در اقدام به طلاق، اولویت با کدامیک: منافع والدین یا فرزندان؟!
آنچه که می تواند به نفع پدر و مادر باشد، منافع فرزندان را نیز تامین خواهد نمود و آنچه که آسیب و مشکل آفرینی برای والدین به همراه دارد، در ادامه می تواند پیامدهای ناگواری را نیز برای فرزندان در برداشته باشد. موضوع این نوشتار بر این نکته متمرکز است که آیا در اقدام به طلاق، منافع والدین و یا فرزندان کدام یک لازم است بیشتر در نظر گرفته شود؟
طرح مسأله و ضروت بحث
موضوع متارکه، جدایی و طلاق والدین به نحوی می تواند در فرآیند رشد، تربیت و پرورش فرزندان تأثیرگذار بوده و آسیب ها و پیامدهای ناخوشایندی را به همراه داشته باشد.موضوع این نوشتار بر این نکته متمرکز است که آیا در اقدام به طلاق منافع والدین و یا فرزندان کدام یک لازم است بیشتر در نظر گرفته شود؟ و در ارتباط با طلاق والدین و منافع فرزندان به نکات و مطالبی به قرار زیر می توان اشاره نمود.
۱. بعضی از همسران در موقعیت ها و شرایطی به واسطه مشکلات حل نشدنی موجود به فکر جدایی و طلاق از همسر می افتند.
2. وجود و حضور فرزندان یکی از موانع بزرگ برای والدین جهت اقدام به طلاق است.
٣. طلاق والدین از بعضی جنبه ها آسیب ها و پیامدهای مشکل آفرینی را برای فرزندان به همراه دارد.
۴. طلاق به دلیل پیشگیری از آسیب های بیشتر، می تواند برای فرزندان سازنده تر باشد.
۵. تقدم منافع فرزندان بر منافع والدین فقط در کوتاه مدت کارایی لازم را به همراه دارد.
۶. بعضی از فرزندان قدر و ارزش این گونه فداکاری ها را متوجه نشده و سپاسگزار والدین نخواهند بود.
در ادامه توضیحاتی در ارتباط با موارد عنوان شده فوق ارائه می شود.
جدایی و طلاق از همسر به واسطه مشکلات حل نشدنی موجود
مشکل دار شدن همسران امری بدیهی است، اما شدت یافتن آن و حل و رفع نشدن مسائل موجود در زندگی آنان عاملی در جهت تشدید اوضاع نابسامان ایجاد شده می گردد. چنین امری در ادامه باعث می شود تا هر یک از زوجین تجربه های ناخوشایندی را از یکدیگر متحمل شوند، تا در نهایت با اقدام به طلاق از آسیب های بیشتر پیشگیری نمایند.البته اقدام به طلاق مربوط به مراحل حاد و پیشرفته مشکلات ایجاد شده میان همسران است، در بعضی موارد نیز زوج هایی هستند که بعضی مشکلات فرساینده و مزاحمت آفرینی را میان خویش تجربه می کنند، در این گونه شرایط احتمال دارد که هر یک از آنها رویکرد و گزینه طلاق را نیز به عنوان یکی از راه حل های موجود در نظر بگیرند. البته همسری که مورد اذیت و آزار بیشتری قرار می گیرد، فکر طلاق بیشتر به ذهنش راه یافته و اقدام به آن را جهت رهایی از وضعیت موجود برای خویش در نظر می گیرد.
در مجموع و به احتمال زیاد اغلب همسران در دوره و موقعیتی در رویارویی با مشکلات موجود خویش با همسر، گزینه طلاق را به عنوان یکی از گزینه های موجود برای پایان دادن به شرایط آسیب زا و مشکل آفرین در روابط متقابل خویش در نظر می گیرند.
