مشكلاتى كه والدين مجرد (1) با آن روبرو هستند
مشكلاتى كه والدين مجرد (1) با آن روبرو هستند
مشكلاتى كه والدين مجرد (1) با آن روبرو هستند
خانوادههايى كه توسط يكى از والدين اداره مىگردند خصوصيت مشتركى در جامعهى امروزى ما دارند. معمولا اين چنين خانوادههايى به وسيلهى مادر اداره مىگردد و 90 درصد از مشكلات زندگى بر دوش مادر است. اساسا در چنين مواردى خانواده به خاطر طلاق و يا مرگ يكى از والدين از هم پاشيده شده است و نتيجهى اين موضوع آن است كه بسيارى از كودكان به خاطر اين از هم پاشيدگى دچار فشارهاى روحى و ضربههاى عاطفى مىگردند.
از تغييرات ايجاد شده در زندگى و مسئوليتهايى كه به عنوان پدر و مادر در اين دوران تنهايى به دوش شما افتاده است ترس و واهمهاى نداشته باشيد.
خانوادههايى كه توسط يكى از والدين اداره مىگردند عوامل تنشى و استرسزا، بيشتر روى آنها مؤثر است. در مورد طلاق، ممكن است والدين مدتها بعد از اين كه حكم طلاق رسما به اجرا در آيد با يكديگر زد و خورد داشته باشند. اگر اين فرد مجرد، مادرى باشد كه بيرون از منزل هم كار مىكند، در اين صورت ميزان فشار روحى او افزايش مىيابد. چنين فردى احتمالا به علت اين كه مسئوليت ادارهى مالى و مسائل ديگر زندگى تنها به عهدهاش قرار گرفته دچار فشارهاى عصبى و عاطفى بيشترى مىگردد، زيرا همسرش همچون سابق در كنارش حضور ندارد و نمىتواند بار مسئوليتهاى زندگى را با او به همراه داشته باشد.
با وجود مشكلات زيادى كه مادر مجرد ممكن است با آن روبرو باشد، در اين جا مىتوان تذكر داد كه اگر مادر، فردى مدبر و كاردان باشد قادر است كه عشق و نظم و تربيت را در زندگى ايجاد كند و از عهدهى تربيت و پرورش فرزندان برآيد و به تنهايى بار زندگى را بر دوش كشد. بايد به خاطر داشت كه اگر محيط سالم و مناسبى توسط پدر يا مادر براى فرزندان فراهم آيد، كودكان در چنين خانوادههايى دچار مشكلات جدى نخواهند شد و اين موضوع اشتباه است كه بگوييم فرزندانى كه در محيطى رشد مىكنند كه تنها يكى از والدين آنها حضور دارند دچار مشكلات روحى بيشتر و موفقيت كمترى، نسبت به ديگر كودكان (كودكانى كه پدر و مادر در كنار هم حضور دارند) هستند. چنين انتظارى را تنها در زمانى مىتوان داشت كه جدايى پدر و مادر به خاطر يك طلاق نامناسب باشد كه در آن والدين پس از طلاق نيز با هم كشمكش دارند و به احتمال قوى كودكان در اين زمان دچار مشكلات بيشترى نسبت به قبل از جدايى خواهند بود. همان طور كه فلسفهى طلاق به ما مىآموزد، طلاق درست و بجا، اغلب نتيجهى بهتر و سالمترى نسبت به ازدواج نادرست و نامناسب دارد، زيرا در اين نوع ازدواج، افراد دائما درگير كشمكش و تضاد هستند كه نتيجهاى جز تخريب روح و روان كودكان و خود والدين نخواهد داشت. حتى مىتوان چنين ابراز داشت كه در خانوادههايى كه فرزندان با پدر يا مادر خود زندگى مىكنند و يكى از والدين سرپرستى آنها را به عهده گرفته است، كودكان از حس همكارى بيشترى برخوردار خواهند شد. زيرا آنها در امر ادارهى منزل و مسئوليت زندگى با پدر و مادر خود همكارى و هميارى مىكنند. در چنين فضايى، فرزندان تمايل دارند كه مسئوليت بيشترى را بپذيرند و در واقع مسئوليتپذيرند، مثلا كارهاى سخت و دشوارى همچون باغبانى و تهيهى غذا را در منزل انجام مىدهند.
