دانستنی هایی از مناطق قطبی

1. اسكيموها: سرخ‌پوستان امريكايي، قوم ساكن در سرزمين‌هاي قطبي شمال را اسكيموها ناميده‌اند. اين اسم به معناي” گوشت خام خوار” است. اسكيموها خودرا اوينوئيت يا يوئيت، يعني مردم مي‌نامند. آن‌ها داراي پوستي به رنگ قهوه‌اي روشن، موهاي صاف و سياه، صورت پهن با گونه‌هاي استخواني و برآمده و چشم‌هاي تيره هستند. اسكيموها به مردم سيبري در آسياي شمالي و كمي هم به سرخ‌پوستان شبيه‌اند. نياكان قوم اسكيمو، حدود ده هزار سال پيش، در سيبري به سرمي‌بردند. اكنون اسكيموها
جمعه، 25 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دانستنی هایی از مناطق قطبی
41371
دانستنی هایی از مناطق قطبی

نويسنده: نسرین اریسیان



1. اسكيموها: سرخ‌پوستان امريكايي، قوم ساكن در سرزمين‌هاي قطبي شمال را اسكيموها ناميده‌اند. اين اسم به معناي” گوشت خام خوار” است. اسكيموها خودرا اوينوئيت يا يوئيت، يعني مردم مي‌نامند. آن‌ها داراي پوستي به رنگ قهوه‌اي روشن، موهاي صاف و سياه، صورت پهن با گونه‌هاي استخواني و برآمده و چشم‌هاي تيره هستند. اسكيموها به مردم سيبري در آسياي شمالي و كمي هم به سرخ‌پوستان شبيه‌اند. نياكان قوم اسكيمو، حدود ده هزار سال پيش، در سيبري به سرمي‌بردند. اكنون اسكيموها در كرانه‌ي شمال شرقي سيبري، جزاير درياي برينگ، كرانه‌هاي آلاسكا، كرانه‌ها و جزيره‌هاي شمالي كانادا و بخشي از كرانه‌هاي جزيره‌ي گرين لند پراكنده‌اند به علاوه آنها اقوامي هستند كه در سرزمين‌هاي پوشيده از برف و يخ شمالگان زندگي مي‌كنند.
2. ايگلو: كلبه‌هاي يخي اسكيموها كه با استفاده از بلوك‌هاي يخ فشرده ساخته مي‌شود.
3 . IAATO ( انجمن بين المللي گردانندگان تور قطب جنوب): هدف از ايجاد اين انجمن تشريك مساعي و فعاليت‌ها و برنامه‌هاي بين المللي در جنوبگان است كه شامل تامين تداركات و تحقيقات است. اين انجمن از سازمان‌هاي غير دولتي كه تامين دانش، تدارك تجهيزات و محافظت قطب جنوب را بر عهده مي‌گيرند و نيز از شركت‌هاي توريستي و گردشگري كه هر سال به صورتي جديدتر و بهتر تجهيز مي‌شوند استقبال مي‌كند. گردانندگان تورهاي شخصي نيز مي‌توانند با آن همكاري نمايند.
4. آهنگ فصلي: تغيير منظم فصول در هر سال بهار- تابستان- پاييز- زمستان را گويند.
5. پرما فروست: خاك دائما يخ زده( براي دوره‌ي حداقل 2 ساله) كه لايه‌ي سطحي و زيرين خاك منجمد شده است.
6. خورشيد نيمه شب: در مناطق بالاتر از حدود 5/66 درجه‌ي عرض جغرافيايي از اواخر ارديبهشت تا اوايل مرداد در نيم كره‌ي شمالي و از اواخر آبان تا اوايل بهمن درنيم كره‌ي جنوبي، خورشيد در 24 ساعت بالاي افق است حتي در شب نيز غروب نمي‌كند، به اين حالت خورشيد نيمه شب مي‌گويند.
7. سرزمين لاپلند: منطقه‌اي در مرز فنلاند و روسيه كه محل زندگي قوم كوچ رولاپن(لاپ‌ها) است.
8. شب كامل: معمولا شب تاريك وفقط با نور ماه و ستاره‌ها روشن شود. ولي در مناطق قطبي و پيرامون آن كه خورشيد در تابستان تنها كمي پايين‌تر از افق قرار مي‌گيرد، تا حدودي آسمان شب روشن است. اما در اين مناطق و در زمستان نواحي قطبي، شب كامل مشاهده مي‌شود.
9. كلاهك يخي: منطقه كوچكي كه به وسيله‌ي كلاهكي از يخ پوشيده شده باشد( كم‌تر از 50 هزار كيلومتر مربع).
10. گوزن شمالي : نوعي از گوزن كه در مناطق سرد شمالي زندگي مي‌كند. اقوام لاپن اين گوزن‌‌ها را اهلي كرده واز شير، گوشت و پوست آن‌ها استفاده مي‌نمايند.
11. ميكرو كليما: آب وهواي محلي‌اي است كه به علت وجود يك عامل جغرافيايي شاخص، مانند جريان دريايي گرم يا سرد درياچه، كوه و… در محدوده‌اي كوچك تشكيل مي‌شود. ويژگي‌هاي آب وهوايي يك ميكروكليما متفاوت از آب وهواي غالب منطقه‌ي اطراف خود است.
