فضه زهرا(سلام الله علیها)ستاره‏اى از آفريقا (بخش سوم و پایانی)

نويسنده: اشرف آشورى

خانواده و فرزندان

بعد از شهادت حضرت زهرا(س)، فشارهاى سياسى قدرت حاكم براى از بين بردن نفوذ و مقاومت اهل بيت و اقليت طرفدار آنان فزونى يافت. هر دو ستون برپادارنده خميه اسلام (پيامبر(ص) و فاطمه(س)) فرو ريختند و اميرمؤمنان يكه و تنها با يارانى انگشت‏شمار در معرض خباثتها و دشمنى‏ها واقع شد اما فضه، همچنان نزد اميرمؤمنان على(ع) ماند و از كودكان فاطمه(س) سرپرستى كرد. بر اساس روايتى از امام صادق(ع) در همين دوران اميرمؤمنان، فضه را تشويق به ازدواج كرد. در اين خبر كه در عوالم العلوم از عمروبن داود نقل شده، آمده است: «فضه با نظر اميرمؤمنان(ع) به عقد ابوثعلبه كه مردى از اهالى حبشه بود، درآمد و از وى صاحب فرزندى شد و بعد از وفات ابوثعلبه، با سليك غطفان ازدواج كرد. در اين حين يگانه فرزندش از ابوثعلبه وفات يافت.
نصيرالدين امير صادق در كتاب (فاطمه) بر خلاف ديگر متون ازدواج اول فضه را در زمان حيات حضرت فاطمه مى‏داند و مى‏نويسد: «ابوثعلبه از دنيا رفت، فاطمه از فضه دلجويى نمود و او را با خود مانوس كرد تا خود از دار جهان رحلت فرمود. فضه بعد از وفات فاطمه با مردى به نام سليك ازدواج كرد».
اين ادعاى اميرصادق ظاهرا بدون دليل است و هيچ مداركى دال بر اينكه ازدواج وى قبل از شهادت حضرت زهرا باشد، يافت نشد.
در اغلب كتب تاريخى نامى از فرزندان سليك به ميان نيامده است از اين رو برخى احتمال داده‏اند فرزندان از شخصى ديگر باشند، چه در موارد فراوانى نام دختر، نوه و پسرانى از فضه نقل شده كه مسلم مى‏نماياند فضه شوهرى غير اين دو نيز داشته است. و يا فرزندانش از سليك، مورد اشاره منابع تاريخ قرار نگرفته‏اند.
علامه مجلسى در خبرى از «مسكه‏» دختر فضه و «شهره‏» نوه‏اش نام مى‏برد و ذبيح‏الله محلاتى در رياحين الشريعة بعد از نقل روايتى كه نام فرزندان پسر (داود، محمد، يحيى و موسى) فضه را ثبت كرده است، مى‏نويسد: مرحوم مجلسى مدرك اين خبر را در بحارالانوار از دو نفر مشيخه اهل سلوك و عرفان حكايت مى‏نمايد كه بهتر از روات كثير الرواية غير ضابط است.
فضه با وجود تمام درگيريهاى سياسى هرگز شانه از مسؤوليت پرورش فرزندان فرزانه خالى نكرد او چنان به تربيت فرزندان همت گمارد كه نسل بعد از نسل حافظ قرآن بوده و از عفاف و تقوا و تقرب نزد خداى متعال در حد كمال برخوردار گشتند تا به آنجا كه در طول تاريخ روايات مربوط به پاكيزگى روحى آنان بارها مورد اشاره و تاكيد نويسندگان و محققان قرار گرفته است و به عنوان بانوان نمونه از آنها ياد شده است.
ابن‏شهر آشوب در مناقب به نقل از مالك دينار مى‏نويسد: «هنگام حج‏بانويى را ديدم كه بر حيوانى ضعيف سوار شده است و زمانى كه حاجيان برمى‏گشتند، در حال رفتن به حج است. وسط بيابان او را ديدم كه خسته و رنجور همچنان به زحمت و آرامى راه مى‏پيمايد. اندكى جلوتر رفتم و خود را به او رساندم و ملامتش كردم. گفتم: چرا با اين مركب لاغر حركت كرده‏اى كه چنين در راه بمانى؟
سر به سوى آسمان بالا برد و گفت: «لا فى بيتى تركتنى و لا الى بيتك حملتنى فوعزتك و جلالك لو فعل بى هذا غيرك لما شكوته الا اليك‏».
نه مرا به خانه‏ام واگذارى و نه به خانه خودت رساندى. قسم به عزت و جلالت اگر جز تو چنين مى‏كرد، نزد تو شكايت مى‏آوردم.
همان دم شخصى خود را به او رساند و زمام ناقه‏اش را در دست گرفت و از او خواست‏سوار شود. آنگاه ناقه با سرعتى شگفت‏به پيش تاخت. در جايگاه طواف دوباره همان زن را ديدم حس كنجكاوى راحتم نگذاشت، جلوتر رفتم و پرسيدم تو كيستى؟ گفت: من «شهره‏» دختر مسكه دختر فضه خادمه فاطمه زهرا(س) هستم.

