سياست برزيل در دستيابي به فنّاوري غني سازي و چرخه سوخت (2)
سياست برزيل در دستيابي به فنّاوري غني سازي و چرخه سوخت (2)
سياست برزيل در دستيابي به فنّاوري غني سازي و چرخه سوخت (2)
نويسنده:رحمن قهرمانپور
عدم پذيرش پروتکل الحاقي:ايران و برزيل بازرسي هاي تصريح شده در پروتکل الحاقي را نپذيرفته و آن را ناقض حاکميت ملي و حفظ اسرار هسته اي مي دانند. برزيل پيش از سال 2005 اعلم کرده بود نتايج کنفرانس بازنگري NPT در سال 2005 نقش موثري در پذيرش يا عدم پذيرش پروتکل الحاقي از سوي برزيل خواهد داشت و اکنون ادعا مي کند در حال بررسي پذيرش پروتکل الحاقي از نظر فني است. برزيل معتقد بود آژانس بايد در تأسيسات «روزنده» از همان روش راستي آزمايي استفاده کند که در مورد پايلوت غني سازي آرامور(1) از آن استفاده مي کرد؛ اما آژانس اين را نپذيرفت و لذا اختلاف دو طرف بر سر بازرسي ها در سال 2004 آغاز شد. در آن زمان ادعاي بوش مبني بر سياست آمريکا در محدود کردن دسترسي به فناّوري غني سازي اورانيوم براي کشورهايي که به مرحله غني سازي تجاري نرسيده باشند،برزيل را نگران کرد و لذا اين کشور درصدد توافق با آژانس برآمد. جالب توجه اينجاست که برزيل همراه با آرژانتين در مرکز حسابرسي و کنترل (ABACC) که توسط دو کشور در 1991 راه اندازي شد، روشي را براي بازرسي و راستي آزمايي مطرح کرده بودند که مورد استفاده آژانس در بازرسي از تأسيسات «روزنده» قرار گرفت و براساس آن آژانس پذيرفت برزيل بخشي از تأسيسات غني سازي خود را بپوشاند.
يکي از نگراني هاي برزيلي ها اين است که با پيوستن اين کشور به پروتکل الحاقي، آژانس درصدد بررسي جزييات برنامه هاي سري اين کشوردهه 1980 باشد. به همين دليل برزيل اعلام کرده است از آنجا که در 1997 پيمان NPT را تصويب و اجرا کرده است، در مورد فعاليت هاي خود در دهه 1980 مسؤوليتي براي پاسخگويي ندارد. احتمالاً برزيل براي حفظ و توسعه چرخه سوخت خود به پروتکل الحاقي نيز خواهد پيوست تا درجه اعتمادسازي خود با جامعه بين الملل را افزايش دهد.
وجود مسائل باقي مانده ميان آژانس و دو کشور: برزيل نيز مانند ايران برخي مسائل حل نشده با آژانس دارد که مهم ترين آنها عبارتند از:
1) کرونولوژي يا زمان بندي فعاليت هاي هسته اي برزيل در گذشته؛ 2) منشأ اورانيوم غني شده تا 20 درجه؛ 3) منشأ سانتريفيوژهاي برزيل؛4) برنامه هاي احتمالي نظامي هسته اي. برزيل به بخشي از اين مسائل پاسخ داده و از جمله اورانيوم 20 درجه را وارداتي اعلام کرده اما اظهار داشته منشأ آن معلوم نيست. در مورد برنامه هاي مخفي نيز برزيلي ها ادعا مي کنند با تغيير نظام سياسي و قدرت گرفتن غير نظاميان و به تعبيري دموکراتيک شدن نظام سياسي در برزيل،اين کشور انگيزه اي براي داشتن سلاح هسته اي ندارد. ضمن اينکه قانون اساسي برزيل نيز ترديدهاي بين المللي را نسبت به تعقيب برنامه هاي هسته اي از سوي اين کشور کاهش داده است. ايران نيز در تابستان 1386 اعلام کرد با يک «طرح کاري» با آژانس براي حل و فصل مسائل باقي مانده ميان ايران و آژانس موافقت نموده است.
