نویسنده: دكتر تورج زینی وند (1)

 

چكیده

راشد حسین (1936-1977م) یكی از شاعران رمزگرا، طنز پرداز و برجسته‌ی نسل سوم ادبیات پایداری در فلسطین به شمار می‌آید كه از او با عنوان‌ها و لقب‌های زیادی از جمله؛ «شاعر رمزگرای ادب پایداری» ، «پایه‌گذار شعر سخریه و فكاهه در ادب مقاومت» و «شاعر طنزهای تلخ و گزنده» یاد می‌شود.
رمزهای راشد در دو قالب «واژگان» و «اسم‌های علم» و همراه با كاربرد نمادهای گوناگون تاریخی، دینی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است. شاعر، این رمزهای جدّی یا طنزگونه را به عنوان روزنه‌ای برای بیان دغدغه‌های سیاسی، ملی، اجتماعی و انسانی خویش قرار داده است. وی دو الگوی اساسی را در بنیاد رمزپردازی خویش به كار برده است: كاربرد «رمزهای سنّتی» و «مشهوری» كه در شعر دیگر معاصران نیز یافت می‌شود. و دیگری «رمزهای امروزی» است كه برخی از آنها نتیجه‌ی نوآوری و نبوغ شاعر بوده و برخی را به تقلید از معاصرانش به كار برده است. افزون بر این، هدف اساسی رمزهای شاعر، فراخوانی مخاطب به سوی تمرّد، هویّت ناب، امید، پایداری و جهاد است.

واژه‌های كلیدی: نمادپردازی، راشد حسین، شعر معاصرپایداری، شعر فلسطین.

1- مقدّمه

راشد حسین در سال 1936در روستای «مصمص» از توابع «الجلیل» دیده به جهان گشود. در سال 1944 به همراه خانواده‌اش به «حیفا» مهاجرت نمود و در سال 1948 به علت گسترش دامنه‌ی جنگ در «حیفا» به زادگاهش برگشت. آموزه‌های نخستین را در مدرسه‌ی «أمّ الفحم» و «الناصرة» فرا گرفت و پس از فراغت از تحصیل، سه سال به عنوان آموزگار، مشغول تدریس شد كه به علت مبارزه و فعالیّت‌های سیاسی اخراج شد. در همان سال‌ها به حزب «العمال الموحّد» پیوست و به عنوان ویراستار مجله‌های؛ «الفجر» ، «المرصاد» و «المصوّر» قلم می‌زد. در همین سال‌ها برای تأسیس سازمان آزادی بخش فلسطین مشاركت فعّال داشته و چندین كتاب را از «عبری» به «عربی» و بالعكس ترجمه نمود.
در سال 1967 فلسطین را به مقصد نیویورك، ترك نموده و در كتابخانه‌ی سازمان آزادی‌بخش فلسطین به كار مشغول بود كه تابعیّت اسرائیلی وی به علت مبارزه علیه اشغالگران از سوی دولت آمریكا لغو شد. در سال 1971م برای تأسیس مؤسسه‌ی «پژوهش‌های فلسطینی» به سوریه آمده و مدّت زمانی را در بخش عبری رادیو سوریه فعّالیّت می‌نمود. در سال 1973 به نیویورك برگشت و به عنوان خبرنگار شبكه‌ی فلسطینی «الوفا» به كار مبارزه و بیان رنج‌های مردم فلسطین می‌پرداخت.
این شاعر مبارز و مهجری (در ادب پایداری) در سال 1977 به علت رخداد آتش سوزی ساختمانش در نیویورك، دچار خفگی شده و چشم از جهان فرو بست. جسدش با وجود مخالفت‌های زیاد اشغالگران و برخی گروه های سیاسی، در زادگاهش به آغوش خاك سپرده شد (مقدمه‌ی عزّالدین المناصره‌ی بر دیوان شاعر، 1999: 5-7؛ یحیی، 2007، ج2: 288).
راشد در شمار شاعران نسل سوم (نسل دوره‌ی حوادث فاجعه بار بعد از دوره‌ی هزیمت و شكست) به شمار می‌آید. این نسل، نسل فریاد است. صدای بلند اعتراض آنها در شعر شنیده می‌شود. آنان، امت عربی و اسلامی را به مبارزه و جهاد فرا می‌خوانند و به ادبیات و شعر مقاومت، زندگی و روحی تازه می‌بخشند. دوستان و معاصران برجسته‌ی وی در شمار پیشگامان و بزرگان ادب پایداری فلسطین هستند؛ توفیق زیّاد، محمود درویش، سمیح القاسم، فاروق مواسی، جمال قعوار، محمّد میعای، عاموس كینان، محمود دسوقی و جبران سالم (محسنی نیا، 1388: 150).
راشد حسین در میان ادیبان و ناقدان معاصر عرب به عنوان‌ها و لقب‌های تأمّل برانگیزی شهرت دارد:
1. پایه‌گذار شعر مقاومت فلسطینی متعهّد در داخل. 2. پیشگام ادب پایداری در فلسطین. 3. شاعر مهجری ادب پایداری در فلسطین. 4. پایه‌گذار طنز پردازی در ادب پایداری. 5. شاعر رمزگرای ادب پایداری.
این عنوان‌ها، بیانگر نبوغ ادبی و روح مبارزه طلبی و حق جویی شاعری است كه بهترین روزهای زندگی خویش را در داخل و خارج سرزمین‌های اشغالی به مبارزه علیه ستم و اشغالگری مشغول بود. مجموعه‌های شعری و آثار برجسته‌ی این ادیب مبارز، عبارتند از:
1. مع الفجر (مطبعه‌ی الحكیم، الناصرة، 1957م، الطبعة الثانیة: القاهره‌ی،1957م)/ صواریخ (مطبعة الحكیم، الناصرة، 1957م)/ أنا الأرض لاتحرمینی المطر (الاتحاد العام للكتاب و الصّحفیین الفلسطینین، بیروت، 1976م)/ كتاب الشعر الثانی (گلچینی از مجموعه‌های پیشین)؛ لجنه‌ی إحیاء تراث راشد حسین، دار القبس العربیة، عكا، 1978/ (قصائد فلسطینیه‌ی (لجنه‌ی إحیاء تراث راشد حسین، القاهر،1980م)/ دیوان راشد حسین (الأعمال الشعریة الكاملة، بیروت، دارالعودة،1976م). ترجمه‌ها: 7.گزیده‌ای از شعر «حاییم نحمان بیالیك» ازعبری به عربی، داردفیر للنشر، تل آبیب، 1966م/ النّخیل و التّمر؛ گزیده‌ای از شعر عربی كه با مشاركت شاعری یهودی، آن را به عبری ترجمه نموده است. / العرب فی اسرائیل، تألیف؛ صبری جریس در 2ج، از عبری به عربی، بیروت، مركز الأبحاث، 1967.

