سوزد مرا سازد مرا
ساقي! بده پيمانه اي، زان مي که بي خويشم کند ساقي بده پيمانه اي، زان مي که بي خويشم کند بر حسن شورانگيز تو عاشق تر از پيشم کند
سه‌شنبه، 9 اسفند 1390
خورشيد مجلس
اگرسروی به بالای تو باشد، نه چون قد دل آرای تو باشد واگر خورشید در مجلس نشیند، نپندارم که همتای تو باشد دوعالم را به یکبار از دل تنگ، برون...
سه‌شنبه، 3 شهريور 1388
پله پله
پلّه پلّه تا ملاقات خدا می روم بی تحمّل سوی عرش کبریا می روم از برکت نور عشق ببین تا کجا، تا کجا ، تا کجا می‌روم باد صبا که می‌شود هر نفسش...
سه‌شنبه، 3 شهريور 1388
صیاد
چون صید به دام تو به هر لحظه شکارم ای طرفه نگارم از دوری صیاد دگر تاب ندارم رفتست قرارم چون آهوی گمگشته به هر گوشه دوانم تا دام در آغوش نگیرم...
سه‌شنبه، 3 شهريور 1388
در عاشقی پيچيده ام
این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیدهاماین بار من یک بارگی از عافیت ببریدهامدل را ز خود برکندهام با چیز دیگر زندهامعقل و دل و اندیشه را از بیخ...
سه‌شنبه، 3 شهريور 1388
مرده بُدم زنده شدم
مرده بُدم زنده شدم ، گریه بُدم خنده شدم دولت عشق آمد و من ، دولت پاینده شدم گفت که دیوانه نیی ، لایق این خانه نیی رفتم و دیوانه شدم ، سلسله...
سه‌شنبه، 3 شهريور 1388
مونس شب های من
پرده بردار اى حيات جان و جان افزاى من غم گسار و غم نشين و مونس شبهاى من مونس شبهاى من پرده بردار اى حيات جان و جان افزاى من غم گسار و غم نشين...
سه‌شنبه، 3 شهريور 1388
عطر شقایق
دلم گرفته امشب در خلوت شبانه هوای گریه دارم در سوگ این ترانه از درد خسته باشم تا كی صبور یاشم در آرزوی وصلت جان است و دل روانه بر عاشقان نظركن...
چهارشنبه، 31 تير 1388
ای دل اگر عاشقی
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش بر در دل روز و شب منتظر یار باش دلبر تو جاودان بر در دل حاضر است روزن دل برگشا حاضر و هشيار باش نيست کس آگه...
چهارشنبه، 31 تير 1388
بوی گل ريحانه
وقتى دل سودائى مى رفت به بستانها بى خويشتنم كردى بوى گل و ريحانها بوى گل و ريحانها وقتى دل سودائى مى رفت به بستانها بى خويشتنم كردى بوى گل...
چهارشنبه، 31 تير 1388
هوای تو
مي روم و نمي رود از سر من هواي تو هواي تو.... داده فلك سزاي من تا چه بود سزاي تو سزاي تو..... مي روم و نمي رود نام تو از زبان من ده كه نمي پرسي...
چهارشنبه، 31 تير 1388
مبتلا
هم زباني نه هم نوايي تا بگويم من زعشقت حكايتي نه مهرباني نه چاره سازي تا كنم از سوز پنهان شكايتي شكايتي.... نواي مني بي نواي تو ام بلاي مني...
چهارشنبه، 31 تير 1388
شَاهد افلاکی
چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی چون باد سحرگاهی در بی سرو سامانی من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو...
چهارشنبه، 31 تير 1388
داغ تنهایی
آنقدر با آتش دل ، ساختم تا سوختم بي تو اي آرام جان ، يا ساختم يا سوختم سرد مهري بين ، كه كس بر آتشم آبي نزد گرچه همچون برق از گرمي سرا...
چهارشنبه، 31 تير 1388
خواب پریشان
از...چشم... تو.. ميبينم.... اين خواب پريشان را با پلك تو ميبندم چتر شب باران را بيدار شود در من....بيدار شو در من بيدار شود در من....بيدار...
چهارشنبه، 31 تير 1388
چشم نرگس
خواهم که برزلفت زلفت زلفت هردم زنم شانه هردم زنم شانه ترسم پریشان کند بسی حال هرکسی چشم نرگست دیوانه دیوانه دیوانه دیوانه خواهم بر ابرویت...
چهارشنبه، 31 تير 1388
افسانه عمر
در كنج دلم عشق كسي خانه ندارد كس جاي در اين خانه ي ويرانه ندارد دل را به كف هر كه دهم باز پس آرد كس تاب نگه داري ديوانه ندارد در بزم جهان...
چهارشنبه، 31 تير 1388
آتش عشق
تا که نشانت در همه جا می جویم در همه دنیا وصف تو را می گویم از دل شب تا به سحر هر لحظه خاک رهت تا به ثریا می پویم از دل شب تا به سحر...
چهارشنبه، 31 تير 1388
آواز
زاتش پنهان عشق، هركه شدافروخته دود نخيزد از او، چون نفس سوخته دلبربي خشم وكين، گُلبُن بي رنگ وبوست دلكش پروانه نيست شمع نيافروخته مايه...
چهارشنبه، 17 تير 1388