اگر قاطر کسی را رم ندهی، کسی با تو کاری ندارد
کاربرد ضرب المثل «اگر قاطر کسی را رم ندهی، کسی با تو کاری ندارد» برای مواقعی است که بخواهند کسی را از عاقبت ظلم و ستم به دیگران بترسانند.
شنبه، 15 تير 1398
اول چاه را بکن، بعد منارش را بدزد
هر وقت بخواهند به کسی بگویند که اول مقدمات کار را فراهم کن و بعد خود کار را انجام بده ضرب المثل «اول چاه را بکن، بعد منارش را بدزد» را به کار...
جمعه، 17 خرداد 1398
رمال اگر غیب می دانست گنج پیدا می کرد
«رمال اگر غیب می دانست گنج پیدا می کرد» ضرب المثلی است که آن را در مورد اعتماد نکردن به رمال ها و فالگیرها و فریب نخوردن از آن ها به کار می برند.
سه‌شنبه، 7 خرداد 1398
بنازم این سر را که تا به حال نشکسته!
ضرب المثل «بنازم این سر را که تا به حال نشکسته!» را در مورد آدم های خوش اخلاق به کار می برند. ماجرای این ضرب المثل را مصطفی رحماندوست در متن...
سه‌شنبه، 7 خرداد 1398
نان خودش از گلویش پایین نمی‌رود
ضرب المثل «نان خودش از گلویش پایین نمی‌رود» در مورد افراد خسیسی است که از مال و ثروت خود نه خودشان بهره ای می برند و نه به دیگران بهره ای می...
يکشنبه، 8 ارديبهشت 1398
دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم دیگران بخورند
ضرب المثل «دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم دیگران بخورند» را کسانی به کار می برند که به انجام کاری دست می زنند، اما نتیجه آن کار سال ها...
شنبه، 31 فروردين 1398
چو آید به مویی توانی کشی چو برگشت زنجیرها بگسلد
ضرب المثل «چو آید به مویی توانی کشی چو برگشت زنجیرها بگسلد» در مواقعی که شانس یکباره به کسی رو کند و بدون زحمت به مقام و ثروت برسد و یا برعکس...
شنبه، 31 فروردين 1398
کار نیکوکردن از پُرکردن است
می‌گویند بهرام‌شاه ساسانی معروف به بهرام گور در شکار، به‌خصوص شکار گورخر، استاد بود. روزی بهرام در شکارگاه، گورخر بزرگی را با مهارت تمام شکار...
شنبه، 17 فروردين 1398
آنچه تو از رو می‌خوانی، من از بَرَم
فروشنده‌ی دوره‌گرد از این روستا به آن روستا می‌رفت تا جنسی بخرد و جنسی بفروشد.‌ روزی دوره‌گرد‌ به خانه‌ی مردی روستایی رسید. صاحب‌خانه او را...
شنبه، 17 فروردين 1398
تب کرد و مرد
دو نفر نشسته بودند و با هم از یک کاسه غذا می­ خوردند. یکی از آن­ ها گفت: «پدر مرحوم شما چه ­طوری مرد؟»او با آب و تاب مشغول شرح دادن بیماری و...
شنبه، 17 فروردين 1398
چرا او را نمی­ کشید که چشم من بترسد؟
دو درویش گرسنه در دهکده ­ای ویران گرفتار دزدها شدند. دزدها به امید این­که این دو درویش از محل دفن گنجینه ­ای با ارزش مطلع هستند، تصمیم گرفتند...
شنبه، 17 فروردين 1398
با همه بله، با من هم بله!
مرد بدهکاری سراغ یکی از دوستان خود رفت که به خود او هم بدهکار بود. از قرض و طلب­کارانش گفت و از رفیق خود خواست تا راهی پیش پایش بگذارد و او را...
شنبه، 17 فروردين 1398
آن‌چه با هزار یا حسین جمع کرده‌ام تو با یک یاعلی می‌بری؟
این مثل داستانی دارد می‌گویند:‌ «دزدی شبانه پاورچین پاورچین به خانه‌ی روضه‌خوانی رفت. صاحبخانه در خواب شیرین بود ودزد با خیالی آسوده تمام اسباب...
يکشنبه، 21 بهمن 1397
آسیاب باش، درشت بگیر و نرم پس بده
روزی شیخ ابوسعید ابوالخیر، با یاران خودش از کنار آسیابی می‌گذشت. ناگهان ایستاد و بدون این که حرفی به یارانش بزند ساعتی به صدای گردش سنگ‌های آسیا...
يکشنبه، 21 بهمن 1397