استعمار و استبداد، و هجوم به فرهنگ عفاف و حجاب
نويسنده:غلامرضا گُلی‏زواره
منبع:مجله پيام زن

غبار اغیار و مبارزه ابرار

قبل از آنكه كشف حجاب جنبه رسمی به خود بگیرد علما و مردم مشهد مقدس مقاومت شدیدی در مقابل این حركت از خود نشان دادند. روحانیان به سال 1314ه .ش در این ماجرا پیشقدم بودند و اقدام رضاخان را مقابله با اسلام تلقی نمودند. علما و مجتهدان مشهد خصوصا آیت‏اللّه‏ حاج‏آقا حسین قمی، سیدیونس اردبیلی و میرزامحمد آقازاده جلسات متعددی برگزار می‏نمایند و توطئه حجاب‏زدایی و برپایی جشن كشف حجاب را مورد بررسی قرار می‏دهند. در یكی از نشستها كه در منزل حاج‏آقاحسین قمی برگزار شد، ایشان از اوضاع پدید آمده برای كشور مسلمان ایران و فشاری كه بر بانوان شیعه وارد آمده به شدت متأثر شده با حالتی اشك‏آلود می‏گوید: امروز اسلام انسان فداكار می‏خواهد و بر مردم لازم است كه در برابر این سیل بنیان‏كن كه خانه ارزشها و دژ استوار دیانت را مورد تهدید قرار داده قیام كنند.(1)
گردهمایی روحانیان به منظور اتخاذ تصمیم نهایی تداوم یافته و در جلسه‏ای كه در منزل آیت‏اللّه‏ سیدیونس اردبیلی برگزار می‏شود مقرر می‏گردد حاج‏آقاحسین قمی در اعتراض به اقدامات مخرب رضاخان به تهران رفته با او در این زمینه صحبت كند و چون به قرآن تفأل می‏كند و استخاره خوب می‏آید برای سفر مصمم می‏گردد و اعلام می‏كند: اگر رضاخان از اعمال خلاف و رفتارهای غیر شرعی خویش دست برندارد تا پای جان پایداری خواهد نمود. سرانجام در شب 29 ربیع‏الاول سال 1354ه .ق حاج‏آقاحسین قمی به همراه دو نفر از فرزندان و خادم خود، مشهد را به قصد تهران ترك می‏نماید.(2)
وی پس از ورود به تهران با قید استخاره راهی شهر ری شده و در جوار بارگاه حضرت عبدالعظیم حسنی در باغ سراج‏الملك اقامت می‏نماید. مردم تهران و اطراف و اكناف به اتفاق علما و روحانیان به صورت دسته‏جمعی، پیاده و سواره به سوی محل اقامت آقا رهسپار شده و ارادت خود را نسبت به مقام مرجعیت و فقاهت به نمایش می‏گذارند.(3)
حضرت امام خمینی(قدس‏سره) به این موضوع اشاره داشته و فرموده‏اند: «... ایشان [حاج‏آقاحسین قمی] به حضرت عبدالعظیم آمدند و ما رفتیم خدمتشان و ایشان قیام كردند، منتهی حبس كردند ... و بعد هم تبعیدش كردند ...»(4)
برادرزاده حاج‏آقاحسین (سیدمرتضی برقعی) گفته است وقتی عمویم را در باغ محل اقامتش زیارت كردم مشاهده نمودم چشمان آقا از شدت گریه و ناراحتی متورم شده است، عرض كردم: در ملاقات با رضاخان چه می‏كنید؟ آن سید بزرگوار گفت: اگر قبول نكرد كه از اعمال خلافش دست بردارد خفه‏اش می‏كنم!(5) در طول مدت اقامت آقا در باغ مورد اشاره، مردم ضمن دیدار با مرجع خویش برای هر گونه جان‏فشانی اعلام آمادگی می‏نمودند. حضور گسترده دیداركنندگان مشتاق هراس دولت رضاخان را برانگیخت. در نتیجه در ظهر روز دوم ربیع‏الثانی 1354ه .ق ملاقات با حاج‏آقاحسین قمی ممنوع گردید و مأموران دولتی در اجرای دستور جدید در باغ را بسته و تا فرا رسیدن شب محل اقامت ایشان به محاصره كامل عوامل رضاخان در آمد. در مدتی كه این فقیه فرزانه در باغ سراج‏الملك اقامت اجباری داشت رضاخان حاضر به مذاكره با وی نگردید و تنها پیام داد كه چرا قبل از آنكه جواب تلگراف شما داده شود به تهران آمدید؟ حاج‏آقاحسین با صلابت تمام اظهار داشته بود: من تلگراف نكردم كه اجازه بگیرم بلكه بدین وسیله خبر دادم كه عازم تهران هستم!
