خدا و رضايت او همراه بود، به گونه اي ديگر تغيير هويت داد. در عصر وي، امر امامت پنهان بود و شرايط اجازه نمي داد كه شيعيان با امام خود - باقر العلوم(ع) - ارتباط علني داشته باشند.
گرچه عمر بن عبدالعزيز گامهايي در كاستن از فشارهاي سياسي، اجتماعي بر شيعيان برداشت، فدك را به اهل بيت برگرداند، به موعظه هاي امام باقر(ع ) توجه مي كرد و رسم دشنام دادن به علي(ع) را برانداخت. با اين همه، غاصب جايگاه امامت بود. حضرت باقر( ع ) در حق او مي فرمود: اين جوان روزي به فرمانروايي مي رسد و روش عادلانه از خود آشكار مي سازد، چهار سال زندگي مي كند و سپس مرگش فرا مي رسد. زمينيان بر او مي گريند و آسمانيان نفرينش مي كنند .
ابوبصير مي گويد: پرسيدم: مگر نفرموديد كه عدل پيشه مي كند؟ فرمود: آري !ولي بر جايگاهي كه از آن ما و شايسته ماست تكيه مي زند، در حالي كه هرگز حقي ندارد. بله !او در جايگاهي كه غصب مي كند به اظهار عدل مي پردازد .
با مرگ عمر بن عبدالعزيز، يزيد بن عبدالملك جواني 25 ساله، خليفه شد در اين دوره شديدترين روش ها را عليه شيعه به كار بردند و كينه ها را نسبت به علي (ع) و خاندان او آشكار ساختند. وي از كينه توزان عليه امام باقر(ع) بود. در مقطعي ديگر هشام بن عبدالملك زمام فرمانروايي را به دست گرفت مردي خشن، درشت خو و مال اندوز كه بخل، ستمگري وبي عاطفگي از خصوصيات بارزش بود. دوران او از نظر سياسي، سخت ترين دوره بر امام باقر(ع) بود. تنها در اين دوره بود كه امام به مركز خلافت احضار مي شد. شهادت زيد بن علي بن حسين (ع ) در اين دوره واقع شد و امام باقر(ع) نيز در اين دوره به شهادت رسيد.
امام پنجم در چنين فضايي براي احياي ارزشهاي ديني و انجام وظيفه پاسداري از ارزش ها، و به تناسب موقعيت، از راه ها و شيوه هاي مختلفي بهره جست؛ يكي از اين شيوه ها تقيه بود.اين امر به دلايل متعددي همچون حفظ جان نيروهاي خودي، حفظ توان اقتصادي خودي ها، اجراي برنامه هاي مهمتر، حفظ ارزشها و... صورت مي گرفت و امام با رعايت اين اصل، حركت سري خود در تداوم وظيفه امامت را طي مي كرد.
ترسيم وظايف حاكم اسلامي شيوه ديگري بود كه امام مي كوشيد با تبيين وظايف حاكمان، با تاكيد بر آن انتقاد خود را متوجه حاكمان وقت سازد و عدم مشروعيت اقدامات آنان را گوشزد كند. مثلاً مي فرمود: «بني الاسلام علي خمسة اشياء: علي الصلاة و الزكاة و الحج و الصوم و الولاية، اسلام بر پنج چيز بنا شده است : نماز، زكات، حج، روزه، ولايت.»
زراره پرسيد: كدام افضل است؟ فرمود: « الولاية افضل لانها مفتاحهن و الوالي هو الدليل عليهن؛ ولايت برتر است؛ چون كليد آنهاست و والي (امام) راهنمايي كننده برآنهاست.»
مبارزه رو در رو شيوه ديگري بود كه ايشان در مواجهه با خصومت و كينه توزي جابران زمانه خويش در پيش گرفت؛ امام باقر(ع)از يك سو قيامهاي ضد حكومتي مانند قيام زيد، مختار، كميت و ... را تاييد مي كرد و از سوي ديگر، در موقعيتهاي مناسب، خود با خلفا به رويارويي جدي مي پرداخت .
