مطالعات امنيتي پسا کپنهاکي: غير امنيتي کردن امنيتي کردن (1)
مطالعات امنيتي پسا کپنهاکي: غير امنيتي کردن امنيتي کردن (1)
ترجمه: دکتر اصغر صارمي شهاب
چکيده
کليد واژه ها: امنيتي کردن، غير امنيتي کردن، مکتب کپنهاک، مطالعات نوين اميت، تهديد، رويکرد دولت محور امنيت.
مقدمه
در خلال دهه ي 1990، مطالعات امنيتي غير سنتي، در کنار ساير مطالعات، يک مفهوم امنيتي موسع، ديدگاهي غير نظامي و غير دولتي و با تأکيد بر عوامل فرهنگي و هويتي ارائه کردند(2). انتقاد از اين گرايشات جديد فراز و نشيب هايي داشته اما سرآغاز آن مقاله ي والت در سال 1991(استفان والت، 239،1991-211). بوزان و ويور به بيشتر اين انتقادها پاسخ هاي متعددي، هر چند نه ضرورتاً به صورت کامل(3) ارائه کردند. علاوه بر اين، بالدوين در همايشي به نام همکاري و کشمکش(4) به برخي از اين موضوعات (ديويد بالدوين، 1997، 26-5) پرداخته است (5). صورت پاسخ هاي پساکپنهاکي بيشتر حول بنيان هاي فلسفي بوده است تا مباحث محتوايي؛ در مقابل، استدلال من بيشتر متوجه محتواي سياست امنيتي و نقش آن در شکل دهي روابط اساسي بين جوامع، گروه ها و دولت هاست. از اين رو، انتقاد من به مطالعات امنيتي غير سنتي کپنهاکي، آگاهانه محدود، و برحسب مباحث صورت گرفته، گزينشي است.
کانون توجه مقاله حاضر از اولويت هايي ناشي مي شود که در مطالعات امنيتي جديد نقشي اساسي ايفا مي کنند، ولي يا طبق معمول ناديده گرفته شده يا مکتب کپنهاک، آگاهانه توجه اندکي به آنها کرده است(6). اين اولويت ها عبارتند از: مطالعه امنيت در گستره ي کشمکش و پتانسيل هاي آن براي تبديل به خشونت، جايگاه مفهوم تهديد در هسته اصلي مطالعات جديد امنيتي (7)، و تمرکز بر دولت به مثابه بازيگر ايفا کننده نقش جمعي امنيت، همراه با ساير نقش ها از جمله پردازش تهديدات. اين نکات در ادامه شرح داده خواهند شد.
به سوي تعاليم نوين
تقريباً حدود دو دهه، حوزه مطالعاتي ما ساختارهاي تعليمي بسته اي بنا کرده بود و هواداران واقعي، در آن ساختارها دست به مطالعه و تحقيق مي زدند. با اين ديدگاه ها و مواضع به نحوي برخورد مي شد که گويي آنها تنها بسته هاي فکري موجود و حاوي شناخت شناسي ها، هستي شناسي ها و جواب هاي ضابطه مند به سؤالات تجربي هستند و برخوردي دقيق و مستدل با موضوعات محدود تعيين شده صورت نمي گرفت. در مقابل، براي آن که به دانش ضابطه مند دست يابيم ترجيحاً بايستي داراي موضع لاادري(8) باشيم.
لذا ساخت هاي اعتقادي کل گرا را به عنوان موانع توجيه ناپذير و نامعقول در راه درک روابط بين الملل، به کناري نهاده و در حالي که با چنين موضعي، اکثر کساني که بر تقسيم بندي اصرار دارند، از لحاظ معرفت شناسي در زمره ي انديشمندان واقع گرايي قرار مي دهند، اما طالب قرار گرفتن در هيچ اردوي کل گرايي نيستم. به طور خاص تر، در تقسيم بندي موجود روابط بين الملل، همچون «واقع گرا» خواه از نوع «کلاسيک» يا غير آن را قبول ندارم، حتي اگر برخي از نظراتم با نظرات هانس مورگنتا يا ريمون آرون هماهنگ باشد. بدون اينکه با استناد به سازنده گرايي به خودم بر چسب يک سازنده گرا(9) بزنم، مدت ها پيش، يک سنت قوي در علوم اجتماعي را فرا گرفته ام که بخش عمده اي از تجارب ما مبتني بر ساخت اجتماعي است. در واقع به نظر من، موضع سازنده گرا، نزد کساني چون ونت (425-391 :1992)، ادلر (363-319 :1997) و چيکل (348-324 :1998) فوق العاده معقول است، اما غالباً بايستي از چنين روشي عبور کنيم.