12. ميدان مغناطيسي: در اطراف كره زمين فضاي كروي شكلي قرار دارد كه در اين فضا به علت وجود خاصيت مغناطيسي زمين، عقربه قطب نما در امتداد مشخص شمال- جنوب قرار مي‌گيرد. دانشمندان معتقد اند در امتداد محور چرخش زمين ويژگي آهن ربايي وجود دارد كه مي‌توان به كمك قطب نما امتداد شمال وجنوب مغناطيسي زمين را پيدا نمود.
13. هتل يخي : هتل‌هايي كه به منظور جلب گردشگران به نواحي قطبي و مجاور قطب‌ها در اواخر پاييز از برف ويخ ساخته مي‌شود. اين هتل در طول زمستان، جهانگردان را مي‌‌پذيرد ولي در بهار ذوب مي‌شود و هر سال از نو طراحي وبنا مي‌گردد.
14. هتل يخي در سوئد: اين هتل در 200 كيلو متري شمال دايره‌ي قطبي شمال در دهكده‌اي كوچك قرار دارد و به طور كامل از برف ويخ ساخته شده‌است. اين هتل هر سال در اواخر پاييز با يخ‌هاي رود تورن در نزديكي دهكده ساخته مي‌شود و در اوايل بهار ذوب مي‌گردد و سال بعد دوباره با طرحي متفاوت بنا مي‌شود.
15. هتل يخي در كانادا: اين هتل در ژانويه‌ي سال 2001 در نزديكي آبشار” مون مورانسي” با 10 دقيقه فاصله از شهر كبك در كانادا گشايش يافت. بناي هتل 1000 متر مربع مساحت داشته و داراي يك سالن ورودي مرتفع، دو نمايشگاه هنري براي نمايش‌ گذاردن پيكره‌هاي يخي، مبلمان و وسايل و اشياي ساخته شده از يخ مي‌باشد. انواع مختلف فعاليت‌ هاي ورزشي و بازي‌‌هاي زمستاني نظير سورتمه سواري، اسكي، اتومبيل راني بر روي برف و … در اطراف هتل براي گردشگران طراحي شده‌است. اين هتل – مانند هتل يخي سوئد- هر سال از نو طراحي مي شود. صاحبان هتل اعلام كرده‌اند هر سال اين هتل براي پذيرش تعداد بيش‌تر گردشگران، بزرگ‌تر از قبل ساخته خواهد شد ونيز جاي آن طوري تغيير خواهد كرد كه بازديدكنندگان بتوانند منظره‌ي زيباي آبشار” مون مورانسي” را كه در زمستان بسيار تماشايي است، مشاهده نمايند.
16. هارتلند: در عصر حاضر هواپيماهاي جت مي‌توانند سلاح‌‌هاي اتمي را تا داخل قاره‌ها بكشانند، اعتبار ونقش بسياري از نقاط استراتژيكي سابق به نقاط تازه محول شده‌ است.اين نقش يابي نقاط تازه را مي‌توان در روي يك نقشه جغرافيا كه قطب شمال در مركز آن قرار دارد گرفته باشد به خوبي مشاهده كرد. در عصر ما، موقع و محل محوري يا هارتلند دنيا در واقع بخش‌هاي وسيعي از سرزمين روسيه، بخش غربي چين، قسمت‌‌هايي از كانادا وقسمت‌هايي از داخل ايالت‌‌متحده را شامل مي‌شود كه در مقابل هم در گذرگاه باريك قطب شمال قرار گرفته‌اند. اين ناحيه يك هسته جهاني يا هارتلند را تشكيل مي‌دهد و با وجود اين كه از راه دريا قابل دسترسي نيست، از يك نيروي هوايي در مقياس جهاني وبسيار فعال بهره مند است. در اين جا، نقاطي كه بتوانند براي سلاح‌‌هاي هسته‌‌اي وپايگاه آمادگي جهت حمله هوايي بين قاره‌ها و درياها جايگاه‌ مطمئني گردنند و در همان حال توانايي نظارت بر مرزهاي دريايي و نواحي ساحلي را داشته باشند، اهميت استراتژيكي مي‌يابند. البته بسياري از اين نقاط در نتيجه‌ي به كار بردن روش‌ هاي جديد در استفاده از سلاح‌هاي هسته‌اي ونيز با ظهور زير دريايي‌‌هاي اتمي، كه قادرند مدت‌هاي طولاني در دريا توقف نمايند- به تدريج اهميت خود را از دست داده‌اند. اين موقع ومحل محوري، اروپاي غربي، اروپاي مديترانه، بخش‌هاي جنوبي و شرقي آسيا، سواحل آمريكاي شمالي وآمريكاي كارائيب را احاطه مي‌كنند. در بيرون از اين منطقه، منطقه‌‌ي ديگري قرار دارد كه تقريبا به حالت پرت ودور افتاده جلوه مي‌كند و به نام ناحيه‌‌ي بيروني خوانده‌ مي‌‌شود. در زمان ما، مفهوم استراتژيكي در اغلب موارد در سطوح جهاني و سياره‌اي مورد مطالعه و بررسي قرار مي‌‌گيرند.
17. يخسار : توده‌‌هاي بسيار عظيمي از برف ويخ است كه سرزمين‌ هاي قطبي را پوشانده، سطح آن‌‌ها تقريبا هموار است.