اهميت منطقه اي دو کشور: يکي از بنيان هاي سياست خارجي آمريکا در دوران پس از جنگ سرد جلوگيري از ظهور هژمون هاي منطقه اي به خصوص در مناطق حساس جهان است. برزيل و ايران هر دو قابليت تبديل شدن به يک هژمون منطقه اي را دارند و دستيابي به فنّاوري استراتژيک غني سازي مي تواند اين روند را تسهيل کند. آمريکا براي سال هاي مديدي از آرژانتين براي مهار و کنترل برزيل استفاده مي کرد و فعاليت هاي هسته اي آرژانتين يکي از محرکه هاي برزيل براي ادامه برنامه هاي هسته اي خود بود. با پايان جنگ سرد و فروپاشي شوروي، آمريکا به اصلي ترين بازيگر خارجي در آمريکاي لاتين تبديل شد و لذا اندکي از نگراني هاي آن در مورد آمريکاي لاتين کاسته شد. از ديگر سو نظام سياسي برزيل در دهه 1990 با وجود برخي مقاومت ها در برابر آمريکا، درصدد ايجاد چالشي جدي براي آمريکا در آمريکاي لاتين برنيامد. اين در حالي است که پس ازپايان جنگ سرد اهميت خاور ميانه به دلايل مختلف افزايش يافت و آمريکا درصدد تحکيم موقعيت خود در اين منطقه برآمد. يکي از تفاوت هاي عمده رفتارهاي منطقه اي ايران و برزيل مربوط است به خصومت ميان ايران و اسرائيل و تنش زدايي ميان برزيل و آرژانتين، نزديکي برزيل به آرژانتين و تأسيس مرکز حسابرسي و کنترل برزيل. آرژانتين تا حدي از نگراني هاي آمريکا در مورد بلندپروازي هاي هسته اي برزيل کاست، اما خصومت ايران و اسرائيل سبب افزايش فشار آمريکا بر ايران براي جلوگيري از تبديل شدن آن به قدرتي منطقه اي شده است؛ قدرتي که مي تواند موقعيت و امنيت اسرائيل را با چالش مواجه کند.
ادعاي غيراقتصادي بودن غني سازي: بازار اورانيوم غني شده در دنيا به دليل افزايش عرضه در چند سال گذشته به يک بازار کم سود تبديل شده است. ميزان فروش در اين بازار حدود 5 ميليارد دلار در سال بوده و برزيل اميدوار است سهمي از اين بازار را در آينده به دست آورد. اگر برزيل بتواند تا سال 2014 ميليون دلار صرفه جويي ارزي خواهد داشت و اين در حالي است که گفته مي شود برزيل 180 ميليون دلار خرج ساخت مرکز غني سازي روزنده نموده است. از اين رو وارد نمودن سوخت از خارج براي برزيل صرفه اقتصادي بيشتري دارد تا غني سازي آن در داخل. اما برزيل درمقابل اين ادعا به ضرورت تأمين انرژي پاک هسته اي در آينده اشاره مي کند؛ ضمن اينکه براي گرفتن بهانه از دست غربي ها در حال حاضر دو نيروگاه خود را نيز به کار انداخته است.
جالب است که برزيل نيز مانند ايران براي تأمين سوخت اين دو نيروگاه قراردادهايي با کشورهاي خارجي امضا نموده است.از طرف ديگر برزيلي ها معتقدند ما در حال حاضر با نوعي رنسانس نيروگاه هسته اي مواجهيم و روز به روز به تعداد کشورهايي که مي خواهند رآکتور هسته اي بسازند يا رآکتورهاي خاموش شده را دوباره فعال کند افزوده مي شود. لذا در آينده بازار اورانيوم غني شده در جهان بازاري پرسود خواهد بود و برزيل با توجه به داشتن منابع غني اورانيوم بايد خود را براي ورود به اين بازار آماده کند. در مورد ايران نيز غربي ها ادعاي مشابهي را مطرح مي کنند. ايران نيز مثل برزيل ادعا مي کند در آينده براي تأمين سوخت مطمئن نيروگاه هسته اي خود نيازمند داشتن چرخه سوخت در خاک ايران است. تجربه گذشته نيز نشان مي دهد ارسال سوخت و ساخت نيروگاهها مي تواند به واسطه تحولات سياسي متوقف شود.