با عزیمت این فقیه باشهامت به تهران، بسیاری از اهالی مشهد در مسجد گوهرشاد اجتماع كرده و به سخنان وعاظ و خطبا كه در مذمت كشف حجاب و اعمال رضاخان بود، گوش فرا می‏دادند. خبر بازداشت حاج‏آقاحسین قمی به سرعت در شهر مشهد انتشار یافت و مردم این دیار مقدس را بیش از گذشته نسبت به رفتاردولت وقت عصبانی نمود. همان زمان، شهربانی مشهد بنا به دستور رضاخان گروهی از حامیان حاج‏آقاحسین همچون شیخ‏غلامرضا طبسی و شیخ‏شمس نیشابوری را كه از واعظان مشهور خراسان بودند، دستگیر نمود. از سویی عده‏ای از روحانیان با صدور اطلاعیه‏هایی از مردم می‏خواهند در برابر فاجعه هولناك كشف حجاب و دیگر اقدامات ضد دینی رضاشاه خاموش نمانده و اقداماتی هماهنگ ترتیب دهند.(6)
مردم به منظور مبارزه با كشف حجاب و اطاعت از علما به صورت خودجوش از مشهد و روستاهای اطراف به سوی مسجد گوهرشاد می‏آیند. با توجه به آنكه جمعیت زیادی در این مكان اجتماع نموده بودند و احتیاج به مواد غذایی داشتند مردمانی خیّر و نیكوكار به تأمین مواد خوراكی آنان مبادرت ورزیدند و علی‏رغم آنكه ماه دی و فصل سرما بود و در آن موقع سیب مثل حالا فراوان نبود، اهالی مقیم روستاهای حومه مشهد سیبهای اندوخته خود را كه معمولاً شب عید به بازار می‏بردند تا بفروشند، در دی‏ماه به مسجد گوهرشاد می‏آوردند و بین مردم توزیع می‏نمودند. می‏گویند مرحوم نواب احتشام رضوی ـ پدر همسر شهید سیدمجتبی نواب‏صفوی ـ برای مردم صحبت می‏كرد و سه روز متوالی بر فراز منبر بوده و تنها برای تجدید وضو پایین می‏آمده است.(7) در آن زمان پاكروان استاندار خراسان بود و چون فردی بی‏قید به امور دینی به شمار می‏رفت و در غرب پرورش یافته و بنا بر برخی نقلها بهایی بود، از این‏رو رضاخان او را به سمت والی خراسان منصوب كرد. این خائن محروم از خرد در به وجود آوردن حوادث مشهد نقش اول را عهده‏دار بود. در زمان وی به مشهد دستور رسید كه وعاظ معروف شهر هر چه زودتر دستگیر شوند. متعاقب این حركات بود كه مردم چند روز متوالی به عنوان اعتراض در مسجد گوهرشاد تحصن كردند.(8) محمدولی‏خان اسدی كه نیابت تولیت آستان قدس رضوی را عهده‏دار بود به رضاخان گفته بود كشف حجاب در شهر مقدس مشهد هنوز زود است و این برنامه را از شهرهای دیگر شروع كنید ولی پاكروان خبیث شدیدا با اعمال رضاخان موافق بود و گفته بود: طی چند روز این كار را عملی می‏كنم. اگر چه ابتدا استاندار و فرمانده لشكر خراسان ـ سرلشكر ایرج مطبوعی معدوم ـ و رئیس شهربانی سرهنگ دوم حسین‏قلی‏خان بیات می‏خواستند گناه سركوبی قیام گوهرشاد را به گردن اسدی بیندازند لیكن گذشت زمان پرده از اسرار برداشت و چهره پاكروان و همدستانش بر همگان هویدا گردید.(9)
شیخ‏محمدتقی بهلول(10) كه روحانی مبارز و شجاعی بود و مردم مشهد وی را می‏شناختند در مسجد گوهرشاد طی سخنرانیهای پرشور و التهابی به كشف حجاب حمله كرد و این حركت را تهاجمی علیه دیانت و ارزشهای معنوی دانست. گفته می‏شود بهلول روی پله آخر منبر بیست و چهار ساعت نشسته بود و جمعیت هم مدام بر حاضرین و مستمعین سخنان وی افزوده می‏شد. برخی دعا می‏خواندند و گروهی استراحت می‏كردند.(11) خود بهلول در خاطراتی می‏گوید: مردم مرا روی دست گرفته با سلام و صلوات از صحن كهنه بردند و در مسجد گوهرشاد در ایوان مقصوره بالای منبر صاحب‏الزمانی گذاشتند. رئیس‏اطلاعات شهربانی خود را به من رسانید و گفت: منبر رفتن ممنوع است، مردم بر سرش ریختند و با كتك و فشار به طرز فجیعی از مسجد بیرون كردند.(12) مردم تحت تأثیر بیانات بهلول قرار گرفته و اعلام می‏كنند تا مسأله كشف حجاب لغو نشود از اینجا خارج نمی‏شویم. فرمانده لشكر مشهد به نام ایرج مطبوعی در این باره به رضاخان گزارش می‏دهد. وی هم می‏گوید: اگر با تهدیدات خارج نشوند تیراندازی كنند. ایرج مطبوعی كه بعد از انقلاب دستگیر و محاكمه گردید و در دوم مهر 1358 محكوم به اعدام شد متهم به چند مورد جنایت بود كه از جمله آنها اعزام یك گردان به مسجد گوهرشاد بود كه منجر به شهادت 25 نفر و مجروح گردیدن حدود چهل نفر گردید.(13)
حضور زنان مسلمان در این قیام بسیار چشمگیر است. با درخواست آنان چادری كه در مسجد پیرزن ـ میان مسجد گوهرشاد ـ نصب می‏گردد و آنان زیر آن مجتمع شده و به سخنرانی بهلول و نواب احتشام رضوی گوش فرا می‏دهند. در آن موقعی كه سربازان صحن را محاصره كردند و مردم اجازه ندادند این دو روحانی را ببرند تیراندازی صورت گرفت. در این وقت حاضرین به مأموران حمله كرده و با چوب، سنگ، داس و بیل آنان را متواری ساختند.
