در فرانسه فکر سازمان بزرگ تحقیق به کندی و گاه به دشواری پیش رفته است. در اوایل دهه ی 1920 چند نهاد معتبر در فرانسه وجود داشت. کُلُژ دو فرانس را فرانسوای اول در عصر رنسانس با صورت سازمانی متفاوت از دانشگاه، بنیان نهاده بود. انستیتو پاستور، با امکانات تحقیقاتی مستقلش از سال 1888 به تقاضای لوئی پاستور ایجاد شده بود. داستان انستیتو رادیوم را هم شنیدند، که در ژوئیه ی 1914 آماده ی کار بود. اما جنگ، کارهای تحقیقاتی را متوقف کرد. فرانسه در جرگه ی پیروزمندان جنگ 1914ــ 1918 بود، اما چه پیروزی که خونی در رگهایش نمانده بود. از دوره های کامل دانشجویان مدارس عالی علمی که به جبهه اعزام شده بودند، گاه یک تن هم به سلامت برنگشته بود. تحقیق در فرانسه با موانع متعددی روبه رو بود: از دست دادن نخبگان جوان، ساختارهای فرسوده ی سازمانهای علمی و تحقیقاتی، تمرکزگرایی فلج کننده، بینشی ناجور با پیشرفتهای علم فیزیک که پاره ای از اکتشافات جدید، مثل نسبیّت و مکانیک کوانتومی را هنوز نپذیرفته بود. پل لانژون، دنیایی رنج به جان خرید تا توانست آلبرت اینشتین را که آن وقت استاد دانشگاه برلین بود در 1922 برای ایراد سخنرانی به پاریس دعوت کند.
در روزنامه ی «لوماتن» (1) 21 فوریه 1921، رئیس آکادمی پاریس، پل آپل (2)، اعلام خطر می کند: «در هر زمینه ای کمبود داریم، اعتبارات محل، زمین... اعتباری که دولت در اختیار دانشگاهها می گذارد یک دینار افزایش نیافته است. دولت در 1914 مبلغ 867882 به دانشگاه پاریس می داد، در بودجه ی سال 1921 مبلغ 867882 فرانک منظور شده است. اما هزینه ها در این فاصله حداقل از یک تا پنج برابر افزایش یافته است... آیا دانشجویان خارجی که به دانشگاههای ما روآورده اند بزودی در قدم اول به سوی دانشگاههای مجهزتر سویس یا بلژیک و در مرحله ی بعد به دانشگاههای آلمان کشیده نمی شوند؟ زیرا آلمان کاری را می کند که ما نمی کنیم: تلاش عظیم برای سازماندهی آزمایشگاهها.» کمی پایین تر، آپل توضیح می دهد: «تحقیق به معنای سرمایه گذاری و حتی بیش از سرمایه گذاری است، تحقیق بذر می پاشد تا درو کند. صرفه جویی در هزینه ی تحقیق، مَثَل آن دهقانی است که در بذرپاشی صرفه جویی کند.»
حرفهای آپل چندگوش شنوا یافت. آکادمی علوم برای دریافت بخشش مردم در ماه مه 1923 روزپاستوررا برگذار کرد. با سهمی که از مبلغ جمع آوری شده به فیزیک اختصاص یافت، تأمین نخستین تجهیزات بزرگ آزمایشگاهی امکان پذیر گردید: مرکز آهنربای الکتریکی (3) آکادمی علوم که دربل وو(4) به همت امه کوتون(5) ساخته شده است.
از طرف دیگر، در دهه ی 1920 در کارتیه لاتن در پاریس چندین مؤسسه ی تحقیقاتی ایجاد شد. نظیر انستیتو شیمی ــ فیزیک از بودجه ی دانشگاه پاریس و انستیتو زیست شناسی و فیزیکوشیمی از محل بخشش ادموند دور روتچیلد (6) در ولایات نیز دانشگاه استرازبورگ به چند مؤسسه ی تحقیقاتی مجهّز می شود؛ چرا که مقامات دولتی می خواستند به این سازمان که بعد از جنگ جانشین دانشگاه آلمانی می شد، شأن و منزلت بدهند.