محدود کردن درجه غني سازي: ايران و برزيل اعلام کرده اند اورانيوم را صرفاً براي مصارف نيروگاهي غني مي کنند يعني پايين تر از 5 درصد. افزون بر اين، تأسيسات هردو کشور (در نطنز و روزنده) براي توليد اورانيوم با درجه غناي پايين (LEU) طراحي شده اند و توليد اورانيوم با درجه غناي بالا (HEU) مستلزم تغيير آرايش اين تأسيسات است که تحت پادمان آژانس بين المللي انرژي اتمي قرار دارند. لذا برخلاف آنچه ادعا مي شود انحراف به سوي توليد اورانيوم تسليحاتي در مرکز غني سازي روزنده يا نطنز چيزي نيست که از نظرها پنهان بماند، يکي از پيشنهادهاي ج. ا.ايران براي افزايش اعتمادسازي در مارس 2005، محدود نمودن درجه غني سازي و نيز داشتن چرخه سوخت باز بود که حتي يک قدم جلوترازاقدام برزيل محسوب مي شد، اما غرب آن را نپذيرفت.
ورود به مرحله غني سازي صنعتي: برزيل در سال 1991 يک پايلوت غني سازي با 500 سانتريفيوژ را در آرامور راه اندازي کرد و لذا بين مرحله پايلوت و غني سازي صنعتي در برزيل يک فاصله زماني 15 ساله به وجود آمد. برخلاف مورد برزيل، آمريکا و اروپا با داشتن پايلوت در ايران تا امروز موافقت نکرده اند.
فاصله غني سازي مرحله پايلوت و صنعتي در ايران چند ماهي پيش نبود و مقامات ايراني اين اقدام را پاسخي به قطعنامه هاي شوراي امنيت دانستند. پيشتر يکي از پيشنهادات ايران پذيرش غني سازي پايلوت از سوي غرب در ازاي ايجاد فاصله زماني ميان مرحله پايلوت و صنعتي از سوي ايران بود که اين پيشنهاد نيز از سوي غرب رد شد. يکي از نگراني هاي برزيل آن است که فشارهاي غرب مانع از رسيدن برزيل به مرحله توليد صنعتي و ورود به بازار جهاني اورانيوم غني شده گردد. لذا اين کشور مي کوشد تا از طريق دادن امتيازاتي- نظير امضاي پروتکل الحاقي اين مانع را برطرف کند. برزيل 800 کيلوگرم اورانيوم غني شده درجة پايين به آرژانتين فروخته است و اين در حالي است که قطعنامه 1737 شوراي امنيت خريد اورانيوم غني شده از ايران را ممنوع نموده است.
تأکيد برحق غني سازي در خاک هر کشور: برزيل و ايران غني سازي در خاک هر کشور را جزء حقوق مصرّح در ماده 4 پيمان NPT مي دانند. با اين حال برزيل ظاهراً براي اعتمادسازي بيشتر ابتدا اورانيوم استخراجي خود را براي غني سازي به خارج ارسال کرد؛ زيرا در دهه 1990 نيز توان ورودي به مرحله صنعتي نيروگاههاي خود را عملياتي کرد و بهانه را از دست غرب گرفت تا گفته نشود برزيل که فاقد نيروگاه است به چه دليل اورانيوم را غني مي کند. در نقطه مقابل، ايران غني سازي مشترک در خاک روسيه را رد نمود که نشان از بي اعتمادي متقابل ميان ايران و غرب دارد. در حالي که بي اعتمادي در ميان برزيل و غرب تا اين اندازه نيست.
