9 آبان 1388 / 12 ذی القعده 1430 / 31 اکتبر 2009

مهندس محمد جواد تندگويان وزير نفت دولت وقت جمهوري اسلامي ايران بدست نيروهاي رژيم بعثي عراق ربوده شد. او فارغ التحصيل رشته مهندسي نفت بود و مبارزه با رژيم پهلوي را اززمان تحصيل دردانشگاه آغازكرده بود و مدتها درزندانهاي رژيم در اسارت بسربرده بود. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ابتدا مديريت مناطق نفتي جنوب و سپس وزارت نفت دولت شهيد رجائي را عهده‎دارشد. مهندس تندگويان در9آبان ماه سال1359هجري شمسي درنزديكي شهرآبادان به اسارت نيروهاي متجاوز عراقي درآمد و عاقبت درسياه چالهاي زندانهاي بعثيون شهيد شد.
يكي از امتيازاتي كه در زمان ناصرالدين شاه قاجار به انگليسي‏ها واگذار شد، آزادي كشتيراني در رودخانه كارون در استان خوزستان بود. چرا كه سياستمداران اين كشور از سال‏ها قبل به اهميت رود كارون از جهات تجاري و اقتصادي و سياسي پي برده بودند و امتيازي در اين مورد مي‏خواستند. اين مجوّز كه انگليسي‏ها، نيم قرن براي به دست آوردن آن تلاش كردند، علاوه بر توسعه نفوذ سياسي و نظارت بر نواحي جنوبي ايران، از نظر منافع تجاري، استفاده از اين راه طبيعي براي حمل و نقل اجناس انگليسي و هندي به شهرهاي مركزي از راه عادي بوشهر - شيراز - اصفهان بود. علت مخالفت ابتدايي دولت ايران با اعطاي اين امتياز، هراس از روس‏ها بود، ليكن پس از اعطاي امتياز شيلات شمال‏به روس، امتياز كشتيراني در روخانه كارون به انگليس واگذار شد.
به دنبال تاخت و تاز نيروهاي بيگانه در كشور در جريان جنگ جهاني اول و به خطر افتادن استقلال ايران، و همچنين ضعف قواي غير منظم و محدود ژاندارمري موجب شده بود كه در مقابل يكّه تازي بيگانگان، هيچ اقدامي از سوي دولت انجام نگيرد و فقط در برخي مناطق، افراد محلي از سر غيرت ملي در مقابل بيگانه مقاومتي كنند، كه آن هم به سبب نابرابري تعليمات و تجهيزات چاره ساز نبود. از اين رو، مجلس، بهترين راه را جمع‏آوري سرباز از ولايات و روستاها پيش بيني كرد و قانون سربازگيري را به تصويب رساند. به موجب اين قانون، هر روستا، براي تدارك عده‏اي سرباز براي حكومت، تعهد مي‏نمود و در مقابل، دولت، خرج سرباز و كمك مالي به خانواده او را عهده دار مي‏شد.
تغيير حكومت قاجار و جايگزيني پهلوي، از سال‏هاي قبل مد نظر رضاخان ميرپنج بود تا اينكه مسافرت طولاني احمدشاه به اروپا، بهترين فرصت را براي او مهيا نمود. در اين هنگام با حمايت هواداران رضاخان در مجلس، احمدشاه از فرماندهي كل قوا عزل گرديد و اين مقام به رضاخان سردار سپه واگذار شد. پس از مدتي با فشار نظاميان بر مجلس شوراي ملي، در جلسه نهم آبان 1304، ماده واحده مبني بر خلع قدرت و انقراض سلسله قاجار به تصويب رسيد. در پي اين جلسه، خاندان كهنسال قاجاريه پس از يكصد و پنجاه سال سلطنت، با يك قيام و قعود ساده، به سرعت منقرض گرديد و حكومت ننگينِ 53 ساله پهلوي آغاز شد. تصميم مجلس در نهم آبان، بازتاب گسترده‏اي در مطبوعات جهان به دنبال داشت و تمام خبرگزاري‏ها، تغييرات ايران را با آب و تاب تمام در صفحات اول روزنامه‏هاي خود انتشار مي‏دادند. در همان هنگام كه دولت فروغي در تهران سرگرم برگزاري جشن تاجگذاري بود، احمد شاه قاجار در پاريس طي يك مصاحبه مطبوعاتي و صدور اعلاميه، عزل خود را از سلطنت، غيرقانوني خواند و آن را به زور اسلحه و قشون دانست. رضاخان سرانجام در 22 آذرماه 1304به سلطنت دائمي دست يافت و در چهارم ارديبهشت سال بعد تاجگذاري رضاخان نمود. پس از آن، محمدحسن ميرزا وليعهد با خواري راهي مرز گرديد و رضاخان پهلوي كه از آن پس والاحضرت اقدس خوانده مي‏شد به رياست حكومت موقت معين گرديد. تصويب انقراض حكومت قاجار توسط مجلس شوراي ملي ايران، با توطئه‏هاي پنهان و آشكار رضاخان پهلوي و وابستگان انگليسي صورت گرفت. حدود يك ماه و نيم پس از آن، رضاخان، خود را شاه ايران خواند و سلسله پهلوي را تأسيس كرد.
به دنبال حمله نيروي هوايي ارتش بعث عراق به كشتي‏هاي تجاري در خليج فارس از سال 1360، و نيز مختل كردن امنيت اين منطقه در ادامه آن، قطعنامه شماره 540 شوراي امنيت سازمان ملل در آخر اكتبر 1983 م برابر با نهم آبان 1362 ش صادر شد و حق كشتي راني و بازرگاني آزاد در آب‏هاي بين المللي رامورد تاكيد قرار داد و از همه كشورها خواست كه آن را رعايت كنند. در اين قطعنامه از دو طرف متخاصم خواسته شد كه درگيري‏هاي خود را در خليج فارس پايان داده و به تماميت ارضي كشورهاي ساحلي احترام بگذارند. در اين قطعنامه همچنين از دو طرف خواسته بود كه از هر اقدامي كه صلح و امنيت بين‏المللي و همچنين حيات دريايي در منطقه خليج فارس را در معرض مخاطره قرار مي‏دهد خودداري ورزند.اين قطعنامه در حالي صادر شد كه عراق حملات خود را به پايانه و كشتي‏هاي نفتي ايران شدت بخشيده و بي‏توجه به منع سازمان ملل، به ناامني منطقه مي‏افزود. در قطعنامه 540 عناصر مثبتي وجود دارد از جمله: لزوم بررسي واقع بينانه جنگ، عدم اشاره به قطعنامه‏هاي قبلي شورا، عدم اشاره به آتش‏بس يا خروج نيروها، اشاره به گزارش هيئت بازرسي، حمله به مناطق مسكوني و تلاش دبيركل براي رسيدن به راه حلي كامل، عادلانه و شرافتمندانه و قابل قبول براي هر دو طرف. اين، اولين قطعنامه‏اي بود كه به اتفاق آرا به تصويب نرسيد و داراي سه راي ممتنع بود. هرچند اين گمان مي‏رود كه صدور اين قطعنامه، ناشي از گزارش هيئت اعزامي دبيركل به منطقه باشد، ولي در واقع بيشتر از هر چيز، متأثر از عمليات والفجر 4 بود كه اواخر مهرماه آن سال به اجرا درآمد و طي آن هفتصد كيلومتر مربع از منطقه عملياتي به دست نيروهاي اسلام افتاد.
« قطب الدين رازي» فيلسوف و دانشمند بزرگ علوم اسلامي در گذشت در منابع نام او علامه رازي، وسلطان المحققين نيز آمده است قطب الدين پس از تكميل معلومات خود مدتي نه چندان طولاني در خدمت آل بويه بود اما پس از عزيمت به شام ، دردمشق اقامت گزيد و به تعليم طلاب و دانش پژوهان، و مباحثه با دانشمندان آن ديار پرداخت از اين فيلسوف مسلمان آثاري چند با قي است كه از آن ميان «الفَواعِدُ المَنطِقيّه» را مي‎توان نام برد كه از بهترين متون درباره منطق است همچنين« شَرحُ الحاوي در حكمت، شَرحُ الاِشارات در فلسفه»، از ديگر آثاررازي است.درمنابع ازكتاب المحاكمات رازي به منزله بهترين اثررازي ياد كرده‎اند.
ميرزا عبدالجواد اديب نيشابوري شاعر گرانقدر ايراني بدرود حيات گفت. وي در4سالگي بينايي خويش را ازدست داد اما ازهمان دوران بتدريج آموختن را با فراگيري قرآن مجيد آغازكرد. در16سالگي دوره صرف و نحو و منطق را به پايان رساند و سپس درمشهد به تدريس علوم و ادبيات عرب و علم بلاغت مشغول شد. اديب نيشابوري شاعري خوش قريحه بود و درسرودن شعرازسبك قاآني پيروي مي‎كرد. اما بعد ازمدتي به شيوه تركستاني روي آورد و سرانجام خود صاحب سبكي ويژه شد. اديب نيشابوري شاعري توانا بود و انتخاب الفاظ و انسجام تركيبات و معاني دقيق ازخصوصيات بارز شعراوست. ازاديب نيشابوري علاوه برديوان اشعار، «بخشي ازشَرح مُعَلَّقات سَبعه و رساله‎اي درجمع بين عروض عربي و فارسي» باقيست.
شيخ محمدتقي فرزند ملامحمد آملي در تهران ديده به جهان گشود و در محضر عالماني چون شيخ عبدالنبي نوري و ميرزا حسن كرمانشاهي تلمذ نمود. مدتي در نجف اشرف از محضر درس ميرزاي نائيني، آقا ضياء عراقي و آقا سيدابوالحسن اصفهاني بهره گرفت. سپس به تهران بازگشت و به مدت بيش از چهل سال به تصنيف و تدريس اشتغال ورزيد. او فقيه و فيلسوفي گوشه‏نشين بود و از پذيرفتن مسؤوليت رياست خودداري مي‏نمود. آيت اللَّه محمدتقي آملي، تا پايان عمر از نوشتن رساله‏ي عمليّه خودداري كرد. حاشيه بر شرح اشارات، دُرَرُالفوائد، رسالةٌ في قاعدةِ لاضَرَر و... از جمله تاليفات اين فقيه و عارف بزرگوار مي‏باشند. سرانجام اين حكيم الهي در آخرين روز ماه شوال سال 1391 ق در 87 سالگي دار فاني را وداع گفت و در تهران به خاك سپرده شد.
ژوزف كونيو مهندس و مخترع فرانسوي نخستين وسيله نقليه بخاري را اختراع كرد. كونيو درخانواده‎اي تنگدست بدنيا آمده بود اما تحصيلاتش را تاسطوح عاليه ادامه داد. اين مهندس جوان درتمام تحقيقات خود تلاش مي‎كرد براي ايجاد تحرك در وسيله نقليه خود ازنيروي بخارآب استفاده كند. كونيو سرانجام درچنين روزي موفق به اختراع نخستين وسيله نقليه بخاري شد. گفتني است اساس استفاده از نيروي بخارآب را دنيس پاپَن ديگر دانشمند فرانسوي كشف كرده بود و كونيو با بهر‎ه گيري از نتايج اين كشف ماشين خود را اختراع كرد.
فدريكو فلّيني فيلمساز و كارگردان برجسته ايتاليايي درگذشت. فليني ازكودكي به سينما علاقمند بود. اودرجواني فعاليت اجتماعي خود را با نوشتن مقاله و مطالب طنزبراي مجلات رم آغازكرد. درسال1945ميلادي پس از پايان جنگ جهاني دوم فليني به عنوان دستياركارگردان با روبرتو روسُليني درساختن " رُم شهربي دفاع" همكاري كرد. پس از اين فيلم فليني چند فيلم را خود كارگرداني كرد و با همين فيلم‎ها نام فليني را به عنوان يك كارگردان برجسته مطرح شد.
پس از آنكه جمال عبدالناصر رئيس جمهور پيشين مصر در 26 ژوئيه 1956م كانال سوئز را ملي اعلام كرد، نيروهاي مصري تاسيسات كانال را كه در مالكيت يك شركت مشترك انگليسي و فرانسوي بود اشغال كردند و خود اداره امور كانال و هدايت كشتي‏ها را از اين راه آبي مهم برعهده گرفتند. عبدالناصر اعلام كرد كه هدف او از ملي كردن كانال سوئز، اختصاص عوايد حاصله از آن براي كارهاي عمراني مصر مي‏باشد. انگليسي‏ها همانطور كه در مورد ملي شدن نفت ايران عمل كرده بودند، تصميم دولت مصر در ملي ساختن كانال سوئز را غيرقانوني اعلام نمودند، ولي اين بارشدت عمل بيشتري به خرج دادند. درنهايت، پس از آن‏كه شكايت انگليس و فرانسه از مصر به شوراي امنيت، نتيجه‏اي به بار نياورد، نيروهاي دو كشور، سحرگاه روز 31 اكتبر 1956م بندر پرت سعيد در مدخل كانال را مورد حمله قرار دادند. هم‏زمان با اين عمليات، نيروهاي رژيم صهيونيستي هم وارد مصر شدند و مواضع قواي مصري در ساحل شرق كانال سوئز را به تصرف خود درآوردند. هم‏چنين نيروهاي رژيم صهيونيستي همراه با قواي انگليس و فرانسه تلاش كردند تا خليج عقبه را بر روي كشتي‏هاي اسرائيلي باز كنند. با پياده شدن چتربازان انگليسي و فرانسوي و به دنبال يك سري جنگ‏هاي شديد و مقاومت‏هاي مردمي، سراسر شبه جزيره سينا به تصرف متجاوزان درآمد. تجاوز نيروهاي انگليس و فرانسه و اسرائيل به خاك مصر، در سراسر جهان با نفرت و انزجار روبرو شد و حتي در خود فرانسه و انگليس نيز مخالفت‏هاي شديدي را برانگيخت. هم‏چنين به دنبال تهديد شوروي به مداخله نظامي و فشار امريكا، دولت‏هاي متجاوز به آتش‏بس گردن نهادند و نيروهاي حافظ صلح سازمان ملل در طول كانال سوئز مستقر شدند. جنگ سوئز به تقويت موقعيت داخلي و بين‏المللي جمال عبدالناصر و تبديل او به عنوان يك قهرمان ملي و قومي عرب كمك فراواني كرد و زمينه را براي حركت‏هاي ملي و ضد استكباري در كشورهاي عربي ديگر فراهم ساخت.
لويى ماسينْيون، خاورشناس و مستشرق برجسته فرانسوي در 25 ژوئيه 1883م در پاريس به دنيا آمد. وي در دوران دبيرستان به شرق و شرق‏شناسي علاقه‏مند شد و پس از آن، علاوه بر اخذ دكتراي ادبيات، زبان عربي را نيز فرا گرفت. آشنايى ماسينيون با خاورشناسان زمان، باعث پيدايش علاقه به ادبيات و فرهنگ اسلامي و ايراني در او شد و اين تمايل با سفرهاي وي به كشورهاي عثماني و ايران، به عشقي وافر تبديل گرديد. ماسينيون گرچه به عنوان استاد دانشگاه، رياست مجامع مطالعاتي و انجمن‏هاي مختلف علمي را نيز برعهده داشت، اما دامنه تلاش‏ها و گستردگي عقايد او، جوانب گوناگوني را در برمي‏گرفت. در اين ميان، تماشاي مزار خاندان مظلوم امام علي(ع)، آشنايى با فلسفه و تصوف و در عين حال بررسي جنبه‏هاي مادي جامعه‏شناسي، فعاليت‏هاي سياسي در حمايت از افريقاييان به ويژه الجزاير، طرفداري از تز وحدت اديان آسماني، ارائه نظريه تلفيقي عدم جبر و عقيده به فداكاري از زمره اين زمينه‏ها بود. ماسينيون هم‏چنين به عرفاي اسلامي، صوفيان بزرگ و برخي صحابه پيامبر اسلام(ص) به ويژه سلمان فارسي علاقه فراواني داشت و آثاري در اين باره نيز منتشر كرد. موقعيت علمي ماسينيون در سال‏هاي پاياني عمر، در ميان خاورشناسان زمان، به اندازه‏اي ارتقاء يافت كه جز تعداد انگشت شماري، با او همتايى نمي‏كردند. او به دليل ديدگاه نافذ و دريافت عميق و قدرت استنباطش از گرايشات پنهان در وراي مكتب‏هاي آشكار و افكار سطحي، از معاصران خود برتري يافته است و انعكاس آن در روانِ شخصي‏اش، حيات باطني او را با عميق‏ترين صفات روحي بارور كرد. ماسينيون ازنظر ژرف‏نگري و توانايى در استنباط مايه‏هاي پنهاني كه در فراسوي نماي ظاهري برخي گرايش‏ها و مكاتبْ مخفي گرديد، بر هم‏رديفان خود برتري دارد. از اين روست كه او در هيچ‏يك از كارهايش، حتي در مباحث علمي يا باستان‏شناسي، به اصطلاحْ، ظاهري مذهب نبوده است. ويژگي ديگر وي، اعتقاد به نوعي نگرش خاص مذهبي بود كه همه نظام‏هاي ارزشي موجود در مكاتب مختلف چه آسماني و چه غير آسماني، چه توحيدي و چه غير توحيدي را در برمي‏گرفت. همين نگرش خاص مذهبي ماسينيون بود كه او را در شناخت مسائل اعتقادي در مذاهب گوناگون ياري مي‏كرد. وي با كارهاي خود درباره تصوف اسلامي و به ويژه حلاجْ معروف است، ولي اين در واقع، يكي از ابعاد گوناگون كارهاي اوست. او كار خود را با آثار كهن اسلامي آغاز كرد و در طول زندگي خود، به مسائل معاصر كشورهاي اسلامي، تاريخچه تشكيلات اجتماعي در اسلام، مطالعات فلسفي و علمي و پژوهش پيرامون شيعه و شاخه‏هاي آن پرداخت. ماسينيون در ضمن تفكر و تعمق درباره مكاتب و مشرب‏هاي اسلامي، به سوي دنياي ايران و ايراني كه توانسته بود مفهوم مافوق ملّيت را در اسلام پديد آوَرَد كشانده شد. وي در همين راستا به بررسي جنبه‏هاي مادي جهان اسلام از نظر جامعه‏شناسي و تاريخي پرداخت و آثاري نيز منتشر كرد. از ماسينيون آثار متعددي بر جاي مانده كه مباهله مدينه، تقديس حضرت فاطمه(س)، سلمان پاك، وضع اسلام و مقالاتي درباره حلاّج، از جمله آثار تلفيقي و ترجمه‏اي او به شمار مي‏روند. او هم‏چنين مجله جهان اسلام و نيز تتبعات اسلامي را تأسيس كرد و مقالات متعددي در آن‏ها منتشر نمود. لويي ماسينيون سرانجام در سي و يكم اكتبر 1962م در هفتاد و نه سالگي درگذشت.
خانم اينديرا گاندي تنها فرزند جواهر لعل نهرو، در 19 نوامبر 1917م در شهر اللَّه‏آباد هند به دنيا آمد. وي پس از اتمام تحصيلات خود، در سال 1955م به عضويت كميته مركزي حزب كنگره هند درآمد و در سال‏هاي 1971 1966 و 1980م به نخست وزيري رسيد. مهم‏ترين واقعه دوران اول نخست‏وزيري اينديرا گاندي، تجزيه پاكستان شرقي از پاكستان غربي و تشكيل كشور تازه‏اي به نام بنگلادش بود كه اين امر با حمايت مستقيم هند ميسر گرديد. اينديرا در دوران نخست‏وزيري خود، با دريافت كمك‏هاي اقتصادي از شرق و غرب در راه صنعتي كردن كشور و توسعه كشاورزي و بهبود زندگي مردم هند نيز گام‏هاي مؤثري برداشت و با اين موفقيت‏ها در پنج سال نخست زمام‏داري خود، در انتخابات سال 1971 هند نيز پيروزي بزرگي به دست آورد. اما با شكايت مخالفان به اتهام تقلب در انتخابات، اينديرا محكوم شد. او نيز براي بي‏اثر كردن راي دادگاه، با اعلام وضع اضطراري و گرفتن اختيارات فوق العاده از پارلمان، هزاران نفر از مخالفانش را دستگير و زنداني كرد و آزادي قلم و بيان و اجتماعات را محدود ساخت. واكنش اين اقدامات تند و افراطي، به شكست انتخاباتي اينديرا گاندي در سال 1977م و زنداني شدن وي انجاميد. با اين حال، اينديرا بار ديگر در سال 1980م پيروزي درخشاني به دست آورد و نيرومندتر از گذشته، قدرت را در دست گرفت. اينديرا گاندي كه از جمله شاخص‏ترين چهره‏هاي سياسي هند پس از استقلال اين كشور محسوب مي‏شود، سرانجام در 31 اكتبر 1984م به دست دو تن از محافظان سيك خود به ضرب 11 گلوله در 67 سالگي كشته شد. در آن زمان نظر اكثر تحليل‏گران سياسي اين بود كه قتل گاندي به سبب سياست سركوبگرانه وي در گسيل ارتش هند به معبد طلايى سيك‏ها در شهر اِمريتْسار و قتل عام بيش از 800 نفر از اعضاي مسلح فرقه سيك بود. با وجود اين، در فاصله يك هفته پس از مرگ خانم اينديرا گاندي، مردم خشمگين هند در چند ايالت به ويژه در ايالت آشوب زده پنجاب به جان سيك‏ها افتادند و متجاوز از 2000 تن از آنان را به قتل رساندند. هند در هفته‏ها و ماه‏هاي اول پس از مرگ خانم گاندي، يكي از متشنج‏ترين ادوار تاريخي خود را سپري كرد. پس از مرگ خانم گاندي، پسرش راجيو گاندي به نخست‏وزيري هند انتخاب شد.
ماهاتيرمحمد، نخست‏وزير پيشين مالزي، در بيستم دسامبر 1926م، به دنيا آمد. وي هم‏زمان با تحصيل در رشته پزشكي وارد فعاليت‏هاي سياسي شد و پس از پيوستن به انجمن ملي مالايى‏هاي متحد، توانست با به دست آوردن بالاترين راي، به عنوان اولين نماينده مجلس مالزي انتخاب گردد. ماهاتير محمد در حدود 48 سالگي، علاوه بر كسب مقام سناتوري، به معاونت نخست وزيري مالزي برگزيده شد و در عين حال، به مراتب بالاي حزبي دست يافت. وي در 16 ژوئيه 1981م، در 55 سالگي به عنوان چهارمين نخست وزير مالزي پس از استقلال، زمام امور اين كشور را به دست گرفت. وي توانست به عنوان پدر مالزي مدرن، طي دو دهه، اين كشور را به عنوان الگويى از يك كشور موفق، همراه با توسعه سريع اقتصادي درمنطقه جنوب شرقي آسيا مطرح نمايد. و به عنوان يك شخصيت ملي، منطقه‏اي و بين‏المللي، با شناخت عميق نسبت به تحولات جهاني، مالزي سنتي را به يك واحد صنعتي در سطح بين‏المللي تبديل سازد. او اقتصاد وابسته مالزي رابه يك اقتصاد در حال رشد تبديل كرد و درآمد سرانه اين كشور را از 300 دلار به چهار هزار دلار افزايش داد كه اين امر باعث شد وي به عنوان الگوي نمونه يك مدير موفق، مورد توجه بسياري از رهبران قرار گيرد. تاكيد بر حفظ استقلال كشور و اتخاذ مواضع مستقل در مواجهه با تحولات بيروني و نيز پاي‏بندي به فرهنگ و سنن مالزيايى و عدم اعتقاد به تقليد از فرهنگ غربي، از عمده اعتقادات ماهاتيرمحمد به شمار مي‏آيد. ماهاتير محمد به پديده جهاني شدن با ديده ترديد مي‏نگريست و بر آن بود كه بايد ضمن استفاده از نكات مثبت جهاني شدن، تبعات منفي آن را شناخت و از آن احتراز نمود. وي اسلام و اصول اساسي آن را از موجبات توسعه سريع مالزي در مدت دو دهه حكومت خويش مي‏دانست و بر اين اعتقاد بود كه اگر مسلمانان به اصول اسلام پاي‏بند باشند مي‏توانند به پيشرفت و توسعه برسند. ماهاتيرمحمد سرانجام پس از 22 سال زمام‏داري، در 31 اكتبر 2003م به صورت داوطلب از قدرت كناره‏گيري نمود و جاي خود را به معاونش، "عبداللَّه احمد بداوي" سپرد.