كاشفان قطب‌ها

ناتانيل براون پالمر(Nathaniel Brown Palmer ،1877-1799 ميلادي)

دريانوردي آمريكايي بود كه در يكي از سفرهايش براي شكار بالن شبه‌جزيره پالمر را كشف كرد. اين شبه جزيره، كه انگليسيها آن را سرزمين گرامان ناميدند، در هزار كيلومتري دماغه‌ي هورن است.

جان ديويس (John Davis 1605- 1550 ميلادي)

دريانوردي انگليسي بود كه در سفرش براي جستجوي گذرگاه شمال غرب، به منطقه قطبي شمال لا‌برادور رسيد. در 1587 از آبراهه‌اي ميان گروئنلند و جزيره بافن گذشت. اين آبراهه را، به نام او، تنگه ديويس خوانده‌اند. در سال 1592 جزاير فالكلند را كشف كرد. در سفرهاي دريايي‌اش، سرانجام در كشمكش با دريا زنان ژاپني كشته شد.

فابين گوتليب بلينگسهوزن( Fabia Gottlieb Bellingshausen ،1852-1778 ميلادي)

دريا سالار روسي بود كه به سرپرستي گروهي از دريانوردان روسي در سال 1803 كره زمين را دور زد.
بلينگسهوزن به سفر دريايي رفت تا قطب جنوب را كشف كند، ولي موفق به اين كار نشد. در اين سفر از مدار 70 درجه عرض جغرافيايي جنوب گذشت و دو جزيره كشف كرد، كه آنها را به نام دو تزار روسيه، الكساندر اول و پتر بزرگ، نامگذاري كرد.