دانش و ديدگاه هاي جامعه شناسي، تاريخي و ساير علوم اجتماعي براي مطالعه در حوزه روايط بين المللي نقش اساسي ايفا مي کنند. اما به منظور استفاده از اين ديدگاه ها محتاج گزينش بيشتر و اتخاذ، موضع انباشتي کمتري هستيم. موضع انباشتي باعث بر چسب زني کليشه اي همکاران و آثارشان براساس سيستم هاي اعتقادي تئوريکي مورد تعقيب شان (جل گلدمن، 1999: 333-331) در مباحث نو واقع گرايي/ ليبراليسم مي شود و با فارغ التحصيل شدن بيش از اندازه ي آموختگان تداوم مي يابد. اين ترفندي آموزشي است که براي قبل از فارغ التحصيلي ارزشمند است. با وجود اين، در مبادلات علمي سياست هاي بين المللي که کار ما بدان اختصاص دارد، اين روش را در پيشبرد حرفه ي علمي مان متظاهرانه و مخرب مي دانم.
اتخاذ موضع
«امنيت مشارکتي... اينجا... به خط مشي حکومت ها يا گروه هاي سازمان يافته اي اشاره دارد که (اولاً) بازتاب طرز تلقي هاي رقباي سابق - يا گروه هايي که همديگر را رقباي بالقوه به حساب مي آورند - در روابط حال و آينده آنهاست (ثانياً) آنها براي تغيير روش هاي کشمکش آميز، به روش هاي کمتر کشمکش آميز پيش مي روند. به عبارت ديگر، امنيت مشارکتي اساساً نمايانگر سياستي است که در عمل نسبت به کشمکش، داراي تظاهرات صلح جويانه اي است و صرفاً سياست امتناع از خشونت يا تهديد نيست بلکه از راه مذاکره و جستجوي راه حل هاي عملي و همچنين تعهد به اقدام پيشگيرانه عمل مي کند.» (اولاو نادسن 2001).
به زعم من، چالش اصلي اين مفهوم، کنترل فرايندهاي کشمکش در مواقعي است که بازيگران سياسي (افراد يا گروه ها) نمي توانند با مخالفين - که خود آنها نيز به بازي هاي قدرت متوسل مي شوند - برخورد کنند. البته متقدمين آشنا با اين خط فکري و وامدار مفاهيم عام جا افتاده اي چون «امنيت مشترک(11)» وجود دارند(12)، اما تأکيد من بيشتر متمرکز و معطوف به روش هاي مرتبط با کشمکش است. اين روش را کاملاً سازگار با مفهومي عام از امنيت مي دانم، مگر اينکه کانون توجه خود در مطالعات امنيتي را از حوزه ي بخش ها يا موضوعات اجتماعي (که حوزه «نظامي» يکي از آنهاست) به مسئله خاص تري از تصميم گيري سوق دهيم. به اين سياق، تصميم گيري را تحت شرايط کشمکش و خطر موجود بين گروه هاي کلان سازمان يافته در نظر مي گيرم. بخش نظامي ممکن است بخشي از شرايط ياد شده باشد يا نباشد.(13)
مکتب کپنهاک و مفهوم امنيتي کردن
به نظر مي رسد که مکتب کپنهاک داراي نقطه متمايزي در مفهوم امنيتي کردن است. علاوه برآن، اين مکتب در آستانه راه و از لحاظ تحليلي داراي ديدگاه هاي ژرفي است که اکثرا در آثار باري بوزان قابل رديابي است. البته برخي از ديدگاه ها منحصر به آن مکتب نيست. در عين حال، تعدادي از آنها، بخصوص با تشريک مساعي بوزان، به سال هاي قبل از شناسايي فضاي کپنهاگي با ويژگي هاي خاص خود بر مي گردد (بوزان، ويور. 1997)
تأکيد مي کنم که همراه با نقد مفهوم امنيتي کردن، اين مفهوم را خارج از دسترس قرار نمي دهم. در واقع نوآوري آن را ارج مي نهم، بخصوص از آنجايي که براي نخستين بار است که در اين مکتب مطرح شده و براي اکتساب ارزش هاي کاملش - در چارچوب محدوديت هاي طبيعي اش - در مطالعه تدابير امنيتي کارگر افتاد. به منظور اين که ارزيابي دقيقي براي استفاده از آن داشته باشيم، قابل ذکر است که مفهوم امنيتي کردن به طرق مختلفي در حوزه تدابير امنيتي قرار مي گيرد. در عين حال داراي فرضيات بحثي است (14) که براي کشف آنها لازم است نگاهي به گذشته بياندازيم.