1-1- بیان مسئله

اگرچه رمزگرایی یكی از كهن‌‌ترین شیوه‌های بیانی انسان است؛ اما فراوانی و گوناگونی استفاده از آن به روزگار معاصر برمی‌گردد. نگارنده این جستار توصیفی- تحلیلی برآن است تا به معرّفی و تحلیل روش‌های نمادپردازی در شعر راشد حسین بپردازد. برای دستیابی به چنین هدفی، رمزهای شاعر را به دو گروه رمزهای سنّتی و معاصر دسته‌بندی نموده و سپس به تحلیل آنها پرداخته‌ایم.

2-1- ضرورت و اهمیّت تحقیق

اهمیّت و ضرورت این پژوهش نیز بیشتر از آن جهت است كه رمزگرایی در ادب پایداری یكی از تأثیرگذار‌‌ترین و ماندگار‌‌ترین روش‌ها برای بیان ستم‌های رژیم صهیونیستی در حق مردم فلسطین است؛ در حقیقت رمزگرایی، شیوه‌ای تازه و نوعی خرق عادت شعری در حوزه‌ی ادب پایداری است كه مخاطبان را به تأمّل و تفكّر بیشتری وامی‌دارد. ضمن اینكه تاكنون پژوهشی با عنوان فوق در این زمینه صورت نگرفته و این جستار می‌تواند راه را برای دیگر پژوهشگران بگشاید.

3-1- پیشینه‌ی تحقیق

در باب پیشینه‌ی موضوع نیز لازم است كه ذكر شود تاكنون پژوهشی جامع درباره‌ی نمادهای پایداری در شعر این شاعر برجسته؛ اما گمنام، صورت نگرفته است و به نظر می‌رسد بارز‌‌ترین پژوهشی كه دربار ه‌ی ایشان نگاشته شده است، پایان نامه‌ی كارشناسی ارشد «فراس عمر اسعد الحاج محمّد» (1998م) با عنوان «السخریه‌ی فی الشعر الفلسطینی المقاوم بین عامی 1948-1993 از دانشگاه «جامعة النجاح الوطنیة» در فلسطین می‌باشد. دیگر پژوهش، مقدّمه‌ی «عزّالدین المناصرة» بر دیوان شاعر است كه به بررسی زندگی و برخی ویژگی‌های محتوایی و ساختاری شعر راشد، اشاره نموده است. پس از المناصرة، «فاروق مواسی» به گونه‌ای دقیق‌تر به نگارش مقاله‌ای چند صفحه‌ای با عنوان «السخریة و المرارة فی شعر راشد حسین» در باب طنز پایداری در شعر راشد حسین پرداخته است. «محمود حسنی»(1984م)، «أحمد حسین» (1998م)، نواف عبد حسین» (1990م) و «أحلام یحیی»(2007م) نیز به برخی ویژگی شعری و شخصیّتی ایشان اشاره نموده‌اند. زینی‌وند (1391) نیز در مقاله‌ای با عنوان «طنز تلخ در شعر پایداری راشد حسین» به روش‌ها و ساختارهای شعر طنزی ایشان با محوریت ادبیات پایداری پرداخته است. همو در مقاله‌ای دیگر با عنوان «بن‌مایه‌های ادبیات پایداری در شعر راشد حسین» به بررسی و تحلیل جامع شعر پایداری راشد حسن پرداخته است. این مقاله در یكی از مجلات علمی پژوهشی، مراحل پایانی پذیرش را می‌گذراند.
تفاوت این پژوهش با آثار پیشین در موردهای زیر است:
1. پژوهشی نوین و دقیق درباره‌ی گونه‌ها و شیوه‌های نمادپردازی در شعر راشدحسین. 2. استفاده از بیشتر یافته‌های پژوهشی دیگران درباره‌ی شعر ایشان. 3. تحلیل مبانی ادب پایداری وی بر اساس مبانی نقد ادبی. 4. بیان هدف‌های سیاسی و اجتماعی شاعر از گزینش این ساختار در حوزه‌ی ادب پایداری.

2- بحث

كاربرد نماد و اسطوره، یكی از مبانی شعر معاصر عرب- به ویژه شعر پایداری- است. این نمادها و رمزها با محورهای تاریخی، دینی، طبیعی و... آمده است كه غالباً بر سه شاخص اساسی دلالت دارند: الف) بیان پریشانی روحی و سرگردانی به مانند آنچه كه در «سندباد» و «ایكاروس» دیده می‌شود. ب) بیان رستاخیز و نوزایی و باززایی كه بیشتر در «تموز» «یا ادونیس» و «مسیح» یافت می‌شود. ج) بیان درد و رنج انسان معاصر كه در«پرومته» و «سیزیف» و «مسیح» به چشم می‌خورد (محسنی‌نیا، 1388: 151-153؛ اسوار، 1381: 42؛ رجایی، 1381: 33؛ الضّاوی، 1384: 25 و 11؛ میرزایی و حیدری،1388: 186؛ سلیمی و چقازردی، 1388: 72؛ عشری زاید،1380: 204).
راشد حسین، گرایشی به استفاده از اسطوره در شعر پایداری ندارد؛ اما در كاربرد رمز، دو مرحله‌ی مهم را آزموده است: الف)مرحله‌ی نخست؛ كاربرد رمزهای سنّتی و مشهوری كه از فرهنگ و میراث گذشته‌ی عربی به یادگار مانده است. مانند آنچه كه در شعر دیگر معاصرانش یافت می‌شود. ب) مرحله دوم: رمزهای امروزی است كه برخی از آنها نتیجه‌ی نبوغ و نوآوری شاعر به شمار می‌آید و برخی دیگر را به تأثیرپذیری از معاصران به كار برده است.

