2 اسفند 1388 / 6 ربيع الاول 1431 / 21 فوريه 2010

عمليات والفجر 6 با رمز يا زهرا (سلام الله عليها) در منطقه چزّابه و چيلات در جنوب دهلران آغاز شد. در اين عمليات جاده مرزي تداركاتي در منطقه چيلات و دو ارتفاع مشرف به شهر علي غربي از لوثِ نيروهاي بعثي پاك شد و شمار زيادي از نيروهاي دشمن كشته و زخمي شدند.
استاد عبدالرّحمن شرفكندي متخلص به هزار شاعر و مترجم كرد زبان درگذشت. او در برخي از نشريات كه بر ضد رژيم شاه انتشار مي يافت شعر و مقاله مي نوشت، ترجمه قانون ابن سينا در هفت جلد، «آثارُ البِلاد و اخبارُ العِباد» زكرياي قزويني، «تاريخ سليمانيه» و «تاريخ اردلان» از آثار اين مترجم معاصر است.
حيدر يغما شاعر نيشابوري در 64 سالگي درگذشت. او از كودكي قريحه خاصي در زمينه شعر داشت اما چون از نعمت سواد بي بهره بود اشعار شعرا را حفظ مي كرد. حيدر در جواني از راه خشتمالي امرار معاش مي كرد از اين رو به شاعر خشتمال معروف شد. حيدر يغما در سي سالگي با فراگيري قرائت قرآن مجيد به مبارزه با بيسوادي پرداخت سپس به تحرير اشعارش همت گماشت. از حيدر يغما آثاري چون «اشك عاشورا» و «سيري در غزليات حيدر يغما» باقيست.
سيد محمد علي رحيمي مسئول خانه فرهنگ ايران در مولتان پاكستان بدست عوامل گروهك سپاه صحابه از سرسپردگان اِمريكا به شهادت رسيد اين شهيد گرانقدر به مدت يكسال و نيم مسئول خانه فرهنگ جمهوري اسلامي ايران در پاكستان بود. در پي حادثه شهادت سيد محمد علي رحيمي، رئيس جمهور و نخست وزير پاكستان در پيامهاي جداگانه به رئيس جمهور وقت ايران ضمن تسليت به مناسبت شهادت اين فرزند اسلام مراتب تأسف خود را از اين واقعه اعلام كردند و وعده دادند كه عاملان اين حادثه دستگير خواهند شد و به مجازات عبرت انگيز خواهند رسيد.
عمليات ظفرمندانه خيبر با رمز يا رسول الله در منطقه طلايه و جزاير مجنون آغاز شد. در اين عمليات مركز تجمع نيروهاي عراقي در دارالعماره، دو گردان مكانيزه و دو گردان پياده و تيپ بيست و هفت مكانيزه و پنجاه و شش زرهي منحدم شدند و هزاران تن اسير و كشته بر جاي گذاشتند.
عالم مجاهد آيت‏اللَّه ميرسيد علي آيت نجف‏آبادي در سال 1247ش (1287ق) در نجف آباد اصفهان به دنيا آمد. ايشان بعد از سن بيست سالگي در اثر حادثه‏اي، به علم و دانش علاقه‏مند شد و وارد حوزه علميه اصفهان گرديد. وي در اصفهان از محضر استاداني همچون: سيد محمد فشاركي، سيد ابوالحسن جلوه و سيد مهدي نحوي استفاده برد و پس از آن رهسپار نجف اشرف گرديد. آيت اللَّه نجف آبادي در نجف از محضر استادان بزرگي همچون: سيد اسماعيل صدر، ميرزا محمد تقي شيرازي، حاج آقا رضا همداني، آخوند ملا محمد كاظم خراساني و سيد محمد كاظم يزدي كسب فيض كرد و در مدت كوتاهي با طي مراحل رشد، در فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق به مقام تبحّر و استادي رسيد. وي از آن پس عازم اصفهان گرديد و حلقه درس خود را تشكيل داد. آيت‏اللَّه نجف‏آبادي يكي از مشهورترين استادان حوزه اصفهان در دوره سركوب اين پايگاه ديني توسط رضاخان بوده است. ايشان به فريضه امر به معروف و نهي از منكر اهميت خاصي مي‏داد و با حاكمان مستبد محلي و خوانين زورگو مبارزه مي‏كرد. همچنين در مقطعي كه ايران توسط بيگانگان اشغال شد، آيت اللَّه نجف آبادي با خودكامگي روس‏ها مجاهده و مبارزه زيادي كرد؛ در نتيجه خانه‏اش توسط اوباشِ تحريك شده و مزدوران و مأمورانشان