جيمز ودل( James Weddell 1834-1787 ميلادي)

دريانوردي اسكاتلندي بود كه به هنگام صيد بالن در آب هاي نزديك قاره قطب جنوب، از مدار70‌درجه عرض جغرافيايي جنوبي گذشت. ودل در سال 1829 ميلادي(1208 شمسي) وارد شاخابه‌اي از اقيانوس اطلس جنوبي شد كه در قاره قطب جنوب پيش رفته است. ودل اين شاخابه را، كه در شمال سرزمين كوتس (Coats) و مشرق شبه جزيره جنوبگان(Antarctic Peninsula) است، دريايي ودل ناميد.

ژول دومون دورويل(Jules Dumontd’Urville)

دريانوردي فرانسوي بود كه در سال 1840 ميلادي به كرانه‌ي استراليايي جنوبي رسيد و اين كرانه را سرزمين آدلي(Adelie land) ناميد كه ساحل آدلي(Adelie coast) تيز خوانده مي‌شود.سرزمين آدلي سرزمين يخ بسته كه در حدود 388000 كليومتر مربع وسعت دارد. بلنديهاي آن از 900 متر بيش‌تر است. شديدترين بادهاي زمين در اين سرزمين مي‌وزد.

چارلز ويلكس(Chars Wilkes 1877- 1798 ميلادي)

يك از افسران دريايي ايالات متحده آمريكا بود. شهرت او به سبب پژوهشها وكشف سرزميني در قاره قطب جنوب است. ويلكس به سرپرستي گروه‌هايي براي كشف سرزمين هاي تازه در اقيانوس آرام و كرانه‌هاي شمال غربي آمريكا و قاره قطب جنوب به چند سفر دريايي رفت. اين سفرها، كه از سال 1834ميلادي آغاز شد، نزديك به ده سال طول كشيد. در 30 ژانويه 1840(10 بهمن 1218 شمسي)، در سفرش به قاره قطب جنوب، سرزميني را در اين قاره كشف كرد كه 72 سال بعد، به افتخار او، سرزمين ويلكس(Wilkes Land) نامگذاري شد. سرزمين ويلكس پهنه‌اي است بزرگ از قاره قطب جنوب در كرانه‌ي جنوبي اقيانوس هند در جنوب سرزمين استراليا. ويلكس نخستين كسي از پويندگان قاره قطب‌جنوب بود كه گفت: اين سرزمين يك قاره است، جدا از قاره‌هاي ديگر، نه يك يخ پهنه بزرگ.

جيمز كلارك راس(James Clark Ross1862-1800 ميلادي)

كاشف اسكاتلندي بود كه موفق به كشف سرزمين هايي در قطب شمال و قطب جنوب شد. بارها به اين سفرهاي دريايي رفت. در قاره قطب جنوب درياي راس، جزيره راس و سرزمين ويكتوريا را كشف كرد كه همه آنها در غرب و كرانه‌هاي غربي قاره قطب جنوب واقفند.راس، در سفري كه به همراهي پدربزرگ خود، جان راس، به قطب شمال كرد، در سال 1831 موفق شد موضع قطب مغناطيسي شمال زمين را در شبه جزيره بوتيا(Boothia)، در شمالي‌ترين گوشه‌ي غربي كانادا معين كند. جان راس يكي از بلند پايگان نيروي دريايي انگلستان و از پويندگان قطب شمال بود.

كارستن ايکبر بور كگرونيك(Carsten Egeberg Borchgrevink ، 1934-1864 ميلادي)

طبيعيدان نروژي و از پويندگان قطب جنوب بود. عضو نخستين گروهي بود كه در سال 1895 به قاره قطب جنوب رسيدند. پنج سال بعد نيز همراه گروهي از پويندگان در زمستان به قاره قطب جنوب رفت وبا سورتمه خود را به مدار8/78 درجه عرض جغرافيايي جنوبي رساند.

رابرت فالكن اسكات(Robert Falcon Scott ،1912-1868 ميلادي)

يكي از دانشمندان برجسته و افسران نيروي دريايي انگلستان و از پويندگان قطب جنوب بود. در سال1901 به سرپرستي گروهي از پويندگان قطب جنوب برگزيده شد. در آخرين سفر دريايي‌اش، سرانجام در سال 1912،يك ماه پس از آموندسن، به قطب جنوب رسيد، ودر راه بازگشت، او وچار تن از همراهانش جان سپردند.