1-2- رمزهای سنّتی و مشهور

كاربرد رمزهای سنّتی كه در قالب شخصیّت‌ها و حوادث دینی و تاریخی، تجلی یافته است؛ از ویژگی‌های بارز شعر معاصر پایداری می‌باشد. راشد حسین در این ساختار، بیشتر به كاربرد اسم‌های علم گرایش دارد. وی در این زمینه به فراخوانی شخصیّت‌های مشهور تاریخی و دینی پرداخته و در جریان گفت وگوی مستقیم و غیرمستقیم با آنها به شرح دردها و رنج های مردم فلسطین اشاره می‌كند. تعداد این گونه‌ی رمزی در شعر وی 15 مورد است. در زیر به ذكر نمونه‌هایی از شعر ایشان بسنده می‌شود:
شخصیّت مسیح (علیه‌السلام) در شعر راشد – به مانند دیگر معاصران- نمادی برای بیان درد و رنج و روزنه‌ای برای امید، پایداری، رهایی و نجات است. بیشتر شاعران فلسطینی بر آن هستند تا با كاربرد این نماد، درد و رنج یك فلسطینی رنجور و ستمدیده را به تصویر بكشدن (میرزایی و حیدری1388: 193).
راشد حسین در قصیده‌ی «الحبّ و الجیتو» ضمن كاربرد نماد «صلیب» كه یادآور رنج‌های مسیح است به هم ذات پنداری خود با مردم ستمدیده‌ی فلسطین در «یافا» می‌پردازد:
یا لیلنا/ بعد قلیل یصعد الفجر علی ربی الصخور/ و تجرح الصخور صدره.. یفضحك العصفور/ ساعتها-المهاجره‌ی/ «یافا» المغامرة/ سترفع الصیلب لی/ فی قمة الجبل......./ سوف أظل حالماً / منتظراً یافا انتظار الطفل للحلیب/ لعلّها تسأل:/ أبعد كل ما جری.../ لابد من قبر و من صلیب؟ (حسین، 1999: 216-217).
(ترجمه: ای شب ما! بعد از اندكی، فجر بر بلندای صخره‌ها بالا می‌آید و صخره‌ها، سینه‌اش را زخمی می‌كنند و گنجشك می‌خندد. ساعت در یافا: یافا مهاجر است. یافا عاشق است. به زودی بر بلندای كوه، صلیبی برایم برافراشته می‌شود و من به رؤیا می‌روم و به مانند كودكی كه در انتظار شیر (مادر) است در انتظار یافا می‌مانم. شاید او(یافا) بپرسد: آیا بعد از آن همه سختی و رنجی كه گذشت، گریزی از قبر و صلیب نیست؟)
شخصیّت «اسپارتاكوس»در قصیده‌ی «رساله‌ی من سجن الرمله‌ی» از دیگر نمادهای شعری راشد است. اسپارتاكوس، رهبرجنگ‌های بردگان علیه نظام برده‌داری و مظهر مقاومت و مبارزه علیه ظالم است. راشد به مانند دیگر معاصرانش، اسپارتاكوس (= فلسطینی مبارز) را به عنوان مظهر عصیان و نافرمانی و مقاومت علیه ظالم و فرمانده سپاه «قیصر» كه اسپارتاكوس را شكست می‌دهد- و امروز در لباس «صهیونیزم» پدیدار گشته است- به عنوان مظهر شرّ و بدی است ( محسنی‌نیا،1383: 153).
سبارتاكس یا ولدی / أكتب من سجن الرملة/ حیث القید یحیط یدی/ و یحطّ علی زندی ثقله... / و الرملة‌ یا ولدی تاریخی/ تاریخ اللاجیء فی الخیمه (حسین، 1999: 369).
(ترجمه: فرزندم اسپارتاكوس. از زندان رمله بنویس. آنجا كه زنجیر، دستانم را گرفته وسنگینی‌اش بر مچ دستانم فرود آمده است. فرزندم، رمله، یك تاریخ است. تاریخ آوارگان در اردوگاه).
نماد «قیصر» نیز در قصیده‌ی «من بنت نائب» آمده است:
أبی... بستاننا أثمر/ ... لماذا أنت لم تكبر... / لماذا أنتَ دون الناس بین مزارع «القیصر»/ تمدّ لخیله ما شئن من عشب و من سكر/ و تعصر دمعَ منفیٍّ لتسقی مهرَه الأخضر/ و تقطع قلبَ لاجئه‌ی... لتطعم قطه الأحمر / لماذا مهره یكبر لماذا قطه یكبر/ وتبقی أنت لا تكبر(همان:317-318).
(ترجمه: پدر... باغمان میوه داده است... . تو چرا بزگ نشده‌ای... چرا تنها تو در مزرعه‌ی قیصر كار می‌كنی... برای اسبش سبزه و تَره می‌آوری و اشك آواره‌ای را می فشری تا كُره اسب سبزش را سیراب كنی... قلب آواره‌ای را می‌دری تا گربه‌ی سرخش را غذا دهی. چرا كره اسب و گربه‌اش بزرگ می‌شود و تو می‌مانی و بزرگ نمی‌شوی؟)
و «صلاح الدین» كه نماد و مظهر مقاومت در برابر اشغالگران صلیبی است(محسنی نیا،1388: 153) در شعر راشد (القدس فی عینین)، به عنوان یك فلسطینی مبارز، آشكار می‌شود كه علیه اشغالگری صهیونیزم، قیام نموده است. این مبارز فلسطینی، بی یار و یاور(دون رجال) بوده و از دست نامردان روزگار (اشباه الرجال) بسیار شكوه می‌كند. تلمیح تاریخی شاعر به خطبه‌ی مشهور «جهاد» در نهج البلاغه (خطبه‌ی27)- كه در آن، امام از (علیه‌السلام) یاران سست عنصر و ناشكیب خود می‌نالد- از زیبایی‌های این شعر است:
لون عینیك صلاح الد ین من دون رجال / و عذاب لون عینیك لأشباه الرجال (حسنی، 1999: 167).
(ترجمه: رنگ چشمانت، تنها یادآور صلاح الدین است و عذاب رنگ چشمانت به خاطر نامردان است).
نماد «خلیل بن احمد فراهیدی» (بنیانگذار عروض عربی) و سیبویه (مؤسس علم صرف و صاحب الكتاب) از دیگر نمادهای سنّتی شعر راشد است. شاعر، این دو نماد را (در قصیده‌ی خبز و زئبق) به عنوان مظهر و نماینده‌ی اصالت و هویّت به كار برده است؛ سپس در بیانی طنز آمیز از همسایه‌اش (عمو سلامه) سخن می‌گوید كه نمی‌تواند حروف عربی را به خوبی بیان نماید (نمادی برای غفلت و بیهویّتی):