تفاوت هاي موجود ميان سياست هسته اي برزيل و ايران
به طور طبيعي تفاوت ميان کشورهاي مختلف و رفتار آنها به مراتب بيشتر از شباهت هاي آنهاست. در نگاه نخست برزيل کشوري در آمريکاي لاتين، با فرهنگ و تاريخ کاملاً متفاوت از ايران است، اما چون هر دو کشور در يک نظام بين المللي مشترک زندگي مي کنند و به گفته رئاليست هاي ساختارگرا يا نورئاليست ها الزامات آن را مي پذيرند، لذا شباهت هايي نيز در رفتار هسته اي آنها به وجود مي آيد. در اينجا صرفاً به آن مواد متفاوتي اشاره مي کنيم که سبب شده اند برزيل بدون تنش مرحله صنعتي غني سازي را آغاز مي کند.
/ج
يکي از نگراني هاي برزيلي ها اين است که با پيوستن اين کشور به پروتکل الحاقي، آژانس درصدد بررسي جزييات برنامه هاي سري اين کشوردهه 1980 باشد. به همين دليل برزيل اعلام کرده است از آنجا که در 1997 پيمان NPT را تصويب و اجرا کرده است، در مورد فعاليت هاي خود در دهه 1980 مسؤوليتي براي پاسخگويي ندارد. احتمالاً برزيل براي حفظ و توسعه چرخه سوخت خود به پروتکل الحاقي نيز خواهد پيوست تا درجه اعتمادسازي خود با جامعه بين الملل را افزايش دهد.
وجود مسائل باقي مانده ميان آژانس و دو کشور: برزيل نيز مانند ايران برخي مسائل حل نشده با آژانس دارد که مهم ترين آنها عبارتند از:
1) کرونولوژي يا زمان بندي فعاليت هاي هسته اي برزيل در گذشته؛ 2) منشأ اورانيوم غني شده تا 20 درجه؛ 3) منشأ سانتريفيوژهاي برزيل؛4) برنامه هاي احتمالي نظامي هسته اي. برزيل به بخشي از اين مسائل پاسخ داده و از جمله اورانيوم 20 درجه را وارداتي اعلام کرده اما اظهار داشته منشأ آن معلوم نيست. در مورد برنامه هاي مخفي نيز برزيلي ها ادعا مي کنند با تغيير نظام سياسي و قدرت گرفتن غير نظاميان و به تعبيري دموکراتيک شدن نظام سياسي در برزيل،اين کشور انگيزه اي براي داشتن سلاح هسته اي ندارد. ضمن اينکه قانون اساسي برزيل نيز ترديدهاي بين المللي را نسبت به تعقيب برنامه هاي هسته اي از سوي اين کشور کاهش داده است. ايران نيز در تابستان 1386 اعلام کرد با يک «طرح کاري» با آژانس براي حل و فصل مسائل باقي مانده ميان ايران و آژانس موافقت نموده است.