ادوارد هفتم(Edward Vll)

پسر ملكه ويكتوريا، از1901 تا 1910 ميلادي پادشاه انگلستان و امپراتور هندوستان بود. اسكات سرزميني را كه در سال 1902 در شمال شرقي دريايي راس، در غرب قاره قطب جنوب كشف كرد، به نام او، سرزمين ادوارد هفتم خواند. اين سرزمين را شبه جزيره ادوارد هفتم نيز خوانده‌اند.

ارنست هنري شكلتن(Ernest Henry Shackleton 1922- 1874 ميلادي)

يكي از پويندگان انگليسي قطب جنوب بود‏، سه‌بار به قطب جنوب سفر كرد. در نخستين سفر عضو گروه پويندگاني بودكه به سرپرستي رابرت فالكن اسكات به اين سفر رفتند. از سال 1907 تا 1909 سرپرستي گروهي از پويندگان قطب جنوب را بر عهده داشت. در اين سفر از كوه اربوس بالا رفت. گروه او در اين سفر موضع قلب مغناطيسي زمين را كشف كر دند و به 160 كيلومتري قطب جنوب رسيدند. در سال 1914 سفر ديگري را با گروهي از پويندگان قطب جنوب آغاز كرد. كتاب جنوب او، كه در سال 1919 انتشار يافت، شرح اين سفر ورنجها وخطر ها يي است كه او وهمراهانش با آنها روبرو شدند. شكلتن در سال 1921 نيز رهسپار قاره قطب جنوب شد، ولي در راه در گذشت ودر جزيره جورجياي جنوبي در قطب جنوب به خاك سپرده شد.

روآل آموندسن (Roald Amundsen ، 1928 – 1872 ميلادي )

دريا نورد نروژي واز پويندگان سرزمين هاي قطب شمال وقطب جنوب بود. در يكي از سفرهاي دريايي اش از سال 1903 تا 1906 از گذر گاه شمال غرب گذشت وموضع قطب مغناطيسي شمال زمين را تثبيت كرد. گذر گاه شمال غرب، كه در 1906 كشف شد، راه درياي اقيانوس اطلس را در شمال كرانه هاي كانا دا به اقيا نوس آرام به روي دريا نور دان گشود. آ موندسن در سال 1911 به قطب جنوب رسيد. به همين سبب ، او را كاشف قطب جنوب مي دانند. در سال 1920 از گذر گاه شمال شرق گذشت. در سال 1926 بر فراز قطب شمال پرواز كرد. دو سال بعد، با هواپيما براي يافتن اومبرتونوبيله (Umberto Nobile ) خلبان وپوينده قطب شمال كه در سر زمين هاي قطب شمال گم شده بود به پرواز در آمد و جان خود را در اين جستجو از دست داد.

ويلهلم فيلكنر (Wilhelm Filchner )

در سال 1877 مبلادي در آلمان زاده شد. سالها به جهانگردي در كشور روسيه و سرز مين هاي بالكا ن و آسياي صغير كه تر كيه امروزي بخشي از آن است، پرداخت . در سال 1903 با همسرش رهسپار آسياي مركزي شد. در اين سفر، كه دو سال به طول انجاميد، تبت شرقي را كشف كرد. در سالهاي 1911 و 1912 ميلادي گروهي از پويندگان آلماني را براي كشف قطب جنوب همراهي كرد. اين سفر از هلند آغاز شد و پويندگان سر انجام خود را به درياي ودل رساندند.فيلكنر ايستگاه هاي مغناطيسي بسياربرپا كرد واز سال 1925 تا 1928 ميلادي موفق شد از سرزمين هايي كه پويندگان آسياي مركزي ديدن كرده بودند نقشه هايي فراهم آورد.

فرييتوف نانسن (Fridtgof Nansen ، 1930 –1861 ميلادي )

از پويندگان قطب شمال وجانور شناس وسياستمدار نروژي بود. در سال 1893 سر پر ستي گروهي را به عهده داشت كه از يخ پهنه هاي گروئنلند گذشتند وبا كندن يخ ها كوشش كردند تا خود را به قطب شمال برسانند. گروه نانسن ، تا مدار 84 درجه عرض شمالي پيش رفت. نانسن نويسنده كتاب هاي گذر از گروئنلند وزندگي اسكيمو هاست . در سال 1922 برنده جايزه صلح نوبل شد.