والدين مجرد مىتوانند افراد جديدى را ملاقات كنند، دوستان جديدى براى خود انتخاب نمايند و از وضعيت جديد اجتماعى خود لذت ببرند. البته اين موضوع نياز به زمان و تلاش بسيارى دارد اما به هر حال مىتوانند اين كارها را انجام داده و در ارتباطات و روابط دوستانهترى حضور داشته باشند و حتى به ازدواج مجدد بينديشند. اين بخش پيرامون چگونگى اداره مشكلات والدين مجرد و از عهده بر آمدن اين مسئوليتها و همچنين حركت به سوى يك ازدواج جديد صحبت به ميان مىآورد.
در اين جا پدر و مادر بايد پاسخ سؤالات فرزندان را به درستى و روشنى ابراز دارند. مثلا به او بگويند كه در كدام مدرسه درس خواهد خواند يا با چه كسى زندگى خواهد كرد. به منظور وفق پيدا كردن با موضوع طلاق و آمادگى براى چنين زندگى جديدى بايد به صورتى عمل كنيم كه فرزندان بدانند والدين نسبت به آنان صادقاند، همچنان به آنها عشق مىورزند و از آنها مراقبت خواهند كرد. پدر و مادر بايد به سؤالات كودكان پاسخ دهند و در آنها اطمينان و آرامش ايجاد كنند.
والدين بايد تمام عواملى را كه سبب ايجاد عصبانيت و زد و خورد ميان آنان مىگردد (چون در موقعيت طلاق اين موارد شايع است) از خود دور كنند و هرگز بحثهاى قديمى و كهنه كه سبب ايجاد گله و شكايت ميان آنان مىگردد را مطرح نكنند، و سعى كنند كه از چرخه و دايرهى خصومت و تنفر فاصله بگيرند. والدين بايد تلاش كنند كه به تصميمات سازندهاى دست بيابند كه براى هر يك از آنان مفيد است و هيچ گاه در مقابل فرزندان از يكديگر انتقاد نكنند چون اين عمل، زخمى عميق را در روحيه و عاطفهى فرزندانشان ايجاد مىكند كه از خود طلاق عميقتر و هولناكتر است.
منصف باشيد: تحت هيچ شرايطى فرزند خود را مجبور نكنيد تا از شما جانبدارى كند. فرزندانى كه تحت فشار واقع مىشوند و هر يك از والدين او را به سوى خود مىكشد دچار مشكلات عاطفى و روانى خواهند شد و اين عمل سبب مىگردد كه كودك از هر دو نفر زده شود و از آنان سرپيچى كند. فرزندان اهميتى نمىدهند كه كدام يك (پدر يا مادر) درست مىگويد و كدام يك غلط، و يا اصلا اشتباه از كيست، به سادگى مىتوان گفت كه آنها، هم پدر و هم مادر را مىخواهند و خواستار توجه از هر دو طرف هستند. در نتيجه مىتوان گفت: همان طور كه در بيشتر موارد طلاق مشاهده مىشود، وقتى كه كودك بازيچهى پدر و مادر قرار مىگيرد و والدين درصدد جذب توجه كودك به سوى خودشان هستند، نه طرف مقابلشان، اين عمل مشكلات عميقتر و جدىتر را براى آن فرزند ايجاد مىكند و موقعيت و فضاى ناسالمى را براى او به وجود مىآورد.
بعضى از والدين سعى دارند كه حقوق همسر پيشين خود را براى ملاقاتش با فرزند، زير پا بگذارند و به بازى بگيرند. اين روش ناعادلانه، غير عاقلانه و نادرست براى آزار و تنبيه همسر سابق، در واقع عملى است كه در نهايت سبب آسيب روحى و روانى فرزندان مىگردد نه همسر پيشينمان.