ما زلتُ أذكرُهُ و هل أنسی أنا جاری « سلامه»
یمشی عزیز الكبریاء كأنّه رجلُ الإمامه...
أعداؤه شیئان عاهتُهُ الّتی فی منخریه
«فالراء» «نون» عنده رغم «الخلیل» و «سیبویه»... (همان:423-424).

(ترجمه: پیوسته او را یاد می‌كنم و مگر می‌توانم كه همسایه‌ام، سلامه، را فراموش كنم. مانند بزرگان راه می‌رود تا آنجا كه گویی امام و پیشوای دیگران است. دشمنان او دو چیز هستند: عیبی كه در بینی اوست. تلفظ حرف «راء» را- برخلاف خلیل و سیبویه- همچون حرف «نون» تلفظ می‌كند...)
بُت «لات» در شعر راشد حسین، نمادی برای بیان انحراف و گمراهی است. شاعر در قصیده‌ی «الحب و الناس فی ا لقریة» از مردم روستایی حكایت می‌كند كه در روزگار كنونی به پرستش بت «لات» (كه اكنون در لباس حاكمان تجلّی دارد) مشغول بوده وتفاوت میان زغال (گمراهی و تاریكی) و نور (روشنایی و هدایت) را نمی‌دانند و زنان ( شرافت و عزّت) را به ارزنی (بهای ناچیز و پست) می‌فروشند. این مردم برای رسیدن به قدرت و حكومت، دین را قربانی منافع شخصی خود می‌كنند و اگر روباهی ( استعمار)، شیخ (رهبران سیاسی جهان عرب) ایشان را فرابخواند، آن شیخ با آغوش باز از آنها پذیرایی می‌كند:

فی قری مصلوبه‌ی فوق الجبال
یعبدون «اللاتَ» فی شكل الأمیر
یأكلون الفحمَ و النورُ وفیر
ویبیعون نساءً بشعیر
و إذا اشتاقوا لكرسیِّ مریح
ذبحوا الدینَ علی أخشابه
و إذا الثعلبُ نادی شیخَهم
قبَّل الثعلبَ فی أنیابه (همان:393-394).

(ترجمه: مردمانی در روستاهایی به صلیب كشیده شده بر بلندای كوهها، بت «لات» را كه اینك در ظاهر یك امیر، تجلّی یافته است، می‌پرستند. این مردم با وجود فراوانی نور، زغال می‌خورند و زنان را به ارزنی می‌فروشند و هرگاه شیفته‌ی رسیدن به صندلی (قدرت) شوند، دین را بر چوب‌های آن قربانی می‌كنند و اگر روباهی، شیخ ایشان را فرا بخواند، آن شیخ، لب و دندان روباه را می‌بوسد).
یكی دیگر از این نمادها، شخصیّت «جمیله بوهیرد» است كه در تاریخ پایداری، مظهر مقاومت و رنج‌های مردم الجزائر است (محسنی نیا، 1388: 152).
راشد در قصیده‌ی «مصرع جمیله‌ی بوهیرد» كه آن را به «روسبیرا» (از رهبران انقلاب فرانسه) تقدیم نموده است؛ از تلاش‌ها و مجاهدت‌های جاودانه‌ی جمیله بوهیرد و یاد و نام جاودانه‌ی او در میان مجاهدان و سرزمین های انقلابی، سخن به میان می‌آورد:

مات الصّباح علی ربی باریس یا «روسبیر» مات
و اللیلّ قابله‌ی عجوزٌ قام یُجهِض زانیا ت...
و «جمیلة» تحیا و تحیا فی القلوب و فی الجراح
كالدوحة الخضراء... فی نظراتها لهب الرماح
هذه حواكیر الجزائر فی «جمیلة»... فی العیون
و العزّة السّمراء مشرقةٌ علی الشفه‌ی الحنون (حسین، 1999: 494-495).