داگلاس ماويسن ( Douglas Mawson )

زمين شناس و يكي از پويندگان استرا ليايي قطب جنوب بود. در سال 1907 ميلادي ، همراه با گروه علمي ارنست هنري شكلتن به قاره قطب جنوب سفر كرد.
نخستين پرواز هواپيما بر فراز قاره قطب جنوب در روز بيستم دسامبر 1928 ميلادي (29 آذر 1307 شمسي) انجام گرفت. اين كار در تاريخ كشفهاي جغرافيايي گام تازه اي بود. هواپيما در زمان بسيار كوتاهي مي تواند بر فراز منطقه بسيار بزرگي پر واز كند. بنابر اين ، بعد از آن ديگر لازم نبود كه كسي براي بررسي در باره جاهاي ناشناخته كره زمين پياده به سفر هاي خطر ناك و دشوار برود.

ريچارد اولين برد(Richard Evelyn Byrd، 1957 – 1888 ميلادي )

از پويندگان امريكايي قطب جنوب ، نخستين كسي بود كه با هواپيما بر فراز قطب جنوب پرواز كرد. در سال هاي 1933 تا 1935 از يخ پهنه هاي قطب جنوب نقشه بر داري كرد.

جورج هيوبرت ويلكنز(George Hubert Wilkins ، 1958 –1888 ميلادي )

يكي از پويندگان قطب وطبيعيدان وهوانورد استراليا يي بود. در سال 1921 همراه با گروه ارنست هنري شكلتن به قاره قطب جنوب سفر كرد. همراه با لينكلن الزورث ، در سال 1931 با زير دريايي نوتيلوس، به كشف آبهاي زير يخ پهنه هاي قطب شمال پرداخت. كتاب پرواز قطب شمال را در 1928 و كتاب در زير قطب شمال را در 1931 نوشت.

لينكلن الزورث(Lincoln Ellsworth ، 1951 –1880 ميلادي )