غارت شد و خودش نيز در كنسولگري شوروي در اصفهان زنداني گرديد. در آن ايام كه در اثر حضور متفقين در ايران، قحطي و گراني بيداد مي‏كرد، ايشان و عالم ديگر اصفهان، ميرسيد حسن چهارسوقي، ابتكاري به خرج داده و مشتركاً طي اعلاميه‏اي از مردم مسلمان و بازاريان متمكن خواستند در نقاط مختلف شهر، انجمن‏هاي خيريه تشكيل داده و از بينوايان، بيكاران و گرسنگان، حمايتِ برنامه‏ريزي شده كنند. اين برنامه در بين مردم بسيار مؤثر واقع شد؛ به گونه‏اي كه اغلب انجمن‏هاي خيريه فعلي اصفهان نيز از بقاياي همان انجمن‏ها هستند. در كنار فعاليت‏هاي سياسي و اجتماعي، حلقه درس آيت اللَّه نجف‏آبادي، محفل فضلا و فرهيختگان بود و شاگردان نامداري در آن پرورش يافتند كه حضرات آيات ابوالقاسم رفيعي مهرآبادي، شيخ احمد فياض، حيدرعلي صلواتي، سيد روح‏اللَّه خاتمي، سيد علي علامه فاني و سيد مرتضي پسنديده از آن جمله‏اند. ايشان مسائل فقه و اصول را به خوبي تجزيه و تحليل مي‏كرد و در كلام نيز تبحّر وافي داشت. آيت اللَّه ميرسيد علي آيت نجف آبادي سرانجام در 30 بهمن 1321 ش برابر سيزدهم صفر 1362 ق در 74 سالگي در اصفهان وفات يافت و پس از تشييعي باشكوه، در قبرستان تخت فولاد مدفون گشت. اين عالم مجاهد و فقيه سترگ، جدّ مادري شهيد دكتر حسن آيت، نماينده مجلس شوراي اسلامي در دوره اول و عضو حزب جمهوري اسلامي است كه در چهاردهم مرداد 1360 ش توسط منافقين كوردل به شهادت رسيد.
حجت‏الاسلام و المسلمين حاج شيخ حسن كافي خراساني، در سال 1307ش (1347ق) به دنيا آمد. وي پس از طي دوران كودكي، ادبيات و سطوح عاليه را از محضر استادان مشهد همچون: شيخ هاشم قزويني و محمدتقي اديب نيشابوري آموخت. ايشان پس از چندي، رهسپار حوزه علميه نجف اشرف شد و دروس عالي فقه و اصول را از عالمان آن ديار فرا گرفت. حجت‏الاسلام كافي سپس به مشهد بازگشت و به تبليغ دين پرداخت. وي در جريان ملي شدن صنعت نفت و مبارزات ضد استعماري مردم ايران، به نمايندگي از آيت‏اللَّه سيد ابوالقاسم كاشاني، به افشاي حقايق و روشنگري مردم اشتغال داشت. او در سال‏هاي 1340ش به بعد، در مشهد بر سخنراني‏هاي روشنگرانه خود افزود و چون به دليل فشار ساواك، امكان حضور در مشهد را نداشت به تهران مهاجرت كرد و به كار تاليف و تبليغ و امامت جماعت يكي از مساجد شهر پرداخت. حجت‏الاسلام كافي در تهران، به حمايت همه جانبه از حركت امام خميني(ره) و مبارزه عليه رژيم ستمشاهي پرداخت و با سخنراني‏هاي مؤثر خويش، نقش ارزشمندي در به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي ايفا نمود. وي در اين راستا، چندين بار دستگير شد و به زندان رفت و شكنجه‏هاي ساواك را در راه آرمان اسلامي خويش تحمل نمود. ايشان پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به دليل پشتيباني دائمي از نظام اسلامي، مورد كينه منافقين كوردل قرار گرفت و توسط آنان ترور شد كه از اين سوءقصد جان سالم به در برد و مجروح گرديد. از اين خطيب مبارز آثاري نيز بر جاي مانده كه تعاليم‏امام حسن مجتبي (علیه السلام) ، تعاليم امام هفتم در دعا و حديث، امام رضا(علیه السلام) اسوه صراط مستقيم و تعاليم پيامبر اكرم حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) از آن جمله‏اند. آن عالم خدمتگزار سرانجام در سي‏ام بهمن 1379ش برابر با بسيت و چهارم ذي‏قعده 1421ق در هفتاد و دو سالگي درگذشت و به لقاي معبود رسيد.