وجود و حضور فرزندان یکی از موانع بزرگ برای والدین جهت اقدام به طلاق
با توجه به این امر که بعضی از همسران مشکلات قابل توجه و عمده ای میانشان ایجاد می گردد و در عین حال قادر به حل و رفعشان نیز نیستند، گزینه طلاق را برای پایان دادن به مشکلات موجود خویش برمیگزینند. اما آنچه به تجربه در میان همسران ملاحظه شده حاکی از آن است که گزینه نهایی طلاق بنا به دلایل گوناگون مورد استفاده قرار نمی گیرد، زیرا اقدام به طلاق برخلاف ظاهر ساده آن امری بسیار پیچیده و دشوار است و همسرانی که اقدام به طلاق می نمایند، مراحل ناهموار، پرتردید، پیچیده و نه چندان راحتی را پشت سر می گذارند تا بتوانند اقدام به طلاق و در نهایت با پشت سرگذاشتن مراحل قانونی، آن را به انجام برسانند.بر اساس آمارهای موجود حدود ۶۸ درصد از همسرانی که اقدام به طلاق می نمایند، دارای فرزند هستند. البته این مطلب بدان معنی نیست که آن گروه از همسرانی که هنوز فرزنددار نشده اند، اقدام به طلاق برای آنان نیز دشواری ها و ناهمواری های گوناگونی را به همراه نداشته باشد. اما همسرانی که دارای فرزند هستند، همگی آنان و به ویژه مادران از این بابت که اقدام به طلاق می تواند پیامدهای مشکل آفرین و آسیب زننده ای را برای فرزندان به همراه داشته باشد، باعث نگرانی شان می شود. البته پدران نیز نگرانیهای مشابهی را تجربه می نمایند، اما چنین ذهنیتی که با اقدام به طلاق آیا شرایط موجود برای فرزندان، وضعیت آنان را بدتر از آنچه که هست خواهد نمود؟ و یا شرایط به نسبت بهتری را در مقایسه با آنچه که میان آنان حاکم بوده، به وجود خواهد آورد؟
در هر صورت موانع گوناگونی در اقدام همسران به طلاق وجود دارد که یکی از این موانع در نظر گرفتن منافع فرزندان است، البته اکثریت همسران ترجیح می دهند که به خاطر منافع فرزندان از اقدام به طلاق خودداری نمایند.
آسیب ها و پیامدهای مشکل آفرین طلاق والدین برای فرزندان
این امر به تجربه ملاحظه شده که هر قدر فرزندان در سنین پایین تری باشند، درک موضوع طلاق والدین برایشان با دشواری های بیشتری همراه است. فرزندان زیر سن مدرسه، شرایط به مراتب دشوارتری را در مقایسه با سایر فرزندان و به ویژه تا ۱۷ سالگی از بابت طلاق والدین متحمل می شوند. از سوی دیگر فرزندان بزرگتر از ۱۷ سال به دلیل رشد ذهنی بیشتر قادر به درک امور موجود بوده و متوجه می شوند که والدین شان زوج مناسبی برای یکدیگر نیستند و همان بهتر که از یکدیگر جدا شده و طلاق بگیرند.عمده ترین نکته ای که باعث می شود تا طلاق همسران آسیب ها و مشکلات بیش از اندازه ای را به خانواده، اعم از زوجین و فرزندان وارد نماید، ناآگاهی و نداشتن آموزش های مورد نیاز برای اقدام به طلاق است. این امر در میان بعضی همسران اقدام کننده به طلاق ملاحظه شده که آنها پس از آگاهی و دریافت آموزش های مورد نیاز از ادامه رویه های ناکارآمد و آسیب زننده خودداری مینمایند.
در مجموع ناآگاهی از روش های صحیح و ناکارآمد در طلاق و هم چنین سن پایین فرزندان و ناتوانی های ذهنی آنان در درک علل جدایی والدین باعث می شود که تا حدودی آسیب ها و مشکلاتی را طلاق والدین به همراه داشته باشد. البته به دلیل ناتوانی فرزندان و به ویژه آنهایی که زیر سن مدرسه هستند، نمی توان از بعضی مشکلات بسیار فرسایشی که به آنان آسیب می رساند، خودداری نمود، زیرا در صورت ادامه زندگی همان فرزندان نیز آسیب ها و مشکلاتی را متحمل خواهند شد.