روز شنبه در ماه ربیع‏الثانی 1354ه .ق مطابق 19/4/1314ه .ش ازدحام جمعیت در مسجد گوهرشاد به اوج خود می‏رسد. عوامل حكومتی از خیزش عمومی و مقاومت مردم نگران شده و چون از مركز كسب دستور می‏كنند به آنان گفته می‏شود حاضرین در مسجد را مورد یورش قرار داده، تمامشان را تار و مار كرده، عاملان واقعه را دستگیر كرده و مجازات نمایید. عصر شنبه از پشت مسجد عده‏ای سرباز روی سر درب این مكان آمدند و در چهار سر درب آن تیربار نصب كردند كه لوله‏های آنها به سوی پایین كج شده بود. مردم فكر می‏كردند این حركات تهدیدی بیش نمی‏باشد. حدود ساعت دوازده مأموران یكی از دربهای مسجد را شكستند و اول كسی كه وارد شد سروان ظلّی، فرمانده هنگ لشكر خراسان بود. مردم با چوب و وسایل دیگر او را كتك زدند. در این وقت وی دو تیر هوایی شلیك كرد و ناگهان سربازان به داخل مسجد ریختند. مردم با مأموران درگیری پیدا كردند و چون انبوه جمعیت از پای منبر و اطراف به حركت در آمدند تا برای كمك به دالان مسجد بشتابند، مسلسلها شروع به تیراندازی كردند و شدت آن به حدی بود كه فضای مسجد را روشن كرده بود. از پایین مأموران با سرنیزه مردم را می‏دریدند و صدای یا علی فضای شهر مقدس مشهد را پر نموده بود. كوهی از اجساد بر زمین ریخته شده و خون چون سیل در جریان بود. بعد از این كشتار خونین كه دومین یورش به اجتماع كنندگان در مسجد بود قریب 1100 نفر را دستگیر كردند، عمامه روحانیون پاره شده و دستهای آنان را بسته جلوی اسبها انداخته به سوی هنگ بردند. زخمیها با بدترین وضع به همراه كشته‏ها در ماشینها ریخته می‏شدند و هرچه زنده‏ها داد می‏زدند كه ما زنده‏ایم، كسی به حرف آنان توجهی نمی‏كرد. تعداد شهدا را بین چهار هزار تا شش هزار نفر گفته‏اند. در روز بعد سرهنگ جهانبانی از تهران با هواپیما آمد و در بین اسیران، آنان را كه زوّار امام رضا(ع) بودند پس از سه روز آزاد نمود و افراد تا چهارده ساله را نفری سی ضربه شلاق زد و مرخص كرد. بقیه تا چند هفته بعد در هنگ با وضع فجیعی در زندان بودند. به گفته برخی شاهدان عینی 56 كامیون جنازه‏های این حادثه را به سوی محله خشت‏مالها و باغ خونی مشهد حمل كردند. این كشتار در زمان نخست‏وزیری ذكاءالملك فروغی (فراماسونر) روی داد.(14)
پس از این واقعه حوزه علمیه مشهد مورد تاخت و تاز قزاقان قرار گرفت و در مشهد حكومت نظامی بر پا گردید و شهر كاملاً در دست قزاقان بود. مقام معظم رهبری حضرت آیت‏اللّه‏ خامنه‏ای در این زمینه می‏نویسند: «مبارزه و قیام مردم و حوزه علمیه به تبع علمای بزرگی مانند آیت‏اللّه‏ حاج‏آقاحسین قمی و آیت‏اللّه‏ میرزامحمد كفایی در جریان كشف حجاب رضاخانی كه منجر به تبعید آیت‏اللّه‏ قمی و شهادت آیت‏اللّه‏زاده كفایی گردید، نموداری از رشد سیاسی و مبارزات عمیق روحانیون در سطح حوزه علمیه بوده است و در ادامه آن حوادث كشتار بی‏رحمانه مسجد گوهرشاد و شهادت گروهی از طلاب و مردم بی‏پناه مشهد به جرم دفاع از اسلام، نشان‏دهنده اوج بیداری نهضت اسلامی در میان مردم مسلمان بوده است ...».(15)
پس از فاجعه خونین گوهرشاد تا سه روز دربهای حرم را بسته بودند تا خونهای مسجد را شستشو دهند. رضایت رضاخان از این قتل و كشتار فجیع به حدی بود كه فتح‏اللّه‏ پاكروان و همدستان وی مقرب دربار شدند و به آنان مجال داده شد تا نقشه‏های دیگر شاه را در خراسان به اجرا بگذارند. آنان چنان مردم را در فشار قرار دادند كه حتی در حرم مطهر هشتمین فروغ امامت به خدمه و پاسداران بعد از ماجرای گوهرشاد هر روز كارمندان یكی از ادارات دولتی را همراه با همسران حجاب‏دار آنها در شیر و خورشید سرخ دعوت می‏كردند و پس از سخنرانی یكی از سرسپردگان رژیم، ناگهان مردها از سر زنان خود چادر می‏كشیدند.