اهميت منطقه اي دو کشور: يکي از بنيان هاي سياست خارجي آمريکا در دوران پس از جنگ سرد جلوگيري از ظهور هژمون هاي منطقه اي به خصوص در مناطق حساس جهان است. برزيل و ايران هر دو قابليت تبديل شدن به يک هژمون منطقه اي را دارند و دستيابي به فنّاوري استراتژيک غني سازي مي تواند اين روند را تسهيل کند. آمريکا براي سال هاي مديدي از آرژانتين براي مهار و کنترل برزيل استفاده مي کرد و فعاليت هاي هسته اي آرژانتين يکي از محرکه هاي برزيل براي ادامه برنامه هاي هسته اي خود بود. با پايان جنگ سرد و فروپاشي شوروي، آمريکا به اصلي ترين بازيگر خارجي در آمريکاي لاتين تبديل شد و لذا اندکي از نگراني هاي آن در مورد آمريکاي لاتين کاسته شد. از ديگر سو نظام سياسي برزيل در دهه 1990 با وجود برخي مقاومت ها در برابر آمريکا، درصدد ايجاد چالشي جدي براي آمريکا در آمريکاي لاتين برنيامد. اين در حالي است که پس ازپايان جنگ سرد اهميت خاور ميانه به دلايل مختلف افزايش يافت و آمريکا درصدد تحکيم موقعيت خود در اين منطقه برآمد. يکي از تفاوت هاي عمده رفتارهاي منطقه اي ايران و برزيل مربوط است به خصومت ميان ايران و اسرائيل و تنش زدايي ميان برزيل و آرژانتين، نزديکي برزيل به آرژانتين و تأسيس مرکز حسابرسي و کنترل برزيل. آرژانتين تا حدي از نگراني هاي آمريکا در مورد بلندپروازي هاي هسته اي برزيل کاست، اما خصومت ايران و اسرائيل سبب افزايش فشار آمريکا بر ايران براي جلوگيري از تبديل شدن آن به قدرتي منطقه اي شده است؛ قدرتي که مي تواند موقعيت و امنيت اسرائيل را با چالش مواجه کند.
ادعاي غيراقتصادي بودن غني سازي: بازار اورانيوم غني شده در دنيا به دليل افزايش عرضه در چند سال گذشته به يک بازار کم سود تبديل شده است. ميزان فروش در اين بازار حدود 5 ميليارد دلار در سال بوده و برزيل اميدوار است سهمي از اين بازار را در آينده به دست آورد. اگر برزيل بتواند تا سال 2014 ميليون دلار صرفه جويي ارزي خواهد داشت و اين در حالي است که گفته مي شود برزيل 180 ميليون دلار خرج ساخت مرکز غني سازي روزنده نموده است. از اين رو وارد نمودن سوخت از خارج براي برزيل صرفه اقتصادي بيشتري دارد تا غني سازي آن در داخل. اما برزيل درمقابل اين ادعا به ضرورت تأمين انرژي پاک هسته اي در آينده اشاره مي کند؛ ضمن اينکه براي گرفتن بهانه از دست غربي ها در حال حاضر دو نيروگاه خود را نيز به کار انداخته است.
جالب است که برزيل نيز مانند ايران براي تأمين سوخت اين دو نيروگاه قراردادهايي با کشورهاي خارجي امضا نموده است.از طرف ديگر برزيلي ها معتقدند ما در حال حاضر با نوعي رنسانس نيروگاه هسته اي مواجهيم و روز به روز به تعداد کشورهايي که مي خواهند رآکتور هسته اي بسازند يا رآکتورهاي خاموش شده را دوباره فعال کند افزوده مي شود. لذا در آينده بازار اورانيوم غني شده در جهان بازاري پرسود خواهد بود و برزيل با توجه به داشتن منابع غني اورانيوم بايد خود را براي ورود به اين بازار آماده کند. در مورد ايران نيز غربي ها ادعاي مشابهي را مطرح مي کنند. ايران نيز مثل برزيل ادعا مي کند در آينده براي تأمين سوخت مطمئن نيروگاه هسته اي خود نيازمند داشتن چرخه سوخت در خاک ايران است. تجربه گذشته نيز نشان مي دهد ارسال سوخت و ساخت نيروگاهها مي تواند به واسطه تحولات سياسي متوقف شود.
