نگرش قرآن بر همگرايي اديان در جامعه جهاني (1)


 

نويسنده: دکتر محمدرضا حاجي اسماعيلي
استاديار گروه الاهيات دانشگاه اصفهان



 

چکيده
 

انسان براساس آفرينش فطري خويش داراي طبعي همگراست. سؤال اين است که اعتقادات و باورهاي متفاوت و گوناگون چگونه با اين طبع همنشين مي گردد؟ به ويژه در جهان معاصر که شبکه هاي ارتباطي نياز به همگرايي را تشديد نموده اند، آيا باورمندي به ايده هاي گوناگون مانع از اين همگرايي نمي گردد؟ آيا اسلام به مثابه آييني جهان شمول در برخورد با ديگر معتقدان به اديان آسماني پيشنهادي دارد؟ اين مقاله که در پي پاسخ به اين پرسش هاست، بيان مي دارد که نگرش قرآن در حوزه ارتباطي مسلمانان با اهل کتاب بر سه اصل «رعايت احترام»، «همزيستي مسالمت آميز» و «رعايت اخلاق اجتماعي» استوار گرديده و بر اين اساس، قرآن منادي دعوت به همزيستي مسالمت آميز در جامعه جهاني است.
کليدواژه ها: اهل کتاب، احترام متقابل، همزيستي مسالمت آميز، اخلاق اجتماعي.

مقدّمه
 

در جهان معاصر، ضرورت هاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي و نيز گسترش رو به رشد روابط در عرصه هاي داخلي و خارجي، پيروان اديان الهي را بر آن داشته تا هرچه بيشتر در جهت توسعه روابط و بهبود آن بکوشند. آيين اسلام نيز با تشويق به ايجاد محيطي توأم با صلح و امنيت همراه با همزيستي مسالمت آميز بين افراد جامعه – با آراء گوناگون- احکام و ضوابط خاصي را در قالب دستورات شرعي براي پيروان خود صادر نموده، همه مسلمانان را به حسن معاشرت و رفتار انسان دوستانه فراخوانده است. اسلام ضمن دعوت پيروان خود به حضور در عرصه هاي مختلف جهاني، راه کارها و اصولي را براي اين حضور پيشنهاد نموده و با تأييد کتاب هاي آسماني و پيامبران پيشين، همه اديان و پيروان آنها را به تفاهم و تلاش براي نيل به وحدت فرامي خواند. از ديدگاه قرآن، ايجاد رابطه با اديان ديگر و پيروانشان و توفيق براي حصول به زندگي مسالمت آميز و صلح و آرامش بر پايه آموزه هاي انسان ساز و معيارهاي عزت آفرين آن، به راحتي ممکن مي باشد. از اين رو، براي تحقق چنين روابطي، آشنايي با معيارها و آگاهي از اصولي که اسلام براي پي ريزي روابط نيکو و حسن همجواري پيشنهاد کرده ضروري است.