مطالعات امنيتي موجود امروزين، از گذشته ي از هم گسيخته اي برخوردار است. اگر به زماني برگرديم که عنوان «مطالعات استراتژيک» به صورت معمول (از دهه ي 1960تا دهه ي 1980) به کار مي رفت، خواهيم ديد صلح پژوهي و مطالعات استراتژيک به معناي واقعي کلمه در جنگ مورد استفاده واقع مي شد (بنگريد به گزارش بلچمن. دورفر، 1996). در اين بين گروه هاي متعددي از انديشمندان سياسي مشغول مفهوم سازي بودند (از قبيل شيلينگ، اسنايدر، مورگان) و برخي ديگر به تئوري پردازي اشتغال داشتند. (جرج،اسنايدر، جرويس) و تعدادي نيز دست به کارهاي تجربي قابل توجهي زدند (والت 1991) اين از هم گسيختگي با پايان جنگ سرد از بين رفت. تأثير يکپارچه ساز کتاب راهگشاي باري بوزان يعني «مردم، دولت ها و هراس» (بوزان، 1983) به روابط بين اين گروه هاي از هم گسيخته بهبود بخشيد. در عين حال، صلح پژوهي هميشه برنامه ي کاري گسترده تري از روند کلي مطالعات امنيتي داشته است. برجسته شدن اين دستور کار گسترده مرهون کمک مفهوم امنيتي کردن اولي ويور به اين سنت صلح پژوهي، بوده است (ال ويور،1997: 256-211).
بديهي است که ريشه هاي اين تفکر نوين امنيتي منحصراً به گروهي که در مؤسسه اي پژوهشي درباره ي صلح کپنهاگ (COPRI) کار مي کنند و صداي آن را طنين افکندند تعلق ندارد. تفکر نوين امنيتي در جنبش هاي دموکراتيک اجتماعي سراسر منطقه اروپاي شمالي و جزاير بريتانيا شکل گرفت؛ ژان مولر و ديگران در دهه ي 1980سال ها درباره ي ايده هاي مربوطه، از قبيل دفاع «غير عامل (15)» فعاليت کرده اند (ژارن مولر، 1991)
به هر صورت، موفقيت عام و گسترده تفکر نوين امنيتي به وسيله مفهوم موسع امنيت و با مرکزيت «تهديدات غير نظامي (16)» بدست آمد.اين گرايش به صراحت، بازتاب اين اعتقاد است که پايان جنگ سرد الهام گر سياست هاي جديدي براي اروپا خواهد بود که در آن نظامي گري در اولويت نيست. از اين رو، مفهوم موسع امنيت، نظير فروريزي ديوار برلين از اهميت سياسي بسزايي برخوردار است. (17)
پی نوشت ها :
1-اولاف نادسن علوم سياسي در کالج دانشگاه سودرتون استکهلم است. اين مقاله زماني نوشته شد که وي استاد مدعونورفا NOREFA در دانشگاه کپنهاگ بود. نويسنده بازگو مي کند که متأسفانه، الي ويور به در خواست هاي مکررش براي نظرخواهي جواب نداده است.
2- مکتب به اصطلاح کپنهاگ شايد به بهترين وجه در مقاله زير منعکس شده باشد:
Bary Buzan, Rethinking Security After the Cold War, Cooperation and Conflict vol. 32,no.1,March 1997, pp.5-28
و به صورت کامل شده تر در:
Barry Buzan, ole waever & Jaap de wilde, Security: A new Framwork fof Analysis (Boubler, co: Lynne Rienner, 1997).
