بصيرت عامل دستيابي انسان به مفاهيم قرآن كريم و قدرت الهی است


 

نويسنده: دكتر فاطمه سليمي




 
بصيرت از ماده بَصَرَ به معناي دانايي و آگاهي به وسيله نگاه چشم يا نگاه قلب است كه با بررسي در آيات قرآن مي توان متضاد معنايي «بصيرت» را واژه هايي چون «عمي» و مشتقات آن در نظر گرفت. در مفهوم شناسي لغوي، بصيرت به معناي عقيده قلبي، شناخت، يقين، زيركي و عبرت پذيري آمده است. (لسان العرب، ابن منظور، ج 2، ص 418 ذيل واژه بصر) در اصطلاح نيز، بصيرت قوه اي در قلب شخص است كه به نور قدسي منور بوده و همان گونه كه شخص به وسيله چشم، صورت ها و ظواهر چيزها را مي بيند، به وسيله بصيرت، حقايق امور و اشياء را درك مي كند. بصيرت نوعي تفكر و تدبر، هوشياري، قدرت تحليل و ارائه ي راهكارهايي اصولي در حل مسائل در ابعاد مختلف زندگي است. (موسوعه كشاف اصطلاحات الفنون) اين مفهوم در قرآن با واژگاني چون بصر و مشتقات آن، حدود 148 بار ذكر شده است و لفظ بصيرت نيز 2 بار بيان شده است. ارزش و اهميت بصيرت در زندگي بشر به اندازه اي است كه خداوند در بسياري از آيات با عناوين مختلفي همچون نور (يا ايها الذين أمنوا تقوا الله و أمنوا برسوله يوءتكم كفلين من رحمته و يجعل لكم نورا" تمشون به و يغفر لكم و الله غفور رحيم)، عقل (و ما الحياة الدنيا إلا لعب و لهو و للدار الآخرة خير للذين يتقون أفلا تعقلون)، علم و حكمت، فرقان (يا أيها الذين آمنوا أن تتقوا الله يجعل لكم فرقانا) و معرفت و ... از آن ياد مي كند و بر آن تأكيد مي ورزد.
خداوند در بسياري از آيات، قرآن را منبع غني و بارور براي بصيرت معرفي مي كند كه تمامي شرايط و بسترهاي لازم را براي گذران زندگي سعادتمند فراهم نموده است، اما تنها افرادي مي توانند از ديده بصيرت بهره مند گردند كه شرايط لازم را دارا باشند. (هذه بصائر للناس و هدي و رحمه لقوم يوقنون). انسان در مسير زندگي با مصاديق مختلف حق و باطل، هدايت و ضلالت، نيك و بد و ... در ارتباط است، لذا همواره بر سر دوراهي ها قرار دارد و بنابر نيروي اراده و اختياري كه خداوند به وي عطا نموده، بايد دست به گزينش صحيح و مفيدي زند، بر اين اساس؛ ضرورت بصيرت و روشن بيني در آستانه ي اين دوراهي ها آشكار مي شود تا در گستره ي وسيع حق و باطل، بهترين انتخاب را براي بشر رقم زند، زيرا در نقطه مقابل آن بسيار اتفاق افتاده كه بي بصيرتي، آسيب هاي جبران ناپذير و گاه دردناك و وحشتناك را به وجود آورده است، همان گونه كه بسياري از اين بي بصيرتي ها را در طول تاريخ شاهد بوده ايم كه نمونه بارز آن حادثه دردناك و خونين كربلا بوده است. خداوند در برخي از آيات كتاب خود، ارزش و اهميت وجود بصيرت در زندگي بشر را به وضوح يادآور شده است كه مي توان با مرور بخشي از اين آيات به مهمترين نشانه هاي وجود بصيرت اشاره نمود. در آيه 16 سوره رعد (قل من رب السماوات و الأرض قل الله قل أفاتخذتم من دونه أولياء لا يملكون لا نفسهم نفعا و لا ضرا قل هل يستوي الأعمي و البصير أم هل تستوي الظلمات و النور أم جعلو الله شركاء خلقوا كخلقه فتشابه الخلق عليهم قل الله خالق كل شيء و هو الواحدالقهار) و 72 سوره قصص (قل أرايتم إن جعل الله عليكم النهار سرمداً إلي يوم القيامة من إله غير الله يأتيكم بليل تسكنون فيه أفلا تبصرون). بصيرت، عامل دستيابي انسان به توحيد و قدرت الهي معرفي شده است. با نگاهي عميق در اين آيات مي توان نتيجه گرفت، بصيرت مهمترين هدف و فلسفه زندگي را كه خداشناسي و يكتاپرستي است در انسان ايجاد مي كند و تكثرگرايي را كه منشأ تمامي لغزش هاست، از ميان برمي دارد. از ديگر كاركردهاي بصيرت در زندگي انسان، مسأله عبرت اندوزي و انذارپذيري است كه در آيات 13 آل عمران (قد كان لكم ءاية في فئتين التقتا فئة تقتل في سبيل الله و أخري كافرة يرونهم مثليهم رأي للعين