« مولانا جلال الدين محمد مولوي» عارف، متفكرو شاعرپرآوازه ايراني متولد شد. او ازاهالي بلخ بود اما همراه پدربه قونيه رفت و ساليان متمادي دراين شهرزندگي كرد. مولانا درحلب و دمشق مسند وعظ و خطابه داشت. درقونيه تدريس مي كرد و دراين ايام بعد ازآشنايي با شمس تبريزي روحش پريشان و آشفته شد و تدريس را رهاكرد. مردم قونيه و شاگردان مولانا شمس را ازقونيه بيرون راندند اما بارديگر برپريشاني مولانا افزوده شد. سرانجام شمس به قونيه بازگشت اما درسال645هجري قمري ناپديد شد و تا ابد داغ هجراو بردل محزون مولانا نشست. ازآن پس مولوي به تهذيب نفس پرداخت و سرودن مثنوي را آغازكرد. ازديگرآثاراين شاعرپرآوازه «فيه مافيه، كليات شمس و مجالس سَبعِه» را مي توان نام برد.
« اَبهري سَمَرقندي» دانشمند بزرگ و رياضيدان مشهورايراني درگذشت. ابهري صاحب چندين اثرمهم است كه ازميان آنها« ايساغوجي» و« هِدايةُ الحِكمه» معروفترين كتابهاي او بشمارمي روند. براين دو اثر شرحهاي فراوان نوشته شده است اما شرح« شمسُ الدين احمد فناري» بر«ايساغوجي» و شرح« ميرحسين ميبدي» بر«هداية الحكمه» ازديگرشرحهاي ارزشمندتراست. ابهري سمرقندي سه رساله درهيئت و نجوم نيزازخود به يادگارگذاشته است.
پس از مرگ تگودار احمد، ارغون خان پسر اباقاخانِ مغول در هشترود آذربايجان به پادشاهي رسيد و پسر خود غازان را به فرمانروايى خراسان منصوب كرد. او در ابتدا، خواجه شمس‏الدين جويني را به علل دشمني‏هاي سابق، بخشيد ولي پس از مدتي به دليل بدگويى‏هاي اطرافيان دستور قتل او را صادر نمود. پس از چندي ارغون خان، سعدالدوله‏ي يهودي را كه پزشك دربار او بود به وزارت برگزيد و ديري نپاييد كه سعدالدوله، تمام مشاغل حساس را به خويشان يهودي خود سپرد. اين روند باعث نارضايتي مغولان شدند و از او بدگويي كردند. از اين جهت، هنگامي كه ارغون خان در بستر مرگ بود، دشمنان او بر سَرِ سعدالدوله و اطرافيان او ريخته و همه‏ي آن‏ها را از دَمِ تيغ گذراندند. شش روز پس از اين واقعه، ارغون خان مغول در ششم ربيع‏الاول سال 690 ق درگذشت.
با عزل مشيرالدوله از صدارت، محمدعلي شاه قاجار، امين السلطان را از فرنگ دعوت كرد و او را به مقام صدارت منصوب نمود. امين السلطان در قدم اول در صدد برآمد تا با همكاري نمايندگان معتدل مجلس، از روسيه قرض جديدي بگيرد. ليكن وُكَلاي تندرو مخصوصاً نمايندگان آذربايجان نه تنها مانع انجام طرح او شدند بلكه به مخالفت با او پرداختند. به دنبال اين اختلافات، طولي نكشيد كه امين‏السلطان در رجب سال 1325 به دست يكي از فداييان مشروطه خواه به قتل رسيد.