آن حضرت مي فرمود: «من مشي الي سلطان جائر فامره بتقوي ا... و خوفه و وعظه كان له مثل اجرالثقلين من الجن و الانس و مثل اعمالهم؛ هر كس به سوي سلطان ستمگري برود، و او را به تقواي الهي فرمان دهد، و او را بترساند و موعظه كند، مانند پاداش جن و انس و مانند اعمال آنان را خواهد داشت »
آن حضرت با زير سوال بردن مشروعيت حاكمان جور، راه را بر قيام عليه آنان هموار مي كرد. امام (ع) مي فرمايد: «ان ائمة الجور و اتباعهم لمعزولون عن دين ا...؛ پيشوايان ستمگر و پيروان آنها از دين خدا بركنار شده اند.»

نهضت بزرگ علمي

بي ترديد امام باقر(ع) در زمان حيات خويش شهرت بسياري داشته و همواره محضر او از دوستدارانش، از تمامي بلاد و سرزمين هاي اسلامي پر بوده است. موقعيت علمي ايشان به مثابه شخصيتي عالم و فقيه، به ويژه به عنوان نماينده علوم اهل بيت، بسياري را وا مي داشت تا از محضر او بهره گيرند و حل اشكالات علمي و فقهي خود را از او بطلبند. در اين ميان، اهل عراق كه بسياري از آنان شيعه بودند، بيش از ديگران مفتون شخصيت آن حضرت شده بودند.
مراجعه كنندگان، خضوعي خاص نسبت به شخصيت علمي امام داشتند، چنانكه عبدا... بن عطاي مكي گويد: علما را در محضر هيچ كسي كوچكتر از زمان حضور در محضر امام باقر (ع) نديدم. «حكم بن عتيبه» با تمام عظمت علمي اش در ميان مردم، در برابر آن حضرت مانند دانش آموزي در مقابل معلم خود به نظر مي رسيد.
شهرت علمي امام، در حد تعبير ابن عنبة، مشهورتر از آن است كه كسي بخواهد آن را بيان كند. اين شهرت در زمان خود ايشان، نه تنها در حجاز بلكه حتي در عراق و خراسان نيز به طور گسترده فراگير شده بود.
شيخ مفيد مي نويسد: از هيچ كدام از فرزندان امام حسن و امام حسين (ع) اين اندازه از علم دين و آثار و سنت و علم قرآن و سيره و فنون ادب كه از امام باقر(ع) صادر شده، ظاهر نشده است.
بسياري از دانشمندان از آن حضرت كسب علم كرده و به او اقتدا نموده بودند و گفتار آن حضرت را پيروي مي كردند و از فقه و دلايل روشني بخش حضرتش در توحيد و فقه و كلام كمال استفاده را به عمل مي آوردند.
امام باقر ( ع ) طي مدت امامت خود، در همان شرايط نامساعد، به نشر و اشاعه حقايق و معارف الهي پرداخت و مشكلات علمي را تشريح نمود و جنبش علمي دامنه داري به وجود آورد كه مقدمات تأسيس يك «دانشگاه بزرگ اسلامي» را كه در دوران امامت فرزند گراميش امام صادق(ع) به اوج عظمت رسيد، پي ريزي كرد. ايشان در علم، زهد، عظمت و فضيلت سرآمد همه بزرگان بني هاشم بود و مقام بزرگ علمي و اخلاقي او مورد تصديق دوست و دشمن بود. به قدري روايات و احاديث، در زمينه مسايل و احكام اسلامي، تفسير، تاريخ اسلام، و انواع علوم، از آن حضرت به يادگار مانده است كه تا آن روز از هيچ يك از فرزندان امام حسن و امام حسين (ع) به جا نمانده بود.
رجال و شخصيتهاي بزرگ علمي آن روز، و نيز عده اي از ياران پيامبر(ص) كه هنوز درحال حيات بودند، از محضر آن حضرت استفاده مي كردند.