محدود کردن درجه غني سازي: ايران و برزيل اعلام کرده اند اورانيوم را صرفاً براي مصارف نيروگاهي غني مي کنند يعني پايين تر از 5 درصد. افزون بر اين، تأسيسات هردو کشور (در نطنز و روزنده) براي توليد اورانيوم با درجه غناي پايين (LEU) طراحي شده اند و توليد اورانيوم با درجه غناي بالا (HEU) مستلزم تغيير آرايش اين تأسيسات است که تحت پادمان آژانس بين المللي انرژي اتمي قرار دارند. لذا برخلاف آنچه ادعا مي شود انحراف به سوي توليد اورانيوم تسليحاتي در مرکز غني سازي روزنده يا نطنز چيزي نيست که از نظرها پنهان بماند، يکي از پيشنهادهاي ج. ا.ايران براي افزايش اعتمادسازي در مارس 2005، محدود نمودن درجه غني سازي و نيز داشتن چرخه سوخت باز بود که حتي يک قدم جلوترازاقدام برزيل محسوب مي شد، اما غرب آن را نپذيرفت.
ورود به مرحله غني سازي صنعتي: برزيل در سال 1991 يک پايلوت غني سازي با 500 سانتريفيوژ را در آرامور راه اندازي کرد و لذا بين مرحله پايلوت و غني سازي صنعتي در برزيل يک فاصله زماني 15 ساله به وجود آمد. برخلاف مورد برزيل، آمريکا و اروپا با داشتن پايلوت در ايران تا امروز موافقت نکرده اند.
فاصله غني سازي مرحله پايلوت و صنعتي در ايران چند ماهي پيش نبود و مقامات ايراني اين اقدام را پاسخي به قطعنامه هاي شوراي امنيت دانستند. پيشتر يکي از پيشنهادات ايران پذيرش غني سازي پايلوت از سوي غرب در ازاي ايجاد فاصله زماني ميان مرحله پايلوت و صنعتي از سوي ايران بود که اين پيشنهاد نيز از سوي غرب رد شد. يکي از نگراني هاي برزيل آن است که فشارهاي غرب مانع از رسيدن برزيل به مرحله توليد صنعتي و ورود به بازار جهاني اورانيوم غني شده گردد. لذا اين کشور مي کوشد تا از طريق دادن امتيازاتي- نظير امضاي پروتکل الحاقي اين مانع را برطرف کند. برزيل 800 کيلوگرم اورانيوم غني شده درجة پايين به آرژانتين فروخته است و اين در حالي است که قطعنامه 1737 شوراي امنيت خريد اورانيوم غني شده از ايران را ممنوع نموده است.
تأکيد برحق غني سازي در خاک هر کشور: برزيل و ايران غني سازي در خاک هر کشور را جزء حقوق مصرّح در ماده 4 پيمان NPT مي دانند. با اين حال برزيل ظاهراً براي اعتمادسازي بيشتر ابتدا اورانيوم استخراجي خود را براي غني سازي به خارج ارسال کرد؛ زيرا در دهه 1990 نيز توان ورودي به مرحله صنعتي نيروگاههاي خود را عملياتي کرد و بهانه را از دست غرب گرفت تا گفته نشود برزيل که فاقد نيروگاه است به چه دليل اورانيوم را غني مي کند. در نقطه مقابل، ايران غني سازي مشترک در خاک روسيه را رد نمود که نشان از بي اعتمادي متقابل ميان ايران و غرب دارد. در حالي که بي اعتمادي در ميان برزيل و غرب تا اين اندازه نيست.
تفاوت هاي موجود ميان سياست هسته اي برزيل و ايران
به طور طبيعي تفاوت ميان کشورهاي مختلف و رفتار آنها به مراتب بيشتر از شباهت هاي آنهاست. در نگاه نخست برزيل کشوري در آمريکاي لاتين، با فرهنگ و تاريخ کاملاً متفاوت از ايران است، اما چون هر دو کشور در يک نظام بين المللي مشترک زندگي مي کنند و به گفته رئاليست هاي ساختارگرا يا نورئاليست ها الزامات آن را مي پذيرند، لذا شباهت هايي نيز در رفتار هسته اي آنها به وجود مي آيد. در اينجا صرفاً به آن مواد متفاوتي اشاره مي کنيم که سبب شده اند برزيل بدون تنش مرحله صنعتي غني سازي را آغاز مي کند.
پی نوشت ها :
1-outstanding issues.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}