بررسی یک مورد نمونه
بهمن ۴۵ ساله مشکلات گوناگونی را در روابط متقابل با همسرش فرزانه ۴۲ ساله داشت. البته مشکلات موجود میان او و فرزانه در رشد و تربیت فرزندانش پیامدهای آسیب زایی را ایجاد نموده بود، به نحوی که دختر ۲۰ و پسر ۱۳ ساله آنها دچار بعضی مشکلات رفتاری و به ویژه ارتباطی با والدین شده بودند.دختر ۲۰ ساله آنها قصد ازدواج داشت، اما بهمن به خوبی برایش روشن و آشکار بود که او رشد و بلوغ رفتاری و شخصیتی لازم برای اقدام به ازدواج را ندارد. البته او و فرزانه در همین زمینه نیز تفاهم و هماهنگی مورد نیاز را نداشتند، فرزانه موافق ازدواج دخترش بود، اما بهمن به خوبی می دانست که ازدواج دخترش دوام چندانی نخواهد داشت و زندگی او خیلی سریع به ناکامی و طلاق منجر خواهد شد.
بهمن و همسرش زوج کارآمد و موفقی نبودند و تنها انگیزه ای که باعث شده بود تا او به این زندگی ادامه دهد، سرنوشت و آینده فرزندانش بود. البته بهمن به این مطلب اذعان داشت که ادامه زندگی شان پیامدهای سازنده ای را برای فرزندان به همراه نداشته است، زیرا هر دو آنها به نحوی متحمل آسیب هایی در رفتار و شخصیت شان شده بودند.
سوالی برای بهمن ایجاد شده بود مبنی بر این که او به خاطر فرزندان هم چنان قصد جدایی و طلاق از همسرش را نداشت و میخواست بداند که آیا ادامه زندگی موجود با همسرش که هیچ گونه جذابیتی را به همراه ندارد و او در طول ۲۲ سال زندگی مشترک ارتباطی مهرورزانه و عاشقانه را نیز تجربه نکرده بود را همچنان ادامه دهد و با خانم دیگری در حاشیه زندگی موجود ارتباطی عاطفی برقرار نماید؟ زیرا او از این بابت احساس کمبود و نیاز شدید می کرد، که پاسخ و راهنمایی لازم به وی ارائه و خاطرنشان شد که این اقدام از چاله بیرون آمدن و در چاه افتادن است و شرایط موجود را به مراتب پیچیده تر و دشوارتر خواهد نمود.
طلاق به دلیل پیشگیری از آسیب های بیشتر برای فرزندان
در واقع زوجی که به فکر طلاق می افتند، مراحل بسیار دشواری را پشت سر گذشته اند و نسبت به این مطلب آگاهی لازم را پیدا کرده اند که دیگر امیدی به بهبود و سازندگی در روابط متقابل ندارند و به همین جهت طلاق را تنها راه ممکن و پیش رو می بینند. همسرانی که آزارها، آسیب ها و مشکل آفرینی های گوناگونی را برای یکدیگر فراهم می نمایند، وضعیت عاطفی و جو احساسی مسموم و آسیب زننده ای در فضای عاطفی خانواده شان حاکم می گردد و چنین امری ناگواری ها و آسیب های رفتاری و ارتباطی بیشتری را برای فرزندان فراهم می نماید.کارایی کوتاه مدت تقدم منافع فرزندان بر منافع والدین
والدین همان گونه که در توضیحات گذشته خاطرنشان شد، حاضرند که شرایط دشواری را به خود تحمیل نمایند تا منافع فرزندان تامین شود، مانند بهمن که با وجود آگاه شدن از همین مطلب که از همان ابتدای زندگی مشترک تفاهم لازم با همسرش را نداشت و صرفا بخاطر دو فرزندش به زندگی مشترکش ادامه می داد. اما در عمل و پس از گذشت ۲۲ سال به این نتیجه رسیده بود که اقدام وی کارآمدی لازم را به همراه نداشته و نه فقط او و همسرش از روابطی سالم و توام با تفاهم و مهرورزی محروم شده بودند، بلکه فرزندانی که او به خاطر آنان زندگی بدون کیفیت اش را ادامه داده بود، نیز دچار مشکل شده بودند.البته این گونه فداکاری ها و تحمل هایی که والدین به خاطر فرزندان به انجام می رسانند، در کوتاه مدت کارایی لازم را در بردارد. زمان کوتاه مدت به طور معمول زیر یک سال و در مواردی حداکثر تا سه سال را پوشش می دهد و بیشتر از آن یعنی حدود ۳ تا ۱۰ سال میان مدت و بیش از ۱۰ سال بلند مدت خواهد بود. در واقع همسرانی که به خاطر منافع فرزندان، خود را در شرایط دشوار و آسیب زایی قرار می دهند، به تدریج متحمل آسیب هایی می گردند و در ادامه فرزندان نیز آسیب های به وجود آمده را نیز تجربه خواهند کرد.