لويى سن سيمون نويسنده فرانسوي در 21 فوريه 1675م متولد گرديد و كار نويسندگي را از 19 سالگي آغاز نمود. وي از اين سال به نگارش خاطرات خود پرداخت و آنها را تا سال 1752م ادامه داد. تا اينكه مجموعه خاطرات سن‏سيمون در 173 دفترچه فراهم آمد. وي در اين زمينه اشاره مي‏كند كه خواندن تاريخ باعث شد تا ميل نگارش وقايع و خاطرات روزانه در وي برانگيخته شود. وي در كنار نگارش روزانه خاطرات خود، بر مجموعه يادداشت‏هاي روزانه دانژو كه گزارش روزانه‏اي است از حوادث دربار فرانسه، حاشيه نگاشت و در 229 جزوه خود مطالبي فراهم آورد. نگارش خاطرات براي سن سيمون وسيله‏اي است جهت ابراز نفرت تسكين‏ناپذير و آميخته به تحقير و نيز ادعانامه پرجوش و خروشي است بر ضد رژيمي كه خود را در آن تحت فشار مي‏بيند. اگر چه سبك او استوار و منسجم است ولي قضاوت اوبه دليل تاثيرپذيري از عقائد اشرافي رنگ مي‏بازد. به همين دليل اعتماد تاريخي به اين خاطرات چندان ممكن نيست، گرچه اطلاعات آن عموماً درست است و براي مورخان سند گران‏بهايي است. در حقيقت حكومت لويي چهاردهم و دربار ورساي اگر تا عصر حاضر زنده مانده است مديون پديده‏اي به نام"سن سيمون" و نگارش او مي‏باشند. لويي سن سيمون نويسنده فرانسوي سرانجام در 6 ژوئن 1755 در 80 سالگي درگذشت.
باروخ اسپينوزا فيلسوف معروف هلندي در 24 نوامبر 1632م در خانواده‏اي يهودي در هلند به دنيا آمد. وي پس از تحصيلات مقدماتي، علوم عالي و زبان‏هاي قديمي مانند عبري را فراگرفت و در سياست و نقد آيين يهود مهارتي تام يافت. اسپينوزا از كودكي دريافت كه ارباب كنيسه و بزرگان يهود، در حق يهوديان آزاد فكر، مجازات‏هاي وحشتناك و سنگين به مرحله اجرا و عمل درمي‏آورند و صاحبان كليسا و كنيسه، بر آزردن و غارت مردم كمر بسته‏اند. باروخ از كودكي مايل بود كه به جاي آن همه كينه و ستم كه يهوديان و مسيحيان به هم روا مي‏دارند، به محبت روي آورند. انتشار اين افكار باعث شد كه ارباب كنيسه، اسپينوزا را در 24 سالگي به واسطه داشتن افكاري برخلاف تورات از جامعه يهود طرد كنند و از آن زمان تا پايان عمر مجبور و محكوم بود كه به تنهايى به سر بَرَد. هيچ يهودي حق نداشت به او غذا و پناه دهد يا حتي با او سخن بگويد. از اين رو از همه اديان كناره گرفت و انزوا اختياركرد. وي در اين سال‏ها با صيقل دادن عدسي تلسكوپ‏ها روزگار مي‏گذرانيد و در ضمن به مطالعه و پي‏ريزي بنياد فلسفي و فكري خود مشغول بود. اسپينوزا، طريقه و فلسفه مخصوص به خود دارد و افكار فلسفي‏اش نزديك به افكار صوفيه است. وي دو رساله منتشر كرد كه رساله دوم با نام رساله الهيات مي‏باشد و او در آن عقايد خود را در تفسير تورات و ترتيب زندگاني اجتماعي مردم بيان كرده است. اما چون اين اثر با تعليمات علماي يهود سازگار نبود سر و صدايى به پا كرد؛ از اين جهت اسپينوزا ديگر اثري منتشر ننمود. اسپينوزا اعتقاد راسخ داشت كه حقيقت وجود، يكي است؛ شر يا بدي فقط در ذهن‏هاي محدود وجود دارد و حقيقتي در نفس امر ندارد. وي معتقد بود كه انسان بايد هواهاي نفساني را طرد كند، به نظم بگرود و به حوادث از جنبه ابديت بنگرد. هم‏چنين مي‏گفت: سعادت آدمي در اين است كه نيروي او يعني اشتياقش به زندگي فزوني گيرد و اين افزايش نيرو براي زندگي، كار و فعاليت‏هاي خلاّق، فقط از عشق به خود ناشي مي‏شود. كسي كه در پي آن باشد كه از صدمات وارده، به همان طريق انتقام بگيرد، پيوسته ناراحت است زيرا زندگي او را محيطي محصور از بدگماني، انتقام و جنگ و ستيز در خود خواهد گرفت. فقط يك نوع جنگ بر حق است و آن هم يك بسيج همگاني براي تامين صلح است. بزرگ‏ترين پيروزي، با قواي قهريه به دست نمي‏آيد بلكه با ايثار و بزرگواري و نجابت روح حاصل مي‏شود. خردمند حقيقي فردي است اجتماعي كه به خدمت همنوعان كمر بسته است و مي‏داند كه همه افراد انساني، اطفال مكتب ابديت هستند. علاوه بر دو رساله او، كتاب علم اخلاق وي نيز به فارسي ترجمه شده است. باروخ اسپينوزا سرانجام در بيست و يكم فوريه 1677م در 45 سالگي به مرض سل در لاهه هلند درگذشت.