با وصف این، کمبود اعتبارات دولت و نبودن سازمان ملی ناظر به امور تحقیقات، بسیار محسوس بود و پیدا کردن حامیان تحقیقات علمی در میان صاحبان صنایع، فوق العاده دشوار بود. یک گروه از دانشمندان پرآوازه، ژان پرن (7)، پل لانژون و امیل بورل (8) از زمان تحصیلشان در دانشسرای عالی به عنوان قهرمانان پیشرفت علمی و مدافع مساعی دولت در این راستا شناخته شده بودند. آنان، که از ماجرای دریفوس (9) و از آرمان غیردینی متأثر بودند، فکر می کردند که علم انسان را آزاد می کند و توسعه ی علمی نیروی محرک پیشرفت اجتماعی است. آنان از لحاظ سیاسی هوادار چپ بودند و روی سخنشان به نمایندگان جناح چپ پارلمان بود و می خواستند آنان را برای مداخله در امر پیشرفت علوم متقاعد سازند.
دانشمندان دیگر چون ماری کوری، امه کوتون، ژرژ اورین (10) نیز به آنان پیوستند. در فرانسه حکومتهای جمهوری سوم پی در پی و به سرعت تغییر می کرد، بندوبستهای سیاسی مجال به پیشرفتهای بلندمدت نمی دادند؛ در حالی که دانشمندان فرانسوی چون همکاران آلمانیشان می دانستند که پژوهش تلاش مستمر را در چند سال یا چند دهه ایجاب می کند. آنها برای قبولاندن نظریاتشان با دشواریهای بسیار رو به رو بودند. این را هم اضافه کنیم که در محافل مردم تحصیلکرده، علم برخلاف نقاشی و ادبیات، غالباً به عنوان چیزی اسرارآمیز تلقی شده است. آیا هنر ابستره (انتزاعی) و سبک سوررئالیسم که تازه باب شده بود، برای عموم مردم بیشتر از مثلاً نظریه ی نسبیت یا کوانتوم قابل فهم بود؟
در انتخابات 1924 فرانسه، جناح چپ به قدرت رسید. پل پِنِلوِه (11) رئیس مجلس نمایندگان شد و امیل بورل هم جزو گروه رادیکال ــ سوسیالیست بود. دبیرکل حزب رادیکال ــ سوسیالیست، ادوارد هریو (12)، به نخست وزیری رسید. او زبان مردان علم را می فهمید، منتها ملاحظات اقتصادی برایش در صدر اولویتها قرار داشت. بورل به این فکر افتاد که قسمتی از مالیاتی را که بنگاههای صنعتی برای کارآموزی می پردازند به این مهم اختصاص دهد. همین است که به «پشیز آزمایشگاه» معروف شد. این توسعه ی علمی با حکومتهایی که برسر کار می آمدند، یا پیش می رفت یا در جا می زد. در 1930 شمار استادان علوم در دانشگاهها از تعدادشان در قبل از جنگ بیشتر نبود، عدّه ی دانش آموزان دبیرستانی نیز همان بود که در 1888. دانشمند، زندگی فقیرانه ای داشت و نوعی تظاهر به فقر، ارزش به حساب می آمد.
ژان پرن بعدها توضیح داد: «اعتباری که از محل مالیات کارآموزی تأمین می شد کافی نبود. با این همه، اولین بار بود که تحقیق از یک منبع مالی منظم برخوردار می شد. اما همان طور که خود امیل بورل به طنز می گفت، اگر در کار تحقیق دوماً به ابزارها نیاز است، اولاً باید مغزهایی هم وجود داشته باشد؛ در صورتی که مغزهای فارغ از شکم، چندان پیدا نمی شود.» ژان پرن، با کمک گرفتن از روابط شخصیش، به تنهایی پا به عرصه ی کارزار گذاشت.