يكي از پويندگان قطب وهوانورد امريكايي بود. در پروازهاي پر خطر آموندسن در سال 1925 بر فراز قطب شمال شركت داشت. در سال 1931 ، همراه با گروه ويلكينز به كشف آبهاي زير پهنه‌‌هاي قطب شمال پرداخت. در سال 1935 ، با هواپيما بر فراز قاره قطب جنوب پرواز كرد واين نخستين پرواز بر فراز اين قاره بود. در باره پويشهايش در قطب و زندگي خود كتاب هايي انتشار داد. به گوشه ايي از اين اطلاعات اشاره مي شود:
قاره قطب جنوب تقريبا خالي از موجود زنده است. در ميان لايه يخ ها نيز موجود زنده اي نمي‌توان يافت. در درياچه ها ودر جا هايي كه لايه يخ وجود ندارد، بعضي از رستنيهاي ابتدايي، مانند جلبك، چهار صد نوع گلسنگ، وهفتادو پنج نوع خزه يافته اند.در آبگير سان هوان جز يك نوع باكتري موجود زنده اي وجود ندارد.
اما در شبه جزيره جنوبگان ، كه قسمتي از آن در منطقه معتدله جنوبي پيش رفته است، دو نوع گياه گلدار نيز يافت مي شود.
دانشمندان گلسنگها را روي سنگهايي كه تا 400كيلومتر با قطب جنوب فاصله دارند به دست آورده اند اگر از كاشفان و دانشمندان وموجودات زنده اي كه همراه آنان به قطب جنوب رفته‌اند صرف نظر كنيم اين گلسنگها از موجودات زنده كره زمين تنها موجودي هستند كه توانسته اند اين همه به قطب نزديك شوند. گذشته از رستنيها ، جانور زنده نيز در قاره قطب جنوب بسيار كمياب است. از ميان جانوراني كه در خشكي زندگي مي كنند تنها 70 نوع حشره وكرم در قاره قطب جنوب وجود دارد.
بزرگترين آنها مگسي است بي بال كه درازيش در حدود 3 ميلي متراست. كرمهايي كه در اين منطقه ديده شده اند دست كم در 684 كيلومتري قطب جنوب زندگي مي كنند.
اگر چه موجود زنده در قاره قطب جنوب بسيار كمياب است، اما آبهاي دور و بر آن پر از انواع موجودات زنده است. در لايه‌هاي بالايي آبهاي اقيانوس هزاران نوع رستني وانواع مختلف جانوران، از جانوران بسيار ريز ميكروسكوپي گرفته‌تا بالنهاي غول پيكر، يافت مي شود. بالن آبي رنگ كه در آبهاي سرد اقيانوس دور و بر قاره قطب جنوب زندگي مي كند بزرگترين جانوري است كه تا كنون در كره زمين زيسته است. درازي اين جانور به 30 متر و وزنش به 150 تن مي رسد.
بعضي از جانوراني كه غذايشان ماهي است قسمتي از سال را در كرانه هاي قاره قطب جنوب مي گذرانند ودر همان جا بچه مي آورند. از آن جمله است 5 نوع فك. يكي از آنها فك ودل نام دارد كه در آبهايي كه به قطب جنوب نزديك تر است زندگي مي كند و هرگز از آبهاي ساحلي دورتر نمي رود. اين نوع فك از راه سوراخ هايي كه در يخ به وجود مي آورد تنفس مي كند.
پانزده نوع پرنده وجود دارد كه غذايشان را ماهي هاي آبهاي اطراف قاره قطب جنوب تشكيل مي دهد.پرنده‌اي كه بيش از پرنده‌هاي ديگر به قطب جنوب نزديك مي شود يكي از انواع آن گاكي است كه به آن اسكوا مي گويند. اسكوا فاصله‌هاي درازي را با پرواز طي مي كند وشايد از فراز قطب جنوب هم مي گذرد. اگر اين طور باشد، مي توان گفت كه اين پرنده تنها موجود زنده است که بي كمك انسان به قطب جنوب رفته است.
دو نوع پنگوئن در قاره قطب جنوب زندگي مي كنند. پنگوئن ها نمي توانندپرواز كنند، اما در آب بالها يشان را مانند پارو به كار مي اندازند وبا مهارت شنا مي كنند. پنگوئن ها مي توانند در يك ساعت 48 كيلومتر در زير آب شنا كنند؛ آنها مي توانند با مهارت در زير آب چرخ بزنند وبه عقب برگردند.
يكي از دو نوع پنگوئن كه در قاره قطب جنوب زندگي مي كند پنگوئن آدلي است كه نامش از سرزمين آدلي گرفته شده است، زيرا جاي زندگي اين پنگوئن سر زمين آدلي است. بلندي قامت پنگوئن آدلي در حدود 50 سانتي متر است و وزنش به 22 كيلو گرم مي رسد. اين پنگو ئن ها در قطعه زمين هاي برهنه كرانه‌ها، يعني زمين هاي كه از برف ويخ پوشيده نشده اند زندگي مي‌‌كنند.
پنگوئن‌ نوع ديگري كه در قاره قطب جنوب زندگي مي كندشاه پنگوئن نام دارد كه از همه انواع پنگوئن بزرگ‌تر است. بلندي قامت اين پنگوئن در حدود120 سانتي متر و وزنش نزديك به 34 كيلو‌گرم است.