جز در مواردى كه قانون و مراجع قانونى مطرح كردهاند، در ساير موارد والدين نبايد از ديدار فرزند خود با همسر سابقشان ممانعت به عمل آورند. بعضى از والدين مخصوصا پدرها، به سادگى از ملاقات فرزند دست مىكشند و يا حتى ممكن است به صورت نامنظمى آنها را ببينند و ملاقات آنان سير مشخصى را طى نكند، اين عمل سبب مىشود كه فرزندان احساس پوچى پيدا كرده و فكر كنند كه رها گرديدهاند و مشكلات روحى و روانى در آنان ايجاد مىگردد و اين امر در كل زندگى با آنها همراه خواهد بود. آيا مشكلات و عصبانيتهاى زندگى زناشويى، ارزش كنار گذاشتن و ترك فرزندان را دارد؟
بعد از مرگ يكى از والدين، همسر او بايد از خود مراقبت كند. در اين زمان روانكاو و يا روان پزشك مىتواند كمك بزرگى به او بنمايد. پيوستن به گروههاى حمايتى، رفتن به كليسا و آسايشگاه نيز مىتواند مفيد باشد. شركت در جمع افرادى كه، آنها هم دچار اين مصيبت گرديدهاند، سبب مىشود كه ترسها و احساسات واقعى خود را با آنها تقسيم كنيم و راه حلهايى را براى مبارزه با مشكلات ناشى از بيوه شدن بيابيم. در واقع افرادى كه پيش از او بيوه شدهاند از تجربياتشان به او يارى مىرسانند. مىآموزند كه چطور با موقعيت جديد خود كنار بيايد. پدر يا مادرى كه همسر خود را از دست داده است بايد در مورد اين دوران غم و ناراحتى براى فرزندان توضيح كافى بدهد و بگويد كه فرزندان نيازمندند كه احساسات واقعى خود را بيان دارند تا به آنها رسيدگى شود و از آنان حمايت گردد. بايد توجه داشت كه هر يك از افراد چنين خانوادههايى، بايد سريعا دوران ماتم را كنار بگذارند و اجازه ندهند كه اين موضوع به تأخير بيفتد. بعد از اين مرحله روند غم و غصه آغاز مىگردد. اين مرحله حدود 6 ماه تا 1 سال به طول مىانجامد و اين زمان طبيعى است و دور از انتظار نمىباشد.
در اين زمان بچهها، در هر سن و سالى، دچار احساسات خاصى مىگردند، وجودشان پر از غم و غصه مىشود و دنيا، مردم و زندگى را به رنگ ديگرى مىبينند. در موارد طلاق و جدايى ممكن است كه غم و غصهى فرزند با احساساتى همچون عصبانيت، سركشى و كج خلقى اشتباه شود و از نظرها ناپديد گردد. در اين گونه موارد والدين بايد به راحتى فرزند توجه بيشترى داشته باشند و اگر اين رفتارهاى سركشانه غير قابل كنترل باشد بايد مقرراتى را براى كودك وضع كنند. همچنين در مورد مرگ يكى از والدين، اين حالت غم و غصه به طور عميقى ديده مىشود، فرزند نگران اين قضيه است كه ممكن است پدر يا مادر خود را كه مسئوليت نگهدارى او را به عهده گرفته است از دست دهد. همچنين چه در مورد جدايى پدر و مادر و چه در مورد مرگ يكى از آنان، فرزند احساس مىكند كه پدر و مادر از دست رفته، او را از خود دور ساخته و طرد نموده است.