(توضیح تصویر): امضاهایی که ژان پرن جمع آوری کرده بود تا دولت را به لزوم تأسیس «سازمان ملی تحقیقات علمی» متقاعد کند.
کامیل ماربو (13)، زن امیل بورل و دختر پل آپل، این همّت بزرگ منشانه را چنین می نگارد: «ژان پرن همه جا نقش «گرهگشا» یا نقش هماهنگ کننده را ایفا می کرد. او که در 1900 با موهای مجعدش حالت فرشته ای مقرب را داشت، بعدها به هنگام دریافت جایزه ی نوبل (فیزیک 1926) سیمایی پیامبرگونه یافته بود.»
اوژنی کوتون (14)، زن امه کوتون به سهم خود چنین روایت می کند؛ «آنهایی که در سالهای 1925 به انستیتو رادیوم رفت وآمد داشتند، خاطره ی ماری کوری و ژان پرن را که از کارزار بزرگ پیروزمندانه بازمی گشتند به یاد دارند:
ژان پرن با قامتی بلند و استوار و چهره ای نورانی که کلاه ماهوتی لبه بزرگش به عقب سرافتاده بود و ماری، شکسته و سیاهپوش (در سوگ پی یر) که هرگز خستگی را به زبان نمی آورد و در عوض می گفت: خوب، دوست من، حالا مرا کجا می بری؟».
پولی اندک، ابتدا از کیسه ی «دفاع ملی»، برای تقویت بنیه ی «صندوق ملی علوم» ــ که تا آن وقت امکانات کمی داشت ــ داده شد تا بتواند کمکهای بلاعوضی میان دانشمندان توزیع کند. سازمانی برای ارزیابی و نظارت بر تحقیق ایجاد شد. این، همان «شورای عالی پژوهش علمی» است که در 1933 تأسیس شد و حدود نصف اعضایش انتخابی بودند.
چند کلمه ای هم از زبان ژان پرن بشنویم: «از تصادف روزگار دوست دیرینه ام ادوارد هریو [نخست وزیر وقت فرانسه] از من خواست در مراسم توزیع پاداشهایی به «انجمنهای آموزش حرفه ای» که به ریاست او در تئاتر بزرگ لیون برگزار می شد، سخنرانی کنم. من موضوع این سخنرانی را پژوهش علمی انتخاب کردم؛ بخت با من یاری کرد که سخنانم بر حاضران در مجلس و مخصوصاً بر «رئیس» آن مؤثر واقع شد. همان روز من گفت وگوی مفصل و دقیقی با او انجام دادم که تصمیم گرفت ــ چیزی که مهم بود ــ نفوذ و مسئولیتش را به سود «پژوهش علمی» به کار گیرد... پس از یک سخنرانی دیگر (در برابر رزمندگان قدیمی در کاهور (15) توانستم وزیرمان آناتول دو مونزی (16) را نسبت به اهمیتی که تحقیق باید در اقتصاد مملکت داشته باشد متقاعد کنم... و سرانجام، مجوز ایجاد شورای عالی پژوهش را گرفتم.»
هنوز تا این زمان حرفه ای به نام پژوهشگری وجود نداشت و اعتبارات ــ با وجود مساعی فراوان ــ هنوز ضعیف بود. بودجه ی تحقیقات و تعداد پستها در 1934 و 1935 روبه کاهش گذاشته بود و مبلغ کمکهای بلاعوض از 8 میلیون فرانک برای پژوهشگران و مبلغی معادل آن برای تحقیق، به 6 میلیون فرانک کاهش یافته بود. با وجود این، در 1935 «صندوق ملی پژوهش علمی» با ادغام دو «صندوق» موجود، ایجاد گردید که وظیفه اش نظارت بر مجموع تحقیق بنیادی در فرانسه، از جمله در آزمایشگاههای دانشگاهی، بود.