شاه پنگوئن پشتش پوشيده شده از پرهاي سياه و سراسر جلو بدنش پوشيده از پرهاي سفيد و پرهاي دو طرف گردنش زرد يا نارنجي است. عادتهاي مربوط به تخم‌گذاري و جوجه آوردن شاه پنگوئن از شگفت‌انگيزترين عادتهاي پرندگان است. شاه پنگوئن‌ها در سراسر فصل تخم‌گذاري در جاهاي مخصوص جمع مي‌شوند. اكنون در قطب جنوب 114 جاي مخصوص تخم‌گذاري شاه پنگوئن وجود دارد.شاه پنگوئن‌ها كه غذايشان ماهي است، در نزديكي كرانه‌ها، زندگي مي‌كنند. اما جاي مخصوص تخم‌گذاري آنها در حدود 80 تا 120 كيلومتر دور از كرانه است. يك ماه طول مي‌كشد تا آنها خود را از كرانه به جاي مخصوص تخم‌گذاري برسانند. اما همين كه به راه افتادند، ديگر غذايي در دسترس آنها نيست. به همين سبب در اين مدت چيزي نمي‌خورند. در آغاز زمستان به محل تخم‌گذاري مي‌رسند.در آنجا پنگوئن ماده، بي آنكه لانه‌اي درست كند تنها يك تخم مي‌گذارد. پنگوئن نر بي رنگ تخم را با نوك خود روي پاهايش قرار مي‌دهند. قسمتي از پوست زير شكمش كه بدون پر است روي تخم را مي‌پوشاند و آن را گرم نگاه مي دارد.
اما پنگوئن ماده همين كه تخم‌گذاري كرده به طرف دريا به راه مي‌افتد، باز هم يك ماه طول مي‌كشد كه به كرانه برسد. پنگوئن ماده كه در اين ماه در راه است چيزي نمي‌خورد.
پنگوئن نر دو ماه از زمستان قاره قطب جنوب را در جاي تخم‌گذاري مي‌گذراند وتخم را گرم نگاه مي‌دارد.در اين مدت كه دما به 60- درجه سيليسيوس مي‌رسد وباد سردي با سرعت بيش از144 كيلومتر در ساعت مي‌وزد، هزاران پنگوئن نر در جاهاي مخصوص در كنار هم مي‌ايستند و به يكديگر فشار مي‌آورند. انبوه جمعيت پنگوئن‌ها سبب مي‌شود كه هم خود آنها گرم شوند وهم تخمي كه هر كدام روي پاهاي خود نگاه داشته است گرم بماند. پنگوئن‌هايي كه در كنار اين جمعيت انبوه مي‌مانند وباد سردي به بدنشان مي‌خورد به ديگران فشار مي‌آورندتا خود را داخل جمعيت كنند.آنهايي هم كه در ميان انبوه جمعيت هستند با فشار آوردن به ديگران خود را به بيرون جمعيت مي‌رسانند. به اين ترتيب به نوبت جاي خود را عوض مي‌كنند، يعني مدتي در کنار جمعيت مي مانند و پس از آن به درون جمعيت مي آيند.
وقتي که هنگام از تخم بيرون آمدن جوجه ها نزديک مي شود، پنگوئن هاي ماده برمي گردند و پرستاري از تخمها را به عهده مي گيرند. آن وقت، نوبت به پنگوئن هاي نر مي رسد که راه دريا را در پيش بگيرند. آنها سرانجام بعد از چهار ماه محروم ماندن از غذا به دريا مي رسند. در اين مدت چهار ماه 25 تا 40 درصد وزنشان را از دست مي دهند. پنگوئنها پيش از فرا رسيدن فصل تخم گذاري تا مي توانند غذا مي خورند و در بدن خود چربي ذخيره مي کنند. اين چربي ذخيره شده در مدتي که پنگوئن دسترسي به غذا ندارد صرف تغذيه او مي شود.
وقتي که جوجه پنگوئن از تخم درمي آيد مادر بايد با غذايي که در چينه دان خود ذخيره کرده است او را سير کند. اما اين ذخيره غذايي به زودي تمام مي شود. در همين هنگام است که پنگوئن نر از راه مي رسد و در چينه دان خود براي جوجه اش غذا مي آورد. آن وقت پدر و مادر به نوبت به دريا مي رون تا مي توانند مي خورند و با چينه دان پر از غذا برمي گردند و به جوجه خود غذا مي دهند.
سرانجام هنگامي که زمستان قاره قطب جنوب به پايان رسيد، جوجه پنگوئن هايي که زنده مانده اند آن قدر بزرگ شده اند که بتوانند راه دريا را در پيش بگيرند و وقتي که به آبهاي ساحلي رسيدند خود به جستجوي غذا بپردازند. اگرچه اين زندگي براي شاه پنگوئن ها بسيار سخت است اما به اين ترتيب آنها در امنيت کامل به سرمي برند. هنگامي که تخمها را گرم نگاه مي دارند هيچ جانوري نيست که به آنها حمله کند. در جاهاي مخصوص تخم گذاري فقط انسان ممکن است به آنها نزديک شود.
منبع: www.geography-dept.talif.sch.ir




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.