«جابربن يزيد جعفي» و «كيسان سجستاني» (از تابعين) و فقهايي مانند: «ابن مبارك»، «زهري»، «اوزاعي»، «ابوحنيفه»، «مالك»، «شافعي»، «زياد بن منذرنهدي» از آثار علمي او بهره مند شده سخنان آن حضرت را، بي واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نموده اند.
كتب و مؤلفات دانشمندان و مورخان اهل تسنن مانند: طبري، بلاذري، سلامي، خطيب بغدادي، ابونعيم اصفهاني، و كتبي مانند: موطا مالك، سنن ابي داود، مسند ابي حنيفه، مسند مروزي، تفسير نقاش، تفسير زمخشري، و دهها كتاب ديگر، كه از مهمترين كتب جهان تسنن است، مملو از سخنان پرمغز پيشواي پنجم است و همه جا جمله: « قال محمد بن علي» و يا «قال محمد الباقر» به چشم مي خورد.
كتب شيعه نيز در زمينه هاي مختلف سرشار از سخنان و احاديث حضرت باقر(ع) است و هر كس كوچكترين آشنايي با اين كتابها داشته باشد، اين معنا را تصديق مي كند.
آوازه علوم و دانشهاي امام باقر(ع) چنان اقطار اسلامي را پر كرده بود كه لقب «باقرالعلوم» (گشاينده دريچه هاي دانش و شكافنده مشكلات علوم) به خود گرفته بود. «ابن حجر هيثمي» مي نويسد:
«محمد باقر به اندازه اي گنجهاي پنهان معارف و دانشها را آشكار ساخته، حقايق احكام و حكمتها و لطايف دانشها را بيان نموده كه جز بر عناصر بي بصيرت يا بد سيرت پوشيده نيست و از همين جاست كه وي را شكافنده و جامع علوم، و برافرازنده پرچم دانش خوانده اند.» «عبدا... بن عطاء كه يكي از شخصيتهاي برجسته و دانشمندان بزرگ عصر امام بود، مي گويد:
«من هرگز دانشمندان اسلام را در هيچ محفل و مجمعي به اندازه محفل محمد بن علي (ع ) از نظرعلمي حقير و كوچك نديدم. من «حكم بن عتيبه» را كه در علم و فقه مشهور آفاق بود، ديدم كه در خدمت محمد باقر(ع) مانند كودكي در برابر استاد عالي مقام، زانوي ادب بر زمين زده شيفته و مجذوب كلام و شخصيت او گرديده بود.»
امام باقر(ع) در سخنان خود،اغلب به آيات قرآن مجيد استناد نموده از كلام خدا شاهد مي آورد و مي فرمود: «هر مطلبي گفتم، از من بپرسيد كه در كجاي قرآن است تا آيه مربوط به آن موضوع را معرفي كنم»
در مكتب امام ابوجعفر باقرالعلوم شاگرداني نمونه و ممتاز پرورش يافتند .«ابان بن تغلب» يكي از پرورش يافتگان مكتب امام باقر(ع) او محضر سه امام - امام زين العابدين، امام محمد باقر و امام جعفر صادق را درك نمود. «ابان» از شخصيتهاي علمي عصر خود بود و در تفسير، حديث، فقه، قرائت و لغت تسلط بسياري داشت. والايي دانش ابان چنان بود كه امام باقر به او فرمود: در مسجد مدينه بنشين و به رأي مردم فتوا بده، زيرا دوست دارم مردم فردي چون تو را در ميان شيعيان ما ببينند.
زراره يكي ديگر از اين شاگردان بنام است. دانشمندان شيعه از ميان شاگردان امام باقر و امام صادق شش تن را فقيه تر مي شمرند كه زراره يكي از آنها است. از امام صادق (ع) نقل است كه فرمود: اگر «بريد بن معاويه»، «ابوبصير»، «محمد بن مسلم» و «زراره» نبودند، آثار پيامبر(معارف شيعه) از ميان مي رفت، آنان بر حلال و حرام خدا امين هستند. باز فرمود: بريد، زراره، محمد بن مسلم و احول در زندگي و مرگ، نزد من محبوب ترين مردمان هستند.