اعتراض به حاكميت

فضه هوش سرشار و قدرت يادگيرى بسيارى داشت. قابليت پذيرش در حد وسيع، وجودش را براى كسب فضايل از اهل بيت(ع) آماده ساخت. از اين‏رو در مدتى اندك به مقامهاى والايى در پيروى و همراهى عترت(ع) رسيد. آنچه فضه را از ديگران متمايز مى‏كند و از وى بانويى شاخص براى آيندگان مى‏سازد اين است كه وى ظرفيت وجوديش اعم از، قدرت، يادگيرى، پذيرش حق، خستگى‏ناپذيرى، حافظه قوى، خطابه و قدرت انتقال همه و همه را در راه دفاع از اهل بيت(ع) به كار برد و از هر امتياز به عنوان ابزارى براى نبرد با ظالمان غاصب سود برد حتى بعد از شهادت حضرت زهرا و تشكيل خانواده (روايات تاريخى به پرجمعيت‏بودن خانواده وى تاكيد دارد) در جريان مبارزه‏اش وقفه‏اى ايجاد نكرد. وى با تسلط ويژه‏اى كه به احكام فقهى داشت، به انتقاد علمى از حكام وقت مى‏پرداخت و بر ناروا بودن جايگاهى كه در اختيار گرفته‏اند، اشاره مى‏كرد.
امام صادق(ع) مى‏فرمايد: بعد از وفات شوهر اول فضه (ابوثعلبه) روزى سليك (شوهر دوم) نزد عمر آمد و از فضه شكايت كرد و گفت: فضه اجازه نزديكى به من نمى‏دهد. «فاشتكاها الى عمرو ذالك فى ايامه. فقال لها عمر: ما يشتكى منك ابومالك يا فضه؟ فقالت: انت تحكم فى ذالك و ما يخفى عليك. قال عمر: ما اجدلك رخصة قالت: يا ابااحفض ذهبت‏بك المذاهب ان ابنى من غره مات فاردت ان استبرى ...
عمر به او گفت: اى فضه ابومالك چه شكايتى از تو دارد؟
- تو حكم مى‏كنى در باره‏اش; پس بر تو مخفى نيست.
- من كه دليلى بر اين كار تو نمى‏بينم.
- اى اباحفض مذاهب تو را منحرف نكنند. پسرم از (ابوثعلبه) وفات يافته است; در اين مدت از حيض استبراء مى‏كردم كه اگر حامله‏ام جنين من بچه ثعلبه است و اگر حيض شدم معلوم شود بچه از ثعلبه نيست. عمر كه در مقابل پاسخ متين فضه درمانده شد، به شگرد هميشگى خود پناه برد و به موضع انفعالى فرو رفت. وى هر گاه كه در بين مردم از حل مسايل عاجز مى‏ماند و على گره را مى‏گشود، با عبارت «لولا على لهلك عمر» اگر على نبود خليفه از بين مى‏رفت، خود را از سرزنش فكرى و زبانى مردم مى‏رهانيد. اين بار نيز گفت: «شعرة من آل ابى‏طالب افقه من عدى‏» يك تار مو از خانواده ابى‏طالب از قبيله عدى فقيه‏تر است. عظمت اين گفتار آنگاه روشن مى‏شود كه بدانيم قبيله عدى در فقاهت‏سرآمد روزگار خويش و ضرب‏المثل فقاهت‏بودند.