افرادى كه به هر علتى همسر خود را از دست دادهاند (مرگ يا طلاق) بايد در رابطه با جامعه، مردم و تعهداتشان، زيركى و مهارت كافى داشته باشند. حضانت فرزندان مسئوليت سنگينى است كه بر عهدهى آنان قرار گرفته است كه شامل مسائلى همچون سلامت فرزندان، مشكلات مدرسه، فعاليتهاى ورزشى، كمك كردن به آنها براى برنامهريزى كارها، گوش كردن به گله و شكايت آنان، وضع مقررات در منزل، نظم و انضباط، پرداخت قبوض خريد، آشپزى، رفتن به خشكشويى و قصه گفتن در تختخواب براى فرزندان مىباشد، همچنين نبايد فراموش كرد كه چنين فردى خود نيز بايد زندگى كند و زمانى را براى خود و گذراندن وقتش با دوستان و فعاليتهاى اجتماعى سپرى كند. فشارهاى روحى و روانى وارد به فرزند از اهميت بالايى برخوردار است ولى بايد توجه داشت كه شما به عنوان پدر يا مادر تنها به خاطر فرزند نبايد زندگى كنيد و خود نيز مهم هستيد و نياز به مراقبت و توجه داريد.
پدربزرگها و مادربزرگها، براى فرزندان معلمانى با ارزشند و همچنين در پرورش عاطفى آنان مؤثرند، به همين جهت اگر آنان نوهها را كمى هم لوس كنند اهميتى ندارد چون يكى از لذتهاى دوران كودكى، لوس شدن توسط پدربزرگ و مادر بزرگ است.
در مواقع جدايى يا مرگ همسر، والدين بايد وقت خود را صرف يافتن دوستانى مفيد بنمايند. داشتن يك يا دو دوست صميمى مىتواند نجاتبخش زندگى اين گونه افراد باشد تا در لحظات دشوار زندگى و نااميدىها كمكش باشد و در جايى كه نياز به نصيحت دارد او را يارى رساند. در واقع اين گونه افراد به دوستانى نياز دارند كه پر كنندهى لحظات آنان باشند و قادر به برقرارى روابط دوستانه با آنها گردند و صرفا مسائل رويايى و رمانتيك مطرح نباشد. حتى مىتوان گفت كه در اين مواقع، كودكان نيز پدر و مادر خود را تشويق به دوستيابى مىنمايند چون براى آنها، تنهايى و ناراحتى پدر يا مادر، ناراحت كننده است. البته گاهى اوقات فرزندان با والدين همدردى مىنمايند، اما هرگز اين ارتباط نمىتواند جايگزين رابطهى والدين با افراد بزرگسال باشد. والدين مىخواهند كه فرزندانشان با همكلاسىهاى خود ارتباط برقرار كنند و با افراد همسن و سال خود بازى كنند و دقيقا همين نظر را هم در مورد خود قبول دارند.
از جمله مواردى كه توسط روانكاوان و روان شناسان بزرگ توصيه مىشود مىتوان به موضوعات زير اشاره داشت: به امورى بپردازيد كه براى شما مفرح و آرام بخش باشد و سبب ايجاد حس دلپذيرى در شما گردد همچون: تفريح، تفكر، عبادت، نوشتن شعر، نقاشى و طراحى. به خود فرصت دهيد تا لحظاتى آرامش درونى را تجربه كنيد زيرا اين عمل به شما كمك مىكند كه در غلبه بر مشكلات و آشفتگىهاى درونى موفق شويد و تعادلى را ايجاد كنيد. سعى كنيد در حضور فرزندان و دوستان به اعمال شادى بخش بپردازيد زيرا اين گونه مواقع، فرصتى است كه از زندگى عادى كمى فاصله بگيريد و كار متفاوتى را انجام دهيد. به ياد خدا باشيد، خدا را پرستش كنيد و به مراكز خيريه بپيونديد. هميشه زمانى را به خود اختصاص دهيد و به كارهايى بپردازيد كه سبب خرسندى و شادى شما مىگردد. در كلاسهاى شبانه شركت كنيد و در آن جا روى موضوعاتى كه از آن لذت مىبريد مطالعه نماييد و سعى كنيد دوستانى جديد و مفيد بيابيد. همهى اين گونه فعاليتها نياز به برنامهريزى و تلاش دارد، اما جدا براى يك زندگى سالم لازم است، به همين جهت هرگز اجازه ندهيد كه فشارهاى عصبى و عاطفى و احساس گناه و تقصير شما را از انجام چنين فعاليتهايى باز دارد.