آنتوان ايزاك سيلوسْتِر دو ساسي، خاورشناس برجسته فرانسوي در 21 سپتامبر 1758م در پاريس به دنيا آمد. وي در كنار تحصيلات مقدماتي، به زبان‏هاي شرقي علاقه‏مند گرديد و ضمن تحصيلِ علم حقوق، به فراگيري زبان‏هاي فارسي، عربي، تركي و عبري پرداخت. ساسي از آن پس به تدريس در دانشگاه روي آورد و در مراكز متعدد علمي و فرهنگي عضويت يافت. وي براي تعليم زبان‏هاي شرقي، روش مخصوصي وضع كرد و زندگي خود را براي تعليم و تأليف و نشر كتاب اختصاص داد و هيچ خاورشناسي در اين كار به پاي او نرسيد. دو ساسي در واقع، خادم دانشمندان جوان گرديد و پاريس را مركز درس و بحث و مطالعه قرارداد. او هم‏چنين با تحقيق در زبان قِبْطي و كشف رمز خط تصويري يا هيروگْليف، موفق شد كتيبه‏هاي عهد ساساني را بخواند. ساسي پس از كسب معارف فراوان در زبان‏هاي شرق، به عنوان نويسنده ناپلئون بُناپارت در قسمت ادبيات عرب انتخاب شد و چنان در اين عرصه تسلط يافت كه فضلاي مصر را به تعجب واداشت. اين مهارت و تبحر ساسي در شرق‏شناسي بدانجا رسيد كه كتاب‏هاي فراواني نوشت و به شيخ المستشرقين شهرت يافت. گفته مي‏شود كه وي با نگارش كتاب‏ها و رسائل و مقالات تعليم و تربيت، جمع كثيري از دانشجويان اروپايى را با تمدن و فرهنگ اسلامي آشنا كرده و بدين وسيله روح غيرت و همت را در جسم و جان اروپائيانِ بي‏خبر از نفايس شرق و به ويژه اسلام به حركت درآورده است. اين دانشمند فرانسوي، مسيحياني را كه بر اثر هزار سال جلوگيري و مخالفت كشيشان و روحانيان عيسوي مذهب، از معارف و دانش و ادبيات اسلامي بي خبر مانده و حتي نسبت به آن بدبين بودند بيدار كرد و شوق تحقيق و تأليف و تتبّع را در آنها به وجود آورد. همين امر باعث شد كه عده‏اي از روشن‏فكران اروپايي به اسلام‏شناسي روآوردند و كتاب‏هاي فراوانِ تحقيقي درباره آن نگاشتند. از ساسي در حدود 20 كتاب بر جاي مانده كه گزيده‏هاي عربي در 3 جلد و دستور زبان عربي از آن جمله است. آنتوان ايزاك سيلوستر دوساسي سرانجام در 21 فوريه 1838م در هشتاد سالگي درگذشت.
