مناسبات اجتماعي مدينه النبي




پي ريزي شهري توسط پيامبر اعظم (ص) ، که براي اولين بار به عنوان يک شهر اسلامي و هسته مرکزي جامعه اسلامي از آن ياد مي شود ، توجه و اهتمام ايشان را به مدنيت جامعه نوپاي اسلامي مي رساند .
شهر پيامبر (ص) ( مدينه النبي ) ، شهري متفاوت از ساير شهرهاي حجاز و عربستان بود ؛ متشکل از دو قبيله که سالها با هم خصومت داشتند و به يمن قدوم پيامبر (ص) دشمنيها رفع شد و ايجاد امنيت رواني در اين شهر و تعامل ميان افراد ، نيازمند برنامه ريزي خاصي توسط رهبر اسلام بود . حضرت ختمي مرتبت (ص) با تدوين قوانين مدوني براي جامعه نوپاي آن روز ، توانستند مدينه النبي را که به لحاظ قوميتي از يک تشتت فرهنگي رنج مي برد و نيز هر لحظه در انتظار توطئه دشمن بيروني بود ، به يک پايگاه مهم اسلامي تبديل نمايند که ارزشهاي اخلاقي در روابط انساني حاکم بر آن تاکنون سرآمد و الگوي رفتاري جوامع اسلامي است .
دکتر غلامعلي افروز ، رئيس سازمان نظام روان شناسي کشور ، با نگاهي تحليلي به بررسي مباني روان شناختي جامعه نبوي پرداخته است .
ـ آقاي دکتر ! روان شناسان و علماي علم اخلاق ، خانواده را هسته اصلي و کانون اوليه اجتماع قلمداد کرده اند . جناب عالي با توجه به آموزه هاي ديني و روان شناسي خود ، چه ارتباطي را بين اين دو نهاد مي بيند ؟
ـ حقيقت اين است که خانواده ، تنها نهاد فطري بشر است و نهادهايي چون دانشگاه ، مسجد ، اداره و ... ، ثانويه محسوب مي شوند . پس اصالت در ارزشهاي اسلامي ، با نهاد خانواده است ؛ خانواده اي که زن و شوهر ارکان اصلي آن هستند و با پيمان زوجيت خود ، خانواده را شکل مي دهند . اين موضوع ، يک بحث اعتقادي و بينشي است و علت آن هم اين است که خداوند ، همه هستي را زوج آفريده است ، جز ذات اقدس خداوندي که احد است و صمد .
همه ي موجودات هستي داراي کفوي هستند . وقتي به دنياي گياهان و حيوانات نگاه مي کنيم ، اين واقعيت را مي بينيم و حتي وقتي دل سنگ را مي شکافيم ، با اتمهاي مثبت و منفي مواجه مي شويم . در دنياي انسانها نيز ، همه ي افراد در توازني خاص متولد مي شوند . پيامبر خدا (ص) پيوسته بر اين مطلب تأکيد داشتند که خلقت الهي بر مبناي عدل و توازن صورت مي گيرد و خداوند انسانها را با قابليت زوجيت مي آفريند . پس در مفاهيم ارايه شده از سوي پيامبر (ص) ، اصل زوجيت بسيار مهم است و اساس اين زوجيت هم ، خانواده فطري بشري است . رسول خدا (ص) ، نيک مي دانستند که در بستر فرهنگ و ارزشهاي ديني و الهي ، اگر خانواده خوب و کاملي داشته باشيم ، مي توانيم شهر و جامعه خوبي را تدراک ببينيم .
از منظر رسول خدا (ص) دو مقوله ، بيشترين اهميت را داشته است ؛ مقولاتي که ما کمتر به آنها پرداخته ايم . ما به مقولات و خصيصه هاي اخلاقي پيامبر (ص) ، به جنگهاي حضرت و به ارتباطهاي اجتماعي ايشان ، بسيار پرداخته ايم ؛ ولي به مباحث مربوط به « خانواده » و « شهر و جامعه » به عنوان دو دغدغه اصلي حضرت ، آن گونه که بايد نپرداخته ايم .