فرزندان ناسپاس در برابر فداکاری های والدین
این مطلب از بعضی والدین و به ویژه مادران مکرر شنیده شده که من بخاطر فرزندان این زندگی سخت و دشوار را تحمل کردم، البته توانایی، شرایط و امکانات لازم برای جدا شدن و طلاق از همسر را داشتم، اما زندگی پر مشکل خود را ادامه دادم و سوختن و ساختن را در پیش گرفتم. اما فرزندان با رشد بیشتر و رسیدن به توانایی تشخیص حتی والدین را مورد انتقاد قرار می دهند که چرا به زندگی پر مشکل و پردردسرشان ادامه دادند؟البته اغلب این گونه همسران نه فقط در روابط متقابل میان خود، بلکه در ارتباط با فرزندان نیز دچار مشکل هستند و روابط پرتنشی را نیز فرزندان با یکی یا هر دو والدین تجربه می نمایند. در واقع فقط همسران نیستند که روابط دشوار و آسیب زایی را با شریک زندگی متحمل می شوند، بلکه فرزندان نیز به ویژه آنهایی که از آسیب پذیری بیشتری برخوردارند نیز از این گونه برخوردها، رفتارها و شرایط پرتنش و مشکل آفرین بی بهره نمی مانند.
بررسی یک مورد نمونه
فخری ۶۱ ساله به اتفاق پسر ۳۳ ساله اش پیمان به مرکز مشاوره مراجعه کرد. او ۳۵ سال از زندگی پرتنش و پرمشکل با جمال ۶۵ ساله را پشت سرگذاشته بود. جمال دچار سوءظن به همسرش فخری بود، البته فخری تاکنون اقدامی که ریشه در اعمال و رفتار خیانت گونه داشته باشد نسبت به همسرش انجام نداده بود، اما جمال از همان ابتدای زندگی چنین نگرش و برخوردی را نسبت به فخری اعمال می کرده است. در واقع جمال مبتلا به اضطراب بود و نگرانی های او به واسطه تجربه های نادرست و غیراخلاقی پیش از ازدواج او پس از اقدام به تشکیل زندگی مشترک، به سوءظن به فخری همسرش تبدیل شده بود و او را شدید کنترل می کرده و این امر در ادامه به درگیری و زد و خوردهای جسمانی نیز تبدیل می شده است. فخری از همان ابتدای زندگی تلاش خود را جهت کسب اطمینان جمال مورد استفاده قرار می دهد، اما پس از یکی دو سال متوجه می شود که زندگی مشترک سالم و موفقی ندارد و اشتباه بزرگی که مرتکب می شود از چنین همسری دو فرزند به دنیا می آورد، بدیهی است که فرزندان در شرایط پرتنش و درگیریهای گوناگون میان والدین از رشد، تربیت و پرورش سالم محروم می گردند.فخری از همان ابتدا متوجه می شود که زندگی با جمال نه تنها سرانجام خوب و خوشایندی را به همراه ندارد، بلکه مشکلات و آسیبهای گوناگونی را نیز می تواند برای وی به همراه داشته باشد. اما در این میان او اقدام به یک تصمیمگیری بزرگ و غیرکارشناسانه ای مبنی بر این که زندگی پر از تنش و درگیری خود را با همسر و به خاطر فرزندان ادامه دهد و با این عمل اگرچه خود را فنا می کند، اما فرزندان را نجات دهد.