نيكُلاي واسيليويچ گوگول نويسنده معروف روسي در 31 مارس 1809م در اوكراين روسيه به دنيا آمد. پدر نيكلاي، وي را از طفوليت با عشق به داستان‏سرايى و علاقه به تئاتر پرورش داد و بعدها همان حكايات، روايات، افسانه‏ها و مشاهدات و شنيده‏هاي شخصي پدر كه مربوط به زندگي مردم آن سامان بود، اساس زندگي فرزند قرار گرفت. گوگول از ابتداي زندگي با مردم عادي و ساده ارتباط يافت و با داستان‏هاي آنها آشنا شد. او ميلي به تحصيل علوم جديد نداشت و تنها به ادبيات روسي و نقاشي علاقه‏مند بود. گوگول در ابتدا به هيچ وجه در فكر نويسندگي نبود اما به علت تنگ‏دستي مجبور شد كه كتاب بنويسد. هرچند آثار اوليه وي، با اقبال عمومي مواجه نگرديد اما گوگول با پشتكار و تلاش خود، آثار بهتري عرضه كرد و به شهرت دست يافت. هم‏چنين معاشرت وي با ادباي بزرگ روسيه از قبيل الكساندر پوشكين در تركيب و تنظيم افكار و آثار ادبي او اثرات عميقي بر جاي نهاد و تأليفات كم نظيري به وجود آورد. گوگول در سال‏هاي بعد رهبر و پيشاهنگ مكتب ناتوراليسم يا طبيعت گرايى روسيه بود كه در آن بيشتر به تقليد دقيق و مو به موي طبيعت پرداخته مي‏شود. وي با زبان انعطاف‏پذير و بسيار قوي خويش جنبه‏هاي مختلف زندگي مردم روسيه را به خوبي به تصوير كشيده است. گوگول هم‏چنين در نوشتن قطعات كمدي، تخصص فراواني داشت. وي گاهي جزئيات بسيار بي‏اهميت و عادي را شرح مي‏دهد تا به قول خود، از امري عاديْ نتيجه‏اي فوق العاده استخراج كند. نوع اشخاصي كه گوگول در داستان‏هاي خود توصيف كرده است تنها داراي خصوصيات و كيفيات ملي نيستند، بلكه آنها را در همه جا و در ميان همه اقوام مي‏توان يافت و به همين جهت، آثار وي انساني و جاوداني است. گوگول از نظرقدرت تخيل و شيوه انشاء، نويسنده‏اي زبردست و ماهر بود و هيچ نويسنده روسي نتوانسته است چون او تا اين حد به غناي زبان دست يابد. وي طبعي ناسازگار، حساسيتي بيمارگونه و روحي انزواطلب داشت و در عين حال، از قدرت خلاقيتي شگرف، بصيرتي فراوان و چشمي تيزبين و نقاد برخوردار بود. گوگول در همه عمر دلبسته تئاتر بود و گرچه نتوانست وارد عرصه بازيگري شود، اما نمايش‏نامه‏هاي وي، مقبوليتي عام يافت و در بسياري از كشورها نيز ترجمه شد. گوگول از چهره‏هاي ممتاز ادبيات اروپايىِ زمان خود به شمار مي‏آيد و نفوذش در ادبيات روسي تا آن‏جاست كه تاكنون نيز باقي مانده است. گوگول در اواخر عمر به ناراحتي و آشفتگي فكري دچار شد و بسياري از آثار خطي خود را از بين برد. بسياري از آثار گوگول، شاه‏كارهاي ادبيات روسيه و اروپا به شمار مي‏رود كه نفوس مرده، بازرس، شِنِل، تصوير، راهزنان و افسانه‏ها از آن جمله‏اند. نيكلاي گوگول سرانجام در 21 فوريه 1852م در 43 سالگي درگذشت.