ـ قبل از آشنايي با جامعه ايده آل ديني و مباني روان شناختي آن ، بهتر نيست تعريفي کلي از واژه « اجتماع » و مباني علمي آن داشته باشيم ؟
ـ موافقم . جامعه به يک محله ، شهر ، دهکده و امثال آن گفته مي شود که هسته اوليه آن را خانواده تشکيل مي دهد . البته اينکه به جامعه ، شهر بگوييم يا دهکده و کشور ، چندان مهم نيست ؛ زيرا همه اين اسامي اعتباري و ثانويه اند . يک شهر و يا يک استان ، چه بسا به يک کشور تبديل شوند . مهم نيست که يک شهر کوچک به کشور تبديل شود ، بلکه مؤلفه هاي حاکم بر آن اهميت دارد . يا ممکن است وزارت کشور بخواهد روستايي را به شهر تبديل کند . پس واژه هايي چون پايتخت و شهر و شهرستان ، همه اعتباري بوده و مباني علمي خاصي بر آنها حاکم نيست . مهم ، جمعيتي است که براساس يک بافت خاص ، در يک محدوده جغرافيايي خاص ، دور هم جمع مي شوند و کنار هم زندگي مي کنند ؛ محدوده اي که اصطلاحا به آن جامعه گفته مي شود . اين محدوده جغرافيايي مي تواند يک کشور باشد ، يا به يک قريه ، يک شهر و يا به يک روستا ، اطلاق گردد .
ـ از ديدگاه ديني ، سلامت خانواده ، چه تأثيرهايي بر جامعه مي گذارد . به عبارت ديگر ، شالوده يک جامعه سالم ، تا چه ميزان بر سلامت خانواده ها استوار است ؟
ـ بسيار زياد ! اساسا سلامت يک شهر و جامعه ، از سلامت خانواده هاي حاضر در آن جامعه سرچشمه مي گيرد و بين اين دو مقوله ، ارتباطي متقابل و تنگاتنگ حاکم است ، زيرا شالوده و اساس يک جامعه مطلوب و سالم ، بر پايه ي خانواده سالم استوار است . اگر اين پايه ها سالم باشند ، مي توان به سلامت آن جامعه دل بست و اميدوار بود . اينکه مي گوييم بين اين دو ارتباطي متقابل برقرار است ، بدين معناست که اگر جامعه اي سالم باشد ، بعضي آسيب پذيريهاي خانواده هم کاهش مي يابد ؛ يعني به فرض اينکه تعدادي از خانواده ها به عنوان سلولهاي يک جامعه ، ناسالم باشند ، چنانچه پي ريزي جامعه سالم باشد ، سلامت بقيه سلولهاي آن جامعه موجب مي گردد که مابقي آنها هم سالم بمانند و اينگونه است که اين دو نهاد ، در تعاملي سازنده با يکديگر قرار مي گيرند . پيامبر خدا (ص) به اين مقوله مهم در روان شناختي اجتماعي توجه خاصي داشتند و در تلاش بودند که خانواده اي سالم در جامعه اسلامي تشکيل شود ؛ همان طور که خانواده گرامي خود ايشان ، خانواده اي بود که همه مؤلفه هاي روان شناختي يک خانواده سالم را بر فراز همه عصرها و نسلها در خود نهفته دارد ؛ مؤلفه هايي که اگر هزاران سال بعد از اين هم روانشناسان آن را مورد تحليل قرار دهند ، همه ي آموزه هاي تجربي خود را يا در اين خانواده درک مي کنند و يا در خانواده هايي که به طور مستقيم به اين خانواده بزرگ تأسي جسته اند .
ـ به نگاه و توجه عميق پيامبر (ص) به مسأله اجتماع اشاره کرديد . اين سؤال مطرح است که حضرت براي اولين بار ، مؤلفه هاي يک جامعه ديني را چگونه پي ريزي کردند ؟
ـ اين مؤلفه ها در حقيقت سيزده سال پس از بعثت ايشان ، يعني با ورود حضرت به مدينه النبي ، پي ريزي شد . وقتي رسول ا... (ص) از مکه به يثرب مهاجرت کردند ، براي اولين بار پايه گذاري يک شهر و جامعه ديني را در اولويت قرار دادند . يثرب يک قريه و شبيه روستاي بزرگي بود که به يمن قدوم مبارک پيامبر (ص) ، به « مدينه النبي » يعني شهر پيامبر ، تغيير نام يافت . مدينه از همان مدنيت مي آيد و قانون مدني هم ريشه در همين واژه دارد .