فرياد با سكوت

نقطه آغازين مهجوريت اهل بيت را بى‏گمان بايد در آخرين روز مريضى پيامبر اكرم جستجو كرد «هنگامى كه پيامبر فرمود براى من استخوان شانه و دوات و يا كاغذ و دواتى بياوريد تا چيزى بنويسم كه بعدها گمراه نشويد ...»
خليفه دوم در مقابل درخواست پيامبر گفت: بيمارى بر پيامبر غلبه كرده و قرآن پيش شماست. كتاب آسمانى ما را كافى است. ابن‏عباس دانشمند معروف اسلام كه با يادآورى آن روز دانه‏هاى اشك بسان مرواريد بر روى گونه‏اش مى‏غلطتيد مى‏گويد: بزرگترين مصيبت‏براى اسلام اين بود كه اختلاف گروهى از صحابه مانع شد كه پيامبر نامه‏اش را بنويسد؟
همين تفكر كه براى جلوگيرى از نفوذ اميرمؤمنان و اهل بيت در رهبرى جامعه بعد از پيامبر به ذهن برخى صحابه خطور كرد، زمينه‏هاى مهجوريت اهل بيت، و احاديث و حقايق دينى را كه آنان بيان مى‏كردند، به وجود آورد. به اين ترتيب بعد از وفات پيامبر اكرم عموم مردم از منبع جوشان اهل بيت‏به طور گسترده‏اى محروم شدند و جامعه‏اى به وجود آمد كه قرآن ظاهرى پايه فكريش و حاكمان تنها مفسرينش شدند در اين دوره مفسران مستقل به طور شديدى از سوى خلافت تحت فشار بودند تا از حريم ظاهر قرآن تجاوز نكنند و به سيره و سخن و راى على(ع) اشاره نكنند. فضه تدبيرى انديشيد وى ديگر سخن نگفت و تنها به تلاوت و پاسخگويى با آيات الهى پرداخت و با اين كار آرمانهاى اهل بيت و آراء آنان را به مردم بازگو كرد.
يكى از نويسندگان آنگاه كه به معرفى فضه و كمالات وى مى‏پردازد، مى‏نويسد: «وقتى ديد مردم روايات وارده در باب سفارش اهل بيت و ساير حقايق دين پشت‏سر انداخته‏اند، فضه تصميم گرفت جز به آيات قرآن استشهاد نكند».
به اين ترتيب با استشهاد به قرآن جلوى هر گونه اعتراض حاكمان و عوامل آنان را گرفت و آزادانه به نشر فرهنگ اهل بيت(ع) همت گمارد. حفظ قرآن و استفاده به جا از آن از ديدگاه ديگر مبين آگاهى فضه به معارف قرآن و طبيعتا آراء و افكار اهل بيت و خصوصا اميرمؤمنان مراجع به تفسير و تاويل آيات قرآنى نيز هست چه وى پرورش‏يافته در خاندان پاكان بود و تمام اعمالش حكايت از تاثيرپذيرى علمى و عملى از آنان داشت.
ابوالقاسم قشيرى خبرى مربوط به حفظ قرآن و تسلط وى به معارف قرآنى از فضه نقل مى‏كند. اين مطلب كه در منابع گوناگون شيعى و سنى از جمله «الدرالمنثور» و «بحارالانوار» مورد اشاره و استفاده قرار گرفته به اين صورت است.