در 1936 «جبهه ی خلق» (17) به قدرت رسید. لئون بلوم (18)، رئیس هیئت وزیران، توجه به وضع علمی کشور را در اولویتهای برنامه ی کارش قرار داد. او معاونتی برای تحقیقات علمی ایجاد کرد که اولین متصدی آن تا چند ماه ایرن ژولیوت ــ کوری (دختر پی یر و ماری کوری) بود که به خواهش او این مقام به ژان پرن تفویض گردید. این شخص با کمک وزیر آموزش و پرورش، ژان زای (19) و احزاب گوناگونی که جبهه ی خلق را تشکیل می دادند، اعتبارات ویژه ی پژوهش را در بودجه به طور فوق العاده ای افزایش داد و مبلغ آن از 1935 تا 1937 تقریباً سه برابر شد. یک دفتر ملی پژوهش علمی در وزارت آموزش و پرورش تشکیل شد. یک کادر اداری و یک کادر دستیار فنی برای مؤسسات پژوهشی آماده شد. نخستین آزمایشگاههای وابسته به «صندوق ملی پژوهش علمی» تأسیس شد؛ با وصف این، اکثر پژوهشگران و دستیاران تمایل داشتند در آزمایشگاههای دانشگاهی کار کنند. «مرکز ملی پژوهش علمی» (20) در اکتبر 1939 با تصویبنامه ی قانونی هیئت وزیران ایجاد شد. این مرکز، پژوهشهای بنیادی و عملی را دربرمی گرفت و 600 بورس پژوهشی داد. این مرکز ملی علمی، در نوع خود در دنیا سازمانی بی نظیر بود؛ با این همه، حاصل بذری که پاشیده شده بود می باید پس از جنگ جهانی دوم درو می شد.
در جریان سال 1945، یک گام اساسی برداشته شد. و آن، وقتی بود که فردریک ژولیو (21) مدیر وقت «مرکز ملی پژوهش ملی» اصل همترازی شغلی پژوهشگران را با مشاغل اعضای آموزش عالی به تصویب حکومت ژنرال دوگل (22) رسانید. مدیر بعدی، ژرژ تیسیه (23) در اهمیت آن گفت: «بازتاب این تصمیم، بسیار عمیق و گسترده بود، چه از لحاظ معنوی و چه از لحاظ مادی. نظام قبلی در واقع چشم به دست نیکوکاران و حامیان علم دوخته بود، زیرا، پژوهشگر از یک کمک مالی برخوردار می شد که مبلغ آن با کم و زیاد شدن درآمدهای شخصیش یا درآمدهای همسرش، تغییر می کرد. از آن پس در فرانسه، پژوهش به یک پیشه مبدل می شود.»

پی نوشت ها :

1. Le Mation.
2. Paul Appell.
3. electro-aimant.
4. Bellevue.
5. Aime Cotton.
6. Edmond de Rothschild.
7. Jean Perrin.
8. Emile Borel.
9.ماجرای افسر یهودی فرانسوی به نام Alfred Dreyfus که ابتدا متهم به جاسوسی به نفع آلمان و محکوم شد (1894) بعد بیگناهیش ثابت شد و تبرئه گردید (1899) و سرانجام در سال 1906 از او اعاده ی حیثیت شد. ــ م.
10. Georges Urbain.
11. paul painleve.
12. Edouard Herriot.
13. Camille Marbo.
14. Eugenie Cotton.
15. Cahors.
16. Anatole de Monzie.
17. Front Populaire.
18. Leon Blum.
19. Jean Zay.
20.(Centre Nationai de la Recherche Scientifique(C. N. R. S .
21. Frederic Joliot
22. General de Gaulle
23. GeorgesTeissier

منبع: سرگذشت اتم، شماره 2034