نوعي ميانه روي از مطالعات امنيتي در نوشته زير شکل گرفت:
Peter J.Katzenstein,ed. The Culture of National Security: Norm and Idetity in World Politics (New york: Columbia university Press, 1996)
3- Buzan (ارجاع شماره 3), Barry Buzan & ole waever, Slippery? Contradictory? Sociologically untenable? The Copenhagen School Replies, Review of Internation Studies vol. 23,no, April 1997,pp.241-250
نقدهايي را که بوزان و ويور جواب داده اند شامل مقالات سال 1991 به بعد است که توسط بيل مکسوني گردآوري شده است؛ متن بازنگري شده اين مقالات را مي توان در کتاب وي يافت:
Bill Mcsweeney Security, Identity and Interests: A Sociology of Internatioal Relation (Combridge: university press, 1999)
4- Cooperation and conflict
5- Johan Eriksson, Obser of Advocates? on the Political Role of Security Analysts, Cooperation and Conflict, vol. 34, no.3, September 1999,pp.311-333.
اين همايش همچنين در برگيرنده ي پاسخ هاي کجل گلدمن، اولي ويور و مايکل سي- ويليامز همراه با پاسخ هاي اريکسون مي باشد.
6- بايستي توجه داشت که به نظر مي رسد ما در يک نکته عمده يعني لزوم مطالعه امنيت در شرايط منطقه اي، موافقيم. همچنين نظر مورتن کلستروپ را قبول دارم که نقدهاي حاضر به تنهايي نمي تواند از اعتبار کار مکتب کپنهاگ بکاهد. مکتب کپنهاگ ويژگي هايي بيش از نکاتي که من اينجا نقد کردم دارد. با اين همه طيف ديدگاه کاملاً مجزاي اين مکتب است که کانون توجه انتقادات قرار دارد.
7-بطور دقيق تر عامل اضطرار (الزام زمان) در تصور از تهديد را در بخش مربوطه ي صفحات آتي اين مقاله مطالعه کنيد.
8- Agnostic
9- Constructivist
10-اين موضوع ممکن است چندان متفاوت از آن چيزي نباشد که در آثار اخير بوزان، ويور و دوويلد (به ارجاع شماره 3توجه شود) وجود دارد. فرمول من به يک نسل عقب تر بر مي گردد.
11- Common Security
12- من مديون سنت نيلز آندرن در کتاب زير هستم:
Den totala Sakerhets Politiken (The Total Security Policy) Stockholm: Rabn & Sjogren, 1972.
و نويسندگان ديگري در روش هاي مشابه به ابعاد سياسي امنيت تأکيد داشته اند از قبيل:
Helga Haftendorn, The Security Puzzle: Theory-Building and Disciplin- Building in international Security, Internatinal Studes Quarterty. vol. 35, no. 1, March 1991, pp.3-17.
13- از اين رو ديدگاه والت (339-211 :1991) درباره جنگ افروزي و ديدگاه نظامي به عنوان معرف مطالعات امنيتي را رد مي کنم.
14-به علاوه تلفظ نسبتاً نامناسب: «securitization» در زبان انگليسي امکان تلفظ دارد اما در زبان هاي اسکانديناوي غير قابل تلفظ است. لذا دانشجويان اسکنديناوي از نسخه هاي متون دانمارکي، سوئدي يا نروژي اين کلمه در مباحث علمي شان استفاده مي کنند. با اين حال کلمه «securityness» را مي توان لفافه اي تعصب آميز در گفتمان علمي متداول مطرح کرد.
15- Non Offensive Defence
16- Non-military threats
17- با وجود اين فرض، حائز اهميت بودن امنيت غير نظامي (نرم) شده به سرعت در خط مشي
کشورهاي اروپا همچون در خط مشي آنها در فروپاشي يوگسلاوي غلط از آب درآمد. امنيت سنتي -گونه سخت آن -بخش مهمي از خط مشي هاي موجود مي باشد و امنيت غير نظامي متناسب با چنين تهديداتي نيست.
منبع:پايگاه نور- ش 15
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}