نویسنده: دکتر سید حسین سیدی (1)



 

چکیده

قرآن کلام خداوند است و کلام هم تجلی‌گاه متکلم؛ پس خداوند در کلامش (قرآن) تجلی یافته است. تجلی خداوند یک بار در تمام هستی بوده است که تجلی افعالی می‌باشد و یک بار در قرآن که تجلی صفاتی یافته است. چون متکلم بودن از صفات خداوند است. فرایند تجلی کلامی و اسناد و صفت تکلم به خداوند همیشه از پرسش های جدی دینداران بوده است. یعنی در حوزه پژوهش های قرآنی این پرسش مطرح است که زبان قرآن از کدام نوع می‌باشد؟ آیا از زبان تمثیلی است یا کنایی یا نمادین و سمبلیک و یا علمی و عرفانی؟ و... البته این پرسش مسبوق به پرسش دیگری است که در مقام بالاتر مطرح می‌شود و آن این که زبان دین چگونه زبانی است؟
واژگان کلیدی: قرآن، زبان دین، نظریه‌ها...
قبل از پرداختن به مسائل فوق لازم است قدری درباره ی زبان و ساز و کارهای ارتباطی آن سخن بگوییم. در روابط بشری، کلام زمانی تحقق می‌یابد که اجزاء و شرایط تحقق آن فراهم باشد.
یعنی گوینده پیامی را به مخاطب می‌فرستد و این پیام برای مؤثر واقع شدن باید بر زمینه ای دلالت داشته باشد؛ زمینه ای که کلامی باشد یا بتوان آن را بیان کرد و مخاطب قادر باشد آن را به روشنی دریابد. هم چنین نیاز به رمزی است که هم گوینده و هم مخاطب آن را کاملاً بشناسد. این فرایند در یک سطح معمولی و یک کلام معمولی رخ می‌دهد ولی همه ی کار زبان یک ارتباط مکانیکی نیست بلکه زبان کارکردهای دیگری نیز دارد. از جمله می توان به کارکردهای عاطفی، ارجاعی، شعری، باب سخن‌گشایی، فرا زبانی و کنشی اشاره کرد.
برای ایجاد یک ارتباط کلامی و انتقال پیام باید چهار عنصر هم زمان وجود داشته باشند:
1- فرستنده ی پیام 2- گیرنده ی پیام 3- محل پیام (نظام خاص از نشانه های زبان شناختی) 4- زمینه و بافتی که نشانه های زبان شناختی در آن مبادله می‌شود.
اما همیشه انتقال پیام به معنای ساده آن مدنظر سخنگویان نیست یا به عبارت دیگر با این که اطلاع‌دهندگی عمده‌ترین نقش زبان است اما صرفاً دادن اطلاعات نیست بلکه زبان نقش های دیگری غیر از اطلاع‌دهندگی communication، نقش عاطفی expressive، نقش زیبایی شناختی aesthetic و نقش جهت‌گشایی communication phatic هم دارد. (2)
اکنون سخن این است که این کارکردها و فرآیند پیام در سطح غیر بشری یعنی در سطح خداوند با بشری به نام پیامبر چگونه رخ می‌دهد و آیا می توان به چنین روابطی در آن سطح هم اعتقاد ورزید؟
بحث از زبان دین و نسبت زبان دین با واقعیت و چگونگی آزمون‌پذیری مدعیات دینی، مسایل تازه ای در فلسفه دین می‌باشند. معرفت‌شناسی و زبان‌شناسی سؤال های مهمی را در برابر دین نهاده‌اند. از جمله این که زبان دین چگونه زبانی است؟ آیا زبان شعر است؟ زبان اسطوره است؟ زبان اخباری است؟ زبان عرفی است؟ یا زبان فنی؟... از طرفی ما در حوزه دین با متونی روبرو می‌شویم که به آنها متون دینی یا متون مقدس می‌گوییم و حکایت‌گر تجربه دینی می‌باشند. یعنی بیانگر ارتباط کلامی خداوند با بشر. وقتی سخن از متن به میان می‌آید به تبع بحث زبان و تفسیر و تأویل متن در علم هرمنوتیک هم مطرح می‌گردد و این پرسشها را در می‌ افکند که آیا باید قائل به دو دسته متن شد؛ یکی متون آسمانی که می‌کوشیم تا معنای باطنی آنها را کشف کنیم و دیگر متون زمینی که امکان دارد برای آنها معانی تازه‌ای بسازیم. (3) مجموعه این پرسش‌ها ضرورت کاویدن زبان دینی و متون وحیانی را موجب گردیده است.

نگاهی گذرا به آرایی در باب زبان دین

از مباحث مهم فلسفه دین، مسأله معناداری زبان دین و گزاره های دینی است در میان فیلسوفان دین، هم از معناداری گزاره های دینی سخن رفته است و هم بی معنایی آنها. در این میان «پوزیتیویستها» معتقدند که قضایای دین بی معنا هستند و فیلسوفان حلقه ی بین زبان دین را نه صادق نه کاذب بلکه از نظر معرفت ‌بخشی فاقد معنا قلمداد می‌کنند.» (باربور، 1362، ص 278). عده ای زبان دین را هم چون زبان عاشق می‌دانند. «پال هالمر» بر این باور است که «همان طور که زبان عاشق احتیاج به بینش علمی ندارد و هیچ شاهد و گواهی دهنده‌ای جز همان شعور بلافصل وجود ندارد، زبان ایمان هم راه خود را می‌یابد و معنا و کاربرد خود را دارد». (همان، ص 285). در عین حال در مقابل، کسانی معتقدند خداشناسی (الحاد) به همان اندازه بی معناست که خداشناسی (ایمان)؛ و زبان دین را صرفاً بیان ذوق و سلیقه شخصی و احساسات ذهنی مثل خندیدن که نقش بیانی دارند نه ارجاعی و فاقد ما به ازای خارجی است، می‌دانند؛ و کسی چون ویتگشنتاین آن را بازی زبانی می‌داند. (4)
آکوئیناس، نظریه تمثیل را مطرح ساخت و معتقد بود که لفظی مانند «عادل» وقتی هم بر مخلوق اطلاق می‌شود و هم بر خالق، مشترک معنوی نیست. (یعنی معنای آن در هر دو مورد دقیقاً یکسان نیست). اما مشترک لفظی هم نیست (یعنی چنین نیست که دو معنای کاملاً متفاوت داشته باشد؛ مثل وقتی که واژه «داغ» را هم برای توصیف غذا به کار می‌بریم و هم برای توصیف مسابقه اتومبیل‌رانی). (5)
با توجه به نظریه تمثیل واقعاً می توانیم با استفاده از زبان انسانی، درباره خداوند حقایقی را بیان کنیم بی آن که قائل باشیم خدا و مخلوقاتش حتی در یک مورد هم، شباهتی تمام عیار با یکدیگر دارند. یعنی با این نظریه به ورطه ی تشبیه یا تعطیل نمی‌افتیم.
«تیلیخ» و نظریه ی نمادین: به نظر تیلیخ، تنها یک گزاره حقیقی و غیر نمادین وجود دارد که می توان در باب واقعیت نمایی به زبان آورد که وی آن را خدا می‌نامد. تمام گزاره های کلامی مثل خداوند سرمدی، حق، خیر محض، خالق و دوستدار همه موجودات، نمادین هستند. (هیک، 1372: 176). اما نمادهای دین نقش و عملکردهای زیر را می توانند داشته باشند:
1- این نمادها احساسات را بر می‌انگیزند و انسانها را به عمل وا می‌دارند.
2- این نمادها موجب برانگیختن حس تعاون و همبستگی می‌شوند.
3- این نمادها می توانند گوناگونی تجربه را که نمی توان از راه کاربرد ظاهری و لفظی زبان آنها را بیان نمود، انتقال دهند.
4- این نمادها هم به شناخت تجربه بشری نسبت به جنبه‌ای از عالم که می توان آن را «نظام شکوهمند» یا نظام الهی نامید و هم به ایضاح و تقویت آن کمک می‌کنند. (همان، ص 176).