ويستان هيو آدِن شاعر معاصر انگليسي در 21 فوريه 1907م در خانواده‏اي كشاورز در انگلستان به دنيا آمد. وي تحصيلاتش را در دانشگاه آكسفورد به پايان رسانيد و متعاقب آن، با شعراي بزرگ عصر خود آشنا شد. آدن از آن پس به كمك اين دوستان، پايه‏هاي مكتب مهمي را كه خود بدعت‏گذار آن بود بنا نهاد و تحولي اساسي در ادبيات جديد انگليس ايجاد كرد. فعاليت ادبي او در سال‏هاي بين دو جنگ جهاني اول و دوم، به سر حد خود رسيد و آدن را به خاطر مكتب خاصش، پيشواي دسته‏اي از نويسندگان و شعراي جوان نمود. از ويژگي‏هاي شعر آدن، سادگي خيره كننده و فلسفه خود جوش آن است. آدن شايد تنها شاعر نوپردازي باشد كه مي‏توانست خود را در شكل‏هاي كاملاً منسوخ بيان كند. وي عبارت‏هاي مُقطّع پيش پا افتاده را در كنار گفتارهاي متعالي و حتي والا قرار مي‏داد تا ابتذال و تعالي روزمره را با هم آشتي دهد. آدن ضرباهنگ و نظم سبك، لهجه آهنگ‏هاي عاميانه، چكامه‏هاي مردمي و قافيه‏هاي تعمداً خام را به كار مي‏گيرد تا تضاد آخرين يافته‏هاي علم با كهنه‏ترين روياهاي رمانتيك را نشان دهد. آدن دلنشين‏ترين اشعار خود را در دهه 1930م سرود. در اين دوره، وي مبلغ اين انديشه بود كه بيماري‏هاي سياسي و اقتصادي جامعه را، سوسياليسم درمان مي‏كند و عشق داروي همه دردهاست. با اين حال، آدن در خلال جنگ جهاني دوم از سوسياليسم ديده برگرفت و شيفته مسيحيت شد و اشعارش كم‏كم ابعاد معنوي پيداكرد. شعر آدن به نام "نامه سال نو" باز كاوي همين تكامل فكري و تغيير ديدگاه‏هاي اوست. آثار دوران پختگي آدن رنگي كاملاً مذهبي دارد و برادري جهاني بر پايه تعاليم مسيح(ع) را تبليغ مي‏كند. شعر آدن، نقطه عطف و رخدادي شاخص شناخته شده است. به عقيده آدن، بغرنجي‏ها و رنج‏هاي روحي انسان‏هاي امروز را مي‏بايد در رابطه انسان‏ها با ماشين و تمدن امروزي جست‏وجو كرد. از ويستان هيو آدن، آثار مهمي به چاپ رسيده كه سخنرانان، كنار مرز، روزگار ديگر و سفري به سوي جنگ ازآن جمله‏اند. هيو آدن سرانجام در سال 1973م در 66 سالگي درگذشت.
در آغاز سال 1916م، نيروهاي آلمان به قصد تصرف پاريس، در 21 فوريه 1916م به مهم‏ترين مانعي كه در راه پيشروي آنها به سوي پاريس قرار داشت، يعني شهر وُردَن و استحكامات نظامي اطراف آن، حمله‏ور شدند. در اين ميان هر چند يكي از قلعه‏هاي اطراف شهر به تصرف آلمان درآمد، ولي نيروهاي مدافع وردن كه با كمك قواي كمكي و تازه نفسْ تقويت شده بودند، پيشروي آلماني‏ها را در همين مرحله متوقف ساختند و تا ماه مارس 1916م پنج حمله بزرگ نيروهاي آلمان براي پيشروي به طرف وردن با شكست مواجه گرديد. در اول ژوئيه 1916م، در حالي كه آلماني‏ها، حمله بزرگ و تازه‏اي را براي تصرف وردن تدارك مي‏ديدند نيروهاي انگليس و فرانسه دست به تهاجم وسيعي در شمال غربي فرانسه زدند و پس از پنج ماه نبرد سنگين، يكي از خونين‏ترين و وسيع‏ترين عمليات‏هاي نظامي در طول جنگ جهاني اول رقم خورد. در اين جنگ، علاوه بر به كار گرفتن وسيع نيروي هوايى، براي اولين بار از تانك استفاده شد ولي كاربرد تانك‏هاي انگليسي كه براي نخستين بار در پانزدهم سپتامبر وارد ميدان شدند، به علت بارندگي‏هاي شديد و گل آلود بودن زمين، چندان درخشان نبود. نيروهاي انگليس و فرانسه با وجود تحمل تلفات سنگين در اين نبرد، موفق نشدند آلماني‏ها را از مواضع خود در اين منطقه عقب برانند، ولي تلفات و ضايعات وارده بر ماشين جنگي آلمان در اين جنگ سنگين‏تر بود و كارشناسان نظامي آلمان اين نبرد را سرآغاز شكست آلمان در جنگ جهاني اول عنوان كردند. اين نبرد وحشتناك سرانجام پس از ده ماه درگيري خونين، با مرگ بيش از دو ميليون و دويست و شصت و پنج هزار نفر از نيروهاي متخاصم در 18 دسامبر 1916م به پايان رسيد. تلفات عظيم اين جنگ، علاوه بر وسعت عمليات نظامي و به كار گرفتن سلاح‏هاي جديد جنگي، ناشي از استفاده وسيع نيروهاي متخاصم از گازهاي سمي و سلاح‏هاي شيميايي بود.