در راه مكه از قافله بازمانده بودم زنى را ديدم كه تنها و سرگردان مى‏رود. پرسيدم كيستى؟ اين آيه را خواند «قل سلام فسوف تعلمون‏» سلام كردم و سؤال خود را تكرار نمودم خواند «من يهدى الله فلا مضل له‏» - آنكه را خدا هدايت كند گمراه‏كننده‏اى نخواهد داشت.
- از كجا مى‏آيى؟ - «ينادون من مكان بعيد» - از مكان دورى ندا مى‏شوند.
- قصد كجا دارى؟ - «ولله على الناس حج البيت‏»
- چند روز است‏سرگردانى؟ - «و لقد خلقنا السموات و الارض فى ستة ايام‏»آيا گرسنه هستى؟ - «و ما جعلناهم جسدا لاياكلون الطعام‏» به او طعام دادم و به راه افتاديم و چون آهسته مى‏آمد تقاضا كردم كه شتاب كند زودتر برسيم. - «لا يكلف الله نفسا الا وسعها». دانستم قدرت شتاب ندارد.
درخواست كردم بر تك مركب من سوار شود. گفت: «لو كان فيهما آلهة الا الله لفسدتا» پياده شدم و او را سوار كردم. گفت: «سبحان الذى سخر لنا هذا»شكر خدايى را كه اين مركب را مسخر ما كرد.
به قافله رسيديم - آيا ميان اين كاروان كسى را دارى؟ - يا داود انا جعلناك خليفة فى الارض - يا يحيى خذا الكتاب بقوه - يا موسى انى «انا الله - و ما محمد الا رسول‏». - اينها چه نسبتى با تو دارند؟ «المال و البنون زينة الحيوة الدنيا» اين چهار نفر را صدا زدم چهار تن رسيدند از من اظهار تشكر كردند.
اين آيه را خواند «يا ابت استاجره ان خير من استاجرت القوى الامين‏» به من احسان كردند. و الله يضاعف لمن يشاء. عطا را زيادتر كردند.
- اين زن كيست؟ - فضه خادمه دختر پيغمبر است كه امسال بيستمين سال است او لب به سخنى جز به آيات قرآن باز نكرده است.
البته منظور آنان تداوم در ارائه جوابهاى قرآنى در طى 20 سال بوده است. و به طور قطع وى در جايگاههاى خاص نيز بودن قرآن به پاسخگويى مى‏پرداخت آنگونه كه در نقل اخبار مربوط به شهادت حضرت زهرا(س) ثبت‏شده است كه وى طى حديثى طولانى وقايع آن روز را شرح مى‏دهد. هر چند در اين حكايت‏خاص هيچ نوع اشاره‏اى كه موضعگيرى فضه در قبال اهل بيت و مسايل سياسى و حكومتى عصر خويش را نشان دهد، به چشم نمى‏خورد. اما نقل آن از جهاتى سودمند است از جمله اينكه گروهى بر اساس نقل ديگرى از روايت‏سعى كرده‏اند فضه را از اين افتخار بى‏نصيب كنند روايت دوم كه از عبدالله بن‏مبارك نقل شده و همين مطالب را با افزايش و كاهش از زنى گمنام نقل مى‏كند.