مفهوم واژه اهل کتاب
 

«اهل کتاب» واژه اي قرآني است که در قرآن کريم به يهود و نصارا اطلاق گرديده است، اگرچه برخي بر اين باورند که براساس آيه «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَي وَالَمُجوسَ... إِنَّ اللهَ عَلَي کُلِّ شَيءٍ شَهِيدٌ» (حج: 17) و به موجب سنت نبوي، صابئين و مجوس نيز در حکم اهل کتاب به شمار مي آيند. قرآن در مواجهه با اهل کتاب، برخي از ايشان را مؤمن مي داند و از آنها به شايستگي و نيکي ياد مي کند: «وَإِنَّ مِن أَهلِ الکِتَابِ لَمَن يُؤمِنُ بِاللهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيکُم وَمَآ أُنزِلَ إِلَيهِم خَاشِعِينَ لِلّهِ لاَ يَشتَرُونَ بِآيَاتِ اللهِ ثَمَنًا قَلِيلاً أُولَئِکَ لَهُم أَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم إِنَّ اللهَ سَرِيعُ الحِسِابِ» (آل عمران: 199) و بر اين اساس، با تشويق مسلمانان به برقراري ارتباط با ايشان، راه کارهايي را در اين زمينه ارائه مي نمايد.
رويارويي قرآن با اهل کتاب و پيروان اديان توحيدي را مي توان در دو حوزه عمل و انديشه بررسي نمود. براي مثال، اهل کتاب در عرصه حيات اجتماعي بر اساس پيمان «ذمّه» از حقوق ويژه اي در جامعه اسلامي برخوردار مي شوند. در عرصه انديشه نيز انديشه هاي باطل آنان با استدلال نقد گرديده و برخي از انديشه هاي سالم ايشان پذيرفته مي گردد. از اين رو، قرآن در برخورد با اقليت مؤمن اهل کتاب به منظور رعايت عدالت و احترام به حقوق ايشان، ضمن توصيف برخي ويژگي هاي مثبت آنها، خاطر نشان ساخته که نبايد نسبت به همه آنها نگرشي يکسان داشت. براي نمونه، دقت در آيات ذيل وافي به مقصود است:
- «وَ مِن أَهلِ الکِتَابِ مَن إِن تَأمَنهُ بِقِنِطَارٍ يُؤَدَّهِ إِلَيکَ وَمِنهُم مَّن إِن تَأمَنهُ بِدِينَارٍ لاَّيُؤَدِّهِ إِلَيکَ إِلاَّ مَا دُمتَ عَلَيهِ قَآئِماً...» (آل عمران:75)
- «لَيسُوا سَوَاءً مَّن أَهلِ الکِتَابِ أُمَّهً قَآئِمَهٌ يَتلُونَ آيَاتِ اللهِ آنَاء اللَّيلِ وَهُم يَسجُدُونَ» (آل عمران: 113)
- «يُؤمِنُونَ بِاللهِ وَاليَومِ الآخِرِ وَيَأمُرُونَ بِالمَعرُوفِ وَيَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الخَيرَاتِ وأُولَئِکَ مَنَ الصَّالِحِنَ» (آل عمران: 114)
- «وَ إِنَّ مِن أَهلِ الکِتَابِ لَمَن يُؤمِنُ بِاللهِ وَ مَا أُنزِلَ إِلَيکُم وَمَآ أُنزِلَ إِلَيهِم خَاشِعِينَ لِلّهِ لاَ يَشتَرُونَ بِآيَاتِ اللهِ ثَمَناً قَلِيلاً أُولَئِکَ لَهُم أَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم إِنَّ اللهَ سَرِيعُ الحِسَابِ.» (آل عمران: 119)
آياتي از اين نمونه را که حاوي نکاتي ارزشمند در معرفي انسان هاي مؤمن اهل کتاب مي باشند، مي توان بيانگر مباني ارتباطي با ايشان دانست. در ذيل، به برخي از اين نکات اشاره مي شود:
الف. بايد کمال را از هر طايفه و گروهي پذيرفت و در کار انتقادها، از بيان کمالات ايشان غفلت نورزيد.
ب. بايد به انسان هاي باورمند به اديان توحيدي به ديد احترام نگريست و با بيان ويژگي هاي مثبت ايشان، مقدّمات هدايت کامل را فراهم آورد.
ج. بايد با اعتراف نمودن به کمالات بزرگان هر قوم، مقدّمات جذب آنها را به سوي حقيقت فراهم ساخت.
بر اين اساس، بايد اذعان نمود که قرآن براي انسان ها و افکار و انديشه هاي توحيدي ايشان ارزش و احترام ويژه اي قايل بوده و مي کوشد با تبيين آراء ايشان محيطي را فراهم سازد تا پيروان اديان متفاوت بتوانند در کمال صلح و سلامت، از همزيستي مسالمت آميز برخوردار باشند. اين روش قرآن نشان از سياست کلي صلح جويانه اسلام دارد. قرآن کريم در اين خصوص راه کارها و اصولي را ارائه داده که در ذيل به بررسي هر يک از آنها مي پردازيم.

1. اصل رعايت احترام متقابل
 

احترام متقابل بين صاحبان انديشه، اساسي ترين اصل براي ايجاد محيطي امن و آسوده، و يگانه راه پيشنهادي به منظور وصول به همزيستي مسالمت آميز به شمار مي آيد. قرآن ضمن تأکيد بر اين موضوع، به نکاتي اشاره نموده که دسترسي به اين هدف را ممکن و تسهيل مي نمايد:

الف. احترام به اديان توحيدي
 

احترام به اديان و پيروان آنها چنانچه همراه با اعتراف به واقعيت آنان باشد ارزشمند خواهد بود. قرآن در برخورد با اديان توحيدي، به اين ارزش ها توجه نموده و با اشاره به واقعيت اديان آسماني، پيامبران برگزيده الهي و احترام به کتاب و آيين ايشان را جزء اصول اعتقادي خود به شمار آورده است. از طرفي، ارتباط خود را با آيين هاي آسماني غيرقابل تفکيک قلمداد نموده است: «لاَ نُفَرِّقُ بَينَ أَحَدٍ وَنَحنُ لَهُ مُسلِمُونَ» (بقره: 136) اين در حالي است که قرآن، پيامبر اکرم(ص) را به عنوان گواه و تصديق کننده پيامبران و آيين ها و کتاب هاي ايشان معرفي کرده است و در اين باره مي فرمايد: «نَزَّلَ عَلَيکَ الکِتَابَ بَالحَقِّ مُصَدِّقاً لَّما بَينَ يَدَيهِ وَأَنزَلَ التَّورَاهَ وَالإِنجِيلَ مَن قَبلُ هُدًي لِّنَّاسِ وَ أَنزَلَ الفُرقَانَ.» (آل عمران: 3 و4)
از ديدگاه قرآن، پيروان اديان آسماني از احترام برخوردارند، واقعيت وجودي آنان به رسميت شناخته شده و آزار و اذيت ايشان تحريم گرديده است. اسلام نيز هرگز به دنبال براندازي آنان نبوده است. حتي قرآن رعايت حقوق ايشان را بين جوامع اسلامي واجب شمرده و هنگام تشريع حکم جهاد، با تقدم مراکز مذهبي ايشان بر مسجد- که عبادتگاه مسلمانان است- تا مرتبه اي فوق العاده انساني از ايشان حمايت نموده است: «وَلَولَا دَفعُ اللهِ النَّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَّهُدِّمَت صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذکَرُ فِيهَا اسمُ اللهِ کَثِيراً.» (حج: 40)
رعايت همين اصول احترام متقابل بين صاحبان انديشه در اديان توحيدي، گامي به سوي اتحاد بين الاديان به شمار مي آيد. در تأييد اين مطلب، اشاره به سخن سيمون مسيحي خالي از لطف نيست. وي مي گويد: مسلمانان که خداوند سرزمين ما را به آنان داد هرگز به دين مسيحيت حمله نکردند. آنان ما را در دين ياري مي کردند و احترام خدا و قدسيان ما را داشتند. (اميرعلي، 1977 م، ص 269)

ب. تجويز ازدواج با اهل کتاب
 

اقليت هاي مذهبي که در تشکيل جامعه اسلامي بر اساس پيمان «ذمّه» مشارکت دارند، در مسائل مربوط به حقوق مدني از جمله ازدواج، طلاق، ارث و نظاير آن ملزم به پيروي از قوانين اسلامي نيستند. دستگاه هاي قضايي مسلمانان قوانين مدون اقليت هاي مذهبي را به رسميت شناخته، به پيروان اين اديان اجازه مي دهد براساس اعتقادات آيين خود رفتار نمايند. اما در خصوص ازدواج مرد مسلمان با زنان پاکدامن اهل کتاب، قرآن بدان تصريح دارد و اين نمونه اي از برخورد توأم با احترام قرآن با اهل کتاب به شمار مي آيد. قرآن کريم در اين باره مي فرمايد: «اليَومَ أُحِلَّ لَکُمُ... اَلمُحصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الکِتَابَ.» (مائده: 5)

ج. حلال بودن طعام اهل کتاب
 

حلال شمردن غذاي اهل کتاب را مي توان تشريعي ديگر در جهت احترام متقابل قرآن با اهل کتاب به شمار آورد. اين موضوع در پنجمين آيه از سوره «مائده» مورد اشاره قرار گرفته است: «اليَومَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّيِّبَاتُ وَ طَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الکِتَابَ حَلُّ لَّکُم وَ طَعَامُکُم حِلُّ لَّهُم.» (مائده: 5) اين آيه از ديدگاه علامه طباطبائي اين گونه تفسير شده است:
پيوند جمله «أحِلَّ لَکُمُ الطَّيِّبَاتُ» به جمله «طَعَامُ الَّذِينَ أوتُوالکِتَابَ» از باب پيوند چيز منطقي به امر مشکوک است تا اضطراب و تردد شنونده برطرف شود ... گويا در ابتدا مؤمنين پس از سخت گيري کاملي که در معاشرت و ارتباط با اهل کتاب از شرع ديده بودند درباره حلال بودن غذاي اهل کتاب دچار اضطراب و ترديد شده بودند. براي رفع اين جريان، «حلال بودن» به طور کلي به «طعام» ضميمه شد تا مسلمين بفهمند غذاي آنان هم از نوع ساير طيبات است و بدين وسيله آرامش يابند (طباطبائي، 1384، ج 5، ص 314-315)
شايان توجه است که حکم هنگامي صادر گرديده که پايه ها و ارکان نظام اسلامي استوار بود و مسلمانان در روابط اجتماعي خويش با اهل کتاب روابط اجتماعي گسترده اي داشتند. طبيعي است که پذيرفتن اصل ارتباط و تعامل با اعتقاد به نجاست طرف مقابل، از ابتدا محکوم به شکست بوده و پذيرفتني نيست. قرآن با توجه به اين اصل، پس از روا دانستن پيوند و تعامل با اهل کتاب، حکم به حلّيت طعام ايشان داده تا به نمونه ديگري از احترام متقابل با اهل کتاب در برقراري روابط با ايشان اشاره کرده باشد.
منبع: نشريه الاهيات اجتماعي شماره 2.