حرم دستور داده بودند تا چادر و چارقد را از سر زنها بكشند.(16) زنان‏معتقدبه‏ارزشهای‏دینی در مقابل این فاجعه مقاومت می‏كردند و از جلو دید مأموران متواری می‏شدند و نمونه‏هایی گزارش شده كه بانوانی پس از تعقیب مأموران دچار بیماری شده و پس از مدتی فوت نموده‏اند. جالب آن است كه زمان حمله به حرم مطهر و كشتار مردم دقیقا مصادف با روزی است كه ارتش روسیه در سال 1330ه .ق به سركردگی ژنرال ردكو به مشهد هجوم آورد(17) و نیز در سی‏ام آبانماه 1357ه .ش به دستور محمدرضاشاه پهلوی حرم حضرت امام رضا(ع) به گلوله بسته شد.(18)
شیخ محمدتقی بافقی پس از شنیدن كشتار گوهرشاد از فرط ناراحتی و دلسوزی نسبت به مسلمانان به خون خفته، دچار سكته شد و برای مدتی بستری گشت و پس از كسب بهبودی نسبی سه ماه بعد از كشتار، با توجه به اینكه از سوی دولت ممنوع‏الخروج بود، تهران را به طرف مشهد خونین ترك كرد تا از نزدیك فضای خون‏آلود این دیار ابرار را نظاره‏گر باشد.(19)
خبر قیام خونین مشهد كه به تهران رسید، رئیس شهربانی و دادستان كل كشور به حضور حاج‏آقاحسین قمی می‏روند و می‏گویند شما مشهد را به شورش وا داشتید و در این حركت عده‏ای بی‏گناه كشته شدند كه مقصر شما هستید؟! حاج‏آقاحسین پس از گریستن بر شهدای به خون خفته این نهضت، خطاب به آن خطاكاران می‏گوید: گناه این كشتار به گردن دولت و شخص رضاخان است، چون من با مسالمت و دست خالی برای مذاكره آمدم ولی شما مرا حبس نمودید و مردم را خشمگین ساختید و به جای آنكه خواستهای منطقی و برحق آنان را مورد رسیدگی قرار دهید آن مظلومان را گلوله‏باران نمودید.(20) نظر به نفوذ و موقعیت آیت‏اللّه‏ بروجردی و مخابره تلگراف ایشان به رضاخان، دولت از محاصره یك ماهه محل اقامت حاج‏آقاحسین دست بر می‏دارد ولی او را به حالت تبعید به عتبات می‏فرستد.(21)
مطبوعات وابسته به رژیم و روزنامه‏های محروم از استقلال فكری حقایق این واقعه را دگرگون جلوه دادند. روزنامه تجدد، در تاریخ 31 تیرماه 1314ه .ش نوشت: «شیخ بهلول نامی كه سابقه تحریك دارد مردم را به عنوان وعظ دور خود جمع كرده و یاوه‏سراییهایی در اطراف لباس و كلاه نمود، نظر به اینكه مأمورین موفق نشدند از روی ملایمت او را از اقدام خویش باز دارند تصمیم گرفتند آنها را متفرق سازند، در نتیجه چند نفری مقتول و مجروح شدند و بالاخره در اثر مداخله نظامیان اغلب اشرار را گرفتار ولی شیخ بهلول موفق به فرار شده است.» سرمقاله روزنامه آزادی، چاپ خراسان در تاریخ 28 تیر 1314ه .ش، شش روز بعد از كشتار، به ستایش از كلاه بین‏الملل و كشف حجاب پرداخت و روی كار آمدن رضاخان را به ظهور كوكب درخشان پهلوی در آسمان ایران تعبیر نمود!!
بعد از ماجرای گوهرشاد هر روز كارمندان یكی از ادارات دولتی را همراه با همسران حجاب‏دار آنها در شیر و خورشید سرخ دعوت می‏كردند و پس از سخنرانی یكی از سرسپردگان رژیم، ناگهان مردها از سر زنان خود چادر می‏كشیدند و این كار همراه با هلهله و هورا كشیدن بود، مردان را نیز وادار می‏كردند تا كلاه شاپو بر سر نهند. قبای بلند افراد را با چاقو بریده و به شكل كت، كوتاه می‏كردند.(22)

مقاومت بانوان

كشتار مردم مشهد و دستگیری تعداد زیادی از علما، رعب و وحشت زیادی در میان مردم پدید آورد و آنها را بیش از پیش وادار به سكوت نمود. در میان این اختناق، وحشت و نگرانی زایدالوصف كشف حجاب بانوان در دیماه همان سال (سال 1314ه .ش) انجام شد؛ گرچه از مدتها قبل زمینه‏های آن فراهم شده بود. در روز هفدهم دیماه 1314ه .ش در عمارت دانشسرای عالی تهران با حضور رضاخان مراسمی برای اعطای دیپلم به فارغ‏التحصیلان برگزار گردید كه در آن رؤسای مدارس، همسران صاحب‏منصبان عالی‏رتبه و همسر و دختران شاه رسما بدون حجاب ظاهر شدند و این روز، به نام روز آزادی زن و كشف حجاب نامگذاری شد! در مراسم مورد اشاره، رضاخان طی سخنانی اشاره كرد: بسیار شادمان است كه مشاهده می‏كند زنان به حقوق و مزایای خود نایل شده‏اند!(23) چند روز بعد شاه دستور داد تا هر كدام از وزارتخانه‏ها جشنی برگزار نموده و كارمندان ادارات همراه زنان بدون حجاب در این مراسم شركت نمایند، سپس به حكام ولایات و نواحی دستور داده شد كه ترك حجاب را با زور و ارعاب اجرا نمایند و ترتیب مجالس عمومی را فراهم كنند و طی آن طبقات درجه اول مردم دعوت شوند كه با خانمهای خودشان در مجالس مذكور حاضر شده و كشف حجاب صورت گیرد. دختران دانش‏آموز باحجاب از ورود به مدارس منع شدند و از سوار شدن زنان محجبه به اتوبوس جلوگیری می‏كردند. مأموران نیز به محض مشاهده زن یا دختری باحجاب در معابر، وی را تحت تعقیب قرار داده و چادر و روسری او را از سرش كشیده و پاره می‏كردند و حتی زنان را تا داخل منزلشان دنبال كرده و صندوق لباسشان را مورد تفتیش قرار می‏دادند. این سختگیری تنها شامل حال زنان شهری نبود بلكه بانوان ساكن در روستاها و زنان عشایر كه با لباسهای سنتی و محلی خویش زندگی می‏كردند از آزار و ایذای مأموران مصون نبودند. به عنوان نمونه در كاشمر از متصدیان حمامهای زنانه التزام گرفته شد كه هیچ زنی را بدون كلاه به حمام راه ندهند و در حمامها زنان خبرچین گماردند.(24)
