مرحبا اي بلخ بامي همره باد بهار
از در نوشاد رفتي يا ز باغ نوبهار مرحبا اي بلخ بامي همره باد بهار خاصه اکنون کز در بلخ اندرون آمد بهار اي خوشا آن نوبهار خرم نوشاد بلخ پرنيان...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
شبي گذاشته‌ام دوش خوش به روي نگار
خوشا شبا که مرا دوش بود با رخ يار شبي گذاشته‌ام دوش خوش به روي نگار ميانه مستي و آخر اميد بوس و کنار شبي که اول آن شب شراب بود و سرود نه...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
اي زينهارخوار بدين روزگار
از يار خويشتن که خورد زينهار اي زينهارخوار بدين روزگار با شير و با پلنگ به يک مرغزار يکدل همي‌چرند کنون آهوان در باغ گل همي‌شکفد صد هزار...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
دي ز لشکرگه آمد آن دلبر
صدره‌ي سبز باز کرد از بر دي ز لشکرگه آمد آن دلبر سوسني از ميان سيسنبر راست گفتي بر آمد اندر باغ زان سمنبوي زلف لاله سپر گرد لشکر فرو فشاند...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
اي آنکه همي قصه‌ي من پرسي هموار
گويي که چگونه‌ست بر شاه ترا کار اي آنکه همي قصه‌ي من پرسي هموار گفتار چه بايد که همي‌داني کردار چيزيکه همي‌داني بيهوده چه پرسي آري ز پي...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
شهر غزنين نه همانست که من ديدم پار
چه فتاده‌ست که امسال دگرگون شده کار شهر غزنين نه همانست که من ديدم پار نوحه و بانگ و خروشي که کند روح فگار خانه‌ها بينم پر نوحه و پر بانگ...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
گر نه آيين جهان از سر همي ديگر شود
چون شب تاري همي از روز روشنتر شود گر نه آيين جهان از سر همي ديگر شود روشني بر آسمان از خاک تيره بر شود روشنايي آسمان را باشد و امشب همي کز...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
فسانه گشت و کهن شد حديث اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتيست دگر فسانه گشت و کهن شد حديث اسکندر به کار نايد رو در دروغ رنج مبر فسانه‌ي کهن و کارنامه‌ي به دروغ ز بس شنيدن...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
اي جهان را به جاي جم و قباد
ملک با راي تو قرار گرفت اي جهان را به جاي جم و قباد کارهاي جهان به کام تو گشت بخت در پيش تو به پا استاد نه شگفت ار ز فر دولت تو گفتگوي...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
اي دل من ترا بشارت داد
که ترا من به دوست خواهم داد اي دل من ترا بشارت داد شاد باد آنکه تو بدويي شاد تو بدو شادمانه‌اي به جهان که کسي دل به دوست نفرستاد تا نگويي...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
هر روز مرا عشق نگاري به سر آيد
در باز کند ناگه و گستاخ درآيد هر روز مرا عشق نگاري به سر آيد ره جويد و چون مورچه از خاک برآيد ور در به دو سه قفل گرانسنگ ببندم او شب کند...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
يمين دولت شاه زمانه با دل شاد
به فال نيک کنون سوي خانه روي نهاد يمين دولت شاه زمانه با دل شاد حصارهاي قوي بر گشاده لاد از لاد بتان شکسته و بتخانه‌ها فکنده ز پاي دويست...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
چندانکه جهانست ملک شاه جهان باد
با دولت پاينده و با بخت جوان باد چندانکه جهانست ملک شاه جهان باد همواره چنان شهرده و شهرستان باد تا بود ملک شهرده و شهرستان بود جان و تن...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
ترک من بر دل من کامروا گشت و رواست
از همه ترکان چون ترک من امروز کجاست ترک من بر دل من کامروا گشت و رواست سرو با قد بلندش نه بلندست و نه راست مشک با زلف سياهش نه سياهست و نه...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
دل او وقت عطا دادن بحريست فراخ
که مه زود رو اندر طلب معبر اوست دل او وقت عطا دادن بحريست فراخ نتوان گفت که درهاي دگر جز در اوست نتوان گفت که درياي دمان را دگرست اين سرشتيست...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
گر چون تو به ترکستان اي ترک نگاريست
هر روز به ترکستان عيدي و بهاريست گر چون تو به ترکستان اي ترک نگاريست نقاش بلا نقش کن و فتنه نگاريست ور چون تو به چين کرده ز نقاشان نقشيست...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
من ندانم که عاشقي چه بلاست
هر بلايي که هست عاشق راست من ندانم که عاشقي چه بلاست دو رخ لعلفام و قامت راست زرد و خميده گشتم از غم عشق اينهمه درد و سختي از دل خاست ...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
اي ملک گيتي، گيتي تراست
حکم تو بر هرچه تو خواهي رواست اي ملک گيتي، گيتي تراست هر چه درين گيتي مدح و ثناست در خور تو وز در کردار تست نام چنين بايد با فعل راست ...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
ز آفتاب جدا بود ماه چندين شب
همي‌دويد به گردون بر آفتاب طلب ز آفتاب جدا بود ماه چندين شب نزار گشته ز عشق و گداخته ز تعب خميده گشته ز هجران و زرد گشته ز غم نشاط کرد...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
باغ ديبا رخ پرند سلب
لعبگر گشت و لعبهاش عجب باغ ديبا رخ پرند سلب گاهي از آب لاله را مرکب گه دهد آب را ز گل خلعت گه سپهري شود پر از کوکب گه بهشتي شود پر از...
سه‌شنبه، 30 تير 1388