«كميت اسدي» را نيز بايد به اين گروه افزود: شاعري سر آمد بود و زبان گويايش در دفاع از اهل بيت، اشعاري پر مغز مي سرود. اشعارش چنان كوبنده و رسواگر بود كه پيوسته از طرف خلفاي اموي تهديد به مرگ مي شد. «عبدالرحمن حجاج» از امام صادق(ع ) نقل كرده كه آن حضرت فرمود: محمد بن منكدر (يكي از دانشمندان اهل سنت) مي گفت: باور نداشتم علي بن الحسين فرزندي به يادگار گذارد كه فضل و دانشش مانند خود او باشد تا اينكه پسرش محمدبن علي را ديدم، پس من خواستم او را موعظه كنم و اندرز دهم، ولي او مرا موعظه كرد، اصحابش به او گفتند: به چه چيز ترا موعظه كرد؟ گفت: من در ساعتي كه هوا بسيار گرم بود به سوي جايي از اطراف مدينه بيرون رفتم، در راه به محمد بن علي برخوردم و او مردي تنومند بود ديدم بر دوش دو غلام خود تكيه زده بود، من با خود گفتم: بزرگي از بزرگان قريش در اين هواي گرم با اين حال براي به دست آوردن مال دنيا بيرون آمده، هم اكنون او را موعظه خواهم كرد.
به همين قصد نزديك او شدم و گفتم خداي كارت را اصلاح كند، بزرگي از بزرگان قريش در اين گرما با اين حال از خانه در طلب دنيا بيرون آمده، اگر مرگ ترا در اين حال دريابد چه خواهي كرد؟ آن حضرت دست از روي دوش آن دو غلام برداشت و روي پا ايستاد و گفت: به خدا قسم اگر مرگ مرا در اين حال دريابد، در حال طاعت و عبادت خداوند از دنيا رفته ام، زيرا در اين گرما كار مي كنم براي آنكه دست خويش به سوي مردم و امثال تو دراز نكنم، بلي من تنها از يك حالت مي ترسم، و آن حالي است كه مرگ مرا دريابد و در حال معصيتي از معاصي خداوند متعال باشم، پس به آن حضرت گفتم: خداي ترا رحمت كند خواستم تو را موعظه كنم، لكن تو مرا پند دادي.
مؤلفه هاي شيعه از منظر امام ( ع )
امام (ع ) شيعيان خود را با چنين سخناني توصيف مي فرمايد: «همانا كه شيعيان ما، شيعيان علي، با دست و دل گشاده و از سرگشاده دستي و بي ريايي از ما طرفداري مي كنند و براي زنده نگاهداشتن دين، متحد و پشتيبان ما هستند. اگر خشمگين گردند، ستم نمي كنند و اگر خرسند باشند از اندازه نمي گذرند. براي آن كس كه همسايه آنان باشد بركت دارند و با هر كس كه با آنان مخالف باشد طريق مسالمت پيش مي گيرند.»
در روايتي آمده است كه حضرت باقر(ع) همراه با حضرت صادق كه همراه امام آمده بود، حج بيت ا... به جاي آوردند. وقتي به مسجد الحرام رسيدند، هزاران نفر در مسجد گرد آمدند. امام صادق(ع) با وجود حضورهشام بن عبد الملك، در محضر پدر بزرگوار خود ايستاد و مفهوم شيعه اهل بيت را با وضوح تمام براي حاضران به شرح باز گفت. او آشكارا و با بياني روشن توضيح داد كه شيعيان كساني هستند كه داراي اين صفات و خصوصياتند و آنان اصحاب روحاني و اجتماعي در جامعه مي باشند و وارثان حقيقي اهل بيتند.