بسیاری از زنان به نشانه مخالفت و مقاومت در برابر این اقدام ضد دینی سالها خانه‏نشین شدند. آنان به این موضوع هم بسنده نكردند و با وجود آنكه پلیس دستور محرمانه داشت تا از زنهای بی‏چادر حمایت كند ولی باز هم دور از نظر مأموران و در كوچه‏های خلوت زنان بی‏چادر را در معرض اهانت لفظی یا حمله با چوب و سنگ قرار می‏دادند. حتی كار به جایی رسید كه زنان بی‏چادر ناچار می‏شدند از محلات پایین شهر با چادر از خانه بیرون بروند و در خیابانهای بالای شهر چادر را از سر خویش بردارند.(25)
در تبریز سید ابوالحسن انگجی و آقامیرزا صادق‏آقا در اعتراض به روند اسلام‏زدایی و كشف حجاب قیام می‏كنند ولی عمّال رضاخان آن دو بزرگوار را دستگیر و تبعید می‏نمایند تا بدین وسیله سدی در مقابل مقاومت عمومی ایجاد كنند. البته قبل از آن، مرحوم شیخ غلامحسین تبریزی به دلیل اعتراض به تغییر كلاه به مشهد تبعید شده بود.(26)

باتلاق طاغوت

به راستی دفاع زنان جامعه اسلامی ایران از حجاب خویش در قضیه كشف حجاب رضاخانی حماسه‏ای غرورانگیز در تاریخ ملت ما می‏باشد و ایستادگی زنان مسلمان این خطّه در مقابل خطر مزبور سند افتخار مردمانی است كه تا پای جان كوشیدند از معنویت و فرهنگ الهی خود دفاع كنند. چنان كه نوشته‏اند در شهر كوچك كاشمر، رئیس شهربانی وقت (قاتل مدرس) روی تپه مرتفعی در حاشیه این دیار می‏ایستاد و با دوربین نگاه می‏كرد و تا از دور زنی را با چادر در حركت می‏دید به پاسبانها فرمان می‏داد با اسب بتازند و او را دستگیر نموده و چادرش را پاره كنند. كم نبودند زنانی كه مأموران چادر آنها را برداشتند و آنان از شدت حزن و افسردگی ناشی از این حركت دق كردند و دار فانی را وداع گفتند و چه بسیار مادرانی كه از هول و اضطراب، سقط جنین كردند ولی تن به این ننگ ندادند.(27)
امام خمینی در این خصوص فرموده‏اند: «... خدا می‏داند كه به این ملت چه گذشت در این كشف حجاب، حجاب انسانیت را پاره كردند. اینها، خدا می‏داند كه چه مخدراتی را اینها هتك كردند ... علما را وادار كردند كه با سرنیزه كه با زنهایشان درمجالس‏جشن ـ یك همچو جشنی كه با خون دل مردم، با گریه تمام می‏شد ـ شركت كنند ... در بعضی از جشنها آن قدر گریه كردند مردم كه اینها از آن جشن اگر حیایی داشتند پشیمان می‏شدند ...»(28) و در سخنانی دیگر كه در جمع بانوان اهواز ایراد فرموده‏اند، می‏گویند: «شما شاید اكثرا یادتان نباشد كه در زمان رضاشاه با بانوان چه كردند و چه مصیبتها به بار آوردند ...»(29)
ایشان در بیاناتی دیگر به قیام مردم در مقابل این حركت اشاره فرموده و گفته‏اند: «... زنهای ایران هم قیام كردند بر ضدش و تودهنی به او زدند كه ما نمی‏خواهیم این طور چیزی [كشف حجاب [را، ما باید آزاد باشیم و این مردك می‏گوید آزادید؛ لیكن باید حتما بدون چادر و بدون روسری توی مدارس بروید. این آزادی است؟! ...»(30)
رضاخان به علی‏اصغر حكمت، وزیر فرهنگ وقت، دستور داد كه در مدارس زنانه معلمان و دخترها باید بدون حجاب باشند و اگر زن یا دختری امتناع كرد او را در مدارس راه ندهند.(31) از اقدامات دیگر رضاخان تعیین زنانی از طبقات بالا بود كه تحت عنوان دارالمعلمات جمعیتی تشكیل دهند. علی‏اصغر حكمت به این زنان كه در محل دارالمعلمات واقع در خیابان شاه‏آباد سابق و در كوچه ظهیرالاسلام دعوت شده بودند مأموریت داد كه پس از تشكیل جمعیت مزبور، اساسنامه آن را به نظر وزیر برسانند و با حمایت دولت، پیشقدم نهضت آزادی زنان ایران باشند. مدارس دارالمعلمات تهران برای تغییر افكار و آداب نوباوگان و دوشیزگان ایرانی اهتمام می‏كرد.(32) همچنین رضاخان مدارس ابتدایی را مختلط نمود و پسران را مجبور ساخت در مدارس شلوار كوتاه پا كنند.(33)
روشنفكران بیمار و محروم از رشد فكری واقعی كه استقلال اندیشه خویش را در باتلاق طاغوت از دست داده بودند در جهت دفاع از حجاب‏زدایی و اقدامات ضد ارزشی رضاخان بیكار نبودند و در آن عصر ننگین، رنگین‏نامه‏های خود را از تبلیغات در این زمینه پر ساخته بودند؛ چنان كه چنین وضعی از سوی آنان در دوران محمدرضا پهلوی نیز ادامه یافت. امام خمینی(قدس‏سره) می‏نویسند: «... قلمهای مسموم خطاكار و گفتار گویندگان بی‏فرهنگ در این نیم قرن سیاه اسارت‏بار عصر ننگین پهلوی، زن را به منزله كالایی خواستند در آورند و آنان را كه آسیب‏پذیر بودند به مراكزی كشیدند كه قلم را یارای آن نیست، هر كس بخواهد شمه‏ای از آن جنایات مطلع شود به روزنامه‏ها و مجله‏ها و شعرهای اوباش و اراذل زمان رضاخان از روزگار تباه كشف حجاب الزامی به بعد مراجعه كند و از مجالس و محافل و مراكز فساد آن زمان سراغ بگیرد. رویشان سیاه و شكسته باد قلمهای روشنفكرانه آنان. و گمان نشود كه آن جنایات با اسم آزاد زنان و با اسم آزاد مردان بدون نقشه جهانخواران و جنایتكاران بین‏المللی بود...»(34)
احمد كسروی، مورخ معاصر كه حامی و مشتاق رفتارهای رضاخان بود از برنامه‏های وی به عنوان یك جنبش در حال پیشرفت سخن گفته كه در مبارزه با چادر و پیچه مشكلاتی را در مسیر خود داشت و برخلاف ایستادگی ملاّیان و پیروان آنها، در كار خویش موفق گردید!(35) علی دشتی در دیدار با رضاخان حالت چاپلوسی به خود می‏گیرد و می‏گوید: قلم و زبان و فكر من در اختیار پیشرفت مقاصد میهن‏پرستانه حضرت اشرف است و از تقویت و تأیید سیاست شما دریغ نخواهم داشت.(36) یحیی دولت‏آبادی به وقایع عصر خود اشاره كرده و می‏نویسد: اینك در تهران كانون بانوان تأسیس شده و زنها رو گشوده با مردان معاشرت می‏نمایند و روز به روز دایره رفع حجاب در تهران و ولایات وسعت می‏گیرد و زنها داخل كارهای وزارتخانه و دوایر دولتی و دیگر می‏گردند... پس سد حجاب را در ایران شكسته باید دانست و آتیه روشنی را به زنهای ایرانی باید نوید داد.(37)

بذرهای ابتذال

پس از هفدهم دیماه 1314 كه روز «آزادی زن» نام گرفت! و اقسام الگوهای فرنگی به اشكال فصلی یا سالیانه به درون خانواده‏ها راه یافت آن دسته از دختران و زنانی كه به طور كامل كشف حجاب را پذیرفته بودند از لباسهای مد روز پیروی می‏كردند. اقدامات كشف حجاب و اختلاط بین زنان و مردان با افزایش سینماها و تئاتر، برگزاری جشنهای مختلف و انتشار افكار مدگرایانه در روزنامه‏ها و مجلات و كتب مختلف ادامه پیدا كرد. به رغم آنكه بسیاری از زنان، در مقابل كشف حجاب مقاومت و پایداری نشان دادند اما گروهی قلیل از زنان متجدد كه در آرزوی چنین روزی بودند، موقعیت را برای آراستن و نمایش خود به مردان مساعد دیدند و راه ابتذال را پیمودند. رژیم رضاخان از این فرصت پدید آمده برای سرگرم كردن مردم و بویژه جوانان و غافل نمودن آنان از سرنوشت حقیقی و برای هویت‏زدایی فرهنگی، كاروانهای شادی به سبك كشورهای اروپایی به راه انداخت، زنان هرزه آرایش‏كرده را بر روی كامیونها و ارابه‏هایی كه آراسته به انواع گلها بود قرار می‏دادند و به همراه دسته‏های رقاصه با ساز و آواز و رقص و شادی در خیابانها می‏گرداندند. از سویی اصناف را مجبور می‏كردند كه در برپایی این كاروانها (كارناوالها) پیشقدم شوند. چنان كه به منظور توهین به مقدسات اسلامی متأسفانه در شب عاشورا چند كارناوال به حركت در آمد.(38)
محمود جم كه پس از فروغی نخست‏وزیر شد، ضمن وصف واقعه 17 دی 1314 نوشته است «... جشن 17 دی اولین روزی بود كه زن ایرانی در كنار شوهر خود در یك مراسم رسمی و اجتماعی شركت می‏جست ... وقتی من در كوكتل پارتیها و مجالس مهمانی می‏بینم كه خانمها با آرایشهای اروپایی شانه به شانه مرد گُل می‏شنوند به یاد آن روز می‏افتم كه زنان با حالتی ناراحت، خجالتی و نگران در كنار دست شوهران خود ایستاده و برای اولین بار صورت و موی سر خود را در معرض نگاه مردانی دیگر قرار داده بودند ...»(39)
كشف حجاب و آثار سوء آن را می‏توان بزرگترین ضربه بر پیكر زن به حساب آورد. آنچه به تقلید و تحمیل از غرب شكل گرفت و تحت عنوان مساوات حقوقی و آزادی زن از ممالك بیگانه وارد شد و با دست عمال پلید اجانب زنان را آلوده ساخت و از حریم مقدس تقوا و عفاف به منجلاب فساد كشانید، چیزی است كه آثار نكبت‏بار آن در جامعه نفوذ كرد و مشاغلی را به عنوان ژست تجددطلبانه و شخصیت كاذب برای زنان به قالب زدند تا جامعه بانوان را دچار مسخ فرهنگی نموده و به آنان چنین القا كنند كه زن باشخصیت، آن است كه بدون هیچ گونه قیدی با مردان معاشرت داشته باشد.
كشف حجاب، مفاسد فراوانی به بار آورد و مصارف كاذبی در میان زنان پدید آورد. بخش عمده‏ای از درآمد خانواده‏ها به جای آنكه صرف سامان‏دهی اقتصاد خانواده شود مصرف تهیه لوازم آرایش و لباسها و مدهای غربی گردید، كانونهای خانواده به سردی گرایید و روابط زناشویی در بسیاری از خانواده‏ها به هم خورد. گرچه تسهیلاتی برای زنان فراهم كردند اما شأن و منزلت زن در جامعه كه تا قبل از آن با هاله‏ای از احترام و وقار توأم بود به یكباره فرو ریخت و به صورت یك كالای جنسی و فاقد امنیت جانی و اجتماعی بروز نمود. سیاست نابخردانه كشف حجاب، گذشته از متزلزل ساختن ارزشهای خودی و زمینه‏سازی برای تسلط بر منحط‏ترین بخشهای فرهنگی غربی حداقل این عوارض منفی را به دنبال داشت كه وقتی جامعه مذهبی و متدین، خود را در مقابل فراگیری دانش به بهای برهنگی نوامیس خود دید، بسیاری از آنان راه تحصیل را بر فرزندان خود مسدود نمودند و به این ترتیب عملاً بر روند رشد تحصیلی كشور لطماتی وارد شد. (40)

صیانت از سنگر حجاب

با به قدرت رسیدن محمدرضاشاه چون مشاهده كرد سیاستهای پدرش به دلیل توأم بودن با تندی و خشونت كارساز نمی‏باشد؛ از راه نیرنگ و خدعه وارد كار شد و همان توطئه را به شكلی دیگر و به وسیله تبلیغات فریبنده‏ای ادامه داد. ورود بی‏رویه محصولات فرهنگی غرب كه با اصول و ارزشهای دینی و اخلاقی در تباین بود و نیز رسانه‏های تبلیغی و رنگین‏نامه‏های آلوده‏ای كه در انهدام هویت اسلامی و ترویج فساد اخلاقی تلاش گسترده‏ای داشتند، كم‏كم سنتهای دینی را كم‏رنگ نمود. ولی علی‏رغم تأثیر زیانبار و نقش تخریبی تهاجم گسترده علیه مذهب و دیانت در جامعه اسلامی با ارشاد و هدایت علمای دینی و خصوصا رهنمودهای حیات‏بخش حضرت امام خمینی توده مسلمان از هویت دینی حمایت كرده و زمینه‏های پیروزی بر ستم را فراهم نمودند. در بحبوحه انقلاب اسلامی بی‏حجابی به عنوان مولود استعمار و حركتی ضد انسانی مطرح شد و حجاب زن مسلمان به عنوان شعار مقدس اسلامی متداول گشت و مبارزان و فداكاران در تظاهرات باشكوهی كه ترتیب می‏دادند با شعارهایی از قبیل خواهرم، حجاب تو از خون من كوبنده‏تر است، و خواهرم، حجاب زینت و زیور توست؛ به نفی و طرد آثار طاغوت‏زدگی از جامعه، ادارات و مدارس پرداختند و خواهران معتقد و متعهد با نشان دادن رشد فكری و فرهنگی خود ثابت كردند كه با حفظ حجاب اسلامی می‏توان مسؤولیتهای اجتماعی و فرهنگی را پذیرفت و نقش فعال خویش را در جهت سازندگی، دفاع، جبهه و پشت جبهه ایفا نمود و در سنگر حجاب همانند حماسه‏آفرینان دفاع مقدس و رزم‏آوران بسیجی به حمایت از مرزهای عقیدتی، اخلاقی و خانوادگی پرداخت و تن به اسارتهای تحمیلی نداد.
انسانی كه در جهان‏بینی اسلامی و فرهنگ قرآن و عترت معرفی می‏شود، وجودی است كه باید با عنایت به تعالیم وحی به شكوفایی فطرت خویش پرداخته و قله‏های كمال را طی كند و این خصوصیات و تحصیل كمالاتی این گونه، به گرایشهای عالی و مختصات روحی افراد بستگی دارد و از این لحاظ بین زن و مرد تفاوتی نمی‏باشد. در واقع نظام اسلامی میزان قرب به خداوند را معیار كرامت انسانی می‏داند و به دست آوردن چنین ویژگی‏ای به درجات تقوا و ایمان افراد بستگی دارد. به فرموده مقام معظم رهبری، حضرت آیت‏اللّه‏ خامنه‏ای «برای اسلام تكامل انسان مطرح است و برای رسیدن به این هدف زن و مرد هیچ فرقی با هم ندارند ...»(41)
انقلاب شكوهمند اسلامی خورشید درخشانی بود كه در آسمان معنویت اسلام طلوع كرد. شرایط به وجود آمده برای بانوان پس از انقلاب اسلامی باید مبتنی بر ارزشهای دینی باشد. اگر اظهارنظر افراد محروم از شناخت قوانین اسلامی كه در برخی محافل مطرح می‏شود و به مطبوعات و نشریات هم راه یافته در خصوص دفاع از زنان در مجرای درست قرار نگیرد و راه افراط را بپیماید؛ در آینده شاهد دشواریهای غیر قابل انكاری در نهادهای اساسی جامعه خواهیم بود، نباید فراموش كرد كه در نظام غرب میزان بهره‏دهی اقتصادی عامل ارزش است و چون زن را با این دیدگاه می‏شناسند برای كشانیدن وی در میدان توسعه و بهره‏وری با جعل قوانین به ظاهر حمایتی و برطرف كننده تبعیض او را از قید سرپرستی همسر و تربیت فرزند و چشمه پرعطوفت خانواده آزاد می‏كنند و با شعار سراسر فریب استقلال، وی را روانه بازار كار می‏نمایند و در واقع به استثمار از او می‏پردازند، اجرای چنین قوانینی در غرب پی‏آمدهای اجتماعی و اخلاقی مخرّبی داشته و آسیبهای متعددی را چون سیلی بنیان‏كن متوجه خانواده‏ها ساخته است.
نشریات اروپایی اخیرا گزارشهای جالبی را از موج تمایل بازگشت زنان از محیط كار و مشاغل مختلف به خانه و خانواده و تربیت فرزندان سخن می‏گویند و این برنامه كه هر روز در حال گسترش است مبین آن می‏باشد كه هر گونه افراطی در مورد حقوق زنان دیر یا زود با شكست مواجه خواهد شد. به همین دلیل است كه رهبری معظم تأكید می‏نمایند: «هر حركتی كه به قصد دفاع از حقوق زنان انجام شود باید مبتنی بر یك بینش خردمندانه و متكی بر حقایق هستی، طبیعت، فطرت، مسؤولیتها و مشاغل اختصاصی و یا مشترك بین زن و مرد باشد تا به نتایج صحیح و مورد انتظار بیانجامد.»(42) و در ادامه افزوده‏اند: «انجام هر گونه حركت اساسی و حقیقی برای زنان مسلمان، مستلزم الهام گرفتن از احكام اسلام و استفاده خردمندانه از تجربه دیگران است. نگرش غربی در مورد زن مبتنی بر عدم تعادل و متكی بر شعارهای پوچ و خالی از واقعیت است و حركت غلط و افراطی كه در غرب برای دفاع از زن انجام شده است، حركتی دستپاچه، بی‏منطق، مبتنی بر جهالت و بدون تكیه بر سنتهای الهی و فطرت و طینت زن و مرد محسوب می‏شود و بر همین اساس در ایران اسلامی قابل تقلید نیست و باید طرد شود.»(43)
ایشان بر اهمیت اصلاح قوانین در برخورد با مسأله زن و نیز تبیین حقوق متفاوت زن و مرد بر اساس دیدگاه اسلام و قرآن اصرار ورزیده و خاطرنشان نموده‏اند: «... برای دفاع از زن باید از ورود به بحثهای انحرافی اجتناب شود. دفاع اخلاقی و قانون از زن و بخصوص در داخل خانواده‏ها ... ضروری است و باید باكسانی كه زن را در خانه مستخدم و بدون تمكن از خودسازی معنوی تلقی می‏كنند با قوت و شدت و در عین حال كاملاً منطقی و عقلانی برخورد شود ...»(44)

پی نوشت ها:

1ـ مجله نور علم، سال دوم، شماره اول، ص84.
2ـ حاج‏آقاحسین قمی، قامت قیام، محمدباقرپورامینی، ص108 ـ 109.
3ـ نهضت روحانیون ایران، علی دوانی، ج2، ص159.
4ـ صحیفه نور، ج8، ص31.
5ـ عنصر فضیلت و تقوا، عباس حاجیان دشتی، ص49.
6ـ چهره‏ای پرفروغ از مشعلداران اسلام و فقاهت و انقلاب، دفتر مدرسه علمیه امام امیرالمؤمنین(ع)، مشهد، ص87.
7ـ قیام گوهرشاد، ص207.
8ـ اروپاییها و لباس ایرانیان، ص303.
9ـ استانداران خراسان و نقش میرزافتح‏اللّه‏خان پاكروان در توطئه كشف حجاب در خراسان، مجله پانزدهم خرداد، سال ... شماره ...، ص48.
10ـ نگارنده این روحانی مبارز را شخصا ملاقات كرده‏ام.
11ـ اظهارات حجت‏الاسلام والمسلمین میرمحمدحسین حسینی اصفهانی، مندرج در كتاب قیام گوهرشاد، ص104.
12ـ خاطرات سیاسی بهلول، ص60.
13ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج اول، ص69، پاورقی و نیز مجله سروش، شماره 91، ص88.
14ـ گفتگو با حسین آستانه‏پرست، مندرج در كتاب قیام گوهرشاد، ص190.
15ـ گزارشی از سابقه تاریخی و اوضاع كنونی حوزه علمیه مشهد، آیت‏اللّه‏ سیدعلی خامنه‏ای، ص136.
16ـ قیام گوهرشاد، ص152.
17ـ تاریخ بیست ساله ایران، ج6، ص255.
18ـ زن از دیدگاه اسلام، علی ربانی‏خلخالی، ص144.
19ـ قیام گوهرشاد، ص39.
20ـ مجله نور علم، سال دوم، شماره اول، ص87.
21ـ حاج‏آقاحسین قمی، قامت قیام، ص122.
22ـ قیام گوهرشاد، ص190 ـ 191.
23ـ واقعه كشف حجاب، ص27 و نیزدر این مورد بنگرید به تاریخ بیست ساله ایران، ج6، ص264 ـ 266.
24ـ زندگینامه سیاسی امام خمینی(قدس‏سره)، ج اول، ص56 ـ 57.
25ـ زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، ص91 ـ 92.
26ـ قیام گوهرشاد، ص206 و نیز تاریخ بیست ساله ایران، ج6، ص252.
27ـ غلامعلی حداد عادل، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، ص48.
28ـ زن از دیدگاه امام خمینی(قدس‏سره)، ص139، در جستجوی راه از كلام امام (دفتر سوم)، ص65 ـ 66.
29ـ در جستجوی راه از كلام امام (دفتر سوم زن)، ص36.
30ـ صحیفه نور، ج2، ص30 و نیز همان مأخذ، ص66.
31ـ خاطرات صدرالاشراف، ص302.
32ـ اروپاییها و لباس ایرانیان، ص286؛ واقعه كشف حجاب، ص25.
33ـ تاریخ سیاسی معاصرایران، ج اول، ص118 ـ 119.
34ـ از پیام امام به مناسبت روز زن، مندرج در كتاب «در جستجوی راه از كلام امام» دفتر سوم، ص39.
35ـ خواهران و دختران ما، احمد كسروی، ص4.
36ـ جستاری در افكار و اندیشه‏های علی دشتی، مهرزاد تولایی تهرانی، مجله كیهان فرهنگی، شماره مسلسل 135، ص41.
37ـ حیات یحیی، ج4، ص434.
38ـ زندگینامه سیاسی امام خمینی(قدس‏سره)، ج اول، ص57 ـ 58.
39ـ تاریخ بیست ساله ایران، ج6، ص264 ـ 266.
40ـ به منظور آشنایی با پیامدهای منفی كشف حجاب بنگرید به آثاری چون: جامعه‏شناسی غرب‏گرایی (جلد دوم)، علی‏محمد نقوی، غرب‏زدگی، جلال آل‏احمد، ص101 ـ 102؛ فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، غلامعلی حداد عادل و ... .
41ـ روزنامه همشهری، شماره 1389.
42ـ همان مأخذ.
43ـ همان.
44ـ همان.