من اسیرم
من اسیرم ، من اسیرم ، ای خدا در چنگ دل نیست جز عشقت ، حسینم ، فاتحی در جنگ دل تا شد این دل، در هوای کربلا بی‌اختیار منهم از آن دم شدم همراه و...
چهارشنبه، 13 آبان 1394
نمانده مرا راه دیگری
می‌سوزم و نمانده مرا راه دیگری آری فرشته‌ام که ندارم دگر پری سنگین شده عبور نفس‌های خسته‌ام انگار بین سینه من رفته خنجری من می‌چشم مقابل ابروی...
چهارشنبه، 13 آبان 1394
مشکل است
تشنه را از روی ناقه آب دادن مشکل است روی اشک دلبر خود پا نهادن مشکل است با طنین بازتر قرآن بخوان قاری من با صدای سنگ قرآن گوش دادن مشکل است شوق...
چهارشنبه، 13 آبان 1394
ماه سرگردان به روی نیزه‌ها
ای سرت چون ماه سرگردان به روی نیزه‌ها از غمت خون عقده بسته در گلوی نیزه‌ها خاطرات كربلا از پیش چشمانم گذشت تا برآمد صوت قرآنت ز روی نیزه‌ها...
چهارشنبه، 13 آبان 1394
لب‌های تو مگر چقدر سنگ خورده است
لب‌های تو مگر چقدر سنگ خورده است؟ قاری من ، چقدر صدایت عوض شده تشریف تو به دست همه سنگ داده است اوضاع شهر کوفه برایت عوض شده تو آن حسین لحظه...
چهارشنبه، 13 آبان 1394
سصوت قرآن تو صبرم را ربود
صوت قرآن تو صبرم را ربود از دل ، حسین زآن سبب سر را زدم بر چوبه محمل ، حسین من ز طفلی بر سر دوش نبی دیدم تو را از چه بگرفتی کنون بر نوک نی منزل...
چهارشنبه، 13 آبان 1394
قافله را بین شام می‌بینم
عبور قافله را بین شام می‌بینم و در حوالی آن ازدحام می‌بینم مگر چه چیز تماشایی است در اینجا حضور این همه فرد بنام می‌بینم کجاست؟ شهر یهود است...
چهارشنبه، 13 آبان 1394
شام یعنی
شام یعنی انتهای خستگی شهر آزار خدای خستگی شام یعنی گوشه ویرانه‌ها مدفن شمع و گل و پروانه‌ها شام تسکین دل شیطان بود زینت سر نیزه‌اش قرآن بود
چهارشنبه، 13 آبان 1394
سر می‌آورد
با این شتاب فكر كنم سر می‌آورد! با این شتاب ، حوصله را سر می‌آورد می‌تازد و غنیمت جنگ غروب را از چنگ سی هزار نفر ، درمی‌آورد حس می‌كنم كه داخل...
چهارشنبه، 13 آبان 1394
سخن از زینب و دروازه شام
هر جا سخن از زینب و دروازه شام است ساکت به تماشا منشینید حرام است دستی که به سر می‌زنی از این غم عظمی یادآور فرق سر و سنگ لب بام است یک سر به...
چهارشنبه، 13 آبان 1394
رأس حسین را بریده‌ای
اندر سریر ناز تو خوش آرمیده‌ای شادی از آنکه رأس حسین را بریده‌ای مسرور و شاد و خرم و خندان به‌روی تخت بنشین کنون که خوب به‌ مطلب رسیده‌ای جاداده‌ای...
سه‌شنبه، 12 آبان 1394
دلم به تمنای نیزه‌ات
پر می‌کشد دلم به تمنای نیزه‌ات دنیای دیگری شده دنیای نیزه‌ات جانی بده دوباره... به من نه به دخترت تا جان نیامده به لبش پای نیزه‌ات ترسانده است...
سه‌شنبه، 12 آبان 1394
خیر مقدم
مردم که روی ماه تو بر هم نشان دهند چون خیر مقدم است که بر میهمان دهند زخمی بود که بر تن مجروح من رسد با هر اشاره‌ای که سرت را نشان دهند ای سر...
سه‌شنبه، 12 آبان 1394
دستان باد موی تو را شانه می‌کند
دستان باد موی تو را شانه می‌کند خون بر دل پیاله و پیمانه می‌کند از داغ جانگداز جبین شکسته‌ات زخمی عمیق بر جگرم خانه می‌کند رگ‌های حنجر تو به...
سه‌شنبه، 12 آبان 1394
خون چشم
بگذار ، خون چشم تو ، به اشک خود بشویم که مگر شود میسر ، نگهی کنی به سویم بگذار ، تا توقف بکنند نیزه‌داران که دمی بیاد طاها ، گل روی تو ببویم...
سه‌شنبه، 12 آبان 1394
جهان تنگست
برادر بی تو در چشمم جهان تنگست می‌نالم فلک را بی سبب با من سر جنگست می‌نالم بصید آشیان گم کرده مرغ بی پر و بالی زهر سو دامن قومی پر از سنگست...
سه‌شنبه، 12 آبان 1394
پشت سر نیزه‌ات
پشت سر نیزه‌ات سینه زنان می‌دوم با غل و زنجیرهام ، ناله‌کنان می‌دوم پیر شدم از غمت لیلی افسانه‌ها خوب اگر بنگری قد کمان می‌دوم زلف پریشان تو...
سه‌شنبه، 12 آبان 1394
بی گل رویت
بی گل رویت پدر از زندگی دل برگرفتم دست شستم از دو عالم چون تو را دربر گرفتم یاد داری قتلگه نشناختم جسم شریفت خم شدم بابا نشانت را ز انگشتر گرفتم هر...
سه‌شنبه، 12 آبان 1394
به سوی شام و کوفه‌ام
به سوی شام و کوفه‌ام، چه دل شکسته می‌برند ببین که زینب تو را ، غریب و خسته می‌برند همان وجود نازنین ، خدای صبر در زمین تمام رکن قامتش ، ز هم...
سه‌شنبه، 12 آبان 1394
بشنو از نی
بشنو از نی چون حکایت می‌کند کوفه را امشب روایت می‌کند کوفه یعنی شهر نیرنگ و ریا رأس شاه دین به روی نیزه‌ها کوفه یعنی سرزمین فتنه‌ها مرکز زخم...
دوشنبه، 11 آبان 1394