و الله يؤيد بنصره من يشاء إن في ذلك لعبرة لأولي الأبصار)، 24 سوره هود (مثل الفريقين كالأعمي و الأصم و البصير و السميع هل يستويان مثلا أفلا تذكرون) و 2 سوره حشر (هور الذي إخرج الذين كفروا من أهل الكتاب من ديارهم لأول الحضر ما ظننتم أن يخرجوا و ظنوا أنهم ما نعتهم حصونهم من الله فأتاهم الله من حيث لم يحتسبوا و قذف في قلوبهم الرعب يخربون بيوتهم بأيديهم و أيدي المؤمنين فأعتبروا يا أولي الأبصار) و ... بدان اشاره شده است. قرآن، انسان را به رويارويي با حوادثي فرا مي خواند كه هر يك را نشانه و آيه اي روشنگر مي داند كه بشر مي تواند با نگرشي عميق در زواياي اين حوادث و رخدادهاي تاريخي در طول اعصار، به حقايقي دست يابد كه مايه عبرت گردد و فرصتي را براي رشد و بالندگي فراهم سازد و همچون تجربه اي عظيم، انسان را از تكرار ناكامي ها باز دارد و راه حلي صحيح ارائه دهد. از جمله مصاديق بارز و عيني بصيرت، دشمن شناسي و ارائه ي راهكارهايي براي مقابله با آن است، زيرا بصيرت، بهره وري درست و اصولي از توانايي ها براي درك مسائل و جريان هاي پيرامون را در اختيار انسان قرار مي دهد. البته همان گونه كه پيشتر اشاره نموديم، اين بصيرت تنها در افرادي ايجاد مي گردد كه توانسته اند تمامي معيارهايي را كه قرآن براي ايجاد بصيرت بيان نموده در خود اجرا نمايند.
قرآن، ابزارهاي دستيابي به بصيرت و شناخت عميق، را حسي و غيرحسي معرفي مي كند. در آيه ي 26 سوره احقاف (و لقد مكناهم فيما إن مكناكم فيه و جعلنا لهم سمعا و أبصارا و أفئدة فما أغني عنهم سمعهم و لا أبصارهم و لا أفئدتهم من شيء إذ كانوا يجحدون بآيات الله وحاق بهم ما كانوا به يستهزؤون) و 179 سوره اعراف (و لقد ذرأنا لجهنم كثيرا من الجن و الإنس لهم قلوب لا يفقهون بها و لهم أعين لا يبصرون بها و لهم آذان لا يسمعون بها أولئك كالأنعام بل هم أضل أولئك هم الغافلون) به ابزارهاي حسي راهيابي به بصيرت اشاره شده، كه مهمترين آن چشم و گوش و ديگر حواس ظاهري است كه با نگرش و تفكر در آيات آفاقي و انفسي به كار برده مي شود. در كنار حواس ظاهري، قلب آدمي نيز ياريگر وي در اين مسير است و ادراكاتي عميق در وي ايجاد مي كند. آيات و نشانه هاي خداوند در زمين و آسمان، همچون رويش گياهان (سجده / 27)، شگفتي هاي موجود در گردش شب و روز (نور / 44) آفرينش كوه هاي بلند (ق / 7 و 8)، خلقت حيوانات با تركيب و هيأتي خاص و ... از عوامل بصيرت زايي در زندگي انسان است.
از سويي ديگر، قرآن كريم در بسياري از آيات، به شكل مستقيم يا غيرمستقيم تقوا و دوري از گناه را در بصيرت و روشن بيني مؤثر مي داند، لذا بصيرت، ثمره ي تقوا معرفي شده است. همانطور كه در آيه 92 سوره انفال، تقواپيشگي را عامل مهمي براي اعطاي فرقان كه همان ديده ي بصيرت براي تشخيص حق و باطل است، معرفي مي كند. شايان ذكر است كه بسياري از مفسران، فرقان را در معناي بصيرت و روشن بيني در نظر گرفته اند. (طباطبايي، الميزان، ج 9، ص 65 و مكارم شيرازي و همكاران، تفسير نمونه، ج 7، ص 921). خداوند در ساير آيات نيز، از ايمان، آخرت انديشي، تفكر در مخلوقات، توجه به امدادهاي غيبي خداوند در موقعيت هاي حساس، به عنوان برخي از مهمترين عوامل دستيابي به روشندلي و بصيرت ياد مي كند.
گزيده ي كلام آن كه، قرآن منبعي غني براي ايجاد بصيرت و تفكر عميق در انسان است و با مثال هاي گوناگون، چگونگي راهيابي به جاده بصيرت و حركت در آن را به بشر آموخته و از گروهي همچون متقين، انابه كنندگان و بندگان خاص خدا به عنوان اهل بصيرت ياد كرده كه مي توان با الگوپذيري از آنان و در كنار آن، كاربرد عوامل بصيرت زايي، به كامل ترين بينش ها دست يافت و در ابعاد مختلف زندگي، از قدرت تحليل صحيح برخوردار شد و با تدبير در امور به حل مسائل پرداخت.
منبع: ماهنامه ايحاء شماره 1