(1). مجرد به والدينى اطلاق مىشود كه به هر دليلى از همسر خود جدا زندگى مىكنند و يا اين كه اصلا ازدواج نكردهاند اما سرپرستى كودكى را به عهده گرفته اند.
/س
از تغييرات ايجاد شده در زندگى و مسئوليتهايى كه به عنوان پدر و مادر در اين دوران تنهايى به دوش شما افتاده است ترس و واهمهاى نداشته باشيد.
خانوادههايى كه توسط يكى از والدين اداره مىگردند عوامل تنشى و استرسزا، بيشتر روى آنها مؤثر است. در مورد طلاق، ممكن است والدين مدتها بعد از اين كه حكم طلاق رسما به اجرا در آيد با يكديگر زد و خورد داشته باشند. اگر اين فرد مجرد، مادرى باشد كه بيرون از منزل هم كار مىكند، در اين صورت ميزان فشار روحى او افزايش مىيابد. چنين فردى احتمالا به علت اين كه مسئوليت ادارهى مالى و مسائل ديگر زندگى تنها به عهدهاش قرار گرفته دچار فشارهاى عصبى و عاطفى بيشترى مىگردد، زيرا همسرش همچون سابق در كنارش حضور ندارد و نمىتواند بار مسئوليتهاى زندگى را با او به همراه داشته باشد.
با وجود مشكلات زيادى كه مادر مجرد ممكن است با آن روبرو باشد، در اين جا مىتوان تذكر داد كه اگر مادر، فردى مدبر و كاردان باشد قادر است كه عشق و نظم و تربيت را در زندگى ايجاد كند و از عهدهى تربيت و پرورش فرزندان برآيد و به تنهايى بار زندگى را بر دوش كشد. بايد به خاطر داشت كه اگر محيط سالم و مناسبى توسط پدر يا مادر براى فرزندان فراهم آيد، كودكان در چنين خانوادههايى دچار مشكلات جدى نخواهند شد و اين موضوع اشتباه است كه بگوييم فرزندانى كه در محيطى رشد مىكنند كه تنها يكى از والدين آنها حضور دارند دچار مشكلات روحى بيشتر و موفقيت كمترى، نسبت به ديگر كودكان (كودكانى كه پدر و مادر در كنار هم حضور دارند) هستند. چنين انتظارى را تنها در زمانى مىتوان داشت كه جدايى پدر و مادر به خاطر يك طلاق نامناسب باشد كه در آن والدين پس از طلاق نيز با هم كشمكش دارند و به احتمال قوى كودكان در اين زمان دچار مشكلات بيشترى نسبت به قبل از جدايى خواهند بود. همان طور كه فلسفهى طلاق به ما مىآموزد، طلاق درست و بجا، اغلب نتيجهى بهتر و سالمترى نسبت به ازدواج نادرست و نامناسب دارد، زيرا در اين نوع ازدواج، افراد دائما درگير كشمكش و تضاد هستند كه نتيجهاى جز تخريب روح و روان كودكان و خود والدين نخواهد داشت. حتى مىتوان چنين ابراز داشت كه در خانوادههايى كه فرزندان با پدر يا مادر خود زندگى مىكنند و يكى از والدين سرپرستى آنها را به عهده گرفته است، كودكان از حس همكارى بيشترى برخوردار خواهند شد. زيرا آنها در امر ادارهى منزل و مسئوليت زندگى با پدر و مادر خود همكارى و هميارى مىكنند. در چنين فضايى، فرزندان تمايل دارند كه مسئوليت بيشترى را بپذيرند و در واقع مسئوليتپذيرند، مثلا كارهاى سخت و دشوارى همچون باغبانى و تهيهى غذا را در منزل انجام مىدهند.
والدين مجرد مىتوانند افراد جديدى را ملاقات كنند، دوستان جديدى براى خود انتخاب نمايند و از وضعيت جديد اجتماعى خود لذت ببرند. البته اين موضوع نياز به زمان و تلاش بسيارى دارد اما به هر حال مىتوانند اين كارها را انجام داده و در ارتباطات و روابط دوستانهترى حضور داشته باشند و حتى به ازدواج مجدد بينديشند. اين بخش پيرامون چگونگى اداره مشكلات والدين مجرد و از عهده بر آمدن اين مسئوليتها و همچنين حركت به سوى يك ازدواج جديد صحبت به ميان مىآورد.