(ترجمه: روسبیرا! صبح بر بلندای پاریس، مُرد. مُرد و شب همچون پیرزن قابله‌ای است كه زنان فاحشه را سقط می‌كند و جمیله در دل‌ها زنده می‌ماند. زنده می‌ماند. در حالی كه با وجود زخم‌هایش، همچون درخت سبز تنومندی است... در نگاه‌هایش، آتش نیزه‌هاست. این، همان توان ممتاز الجزائر است كه در جمیله و در چشم‌ها نمود یافته است... و عزت والا در لبان مهربان (جمیله) درخشان است).
همین نماد در شعر «إلی جمیله‌ی» تكرار می‌شود و شاعر بر آن است تا میان انقلاب مردم الجزائر و مجاهدت‌های «جمیله بوهیرد»- كه در تلمیحی تاریخی، یادآور شخصیّت خوله است- با انتفاضه‌ی مردم فلسطین، پیوندی تازه برقرار نماید و بر این باور است كه یاد او، راهنما و رمز پیروزی مبارزان و مجاهدان فلسطینی است:

من فؤادی من ملایین القلوب الثورویه
خوله‌ی أخت ضرارٍ بُعِثَت فی الأرض حیه
یوم ربتك علی الثّوره‌ی أمِّ عربیه
لتكونی فی طریق الظّلم أنواء عتیه
لیتنی كنتُ مع الثوار فی الخندق ثائر
لیتنی غرسه‌ی زیتونٍ علی أرض الجزائر
عصِّبی بالمجدِ یا أختاه تاریخ الحرائر
و أقیمی جلوه‌ی التّحریر فی أرض البشائر
إنّ عرس الدّم مستلق علی معصم ثائر ( همان: 498-499).

(ترجمه: از قلبم و از قلب میلیون‌ها انقلابی می‌گویم: خوله، خواهر ضرّار، بار دیگر در زمین برانگیخته شده است. آن روز كه مادری عربی تو را برای انقلاب تربیت نمود. برای اینكه در راه مبارزه با ستم نور درخشان باشی. ای كاش من در سنگر انقلابی‌ها یك انقلابی بودم. ای كاش، من نهال زیتونی در سرزمین الجزائر بودم. خواهرم. تاریخ آزادگان را با مجد، پیوند بده و در سرزمین بشارت‌ها، نمود آزادی را، برپا نما كه عروسی خون بر روی دستان انقلابی آرمیده است).
با تأمّل در آنچه كه بیان شد، می‌توان دریافت كه نمادهای سنّتی در شعر راشد حسین، بیشتر به حوزه‌ی تاریخی و دینی وابسته است. این نمادها دربرگیرنده‌ی مفهوم‌ها و عنوان‌هایی همچون: رنج و درد، رهایی و امید، تمرّد و نافرمانی، گمراهی و انحراف، فراخوانی به خیزش و بیان بزرگی و شكوه گذشته است.

2-2- رمزهای نوین و امروزی

همان طور كه پیش از این نیز گفته شد، مقصود از رمزهای امروزی، آن گونه از نمادهایی است كه برخی از آنها نتیجه‌ی نبوغ و نوآوری شاعر به شمار می‌آید و برخی دیگر به تأثیرپذیری از معاصران به كار رفته است. بسامد كار بردی این نمادهای نوین در شعر ایشان و در مقایسه با گونه‌ی نخست، بسیار فراوان و مبتكرانه است.
به عنوان نمونه؛ شاعر در قصیده‌ی «الله لاجیء» كه آن را در كنفراس كشاورزان عرب و به مناسبت مصادره شدن زمین‌های كشاورزان غائب (آواره) سروده است؛ از «آبراهام» نمادی از یك «یهودی غاصب و حریص» سخن می‌گوید كه زمین‌های «محمّد»، (نماد یك كشاورز مسلمان و ستمدیده) را به زور، تصرّف نموده است:

لا تعتذر من قال انك ظالم؟ *** لا تنفعل من قال إنّك معتدی؟
حررتَ حتّی السائماتِ غداه‌ی أن *** أعطیتَ «ابراهام» حقل «محمد»
(همان:529)

(ترجمه: پوزش مخواه (خطاب به یك صهیونیستی) چه كسی گفته است كه تو ستمكار هستی؟ شرم نكن، چه كسی گفته كه تو متجاوز هستی؟ تو همه چیز را، حتی حیوانات را در آن بامدادی كه مزرعه‌ی محمد را به آبراهام دادی، آزاد نمودی).
در قصیده‌ی «هاكم ثائراً آخر» نیز چنین رویكردی دیده می‌شود؛ از شخصیّت «عبداالله»، (نماد یك فلسطینی ساده و شریف) سخن می‌گوید كه به علت ستم‌های رژیم غاصب، اكنون به یك انقلابی تبدیل شده است:
كان «عبدُ الله» إنساناً بسیطاً و شریفاً/ بدموع الكدِّ یبتاع لأهلیه رغیفاً/ ثمّ لمّا سجنوه/ صار شیئاً آخرا/ صار انساناً شریفاً ثائراً (همان:351).
(ترجمه: عبداالله، انسانی ساده و شریف بود. با اشك‌های رنج، برای خانواده‌اش قرص نانی را می‌خرید. از زمانی كه زندانی‌اش كرده‌اند، چیز دیگری شده است. انسانی انقلابی و شریف).
این نماد در شعر راشد، یادآور شعر «كان عبداالله حقلاً» از «محمود درویش» است (درویش،1994،ج1: 263).
دو نماد مكانی «سینا» و «جولان»، تعبیری از اشغال و شكست تلخ در برابر رژیم صهیونیستی هستند:
یا زارعی النجوم و الجراح فی سینا و الجولان/ بدمكم و حبّكم تجدّد الإنسان(حسین، 1999: 264).
(ترجمه: ای زارعان ستاره‌ها و زخم‌ها در سینا و جولان. با خون و عشق شماست كه آدمی زندگی می‌یابد).
نماد «آیك» (كنایه از رئیس جمهور امریكا: دوایت إیزنهاور) و نیز نماد «البیت الأبیض» و نماد «كُهَّان الذرّه‌ی»، از رمزهای ابتكاری شاعر برای بیان نیرنگ، توطئه، دروغ، كشتار و تجاوز به شمار می‌آیند:
و برغم جهالته یا «آیك»/ لم یجهل أنّ «هبوطَ» رجالك فی بیروت/ قد یلقی قمر نیویورك فی جوف الحوت/ و یحیل «البیت الأبیضَ» أتربه‌یً سوداء/ أو یدفن آلافَ الأطفالِ و هم أحیاء/ أو یحفر للدنیا بالذرّه‌ی قبرَ فناء/ یا مستر «آیك» الأمریكی- یا قائد كُهَّان الذرَّه‌ی... (همان:331).
(ترجمه: آقای آیك. این آقا (كشاورز فلسطینی) با وجود نادانی‌اش ندانست كه فرود مردانت در بیروت. ماه آسمان نیویورك را در دل نهنگ قرار می‌دهد و كاخ سفید را به توده‌ای از خاك سیاه تبدیل می‌كند. اهزاران كودك را زنده به گور دفن كند یا به كمك اتم برای دنیا قبر نابودی حفر نماید. ی رهبر كاهنان اتم...).
در قصیده‌ی «من وحی العراق» ؛ «غراب»، نماد تیرگی و ستم؛ «نسر»، ماد شكوه و مجد و «افطار السیف»؛ نماد مبارزه و «صوم السیف»؛ نماد سستی و خاموشی و «دلار»؛ نماد قدرت غرب و «اوراق الخریف»؛ نماد سربازان غربی و «صوارم»؛ مظهر مبارزان عراقی و«أسطول التماسیح»؛ نمادی برای بیان ستم و تجاوز و لشكركشی غرب به كار رفته است:

غرابٌ یغنی فاضحكی یا نسورنا *** و یا سیفنا افطر إذا كنتَ صائما
یقولون لی: «الدولار» درعٌ «لصدره» *** أتدفع أوراقُ الخریف «الصوارما»؟
یقولون: أسطول التماسیح حوله *** تهیأ بین الغدر و البغی جاثماً (همان:339)

(ترجمه: كلاغی، آواز می‌خواند. ای عقاب‌های ما بخندید و ای شمشیر ما اگر روزه بوده‌ای، كنون افطار بنما. به من می‌گویند: دلار، سپر سینه‌ی این ناوگان است آیا برگ‌های خشك پاییزی، شمشیرهای برّان را ازبین می‌برند. می‌گویند: ناوگان تمساح‌ها بر اطراف عراق می‌چرخد و آماده‌ی مكر و ستم است).
وارونه نمودن و منفی جلوه دادن لفظ‌هایی كه در فرهنگ اسلامی از جنبه‌های ایجابی و مثبت برخوردار هستند، از ویژگی‌های بارز نمادپردازی در شعر راشد است؛ به عنوان نمونه، لفظ «درویش» در فرهنگ تصوف، رمزی برای زهد و سیر و سلوك می‌باشد؛ اما شاعر، همین رمز را در قصیده‌ی «وحی العراق» با افزودن كلمه‌ی «استعمار» به عنوان تعبیری برای «اشغال سرزمین‌های اسلامی» و «لشكركشی استعمار» از «این سرزمین به آن سرزمین» به كار گرفته است. این درویش‌های استعماری اكنون در عراق از ترس خشم ملت، عمامه را به گوشه‌ای انداخته و هیچ پناهی برای خود نمی‌یابند:

دراویش الاستعمار ألقوا العمائما *** فلن تجدوا من غضبه‌ی الشعب عاصما (همان:338)

(ترجمه: درویش های استعماری عمامه‌های خود را به گوشه‌ای انداخته‌اند زیرا از خشم امت، پناهی نمی‌یابند).
كاربرد مقابله‌ای (طباق) نمادها از دیگر ساختارهای رمزگرایی در شعر راشد است. در شعر زیر(هتافات و سلاسل)، «خفاش»؛ نماد «تاریكی» «گمراهی» و «خون آشامی» بوده و نماد برگرفته از طبیعت، یعنی «صبح»، رمزی برای «امید» و«پیروزی» به شمار می‌آید:

یا خفافیش فی الظلام تغنّی *** و امرحِی... لیس صبحنا ببعید (همان:358)

(ترجمه: ای خفاش‌ها در تاریكی، آواز بخوانید و مستی كنید بامداد پیروزی ما دور نیست).
شاعرلفظ «البركان: آتشفشان» را درقصیده‌ی «ابنه‌ی الشعب» به عنوان مظهر طغیان، قیام و انقلاب علیه اشغال و تجاوز به كار برده است:

تفجری یا براكینا أهدئها *** و اجری علی الأرض من دارٍ إلی دار
تفجری، دمری، دوسی، و لا تَذَرِی *** للظلم نهراً علی أیامنا جاری؟ (همان:365)

(ترجمه: ای آتشفشان‌های ما، سكوت (این ملت» را شعله ور ساز و از خانه‌ای به خانه‌ای بر زمین، جاری شو. بیفروز، نابود كن، لگدمال كن و بر روزگار كنونی ما، رودی از ستم بر جای مگذار).
قاره‌ی «آفریقا» در شعر او؛ نماد تاریخی «فقر» و «مبارزه» و «مستعمره» بوده و قاره‌ی كهن «آسیا»؛ مظهر«اصالت»، «هویّت» و «سركشی» است:

أفریقا... صُبِّی الجراحَ و عانقی *** فی آسیا غضبَ الشعوب الهادرا (همان:316)

(ترجمه:ای آفریقا زخمهایت را دور بریز و خشم جاری ملت‌های آسیایی را در آغوش بگیر).
و نیز در همین مضمون است آنجا كه از آسیا، سرزمین عشق، خون، آرزو و مردان انقلابی در طول تاریخ سخن می‌گوید:

من آسیا أنا من بلاد الحبّ و الدم و الأمانی *** بلد الرجال الثائرین علی مماطله‌ی الزمان (همان:463)

كاربرد نمادهای منفی و همسان از ساختارهای برجسته‌ی نمادپردازی در شعر راشد حسین است. در شعر زیر از قصیده‌ی «حكایه‌ی النار»، «شمعون یهودی» به عنوان نماد شیطانی مكر و تجاوز و «ملك حسین» پادشاه اردن، نماد دلّالی سازشكار و اهل چانه زنی به كار رفته است:

شمعون یا شوكه‌ی فی صدر أمّته *** أخرج كما غادر الجناتِ شیطان
لا تخدعنَّكَ تباریكُ «الحسین» و قُل *** هناك مسخٌ و ما هنَّتكَ عمَّان (همان:346)

(ترجمه: شمعون! ای كسی كه همچون خاری بر سینه‌ی امتش هست. از اینجا بیرون برو؛ همان گونه كه شیطان بهشت را ترك نمود. تبریك‌های ملك حسین تو را فریب ندهد و بگو در اینجا دروغ است و عمان تو را تبریك نگفته است).
«باتریس لومومبا» رهبر مبارز جمهوری «كنگو» نیز به عنوان رمزی از یك انقلابی شكیبا و عصیانگر در برابر استعمار و استبداد دانسته شده است. جاودانگی این رمز، تنها با شهادت و مبارزه، ممكن است:

«بتریس» مات و أی نارٍ مثله *** خمدت... . . فأشعلتِ الظلام بشائرا
یمن بلغ الشهداءَ نصرَ شعوبهم *** إن نحن لم نُرسل شهیداً آخرا(همان:313)

(ترجمه: پاتریس مرد و كدامین آتش مثل او خاموش شد... و تاریكی را مژده‌ی رهایی داد. چه كسی پیروزی ملت‌ها را به شهیدان می‌رساند اگر ما شهید دیگری را نفرستیم؟)
كاربرد نمادهای برگرفته از اركان طبیعت از ساختارهای بارز نمادپردازی در شعر راشد حسین است. در شعر «ساعی البرید»، «شتاء» نماد تیرگی و استبداد و «ربیع» مظهر امید، پیروزی و دگرگونی است:

لا بدَّ من موت الشتاء لكی نری *** فی تربه‌ی الوطن الربیعَ العاطرا (همان:315)

(ترجمه: برای اینكه در خاك وطن بهار عطرآگین را ببینیم چاره‌ای جز مرگ زمستان نیست).
راشد حسین، در قصیده‌ی «الله لاجیء» زمین را مقدّس و آن را نماد حاصلخیزی، رویش، زایش و پویش دانسته و «گندم» را مظهر تلاش، رنج، امید و زندگی جاودانه می‌داند. دانه گندم اگرچه در ظاهر می‌میرد (كاشته می‌شود)؛ اما حاصل دسترنج و زحمت بوده و به جای آن هزاران خوشه‌ی گندم دیگر سر بر می‌آورد. این زمین و آن گندم، اكنون در سیطره‌ی اشغال است:

من أین هذه الأرض؟ إنَّ ترابها *** نارٌ... فكیف حملتَ نارَ الموقد؟
من أین هذا القمح؟ یكف سرقتَهُ؟ *** و بذوره من دمعنا المتجمد؟(همان:532)

(ترجمه: این زمین از كجاست (از آن كیست)؟ خاكش آتش است چگونه آتش اخگر را با خود حمل می‌كنی؟ این گندم از كجاست؟ چگونه آن را دزدیده‌ای در حالی كه بذرهایش از اشك فسرده‌ی ماست؟)
چنین مضمونی در قصیده‌ی «قصیده‌ی الأرض» از محمود درویش نیز دیده شود (درویش، 1994، ج1: 642).
استفاده از نماد حیوان از دیگر ساختارهای نمادپردازی راشد حسین است. این نمادها در شعر پایداری وی- به مانند بسیاری از پیشینیان و معاصران- در همان شكل معروف به كار رفته‌اند؛ به عنوان نمونه، «كلاغ»؛ نماد تیرگی و نحسی (دیوان:409)، «كبوتر»؛ نماد حزن و گریه و اندوه (همان:271)، «عقاب»؛ نماد بلند والایی و اوج مجد و بزرگی (323)، «گرگ»؛ مظهر درندگی و توحّش (409)، «روباه»؛ نماد مكر و نیرنگ(394)، «سگ»؛ نماد پستی و فرومایگی(412) و «كرم»؛ نماد ناپاكی و خونخواری (30 و39) است.
به عنوان نمونه در قصیده‌ی «أنه‌ی لاجیء» نمونه‌هایی از كاربرد نماد حیوانات كه همراه با طنز است نیز دیده می‌شود؛ سران عربی در شعر او همچون كلاغ (نماد تیرگی و گمراهی) حركت نموده و به مانند گرگ‌ها (نماد درندگی و توحش) بر تقسیم اراضی فلسطینی‌ها و جنازه‌های مبارزان، چانه زنی می‌كنند. اگر استعمارگران و اشغالگران از ایشان بخواهند كه مركب (نماد نادانی و كودنی) آنان شوند، آنها بدون مقاومت، تسلیم خواسته‌های تحقیر كننده‌ی ایشان می‌شوند و به آن افتخار می‌كنند:

مَشوا مشیَ الغراب لینقِذونا *** و هل یُنجی من الهدم الغراب؟
و ما ثاروا علی التقسیم لكن *** علی أشلائنا اختلف الذئاب
إذا مستعمرٌ طلب المطایا *** أناخوا... فالظهور له رحاب
و إن عزّ الركابُ أطلَّ تاجٌ *** یقول: آنا لسیدیَ الركاب
وو إن لام الرجال لهم فعالٌ *** تسیء إلی كرامتهم أجابوا:
إذا احتاج المطیه‌ی مشتریها *** و حَمَّلَهَا العدولَ... فهل تُعابُ؟(همان: 409)

