نقش نماز در آرامش رواني خانواده(قسمت دوم و پایانی)

نويسنده: دكتر محسن ايماني

4ـ بالا رفتن عزت نفس

پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز را معراج مؤمن دانسته و مي‏فرمايد: الصّلاة معراج المؤمن. انساني كه عروج يافته و اوج گرفته است، از عزت نفس برخوردار است. عزت نيز با رفتن به پيشگاه معبود حاصل مي‏شود و به تعبير سعدي انسان جز با رفتن به درگاه الهي عزت نمي‏يابد.
عزيزي كه هرگز درش سر بتافت به هر در كه شد هيچ عزت نيافت
و اگر مي‏گويند «عزت ‏طلب و بزرگي‏آموز» همه حكايت از آن دارد كه آدمي براي عزتمندي خويش ارزش فراواني قائل است و آن‏ها كه نفس خويش را داراي عزت مي‏دانند، كمتر تن به خطاها و امور ناپسند مي‏دهند. علي (عليه السلام) مي‏فرمايد: «من كرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته» هر كس كه نفسش در پيشگاه او ارزشمند باشد شهوات در نزد او خوار است و بي‌مقدار.
كارل راجرز كه بنيانگذار روش مشاوره غير مستقيم است، اظهار مي‏دارد، دانش آموزي كه از عزت نفس بالاتري برخوردار است كمتر تن به تقلب مي‏دهد و نظريه تعهد مكبر حكايت از آن دارد كه اگر شخص احساس بي آبرويي كند، راحت‏تر تن به ارتكاب جرم مي‏سپارد. نماز كه آدمي به هنگام اداي آن سر بر آستان معبود مي‏سايد. و پيشاني خويش را به رسم تواضع و بندگي به خاك مي‏گذارد، باعث مي‏شود تا موجبات رستگاري انسان فراهم شود. اين سجده كه خضوع (تواضع بدني) است و خشوع (تواضع قلبي)، موجبات اعتلاي آدمي را فراهم مي‏سازد «قد افلح المؤمنون الّذين هم في صلاتهم خاشعون» و در اثر بندگي آدمي بد مقامي بالا و والا مي‏رسد و به قول صائب تبريزي:
ذره به آفتاب رسيد از فتادگي بنگر كه از كجا به كجا مي‏توان شدن
و سعدي رمز برخورداري از فيض را افتادگي دانسته و مي‏گويد:
افتادگي‏آموز اگر طالب فيضي هرگز نخورد آب زميني كه بلند است
پس تواضع در مقابل خالق رمز كمال آدمي است و انسان برخوردار از كمال در همه جا و از جمله محيط خانواده احترام ديگران را پاس مي‏دارد و نياز به داشتن عزت نفس و برخورداري از احترام، به نظر «مازلو» يكي از نيازهاي اساسي رواني آدمي است كه با تأمين آن سلامت رواني انسان تأمين مي‏گردد به نحوي كه او را از تعادل رواني برخوردار مي‏سازد. در خانه‏اي كه پير و جوان و كودك و خردسال همه از احترام و عزت نفس بهره گرفته‏اند همه مي‏توانند از آرامش رواني برخوردار باشند. در خصوص احترام به پيران و كودكان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‏فرمايد: «ليس منّا من لم يرحم صغيرنا و لم يوقّر كبيرنا» از ما نيست كسي كه به كودكان ما ترحم و لطف نكند و بزرگترهاي ما را محترم نشمارد. پس در خانه‏اي كه همه در برابر معبود متواضعند و حرمت يكديگر را نمي‏شكنند، همه از عزت نفس برخوردارند و ضمن برخورداري از آرامش رواني تن به جرائم نيز نمي‏دهند اما دور شدن از وادي بندگي و عدم انجام فرايض ديني، آدمي را به بندگي اين و آن مي‏كشاند و اين در اثر نداشتن آگاهي و بصيرت است و اقبال در وصف آنان مي‏گويد:
آدم از بي‏بصري بندگي آدم كرد گوهري داشت ولي صرف قباد و جم كرد
گويي از خوي غالمي ز سگان پست‏تر است من نديدم كه سگي پيش سگي سر خم كرد
انسان‏هاي ره يافته جز بر درگاه معبود ازلي سر نسايند و پيوسته به عبادت او مي‏شتابند. علي (عليه السلام) فرمود؛ لا تكن عبد غيرك لقد جعلك اللّه حرّا. بنده ديگري مباش بدرستي كه خدا تو را از آزاد آفريده است و خداوند عزت را از آن خود، رسول خود و بندگان مؤمن خويش مي‏داند و مي‏فرمايد: و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين.

5ـ معنا دادن به زندگاني

ويكتور فرانكل كه خود بنيانگذار مكتب سوم درماني دين و مكتب معنا درماني است، در كتاب خود كه آن را «انسان در جستجوي معنا» ناميده است، بر اين باور است كه انسان آنگاه از سلامت رواني برخودار است و آنگاه آرامش را لمس مي‏كند كه در زندگاني خود احساس معنا كند و او در وهله نخست عشق را عامل ايجاد چنين معنايي مي‏داند كه عشق به يك آرمان و عشق به ديگري مورد نظر اوست و او خود مي‏نويسد كه يكبار يك عالم يهودي كه معناي زندگاني را از دست داده بود، نزدم آمد و من با ايماني كه در وجودش بود زندگي او را معني دار ساختم. او به درمانگرها توصيه مي‏كند كه در موقع درمان بيماران رواني تلاش كنيد كه زندگي آن‏ها را معني دار نماييد. زيرا بيمار رواني كسي است كه معناي زندگي را از دست داده است. عبادت و نماز نيز مي‏تواند زندگي آدمي را معنا بخشد و براي آدمي حياتي طيب را فراهم آورد كه مالامال از معناست. و قرآن مي‏فرمايد: يعني هر كسي اعم از زن و مرد عمل صالح انجام دهد او را به حياتي پاك و طيب زنده مي‏گردانيم.
فرانكل مي‏گويد: آنان كه داراي زندگي معني دار بودند، افراد مقاومي بودند كه خود را تسليم مرگ و خودكشي نمي‏كردند. يعن عشق به زندگي آنان معنا داده بود و او رمز پايداري آنان را در عاشق بودن آن‏ها مي‏داند و چه نيكو گفته است حافظ.
برترين عشق نيز عشق به خالق است و نزديكترين حالت آدمي هنگامي است كه سر به سجده مي‏نهد. در اينجاست كه مي‏توان به يكي ار رازهاي طولاني بودن سجده‏هاي امام زين العابدين (عليه السلام) پي برد و سخنان پر حلاوت عشق را خوش و زيبا تفسير نمود و گفت:
پس نماز كه برترين جلوه‏هاي عشق را به نمايش مي‏گذارد، مي‏تواند در خانواده، زوجين را به يكديگر علاقه‏مند و عطوف نمايد و آنان كه عاشق خدايند، جلوه‏هاي ديگر خالق را نيز دوست مي‏دارند و به همسر و فرزندان خويش به عنوان نشانه‏هاي خالق مي‏نگرند و در ميان آن‏ها عشق و علاقه فراوان است و به تعبير قرآن «رحماء بينهم» را مد نظر قرار مي‏دهند و چون به شكرگزاري معبود مي‏پردازند، نمي‏توانند نسبت به مخلوق خدا شاكر نباشند. چرا كه «من لم يشكر المخلوق، لم يشكر الخالق» در خانه‏اي كه تشكر و سپاسگذاري از يكديگر وجود داشته باشد دلسردي‏ها و ناپايداري‏ها ره نمي‏يابد و اين ابراز عشق و علاقه و سپاس و تشكر احساس تعلق به جمع خانواده را پديد مي‏آورد، كه يكي ديگر از نيازهاي اساسي رواني است كه با تأمين آن تعادل و بهداشت رواني فرد تحقق مي‏يابد. نماز اگر چه به معناي بندگي در برابر خالق است اما دل آدمي را رقت مي‏بخشد و او را به سوي محبت به مخلوق سمت و سو مي‏دهد و جمعي صميمي را در محيط خانه پديد مي‏آورد، چرا كه اگر مسلمان از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) الهام نگيرد و رقيق القلب نباشد، اعضاي خانواده و ديگران از گرد او پراكنده مي‏شوند و قرآن خطاب به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‏فرمايد: كه «لو كنت فظّا غليظ القلب لا نفضّوا من حولك» اي پيامبر هر آينه اگر تو سخت دل بودي مردم از گرد تو مي‏پراكندند.
وجود دل‏هاي پر محبت و با صفا كانون خانواده را گرم و روابط عاطفي را در آن مستحكم مي‏سازد و آدمي در برخورد با افراد صميمي و مهربان كمتر احساس آزردگي و سرخوردگي مي‏كند و خود را در محيطي آرام و سرشار از روابط گرم مي‏يابد زيرا عبادت و نماز به زندگي او معنا داده و آرامش بخشيده است.

6ـ كاهش فشارهاي (استرس‏هاي) رواني

نماز موجب كاهش استرس‏ها مي‏گردد و فشارهاي روحي را كم مي‏كند. زيرا آنگاه كه آدمي در برابر خالق متعال مي‏ايستد و لب به نماز و دعا مي‏گشايد و او را رحمن و رحيم خطاب مي‏كند، اميد به رأفت و رحمت در دلش موج مي‏زند و آن‏گاه كه اشك ندامت از چشمانش جاري مي‏شود، و دردهاي خويش را با خدا باز مي‏گويد، پالايش رواني انجام مي‏شود و انسان خود را سبك‏تر از قبل مي‏يابد چون به بندگي خدا تن مي‏دهد و با تأكيد مي‏گويد: «ايّاك نعبد و ايّاك نستعين» فقط تو را عبادت مي‏كنيم و فقط از تو ياري مي‏جوييم.
شانه را خالي از فشار بار بندگي غير مي‏كند. زيرا كمترين استرس و فشاري مانند استرس ناشي از بندگي غير خدا آدمي را مي‏آزارد و لذا آنگاه كه شهادت مي‏دهد كه خدايي غير از خداي يكتا نيست «اشهد ان لا اله الاّ اللّه» احساس آرامش مي‏كند.
پس در نماز اذكاري وجود دارد كه بيان آن‏ها و بازگو كردن آن كلمات ارزشمند كه آدمي بر نفس خود تلقين مي‏كند به او آرامش مي‏بخشد و بهداشت رواني او را تأمين مي‏نمايد و افراد فاقد استرس‏هاي رواني، در خانواده و در برخورد با ديگران فشار و دشواري كمتري را متوجه آنان مي‏سازد و خانواده نيز از فضايي آرام و كم استرس برخوردار مي‏گردد.

درمان و يا كاهش افسردگي

آن كس كه خوب و نيكو نماز مي‏گزارد، كمتر دچار افسردگي مي‏شود. فردي كه به افسردگي مبتلا شده است نيز مي‏تواند با استعانت از نماز، ميزان افسردگي خود را كاهش دهد. بيان چنين اثري براي نماز به معناي آن نيست كه افراد افسرده جهت درمان نيازي به روان‏شناس و يا روان پزشك ندارند، بلكه در حين بهره گرفتن از روش‏هاي روان درماني از نماز و عبادت نيز مي‏توانند براي كاهش و يا درمان افسردگي خود بهره بگيرند. پژوهش‏هاي انجام شده نيز حكايت از صحت اين ادعا دارد. اريك فروم در كتاب روانكاوي و دين مي‏نويسد: نياز ديني نياز به يك الگوي جهت‏گيري و مرجعي براي اعتقاد و ايمان است‏ و هيچ كس را نمي‏توان يافت كه فاقد اين نياز باشد و تجلي اين نياز را در حين انجام نماز به خوبي مي‏توان ديد. تأمين چنين نياز راه يافتن به سلامت را زمينه سازي مي‏كند و يافته‏هاي محققين نيز مؤيد اين مدعاست. چنان كه پژوهش‌گران كه در سال‏هاي اخير در جوامع اسلامي مثل ايران و مالزي دست به تجربه تازه‏اي در اتخاذ شيوه روان درماني براي بيماران مسلمان مبتلا به مشكلاتي نطير اضطراب، افسردگي و داغديدگي زده‏اند، مطالعات تجربي نشان داده‏اند كه با به كارگيري روان درماني مثل استفاده از آموزش‏هاي قرآني و احاديث و ترغيب به نماز و دعا و ذكر به عنوان يك نوع مراقبه و بحث درباره موضوعات مذهبي بيماران به بهبود بيشتر و درمان سريع‏تري نسبت به گروه مشابه‌شان كه درمان‏هاي غير مذهبي دريافت داشته‏اند، دست مي‏يابند (اظهر 1995 و ارمه و ذاراپ 1994 و ابهري 1375) 2.
آدمي به هنگام اقامه نماز در برابر خالق مي‏ايستد و با خداي خويش غم دل باز مي‏گويد: مثلا در حين قنوت مي‏گويد اللّهم اغفر لي الذّنوب التي تحبس الدّعاء خداوندا، آن گناهانم را كه باعث حبس دعا شده‏اند ببخش و يا مي‏گويد: الّلهمّ اغفر لي الذّنوب الّتي تنزل البلاء خداوندا، آن گناهاني از مرا ببخش كه موجب نزول بلا شده‏اند. بيان اين خواسته‏ها و نيازها و باز گفتن رازها و طلب مغفرت همگي موجبات كاهش غم مي‏شود و آدمي به هنگام بيان غم‏ها احساس مي‏كند كه سبك مي‏شود و امري تحقق مي‏يابد كه روان شناسان به آن پالايش رواني مي‏گويند و اين حالت موجب كاهش افسردگي فرد مي‏شود و اگر آدمي پيوسته با خداي خويش راز و نياز كند و غم دل باز گويد، هرگز مبتلا به افسردگي نمي‏شود، چنان كه احوال اولياي الهي چنين است و خدا در وصف آنان مي‏فرمايد: الا انّ اولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون به درستي كه اولياي الهي نه مي‏ترسند و نه محزون مي‏شوند. يعني در آنان حزن و افسردگي راه ندارد و اگر كساني افسرده و حزين هستند، راز آن را بايد در فاصله‏اي بيابند كه از اولياي الهي دارند و به تعبير ديگر فاصله‌ي بيشتري از خدا دارند و گفته‏اند:
پس در خانه‏اي كه همه نمازگزار هستند و همه غم‏هاي خويش را با خدا باز مي‏گويند، همه از افسردگي به دور هستند و از سلامت رواني برخوردارند .
در اين نوشتار تلاش نموديم كه برخي از خواص نماز در تحقق آرامش رواني را به اختصار بيان نماييم. اما خواص فراوان ديگري نيز در نماز ديده مي‏شود كه در بحث تفصيلي ديگر مي‏توان از آن‏ها سخن به ميان آورد.
منبع: خانواده و نماز