فخری و جمال زوج سالم و کارآمدی نبودند و سوءظن های بسیار جمال و در ادامه تنش ها و درگیری های میان آنها محیط نامناسبی را برای رشد فرزندان فراهم نموده بود، به همین مناسبت فرزندشان پیمان با وجود داشتن ۳۳ سال سن، رفتار و شخصیتی رشد نایافته داشت. او تحصیلاتش را به اتمام نرسانده و هنوز شاغل نبود، درگیری های بیش از اندازه ای را با والدین و خواهرش داشت و در یک سال گذشته با دختری مشکل دار و رشد نیافته مانند خود آشنا شده بود که آن دختر هم به نوعی از نظر رفتاری و شخصیتی دچار مشکلاتی بود و پیمان قصد ازدواج با او را داشت. در واقع فخری بیشتر تلاش خود را برای پیشگیری از این ازدواج محاسبه نشده مورد استفاده قرار می داد تا پیمان را از چنین ازدواجی منصرف کند. البته توضیحاتی که در طول جلسه به پیمان ارائه می شد، در تغییر دادن تصمیم او مؤثر نبود. فخری در قسمتی از صحبت هایش خطاب به پیمان اشاره کرد که "من به خاطر شما این همسر و این زندگی پر از مشکل را تحمل کردم." که پیمان با لحنی تند و با استفاده از الفاظی نامناسب خطاب به مادر گفت که "تو کار خیلی اشتباهی کردی که به خاطر ما چنین شرایطی را تحمل کردی!"
برداشت فخری بر این بود که می تواند با تحمل زندگی پرمشکل و نابسامان خود با همسر در درجه اول فرزندانش را به سرانجام خوب و سازنده ای برساند، که در این امر توفیق چندانی را به دست نیاورده بود و از سوی دیگر فرزندانش شکرگزار و رفتاری توام با تقدیر و ستایش از او خواهند داشت، که هیچ یک از آنها تحقق نیافته بود.
جمع بندی و نتیجه گیری
در مجموع آنچه که می تواند به نفع پدر و مادر باشد، منافع فرزندان را نیز تامین خواهد نمود و آنچه که آسیب و مشکل آفرینی برای والدین به همراه دارد، در ادامه می تواند پیامدهای ناگواری را نیز برای فرزندان در برداشته باشد. طلاق والدین نیز به همین صورت است، چنانچه پدر و مادر دریابند که با طلاق از یکدیگر مقدار قابل توجهی از مشکلاتشان به پایان می رسد و حال و احوال به مراتب بهتری را خواهند داشت، بدیهی است که روحیه بهتر آنها در فرآیند رشد و پرورش فرزند اثرگذاری های سازنده ای را به همراه خواهد داشت.البته والدین فقط در بعضی مواقع و شرایط آن هم به صورت کوتاه مدت و محدود چنانچه شرایط دشواری را تحمل نمایند، به نحوی که پس از آن مشکل موجود برطرف شده و وضعیت مناسب و متعادلی برقرار گردد، بدیهی است که فرزندان نیز از این گونه ایثارها و فداکاری های والدین برخوردار می گردند. اما در صورتی که تحمل شرایط نامناسب و آزاردهنده بیش از اندازه طولانی شود، بدیهی است که پدر و یا مادر متحمل آسیب های گوناگون عاطفی، رفتاری و جسمانی می گردند و در ادامه فرزند نیز از پیامدهای آسیب زا و ناگوار موجود بی بهره نمی ماند.
منبع:
ناکارآمدیها در تربیت فرزندان (شناخت عوامل مشکل آفرین در تربیت فرزند)، سعید کاوه، ناشر: انتشارات سخن، چاپ اول، تهران، 1388ش، صص 172-161. مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}