وفق پيدا كردن با موضوع طلاق
در اين جا پدر و مادر بايد پاسخ سؤالات فرزندان را به درستى و روشنى ابراز دارند. مثلا به او بگويند كه در كدام مدرسه درس خواهد خواند يا با چه كسى زندگى خواهد كرد. به منظور وفق پيدا كردن با موضوع طلاق و آمادگى براى چنين زندگى جديدى بايد به صورتى عمل كنيم كه فرزندان بدانند والدين نسبت به آنان صادقاند، همچنان به آنها عشق مىورزند و از آنها مراقبت خواهند كرد. پدر و مادر بايد به سؤالات كودكان پاسخ دهند و در آنها اطمينان و آرامش ايجاد كنند.
والدين بايد تمام عواملى را كه سبب ايجاد عصبانيت و زد و خورد ميان آنان مىگردد (چون در موقعيت طلاق اين موارد شايع است) از خود دور كنند و هرگز بحثهاى قديمى و كهنه كه سبب ايجاد گله و شكايت ميان آنان مىگردد را مطرح نكنند، و سعى كنند كه از چرخه و دايرهى خصومت و تنفر فاصله بگيرند. والدين بايد تلاش كنند كه به تصميمات سازندهاى دست بيابند كه براى هر يك از آنان مفيد است و هيچ گاه در مقابل فرزندان از يكديگر انتقاد نكنند چون اين عمل، زخمى عميق را در روحيه و عاطفهى فرزندانشان ايجاد مىكند كه از خود طلاق عميقتر و هولناكتر است.
منصف باشيد: تحت هيچ شرايطى فرزند خود را مجبور نكنيد تا از شما جانبدارى كند. فرزندانى كه تحت فشار واقع مىشوند و هر يك از والدين او را به سوى خود مىكشد دچار مشكلات عاطفى و روانى خواهند شد و اين عمل سبب مىگردد كه كودك از هر دو نفر زده شود و از آنان سرپيچى كند. فرزندان اهميتى نمىدهند كه كدام يك (پدر يا مادر) درست مىگويد و كدام يك غلط، و يا اصلا اشتباه از كيست، به سادگى مىتوان گفت كه آنها، هم پدر و هم مادر را مىخواهند و خواستار توجه از هر دو طرف هستند. در نتيجه مىتوان گفت: همان طور كه در بيشتر موارد طلاق مشاهده مىشود، وقتى كه كودك بازيچهى پدر و مادر قرار مىگيرد و والدين درصدد جذب توجه كودك به سوى خودشان هستند، نه طرف مقابلشان، اين عمل مشكلات عميقتر و جدىتر را براى آن فرزند ايجاد مىكند و موقعيت و فضاى ناسالمى را براى او به وجود مىآورد.
حضانت و ملاقات
بعضى از والدين سعى دارند كه حقوق همسر پيشين خود را براى ملاقاتش با فرزند، زير پا بگذارند و به بازى بگيرند. اين روش ناعادلانه، غير عاقلانه و نادرست براى آزار و تنبيه همسر سابق، در واقع عملى است كه در نهايت سبب آسيب روحى و روانى فرزندان مىگردد نه همسر پيشينمان.