(ترجمه (سران عرب )برای نجات ما به مانند كلاغ‌ها راه رفتند و آیا كلاغ از مرگ، رهایی می‌یابد؟ به خاطر تقسیم سرزمین فلسطین از سوی رژیم صهیونیستی، قیام نكردند؛ اما بر جنازه‌های ما همچون گرگ‌ها رفت و آمد كردند. اگر استعمارگری، مركب‌هایی بخواهد، پشت خود را خم كرده و مركب آنان می‌شوند و اگر سوار به رنج افتد تاج خود را پایین آورده و می‌گویند: من، برای سرورم، مركب هستم و اگر مردان، رفتاری از ایشان را كه به كرامتشان خدشه وارد كند سرزنش نمایند، پاسخ می‌دهند: اگر خریدار به مركبش، نیاز داشته باشد و انسان‌های عادل را برآن سوار كند، ننگ نیست).
ازاین رو، می‌توان دریافت كه راشد حسین با كاربرد نمادهای ابتكاری یا تقلیدی در پی دمیدن روح پایمردی، امید، آگاهی و مبارزه در میان امتی است كه ستم‌ها و رنج‌های زیادی را به خود دیده است. وجه مشترك بیشتر نمادهای امروزی شاعر در روح سركش و انقلابی آنهاست. برخی نمادهای طنزگونه‌ی شاعر نیز اگرچه با تلخی و ریشخندی همراه است؛ اما در پس آنها نیز تلاش برای مبارزه و بیداری، به روشنی، یافت می‌شود.

3- نتیجه‌گیری

1. نمادپردازی در شعر پایداری راشد حسین با واقع‌گرایی اجتماعی و سیاسی در پیوند است. شاعر در استفاده از نمادهای سنّتی و نوین، بیشتر به كاربرد نمادهای نوین و امروزی گرایش دارد. این نمادها برگرفته از واقعیّت‌های زندگی روزمره و محیط اجتماعی- سیاسی شاعر هستند. پیوند میان سنّت‌ها و چالش‌های موجود در جهان عرب در شعر او به سمت و سویی امروزی در حركت است.
2. هدف‌های پنهان و اساسی شاعر از كاربرد ساختار رمزی در شعر پایداری، عبارتند از: ایجاد امید و خوشبینی در مسیر مقاومت، میهن پرستی و تعهّد ملی، اعتراض به سازش و تسلیم در برابر رژیم صهیونیستی، بیان هویّت واقعی اشغالگران، تحدّی و تهدید دشمن، رثای شهیدان و مجاهدان مقاومت، آزادی فلسطین، بیان زشتی سازش و تسلیم.
3. ویژگی بارزنمادهای مثبت و منفی شعر پایداری وی به ترتیب، تمرّد و سازش است. شخصیّت‌های مثبت، انسان‌های سركش و مبارزی هستند كه برای رسیدن به آرمان‌های فلسطین از هیچ كوششی فروگذار نمی‌كنند، اما شخصیّت‌های منفی شعرهای وی، انسان‌هایی نادان، فریب خورده، گمراه، اهل سازش و تسلیم هستند.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانشیار گروه زبان و ادبیات عرب دانشگاه رازی كرمانشاه.

منابع :
1. اسوار، موسی. (1381)، پیشگامان شعر امروز عرب، تهران: سخن.
2. الحاج محمد، فراس عمر أسعد. (1998)، رساله‌ی السخریة فی الشعر الفلسطینی المقاوم بین عامی 1948-1993؛ فلسطین: جامعة النجاح الوطنیة.
3. حسنی، محمود. (1984)، راشد حسین الشاعر من الرومانسیة إلی الواقعیّة، الوكالة العربیة للتوزیع و النشر: اردن.
4. حسین، أحمد. (1998)، عن راشد حسین، مجلة الموكب، تشرین الثانی، كانون الأوّل: به نقل از: www.geocities.ws
5. حسین، راشد. (1999)، دیوان راشدحسین، مقدّمة الدیوان: عزّالدین المناصرة، الطبعة الأولی، بیروت: دارالعودة.
6. درویش، محمود. (1994)، دیوان محمود درویش، الطبعة الأولی، بیروت: دارالعودة.
7. رجایی، نجمه. (1381)، اسطوره‌های رهایی، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد.
8. زینی وند، تورج. (1391)، «طنز تلخ در شعرپایداری فلسطین (مطالعه مورد پژوهش: راشد حسین)، «دو فصلنامه نقد ادب معاصر، دانشگاه یزد، پاییز و زمستان، دوره2، شماره‌ی3، صص77-101.
9. سلیمی، علی و اكرم چقازردی. (1388)، «نمادهای پایداری در شعر معاصر مصر»، نشریه ادبیات پایداری دانشكده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر كرمان، سال اوّل، شماره‌ی اوّل، صص71-88.
10. الضاوی، احمد عرفات. (1384)، كاركرد سنّت در شعر معاصر عرب، ترجمه؛ سیّد حسین سیّدی، چاپ اوّل، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد.
11. عبدحسین، نواف. (1990)، راشد حسین: الذاكرة و الرؤیة: مركز إحیاء التراث العربی-الطیبة، به نقل از: www.geocities.ws.
12. عشری زاید، علی. (1980)، التراث العربی فی شعرنا المعاصر، مصر مجلة الفصول، العدد الأوّل، صص.
13. محسنی‌نیا، ناصر. (1388)، «مبانی ادبیات مقاومت معاصر ایران و عرب»، نشریه ادبیات پایداری، دانشكده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر كرمان، سال اوّل، شماره‌ی اوّل، صص143-158.
14. مواسی، فاروق. (2005)، السخریة و المرارة فی شعر راشد حسین: www.geocities.ws
15. میرزایی، فرامرز و مرضیه حیدری. (1388)، «اسطوره‌های مقاومت در شعر عزّالدین مناصره»، نشریه ادبیات پایداری، دانشكده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر كرمان، سال اوّل، شماره‌ی اوّل، صص185-199.
16. یحیی، أحلام. (2007)، صبّ الغمام (فلسطین فی ذاكرة الشعراء) الجزءالثانی، دمشق: دارنینوی.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1393)، نشریّه‌ی ادبیّات پایداری شماره‌ی 10، کرمان: مرکز منطقه‌ای اطلاع رسانی علوم و فناوری (RICeST) پاسگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC).