آراء و نظریات اخوان الصفا(3)
رسائل اخوان الصفا شباهت بسیاری به یک دایره المعارف فلسفی - علمی دارد. تمام مطالب آن بر اساس نوعی نظام و سیستم خاص گردآوری شده است. "این نظام را باید از چند جنبه بررسی کرد
نویسنده : سید محمد ثقفی
رسائل اخوان الصفا
رسائل اخوان الصفا شباهت بسیاری به یک دایره المعارف فلسفی - علمی دارد. تمام مطالب آن بر اساس نوعی نظام و سیستم خاص گردآوری شده است. "این نظام را باید از چند جنبه بررسی کرد: اول شکل خالص فلسفی آن است که در این جنبه متأثر از آگاهی های مسلمانان از فلسفه فیثاغورثیان و افلاطونیان و ارسطو است که بر همین اساس کتاب را به چهار بخش تقسیم می کند: بخش اول شامل چهارده رساله در شعب مختلف ریاضیات(رسائل ریاضیه تعلیمیه) یعنی حساب و هندسه و فلک، هنرها و صنایع عملی و منطقی است. ابتدای این بخش متأثر از مکاتب فکری فیثاغورثی و افلاطونی و در انتها متأثر از ارسطواست، زیرا در این جا منطق ارسطویی با همان عناوین و به همان ترتیب بیان شده است. بخش دوم که رنگ ارسطویی دارد شامل تمام علوم طبیعی (رسائل جسمانیه طبیعیه) به همان صورتی است که ارسطو بیان داشته است: از هیولی و صورت و زمان و مکان و حرکت آغاز می شود و به آثار "علویه" می رسد، سپس از آن نیز گذشته به معادن و آن گاه نبات و پس از آن به حیوان و انسان می رسد و با علم النفس خاتمه می یابد. بخش سوم شامل ده رساله در"مابعدالطبیعه"( رسائل نفسانیه عقلیه) است. تأثیر فلسفه یونانی براین سه بخش کاملاً هویدا است، زیرا آرا و اقوال گوناگون فیثاغوریان و افلاطونیان و نوافلاطونیان و ارسطو در آن دیده می شود. بدین ترتیب بخش چهارم(رسائل ناموسیه الهیه و شرعیه دینیه: یازده رساله) که در "الهیات" و امور مربوط به ادیان و مذاهب و تصوف است، مخلوطی است از تمام عوامل و عناصری که در فلسفه ی اسلامی تأثیر گذارده اند."[1]
به دنبال این رسائل رساله دیگری به نام "رساله ی جامعه" آورده اند. اخوان الصفا درباره ی این رساله چنین گوید: "و از پی آن رسائل، رساله جامعه میآید، حاوی هر آن چه در رساله های پیشین آورده شده، و مشتمل بر همه حقایق آن ها."
[2]
به جز مجموعه رسائل، اخوان الصفا تألیفات دیگری داشته اند. در "رساله الجامعه، تألیفات اخوان الصفا ذکر شده است که عبارت اند: "المدارس الاربع"، "الکتب السبعه"، "الجفران"، "الرسائل الخمس والعشرون"، "الرسائل الاحدی والخمسون".
نویسندگان رسائل
نویسندگان رسائل را جمعی از علما و دانشمندان اسلامی تشکیل می دادند که چون به صورت پنهانی و سری مشغول فعالیت بودند، نام آنان به درستی محقق و معلوم نیست. جمال الدین ابوالحسن قفطی در باب نویسندگان این رسائل گفته است که چون اسم خود را پنهان میداشتند، مردم در باب آنان اختلاف دارند و هر کس به طریق حدس و گمان چیزی گفته است؛ مثلاً بعضی تصنیف رسائل را به یکی از امامان و برخی دیگر به یکی از معتزله نسبت داده اند. ولی ابوحیان توحیدی در پاسخ ابن سعدان، وزیر صمصام الدوله در مورد نویسندگان رسائل گفته بود حدس می زند که نویسندگان رسائل پنج تن بدین شرحاند: 1- ابوسلیمان محمدبن معشر(یا مشعر)بُستی مقدسی 2- ابوالحسن علی بن هارون زنجانی 3- ابواحمد مهرجانی4- علی بن رامیناس عوفی 5- زیدبن رفاعه. در حالی که قفطی، اخوان را از پیروان مکتب معتزله می داند، ابن تیمیه فقیه حنبلی آنان را از گروه نصیریه که عقایدشان مخالف معتزله بود می شمارد. بعضی هم رسائل را نوشته حضرت علی(ع) یا امام جعفر صادق(ع) یا حلاج و یا غزالی دانسته اند، چنان که اسماعیلیه احترام خاصی برای این رسائل قائل شده و بعضی از آنان این رسائل را پس از قرآن مجید قلمداد کرده اند."[3]
آرای اخوان الصفا
1 - اخوان الصفا و فلسفه ی فیثاغوری
رسائل اخوان الصفا از مکتب فیثاغورسی یونان الهام گرفته و علم حساب در آن رسائل، محلی شایسته و مهم دارد. تعداد رسائل اولیه که مشتمل بر 51 رساله است تصادفی نیست، زیرا (51 =3 در 17) است و 17 تعداد رسائل جسمانیه طبیعیه است که این عدد در عرفان یهود دارای نقش است. به علاوه، به عقیده ی مغیره ی عارف شیعی، در روز ظهور امام مهدی(عج) عدد اشخاصی است که دوباره زنده خواهند شد. کراوس یکی از پژوهش گران اروپایی که در مورد جابربن حیان، شاگرد امام صادق(ع) مطالعات فراوانی دارد، معتقد است که میان رسائل اخوان و تألیفات جابر ارتباط عمیقی وجود دارد. چنان که این ارتباط را می توان از به کار بردن اعداد ملاحظه کرد. چنان که جابر عدد 17 را که نزد فیثاغوریان و حکمت آنان بسیار مهم است، کلید فهم طبیعت می داند و این عدد در اسلام هم قابل توجه است، زیرا تعداد رکعت های نماز مساوی با 17 است. بنا بر روایات، امیرالمومنین علی(ع) در هر روز 51 رکعت نماز می گذاردند."[4]
"حروف نیز در نزد اخوان دارای معانی خاصی بودند. از نظر اخوان، اعداد نه تنها رابطه ای با کتاب طبیعت دارند، بلکه با کتاب وحی در ارتباط اند و این رابطه به وسیله ارزش عددی حروف الفبای عربی - که زبان مقدس اسلام است - برقرار شده است، و این انطباق میان اعداد و حروف را پیروی از حروف "جُمّل" که میان دانشمندان اسلامی معمول است دانسته اند."
[5]
2- خدا
"خدا موجودی است، و برهان وجود او، مظاهر حکمت و عنایت و خلق است: مخلوقی که بر استوارترین و دقیق ترین شکل پدید آمده، بر خالقی حکیم دلالت دارد."[6]
"در گیاه تأمل کن! شکل ها و رنگ ها و گل ها، انواع میوه ها و بوی ها و طعم های آن را می بینی وآن گاه به ضرورت در می یابی که آن را خالقی حکیم بیافریده است."
[7]"به حیوان بنگر، اختلاف انواع و اشکال و صداهای آن را مشاهده می کنی می بینی که پاره ای در هوا، برخی در آب و بعضی در غارها و دشت ها زندگی می کنند: پس از آن چه می بینی به شگفتی فرو می روی و عظمت خدای بخشنده را تسبیح می گویی..."
[8]
3- خِرَد
اخوان الصفا عقل را معتبر می شمارند. از این رو گروهی آنان را از معتزله می دانند که همواره به فرمانروایی خرد اقرار داشتند. آن ها عقل را رئیس خود می گرفتند "زیرا خداوند نیز عقل را سرور و مهتر فاضلان قرار داده است و هر کس ریاست عقل و مهتری عقل و خرد را نمی پذیرفت، دوستی اخوان الصفا را نمی شایست، و آنان از این جهت، از وی دوری می جستند و با او هم نشینی نمی کردند، و دانش ها و دانسته های خود را برای او آشکار نمی ساختند."[9]
4- نفس و لواحق آن
اخوان الصفا در مورد نفس گرایش افلاطونی - فیثاغوری دارند. "نفس جوهری است روحانی، آسمانی، نورانی، زنده به ذات خود، دانای بالقوه، فعال بالطبع، قابل تعلیم، فعال در اجسام و به کارگیرنده آن ها، و تا وقتی خدا خواهد با اجسام حیوانی و نباتی همراه است و تکمیل کننده آن ها است، و آن گاه آن اجسام را ترک گوید و از آن ها مفارقت جوید، و به اصل و سرمنزل و مبدأ خود بازگردد..."[10]
5- انسان
اخوان الصفا بین انسان و جهان مقایسه ای به عمل آورده و بر آن شدند که جهان، انسان کبیر است؛ و انسان، جهان، صغیر. جهان جسم واحدی است دارای اجزا و اعضای فراوان که نفس کلیه واحده، آن را حیات می بخشد. و انسان جزئی از این جسم جهانی، و پرتوی از این نفس کلیه است: "بدان ای برادر که نفس تو یکی از نفوس جزئی است که خود قوتی از قوت های نفس کلیه است... نه درست خود آن، و نه جدای از آن، همان طور که تن تو جزئی از اجزای جسم جهان است، نه همه جسم جهان و نه جدای از آن."[11]
اخوان الصفا در آزادی انسان در افعالش از قضا و قدر سخن گفته و نسبت به آن چنین نظری دارند: "قدر، قرار دادن شیئی در موضعی است که شایسته آن است، و قضا تکلیف مخلوقات به قرار گرفتن در جای معین خود است. کسی که از آن چه برای او مهیا شده است عدول نماید و از قضای الهی خارج شود، مستوجب عذاب است. و انسان می تواند از حدود قضای الهی خارج شود و این خروج، شر است و فعل شر از افعال خدا نیست، چنان که جبریون گویند - نیز از سویی فاعل و خالقی دیگر، متضاد با خدای یکتا نیست، چنان که دوگانه پرستان معتقدند."
[12]
اخوان الصفا اعتقاد به بهشت و دوزخ داشته اند، چنان که به قضا و قدر نیز معتقد بودند و آورده اند: "بدان و یقین داشته باش که دوزخ، جهان کون و فساد است که زیر فلک قمر واقع است. و بهشت، جهان ارواح است و فراخنای آسمان ها. دوزخیان، نفوس متعلق به اجساد حیوانات اند که آلام و رنج ها بدان ها رسد، نه سایر موجودات عالم و بهشتیان، نفوس فرشتگان اند که در جهان افلاک و فراخنای آسمان ها جای دارند... و درد و رنج و گرسنگی بر آنان عارض نشود."
[13]
پینوشتها:
[1] . حنا الفاخوری و خلیل الجر، همان، ص201.
[2] . یوحنا، قمیر، همان، ص37.
[3] . حسینعلی، ممتحن، همان، ص166.
[4] . همان، ص174.
[5] . همان175.
[6] . یوحنا، قمیر، همان ص44.
[7] . یوحنا، قمیر، همان ص44.
[8] . یوحنا، قمیر، همان ص44.
[9] . علی اصغر، حلبی، همان، ص35.
[10] . حنا الفاخوری و خلیل الجر، همان، ص227 و 228.
[11] . یوحنا، قمیر، همان، ص50 و 51.
[12] . همان ص52 و 53.
[13] . همان، ص92.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}