جز در مواردى كه قانون و مراجع قانونى مطرح كردهاند، در ساير موارد والدين نبايد از ديدار فرزند خود با همسر سابقشان ممانعت به عمل آورند. بعضى از والدين مخصوصا پدرها، به سادگى از ملاقات فرزند دست مىكشند و يا حتى ممكن است به صورت نامنظمى آنها را ببينند و ملاقات آنان سير مشخصى را طى نكند، اين عمل سبب مىشود كه فرزندان احساس پوچى پيدا كرده و فكر كنند كه رها گرديدهاند و مشكلات روحى و روانى در آنان ايجاد مىگردد و اين امر در كل زندگى با آنها همراه خواهد بود. آيا مشكلات و عصبانيتهاى زندگى زناشويى، ارزش كنار گذاشتن و ترك فرزندان را دارد؟
وفق پيدا كردن با دوران بيوگى
بعد از مرگ يكى از والدين، همسر او بايد از خود مراقبت كند. در اين زمان روانكاو و يا روان پزشك مىتواند كمك بزرگى به او بنمايد. پيوستن به گروههاى حمايتى، رفتن به كليسا و آسايشگاه نيز مىتواند مفيد باشد. شركت در جمع افرادى كه، آنها هم دچار اين مصيبت گرديدهاند، سبب مىشود كه ترسها و احساسات واقعى خود را با آنها تقسيم كنيم و راه حلهايى را براى مبارزه با مشكلات ناشى از بيوه شدن بيابيم. در واقع افرادى كه پيش از او بيوه شدهاند از تجربياتشان به او يارى مىرسانند. مىآموزند كه چطور با موقعيت جديد خود كنار بيايد. پدر يا مادرى كه همسر خود را از دست داده است بايد در مورد اين دوران غم و ناراحتى براى فرزندان توضيح كافى بدهد و بگويد كه فرزندان نيازمندند كه احساسات واقعى خود را بيان دارند تا به آنها رسيدگى شود و از آنان حمايت گردد. بايد توجه داشت كه هر يك از افراد چنين خانوادههايى، بايد سريعا دوران ماتم را كنار بگذارند و اجازه ندهند كه اين موضوع به تأخير بيفتد. بعد از اين مرحله روند غم و غصه آغاز مىگردد. اين مرحله حدود 6 ماه تا 1 سال به طول مىانجامد و اين زمان طبيعى است و دور از انتظار نمىباشد.
به فرزندان كمك كنيد تا با موقعيت جديد كنار بيايند و خود را وفق دهند
خصومت طبيعى
در اين زمان بچهها، در هر سن و سالى، دچار احساسات خاصى مىگردند، وجودشان پر از غم و غصه مىشود و دنيا، مردم و زندگى را به رنگ ديگرى مىبينند. در موارد طلاق و جدايى ممكن است كه غم و غصهى فرزند با احساساتى همچون عصبانيت، سركشى و كج خلقى اشتباه شود و از نظرها ناپديد گردد. در اين گونه موارد والدين بايد به راحتى فرزند توجه بيشترى داشته باشند و اگر اين رفتارهاى سركشانه غير قابل كنترل باشد بايد مقرراتى را براى كودك وضع كنند. همچنين در مورد مرگ يكى از والدين، اين حالت غم و غصه به طور عميقى ديده مىشود، فرزند نگران اين قضيه است كه ممكن است پدر يا مادر خود را كه مسئوليت نگهدارى او را به عهده گرفته است از دست دهد. همچنين چه در مورد جدايى پدر و مادر و چه در مورد مرگ يكى از آنان، فرزند احساس مىكند كه پدر و مادر از دست رفته، او را از خود دور ساخته و طرد نموده است.
به فرزندان كمك كنيد كه خود را با اين فقدان وفق دهند
افرادى كه به هر علتى همسر خود را از دست دادهاند (مرگ يا طلاق) بايد در رابطه با جامعه، مردم و تعهداتشان، زيركى و مهارت كافى داشته باشند. حضانت فرزندان مسئوليت سنگينى است كه بر عهدهى آنان قرار گرفته است كه شامل مسائلى همچون سلامت فرزندان، مشكلات مدرسه، فعاليتهاى ورزشى، كمك كردن به آنها براى برنامهريزى كارها، گوش كردن به گله و شكايت آنان، وضع مقررات در منزل، نظم و انضباط، پرداخت قبوض خريد، آشپزى، رفتن به خشكشويى و قصه گفتن در تختخواب براى فرزندان مىباشد، همچنين نبايد فراموش كرد كه چنين فردى خود نيز بايد زندگى كند و زمانى را براى خود و گذراندن وقتش با دوستان و فعاليتهاى اجتماعى سپرى كند. فشارهاى روحى و روانى وارد به فرزند از اهميت بالايى برخوردار است ولى بايد توجه داشت كه شما به عنوان پدر يا مادر تنها به خاطر فرزند نبايد زندگى كنيد و خود نيز مهم هستيد و نياز به مراقبت و توجه داريد.