مدينه يعني آبادي ، محله يا شهري که در آن مؤلفه هاي روابط انساني ، در حد متعالي حاکم است . حقيقت اين است که پيغمبر خدا (ص) با همه فضايل اخلاقي و ميراث فرهنگي که داشت و با مجموعه شاکله شخصيتي خود که متصل به وحي بود ، مؤلفه هايي از روابط انساني را در مجموعه اي از بافت شهري ايجاد کرد .
پيامبر (ص) ، خانواده هاي مدينه را نوسازي نکردند ، بلکه جامعه نمونه را عينيت بخشيدند ؛ جامعه اي مدني و رشد يافته که مؤلفه هاي اصلي آن ، روابط مترقي و متعالي انساني در عصر جاهليت بود .
ـ اگر ممکن است ، بحث را بازتر نموده و به گوشه هايي از روابط اجتماعي حاکم در جامعه نبوي (ص) اشاره کنيد .
ـ ببينيد ، رسول خدا (ص) در مدينه النبي ، روابط اجتماعي و انساني خاصي را ايجاد کردند که در گذشته وجود نداشت ؛ روابطي که اتفاقا جزو مؤلفه هاي شهر پيامبر (ص) بود . اساسا برخورد حضرت ، نماز ايشان ، و نوع نشستن آن بزرگوار و هزاران رفتار ديگر ، همگي به نوعي آموزش اجتماعي بود . حضرت در عصري که زنده به گور کردن دختران مرسوم است ، از احترام به دختر و برکات وجودي او در منزل سخن مي گويد . آنقدر مي گفتند که مردم مي رفتند و دختران خود را مي بوسيدند و مي گفتند اين کاري است که پيغمبر خدا آن را دوست مي دارد . تأکيدهاي رسول ا... (ص) در اين زمينه آنقدر زياد بود که افراد براي اينکه محبوب دل پيغمبر باشند ، افتخار مي کردند که اولين فرزندشان دختر باشد و آن را نشانه شکوفايي فرهنگ اسلامي مي دانستند .
ما اساسا همه ي رفتارهاي اجتماعي جامعه نبوي (ص) را از منظر روابط انساني ارزيابي مي کنيم . ايشان در روابط اجتماعي مي فرمودند که سواره بر پياده و ايستاده بر نشسته سلام بگويد .
اصولا موضوع حق تقدم ، براي اولين بار ، در جامعه پيامبر و توسط ايشان مطرح شد . اگر اين موضوعات و روابط انساني مورد بازخواني و تحليل قرار گيرند ، بسياري از مشکلات جوامع و پيچيدگيهاي شهرهاي بزرگ حل مي شود . وقتي پيامبر خدا (ص) مي فرمود اگر همسايه اي از صداي همسايه اش آزردگي ببيند ، نماز آن همسايه قبول نيست ، آيا مي توان گفت که اين موضوع ، مسأله مبتلا به خانواده هاي امروزي نيست ؟ آيا در زندگي شهري و آپارتمان نشيني امروز ، به اين مؤلفه ها و آموزه هاي رسول ا... (ص) ، محتاج نيستيم ؟
اگر خداوند متعال در سوره حجرات مي فرمايد : « انما المؤمنون اخوه » بايد پذيرفت که حضرت رسول (ص) همه مؤلفه هاي اين قاعده را در جامعه ديني خود ، پياده کردند .
ـ به لحاظ مدنيت و ساير نيازها و ملزومهاي شهري و اجتماعي در مدينه النبي ، چه مواردي در دستور کار حضرت قرار گرفت ؟
ـ سؤال به جايي است . زيرا رسول خدا (ص) براي اداره اين جامعه ديني ، به تعبير امروزيها به يک سري « نرم افزارها » و « سخت افزارهايي » نياز داشتند . نرم افزارهاي جامعه ، همان روابط انساني و ارزشهاي اخلاقي حاکم بود که به گوشه هايي از آن اشاره کردم . سخت افزارها هم اصطلاحا به ملزومهاي شهري اطلاق مي شود که اين موارد نيز از ديد آن بزرگوار ، مخفي نبود . يکي از آن موارد تأسيس مسجد به عنوان يک مرکز مشاوره ديني و تعامل مسلمانها بود ؛ مکاني که هم محل عبادت مردم بود ، هم مشاوره هاي ديني و خانوادگي و هم محلي براي ايجاد ارتباطهاي اجتماعي . مسجدي که پيغمبر خدا (ص) بنا فرمودند ، تعطيل بردار نبود . هر غريبه اي که وارد شهر مي شد ، اولين جايي که مي رفت ، مسجد بود . مسجد در واقع نمادي براي جامعه نبوي و حکايتگر ارزشمندي آن جامعه بود . مکاني که علاوه بر نماز و عبادت ، مراودات اجتماعي و فرهنگي هم در آنجا صورت مي گرفت و محل آموزشهاي ديني مردم نيز بود .