پس از آن كه مقامات مصر و سوريه در اول فوريه 1958م قرارداد اتحاد دو كشور را امضا كردند، در 21 فوريه 1958م، مردم مصر و سوريه نيز در جريان يك همه‏پرسي، به اتحاد دو كشور تحت عنوان جمهوري متحده عربي رأي مثبت دادند. آنها هم‏چنين، جمال عبدالناصر، رئيس جمهور وقت مصر را به عنوان اولين رئيس اين جمهوريِ تازه تأسيس، انتخاب كردند. چندي بعد، در 8 مارس آن سال يمن نيز به جمهوري متحده عربي پيوست. تشكيل اين جمهوري در راستاي اتحاد كشورهاي عربي، به ويژه در مقابل رژيم صهيونيستي بود. در جمهوري متحده عرب، دولت‏هاي جداگانه‏اي وجود داشتند كه خط مشي آنها به خصوص در سياست خارجي توسط يك شوراي عالي، هماهنگ مي‏شد. اما اين اتحاد، بيش از سه سال دوام نياورد و رياست مصر بر جمهوري متحده عرب، باعث نارضايتي و خروج سوريه از اين اتحاد و در نهايت، انحلال آن در 28 سپتامبر 1961م گرديد.
مالك شباز، معروف به مالكوم ايكس، رهبر نهضت سياهان امريكا در 19 مه 1925م در خانواده‏اي فقير و امريكايى ولي افريقايى الاصل به دنيا آمد. مالكوم ايكس در سنّ چهار سالگي شاهد حمله نژادپرستان سفيدپوست گروهك كوكلوس كِلان به خانه پدرش و آتش كشيدن آن بود. از آن زمان، كينه سفيدپوستان در دلش نقش بست و موجب سرگرداني و انحراف اخلاقي وي گرديد. مالك پس از مرگ پدرش و جنون مادرش، در دام تبهكاران مواد مخدّر و باندهاي سرقت گرفتار آمد تا اين‏كه در حين دزدي دستگير و به پنج سال زندان محكوم شد. او در زندان با مسلمانان سياه‏پوست و عقايد و افكار "عاليجاه محمد"، رهبر مسلمانان سياهپوست امريكا آشنا شد و از آن زمان به بعد، تحوّلي در وي به وجود آمد و ايمان و اسلام روحش را تطهير نمود. مالكوم، پس از رهايى از زندان و ملاقات با عاليجاه محمد، به عنوان سخنران اسلامي و امام جماعت جامع هفتم نيويورك انتخاب گرديد. امّا پس از مدتي بين او و عاليجاه محمد، اختلاف نظر افتاد وبه تدريج از جنبش امت اسلام خارج شده و گروهي منشعب از جنبش امت اسلام به وجود آورد. وي موفّق به گرايش دادن ده‏ها هزار نفر از سياهان امريكا به اسلام گرديد و جنبش و نشاط خاصي در ميان سياهان به وجود آورد. مالكوم ايكس بر اين نكته تأكيد داشت كه سياه پوستان تحت ستم دولت نژادپرست امريكا، در چهارچوب احكام اسلامي مي‏توانند به آزادي، عدالت و برابري دست يابند و حقوق از دست رفته خود را احيا كنند. عقايد انقلابي ايكس، آن چنان مورد خشم محافل نژادپرست امريكا واقع شد كه نقشه ترور وي را طراحي كرده و سرانجام او را در 21 فوريه 1965م در 40 سالگي در هنگام سخن‏راني در يك گردهمايي به شهادت رساندند. ماجراي شهادت او مانند تمام ترورهاي سياسي امريكا در پرده‏اي از ابهام فرورفت. ولي قرائن فراواني، حكايت از دخالت سازمان امنيت داخلي امريكا، اف.بي.آي و سازمان ضد جاسوسي آن كشور يعني سيا در اين امر دارد.