از خانوادهى خود و دوستانتان تقاضاى كمك نماييد و حمايت آنان را بپذيريد
پدربزرگها و مادربزرگها، براى فرزندان معلمانى با ارزشند و همچنين در پرورش عاطفى آنان مؤثرند، به همين جهت اگر آنان نوهها را كمى هم لوس كنند اهميتى ندارد چون يكى از لذتهاى دوران كودكى، لوس شدن توسط پدربزرگ و مادر بزرگ است.
در مواقع جدايى يا مرگ همسر، والدين بايد وقت خود را صرف يافتن دوستانى مفيد بنمايند. داشتن يك يا دو دوست صميمى مىتواند نجاتبخش زندگى اين گونه افراد باشد تا در لحظات دشوار زندگى و نااميدىها كمكش باشد و در جايى كه نياز به نصيحت دارد او را يارى رساند. در واقع اين گونه افراد به دوستانى نياز دارند كه پر كنندهى لحظات آنان باشند و قادر به برقرارى روابط دوستانه با آنها گردند و صرفا مسائل رويايى و رمانتيك مطرح نباشد. حتى مىتوان گفت كه در اين مواقع، كودكان نيز پدر و مادر خود را تشويق به دوستيابى مىنمايند چون براى آنها، تنهايى و ناراحتى پدر يا مادر، ناراحت كننده است. البته گاهى اوقات فرزندان با والدين همدردى مىنمايند، اما هرگز اين ارتباط نمىتواند جايگزين رابطهى والدين با افراد بزرگسال باشد. والدين مىخواهند كه فرزندانشان با همكلاسىهاى خود ارتباط برقرار كنند و با افراد همسن و سال خود بازى كنند و دقيقا همين نظر را هم در مورد خود قبول دارند.
هر انسانى به شيوهاى مناسب براى غلبه بر استرس نيازمند است
از جمله مواردى كه توسط روانكاوان و روان شناسان بزرگ توصيه مىشود مىتوان به موضوعات زير اشاره داشت: به امورى بپردازيد كه براى شما مفرح و آرام بخش باشد و سبب ايجاد حس دلپذيرى در شما گردد همچون: تفريح، تفكر، عبادت، نوشتن شعر، نقاشى و طراحى. به خود فرصت دهيد تا لحظاتى آرامش درونى را تجربه كنيد زيرا اين عمل به شما كمك مىكند كه در غلبه بر مشكلات و آشفتگىهاى درونى موفق شويد و تعادلى را ايجاد كنيد. سعى كنيد در حضور فرزندان و دوستان به اعمال شادى بخش بپردازيد زيرا اين گونه مواقع، فرصتى است كه از زندگى عادى كمى فاصله بگيريد و كار متفاوتى را انجام دهيد. به ياد خدا باشيد، خدا را پرستش كنيد و به مراكز خيريه بپيونديد. هميشه زمانى را به خود اختصاص دهيد و به كارهايى بپردازيد كه سبب خرسندى و شادى شما مىگردد. در كلاسهاى شبانه شركت كنيد و در آن جا روى موضوعاتى كه از آن لذت مىبريد مطالعه نماييد و سعى كنيد دوستانى جديد و مفيد بيابيد. همهى اين گونه فعاليتها نياز به برنامهريزى و تلاش دارد، اما جدا براى يك زندگى سالم لازم است، به همين جهت هرگز اجازه ندهيد كه فشارهاى عصبى و عاطفى و احساس گناه و تقصير شما را از انجام چنين فعاليتهايى باز دارد.
(1). مجرد به والدينى اطلاق مىشود كه به هر دليلى از همسر خود جدا زندگى مىكنند و يا اين كه اصلا ازدواج نكردهاند اما سرپرستى كودكى را به عهده گرفته اند.
/س
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}