پيغمبر خدا (ص) در کنار تأسيس اين پايگاه فرهنگي ، به بعضي ديگر از امور هم توجه داشتند . براي مثال ، موضوع آبرساني و ايجاد قناتها از اولويتهاي اصلي کار ايشان بود و يا ايجاد درختها و باغهايي که در پرتو آنها ، شرايط مطلوبي براي رشد اقتصادي و فرهنگي مردم فراهم شود . آن بزرگوار عنايت خاصي به نهادهاي صنعتي ، اقتصادي و کشاورزي به عنوان ملزومهاي يک جامعه مطلوب داشتند . يقينا مطالعه اين موارد در تاريخ تمدن و به لحاظ روان شناسي اجتماعي ، بسيار اهميت دارد .
ـ جامعه اي که عصر جاهليت و ناهنجاريهاي رواني حاکم بر آن را درک کرده بود ، يقينا براي ايجاد روابط انساني ميان اعضاي خود ، به « امنيت رواني » نياز داشت . به عنوان يک روانشناس ، اساس کار پيامبر (ص) را در اين زمينه ، چگونه تحليل مي کنيد ؟
ـ شواهد نشان مي دهد قبل از بعثت رسول ا... (ص) ، اعراب اغلب با شمشير حرکت مي کردند و وقتي به يکديگر مي رسيدند ، بي اختيار دستشان را روي شمشيرها برده و آماده مبارزه مي شدند . در چنين جامعه خشني بود که پيغمبر خدا مبعوث شدند و آن سلاح نظامي را به يک روابط متعالي اجتماعي تبديل کردند و سلام گفتن را جايگزين شمشير کشيدن نمودند . آن وقت کار به جايي رسيد که انسانهاي رشد يافته به کساني اطلاق مي شد که در سلام گفتن ، تقدم مي يافتند . خود رسول خدا (ص) هم در اين کار ، مقدم از ديگران بودند .
سلام گفتن ، چنان براي مردم به يک ارزش تبديل شده بود که آغاز کلام همه آنها ، سلام بود و اين موضوع به آنها نه تنها کرامت ، بلکه امنيت رواني هم مي بخشيد . حضرت در ادامه ايجاد امنيت رواني در جامعه ، بر بحث اخوت و پيمان انگشت نهادند و پيمان برادري را بين مسلمانها رايج کردند . حضرت ، آيه قرآن يعني « انما المؤمنون اخوه » را به صورت عملي در جامعه اسلامي عينيت بخشيدند و گفتند همه با هم برادريد . مردان به هر تعدادي که مي خواهند براي خود برادر و زنان نيز براي خويش، خواهراني را برگزينند . فرمودند برادران من علي ، ابوذر و سلمان و ... هستند و شما هم براي خود برادراني انتخاب کنيد . پيامبر (ص) بحث اخوت و برادري را در روابط انساني ايجاد کردند تا جامعه و اعضاي آن را از دستاوردهاي روحي و رواني اين اقدام بهره مند سازند . اينها ظرايف رفتاري حضرت بود که من واقعا از تحليل آنها ناتوانم . آن بزرگوار در استمرار ايجاد امنيت رواني مردم ، کار را به جايي رساندند که نه تنها مردم در خانه هاي خود را به روي يکديگر نمي بستند ، بلکه کسي به ديگري نمي گفت کيستي و چه کار داري ؟ اگر فردي به پشت در خانه ديگري مي رفت ، اولين واژه اي که مي شنيد ، « تفضلوا » ( يعني بفرماييد ) بود .
اساسا پيامبر (ص) اين واژه زيبا را در روابط اجتماعي مردم مطرح کردند و همه کساني که با حضرت همدل و همراه بودند ، از اين واژه استفاده مي کردند و اين عين امنيت در مدنيت بود .