تبليغ ولايت در ايام حج

هر چند اطلاعى قطعى در باره زمان مسافرت فضه به مكه مكرمه در دست نيست اما به دلايل و قراينى كه در متن اخبار نقل شده وجود دارد به طور قطعى بعد از شهادت حضرت زهرا(س) و قبل از شهادت اميرمؤمنان و به احتمال قوى در دوران خلفاء سه گانه بوده است‏يعنى دقيقا بحرانى‏ترين زمان سياسى براى اهل بيت(ع). در اين دوره غاصبان ولايت وارونه جلوه دادن حقايق را سرمايه تداوم حكومت قرار دادند و با زر و زور و تزوير مخالفين را سركوب كردند. در اين فضاى حزن‏آلود فضه، پرورش‏يافته فاطمه، كه داغ شهادت حضرت زهرا(س) آرامش را از او گرفته بود به دنبال فرصتى مى‏گشت تا حقايق را بازگويد و مظلوميت اميرمومنان را به تصوير بكشد. ايام حج‏بهترين فرصت ممكن براى اين هدف بود از تمام ملل مسلمان نمايندگانى در مكه حاضر مى‏شدند و بدون فشارهاى و ايجاد آزادى نسبى به تبادل اطلاعات مربوط به كشورها و ممالك اسلامى مى‏پرداختند.
از اين كنگره عظيم پيامبر اكرم(ص) نيز براى معرفى اميرمؤمنان(ع) استفاده كرده بود اين بار فضه فرصت‏به دست آمده را غنيمت‏شمرد. او محل حج را به صحنه با شكوه اعلام حمايت از ولايت اميرمؤمنان(ع) تبديل كرد و به بازگويى و افشاى جنايات عليه اهل بيت پرداخت.
بر اساس آنچه مورخان نقل كرده‏اند فضه از نبوغ سرشار خود در بلاغت‏به نحو كامل سود برد به نحوى كه شيوايى گفتار و تسلط به خطابه توجه حاجيان را به خود جلب كرد. ورقة بن‏عبدالله اعلام حمايت از ولايت اميرمؤمنان را اينگونه به تصوير كشيده است:
براى حج و به اميد ثواب الهى راهى بيت‏الله الحرام شدم. در حالى كه طواف مى‏كردم متوجه بانويى گندم‏گون نمكين و خوش‏كلام شدم كه با فصاحت گفتار فرياد كرد: «رب البيت الحرام و الحفظة الكرام و زمزم و المقام و المشاعر العظام و رب محمد خير الانام صلى الله عليه و آله البررة الكرام ان تحشرنى مع ساداتى الطاهرين و ابنائهم الغر المحجلين الميامين الا فاشهدوا يا جماعة الحجاج و المعتمرين ان موالى خيرة الاخيار و صفوة الابرار الذين علاقدرهم على الاقدار و ارتفع ذكرهم فى سائر الامصار ...»
اى خداى بيت‏الحرام و حافظان گرامى و پروردگار زمزم و مقام و مشاعر و بزرگ و پروردگار محمد بهترين آفريده‏ها(ص). ... مرا با سروران پاك و فرزندان ... محشور نماى. اى جماعت‏حاجيان آگاه باشيد كه سروران من بهترين برگزيده‏ها و نيكوكارانند. كسانى كه عظمتشان از همه والاتر است ...
تعاريفى كه فضه از سروران خود بيان مى‏كرد به گونه‏اى بود كه تنها با مشخصات اهل بيت(ع) مطابق مى‏شد از اين‏روى ورقة بن‏عبدالله نيز مانند حاجيان ديگر متوجه شد وى از طرفداران اهل بيت و ولايت اميرمؤمنان(ع) است پس جلوتر رفت و گفت: گمان مى‏كنم از دوستداران اهل بيت(ع) هستى.
فضه پاسخ داد: آرى. پرسيد: خود را معرفى كن و فضه گفت: من خدمتگذار فاطمه زهرا(س) دختر محمد مصطفى(ص) هستم. كه خداوند بر پدر و شوهر و فرزندانش درود فرستد.
آنگاه ورقة بن‏عبدالله تقاضاى فرصتى كرد تا سؤالاتش را از وى بپرسد. آنچه كه اينك از اين گفتگوى افشاگرانه و دردآلود در كتب تاريخى ضبط شده است، بازگوكننده دوران سخت رحلت پيامبر تا شهادت حضرت زهرا(س) است. فضه تمام لحظات را به خاطر سپرده بود از اين‏روى بعيد به نظر نمى‏رسد كه تمام اخبار وى حتى اشعارى كه از فاطمه زهرا(س) هنگام رحلت پدر بر زبان جارى مى‏كرد، نقل مستقيم باشد. بخشى از آنچه در اين گفتگو گذشته، اينچنين است: على(ع) وقتى فاطمه(س) را در قبر گذاشت و سنگ لحد را چيد اينچنين سرود:
ارى علل الدنيا على كثيرة و صاحبها حتى الممات عليل لكل اجتماع من خليلين فرقة و ان بقايى عندكم لقليل و ان افتقادى فاطما بعد احمد دليل على ان لا يدوم خليل
علامه مجلسى وقتى اين روايت را از ورقة بن‏عبدالله نقل مى‏كند مى‏نويسد: (اقول وجدت من بعض الكتب خبرا فى وفاتها(ع) فاحببت ايراده و ان لم آخذه من اصل يعول عليه). مى‏گويم در برخى از كتابها خبرى در باره وفات حضرت زهرا يافتم كه دوست داشتم نقل كنم. هر چند مدرك اصلى كه به آن ارجاع داده‏اند را نيافتم. با اين حال اين حديث طولانى مورد توجه محققان اخير نيز قرار گرفته است و آنان خبر علامه مجلسى از ورقة بن‏عبدالله ازدى را نقل كرده‏اند از جمله آنها مى‏توان به اعلام النساء، رياحين الشريعة و نهج‏الحياة اشاره كرد. دليل عمده‏اى كه مى‏توان مبنى بر اينكه سفر حج فضه قبل از شهادت اميرمؤمنان بوده، ارائه كرد اين است كه عبدالله ازدى تنها از شهادت حضرت فاطمه(س) سؤال كرده است.
منبع: ماهنامه كوثر