تصنیف شیدایی
در همه دير مغان نيست چو من شيدايي خرقه جايي گرو باده و دفتر جايي دل كه آيينه صافي است غباري دارد وز خدا مي طلبم صحبت روشن رايي شرح اين...
سه‌شنبه، 23 فروردين 1390
تصنیف آستان جانان
شعری بخوان که با او رطل گران توان زد راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد بر آستان جانان گر سر توان نهادن...
سه‌شنبه، 23 فروردين 1390
آواز دشتي
سری ديرم كه سامونش نمي بو غمي ديرم كه در مونش نمي بو اگر باور نداري سوي من آي ببين دردي كه درمونش نمي بو خوش آن ساعت كه يار از در در...
سه‌شنبه، 23 فروردين 1390
آواز آستان جانان
سينه مالامال درد است اي دريغا مرهمي دل ز تنهايي به جان آمد خدا را همدمي چشم آسايش كه دارد از سپهر تيز رو ساقيا جامي به من ده تا بياسايم...
سه‌شنبه، 23 فروردين 1390
آستان جانان
كي شعر تر انگيزد خاطر كه حزين باشد يك نكته از اين معني گفتيم و همين باشد از لعل تو گر يابم انگشتري زنهار صد ملك سليمانم در زير نگين باشد...
سه‌شنبه، 23 فروردين 1390
غم عشقت
(از غــم عشقت) ۲ ، (دل شيدا شكست) ۲ (شيشهء می در) ۲ ، (شب يلدا شكست )۲ (از بس كه زدم ) ۲ ، (ريگ بيابان به كف) ۲ (خار مغيلان )۲ ، (همه در...
چهارشنبه، 8 مهر 1388
ز من نگارم
زمن نگارم عزيزم خبر ندارد ، به حال زارم عزيزم خبر ندارد خبر ندارم من از دل خود دل من از من عزيزم خبر ندارد (2) كجا رود دل عزيز من آخ كه دلبرش...
چهارشنبه، 8 مهر 1388
به سكوت سرد زمان
هر دمی چون نی، ازدل نالان، شكوه ها دارم روی دل هر شب، تا سحرگاهان با خدا دارم هر نفس آهيست، كز دل خونين، لحظه های عمر اين سامان، ميرود سنگين...
چهارشنبه، 8 مهر 1388
بت چین
ای مه من، ای بت چين ای صنم . لالـه رُخ، زهره جبیين ای صنم تا به تـو دادم دل و دين ای صـنم , برهمه كس گشته یقين ای صنم من زتو دوری نتوانم دیگر...
چهارشنبه، 8 مهر 1388
مرغ ســحر
مرغ ســحر ناله سر كن ، داغ مرا تازه تر كن ، زآه شرر بار، اين قفس را برشكن و زير و زبر كن بلبل پر بسته ز كنج قفس درآ ، نغمه ی آزادی نوع بشــر...
پنجشنبه، 5 شهريور 1388
دل بردی از من به یغما
( دل بـردی از مـن به يغـما)۲ ، ( ای ترك غارتگر من ) ۲ ( ديدی چه آوردی ای دوسـت )۲ ، (از دسـت دل بر سـر من )۲ عشـق تو در دل نـهان شد ، ( دل...
پنجشنبه، 5 شهريور 1388
هرچه كنی بكن
هرچه كني بكن ، مكن ترك من اي نگار من هرچه بري ، ببر ، مبر سنگدلي به كار من هرچه بري ، ببر، مبر رشته الفت مرا هرچه كني ، بكن ، مكن خانه اختيار...
پنجشنبه، 5 شهريور 1388
ادامه ساز و آواز عراق
آتش سودای تو عالم جان در گرفت سوز دل عاشقانت هر دو جهان در گرفت جان كه فروشد به عشق زنده جاوید گشت دل كه بدانست حال ماتم جان در گرفت از پس چندین...
سه‌شنبه، 27 مرداد 1388
چهار مضراب همراه آواز
دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم دلی بی‌غم كجا جویم كه در عالم نمی‌بینم دمی با همدمی خرّم ز جانم بر نمی‌آید دمم با جان برآید چون كه یك...
دوشنبه، 26 مرداد 1388
مثنوی نوا
چون تو جانان منی جان بی تو خرم کی شود چون تو در کس ننگری کس با تو همدم کی شود گر جمال جانفزای خویش بنمایی به ما جان ما گر در فزاید حسن تو...
دوشنبه، 26 مرداد 1388
ساز و آواز درآمد نهفت
بی همگان به سرشود بی توبه سرنمی شود داغ تو دارد این دلم جای دگرنمی شود جان زتوجوش می کند دل زتو نوش می کند vعقل خروش می کند بی توبه سر نمشود جاه...
دوشنبه، 26 مرداد 1388
آواز بر روی قطعه ضربی نجوا
دو چشم مست میگونت ببرد آرام هوشیاران دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران الا ای باد شبگیری بگوی آن ماه مجلس را تو آزادی و خلقی در غم رویت...
دوشنبه، 26 مرداد 1388