ـ اگر موضوع همسايگي و رعايت حقوق همسايگان را از ملزومهاي اساسي يک جامعه به شمار آوريم ، اين مقوله ، چه تعريف و جايگاهي در نظام اجتماعي رسول ا... (ص) به خود اختصاص داده بود ؟
ـ از سيره و گفتار ارزنده ايشان به وضوح پيداست که حضرت ارتباط همسايگي را به نحو شايسته اي تعريف کردند . حضرت فرمودند که همسايه ، حقوق زيادي بر همسايه دارد و بارها به اين موضوع اشاره داشتند که تا چهل خانه از هر طرف ، همسايه ها بر شما حق دارند ؛ يعني در نظام روابط اجتماعي پيامبر (ص) ، کسي حق نداشت سير بخوابد و سر به بالين بگذارد و آنگاه همسايه اش گرسنه بخوابد . يعني هيچ مسلمان معتقد و گرويده به پيغمبر نبوده که بداند همسايه گرسنه اي دارد و خودش احساس آرامش کند . اميرالمؤمنين علي (ع) بارها مي فرمودند که رسول ا... (ص) آنقدر راجع به همسايه به ما توصيه کردند که گمان کرديم همسايگان هم ارث مي برند و اين سخن ، نشان از اوج تأکيدهاي پيامبر (ص) در اين زمينه دارد . امروز که با شما صحبت مي کنم ، تمام دنيا به اين نتيجه رسيده اند که اگر شهر سالمي مي خواهيم و قصد داريم جامعه مطلوبي را بنيان نهيم ، نخست بايد روي محله ها سرمايه گذاري و آنها را تقويت کرد ؛ محله هايي که روابط اصلي و اوليه آنها ، با نوع روابط همسايه ها شکل مي گيرد . اين موضوع نشان مي دهد که ما هنوز هم به فلسفه تأکيدهاي رسول خدا (ص) در اين باره پي نبرده ايم . امروزه دنيا به اين نقطه رسيده که اگر قرار است شهر و جامعه سالمي داشته باشيم ، بايد به محله ها برسيم و به آموزش ، تعليم و تربيت مبتني بر فرهنگ محله ، توجه بيشتري معطوف کنيم ، زيرا همين محله ها هستند که نقش اساسي در رشد شخصيت افراد ايفا مي کنند و يقينا در بافت هويتي اين محله ها نيز ، همسايه ها نقش محوري دارند . بخش زيادي از تأکيدهاي پيغمبر خدا (ص) ، بر همين حق همسايگي استوار بود . ايشان روابط همسايگي را با حفظ حريم ارزش ها ، به حدي زيبا مطرح کرده بودند که همسايه ها به شدت نسبت به يکديگر احساس نزديکي و صميميت داشته و حمايتگر رواني ، اجتماعي و اقتصادي هم باشند .
بنابراين ، اگر همسايگي و روابط في ما بين را از محله ها جدا کنيم ، موضوعي به نام محله ، معنا نخواهد داشت . در ديدگاه اجتماعي رسول ا... (ص) ، همسايه ها به مانند زنجيرهايي به يکديگر پيوسته هستند . اگر چنين احساسي به همسايه ها دست بدهد و نسبت به يکديگر مسئوليت اخلاقي و اجتماعي داشته باشند ، پر واضح است که سرقت و بسياري از ناهنجاريهاي اخلاقي و اجتماعي در شهرها ، معنايي نخواهد داشت . فساد و بي عفتي ، معناي خود را از دست مي دهد و امنيت به اوج مي رسد . اينکه هم اکنون در بسياري از نقاط ، ناامني رواني احساس مي شود ، براي آن است که ارتباطهاي رواني مطلوبي بين مردم وجود ندارد و اين ارتباط ، فقط و فقط با روابط مطلوب همسايگان ايجاد مي شود . سعي و هدف ديگر رسول خدا (ص) در تعريف يک رابطه اجتماعي منطقي بين مردم اين بود که تفاخر و برتري طلبي را از ميان بردارند تا تقوا را ملاک برتري انسانها نسبت به هم قرار دهند .
بلال ، يک برده سياه چرده حبشي را که تازه آزاد شده ، به اذان گويي خود برمي گزينند تا بگويند ملاک انسانها تقواست نه رنگ و پوست . آري اين گونه بود که پيغمبر خدا (ص) ، بهترين مؤلفه هاي يک شهر رشد يافته و جامعه انساني را بر فراز عصرها و نسلها ، پي ريزي کردند ؛ مؤلفه هايي که اگر به درستي و با نگاه روان شناسي اجتماعي احصاء شوند ، بخش ديگري از مشکلات جوامع امروز بشري را مرتفع خواهند کرد .
منبع: مجله انديشه نو پيش شماره ي اول