اين آشكارا گويي و صراحت در سطح توده مردم و در حضور هشام بن عبد الملك، ماجراجويي نبود كه امام حساب آن را نكرده باشد، بلكه موافق برنامه اي بود كه براي خواستهاي آن مرحله ضرورت داشت و درحقيقت توضيحي بود كه مردم از پيشوايان(ع ) مي خواستند و مسلمانان آن را ادراك مي كردند و مي دانستند كه اينك مسأله، همان مسأله امام حسين(ع ) نيست كه با اخلاص براي حفظ اسلام جنگيد و به شهادت رسيد. بلكه مسأله بالاتر و بزرگتر از اين تصور بسيطي است كه آنها دارند. وآن مسأله عبارت است ازهدف وعقيده و رهبري و برنامه ريزي الهي كه در وجود امام حسين(ع) تجلي يافته بود و اينك دوباره متجلي شده است. و چه بسا در دوره هاي گوناگون و نسلهاي مختلف همچنان برقرار باشد و بروز كند.
اين مسأله، همان مسأله اي بود كه ناگزير بايد ملت را به آن توجه مي داد و به شكلي واضح و تفصيلي و دربرگيرنده، به او مي فهماند تا او را عميقاً به حركت درآورد و واقعيتي را كه در آن زندگاني مي كنند دگرگون سازد. دليل اين مطلب چيزي از اين گوياتر نيست كه امام باقر(ع) به خليفه اموي وارد شد و خليفه كوشيد با استهزاء از امام (ع ) پرسش كند و به او گفت: آيا تو فرزند ابو ترابي؟ و بعد سعي كرد او را خفيف گرداند. اما امام (ع ) به اين مسايل اهميتي نداد بلكه در مجلس خليفه به پاي ايستاد و خطابه اي ايراد فرمود تا رهبري اهل بيت را توضيح دهد و مشروعيت آنان را در حكومت، آشكارا بيان كند. امام با دعوت خود و چنين آشكارا سخن گفتن ها و از گذرگاه اين برنامه وسيع، و با رويارويي صريح با امت در هدفهاي واضح، روزگاري نوين را مجسم كرد.

شهادت حضرت امام محمد باقر (ع)

امام محمد باقر (ع) پس از 18 سال رهبري و ارشاد خلق، در حالي كه از عمر مباركش 57 بهار گذشته بود، با قلبي آكنده از رضايت و خشنودي دعوت حق را لبيك گفت و چشم از جهان فرو بست.
در نخستين روز از ماه رجب سال 114 هجري، خاندانش گرد بستر او جمع آمده بودند، امام باقر به فرزندش امام جعفر صادق وصيت كرد كه او را در سه جامه كفن كند.
يكي جامه نوي كه در روزهاي جمعه با آن نماز مي خواند و دوم جامه اي ديگر و سوم يك پيراهن.
او همچنين وصيت كرد كه قبر را براي او بشكافند و افزود: اگر به شما گفته شود كه براي رسول خدا لحد گذاشتند، بدانيد كه راست مي گويند.آن حضرت وصيت كرد كه قبرش را به اندازه چهار انگشت بالاتر از سطح زمين آورند و بر آن آب بپاشند و از اموالش به قدري وقف كنند كه زنان نوحه گر 20 سال در منا نوحه گري كنند.
پس از آنكه آن حضرت را شستشو دادند و كفن كردند، وي را به قبرستان بقيع آورده در كنار آرامگاه پدرش، امام زين العابدين (ع) و نيز در جوار قبر عموي پدرش، امام حسن مجتبي (ع) به خاك سپردند .

پي نوشت ها:

1- شيخ مفيد، الارشاد، قم، منشورات مكتبه بصيرتي، ص 261.
2- ابن شهرآشوب، مناقب آل ابي طالب، قم، موسسه انتشارات علامه، ج 4، ص 195.
3- اثبات الوصية، مسعودي، صص 146- 147 .
4- مراة الجنان.
5- بحث در ولايت- صدر.
6- بحث در ولايت.
7- سلم الوصول ص 295.
8- اصول عمومي فقه، ص 329 نقل از حلية الاولياء،ج 3 ص 197.
9- اجتهاد و تقليد از مقدمه محمد مهدي اصفي، صص 17- 18.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.