«راندل» و نظریه غیر شناختی بدون زبان دین

«راندل» زبان دین را غیر شناختاری می‌داند. این نمادهای غیر شناختاری نماد نوعی شیء خارجی که سوای فصل و تأثیر و عملکرد آنها بتوان به آنها اشاره کرد، نیستند؛ بلکه نماد آن چیزی هستند که خود این نمادها انجام می‌دهند، یعنی نقش و عملکرد خاص آنها. (همان، ص 183). مراد «راندال» این است که وقتی می‌گوییم چیزی از واقعیت برخوردار است (با منکر واقعیت داشتن آن می‌شویم) زبان را شناختارانه به کار می‌بریم. مثلاً وقتی می‌گوییم «امسال تابستان گرم است» و «دو به علاوه دو مساوی چهار است»، گزاره های شناختاری هستند. اما انواع دیگری از کلام وجود دارد که نه صادق است و نه کاذب زیرا آنها نقشی را ایفا می‌کنند که با کوشش برای توصیف واقعیات فرق دارد. مثل امر، نهی، سوگند و... در مقابل «ویلیام آلسون» نظریه های غیر شناختاری درباره ی زبان دین را چهار قسم می‌داند. (6)
1- نظریه‌ی ابراز احساسات.
2- نظریه‌ی نمادین.
3- نظریه تفسیرهای آیینی.
4- نظریه اسطوره‌ای.
مطابق نظریه‌ی ابراز احساسات انگاری، گزاره های کلامی نوعی احساس خاص شخص متدین هستند که غیر از ابزار احساس شخصی بر واقعیتی عینی و نفس‌الامری دلالت نمی‌کند. مثلاً گزاره «خدا بر کار انسان ناظر است» تعبیری از احساس صلح، امنیت و در خانه بودن انسان در جهان است و طبق نظریه‌ی زبان نمادین وقتی گفته می‌شود «خداوند شبان من است» مسلماً معنای حقیقی و ظاهری آن مراد نیست بلکه مراد از این گونه تعابیر «عنایت و پناه دادن و حفظ همراه با مصلحت ‌اندیشی» است.
مطابق تفسیر آیینی ما نباید گزاره های کلامی را با عالم واقع و جهان خارج بسنجیم و در پی تعیین صدق و کذب آنها باشیم. چرا که این گزاره‌ ها نیامده‌اند تا از عالم واقع و جهان خارج گزارش دهند، بلکه اینها نقش متفاوت دیگری داشته و از بستر خاص برخاسته‌اند. طبق این تفسیر پرستش و آیین های آن خود دارای ارزش ذاتی می‌شوند. سرانجام در نظریه اسطوره‌ ای، سخن دینی یک گونه ‌ی منحصر به فردی از زبان نمادین است که آن را اسطوره ‌ای می‌ نامند.
اما سخن درباره‌ی زبان قرآن هم کم و بیش در چنین فضایی مطرح می‌شود. مطلب نخست این که در قرآن کریم به صراحت از گفتگوی خداوند با بشر سخن رفته است. «وَ کَلَّمَ اللّهُ مُوسَى تَکْلِیمًا» (7) و «وَ لَمَّا جَاء مُوسَى لِمِیقَاتِنَا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ (8). و «وَ مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ».(9) در ضمن از انواع بیان در باب زبان دین مثل: نقل قولهای تاریخی، بیان موعظه ای و پند آموز، گزاره های کلامی، دعا، تمجید، ستایش،شکرگزاری، اعتراف و ... و شیوه های کلامی مثل استعاره، مجاز، کنایه، تشبیه و ... هم در قرآن آمده است. وحی که ویژه ترین نوع ارتباط خدا با آدمی است بیانگر نوعی ارتباط است که ارتباط زبانی نام می گیرد. یعنی «خدای متکلم» خدایی که با آدمی سخن می گوید. (در بقره آیه 174، آل عمران آیه 77، طه آیه 12 و 46 از این مسأله سخن رفته است). (10) از طرفی تصدیق خداوند از طریق رابطه زبانی اساساً بر دو رکن مبتنی است:
1- تناسب میان گفت و شنودها و پرسش ها و پاسخ های طرفین رابطه.
2- عمق، اصالت، راهگشایی، استحاله بخشی پیامی است که میان طرفین مبادله می شود. (نراقی، 1378، ص 154).
از طرفی دیگر، آدمی با هم خداوند سخن می گوید: دعا در ادیان شگفت انگیزترین و شورانگیزترین حادثه ای است که در هستی با آن مواجه می شویم؛ یعنی بنده بتواند با موجود توصیف ناپذیر لامکان و لازمان و غیر قابل ادراک به مکالمه و حتی به مفاهمه بنشینید: (وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ). (11)
وحی هم که مرموزترین حادثه در هستی است به زبان بشری در می آید و پیامبران همگی به «زبان قوم» سخن می گفته اند. (وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ).(12) البته این به عللی بوده است که در قرآن کریم به آن اشاره رفته است. از جمله:
1- حصول درک و قابل تعقل نمودن سخن خداوند: «إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ». (13)
2- دریافت محتوای دعوت: «کِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِّقَوْمٍ یَعْلَمُونَ». (14)
3- تحقق امر انذاز: «وَمِن قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَ رَحْمَةً وَ هَذَا کِتَابٌ مُّصَدِّقٌ لِّسَانًا عَرَبِیًّا لِّیُنذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ بُشْرَى لِلْمُحْسِنِینَ» (15) و «وَ کَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَ مَنْ حَوْلَهَا». (16)
4- تقوا ورزیدن: «قُرآنًا عَرَبِیًّا غَیْرَ ذِی عِوَجٍ لَّعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ». (17)
5- آسان نمودن به خاطر تذکر و دریافت: «فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا». (18) و «فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ». (19)
لذا برخی از مفسران بر این اعتقاد بودند که اگر قرآن به زبان غیر عربی نازل می‌شد، اعراب از آن رویگردان می‌شدند؛ چون می‌گفتند چه کنیم چیزی که آن را نمی‌فهمیم و لذا انذار هم مشکل بود. (20)
اما درباره حقیقت «زبان قوم» (لسان قوم) باید گفت که از عبارت «زبان قرآن» دو تصور می توان داشت:
1- زبان واقعی یعنی هدایت، معنویت، تذکر.
2- زبان ظاهری یعنی زبان عربی.
مراد از زبان واقعی همان زبان به معنای قوه نطق یا زبان گفتار نیست بلکه آن زبانی است که در پس این واژگان قرار دارد. لذا به طور کلی می توان زبان دین را دارای ویژگی های زیر دانست:
1- زبان دین، زبان ایمان است و زبان ایمان حکایت حال کسی است که با نوعی بصیرت باطنی و از سر باور و اعتقاد قلبی، اموری قدسی، ماورایی و معنوی را در این سراپرده احساس کرده است.
2- زبان ایمان، زبان عامل دلبسته است. زبان احساس معنوی و عشق و پرستش و ستایش است. زبان کرنش و نیایش و فروتنی نسبت به جلوه های قدسی و الهی در این عالم است.
3- زبان ایمان، زبان تعهد و تقدیس و انگیزش و عاطفه است. زبان خاطره ها و خطورات لطیف قلبی است.
4- زبان دین نه زبان استدلال و برهان منطقی است و نه زبان آزمون و تحقیق علمی و تجربی (21)
اما زبان به معنای ظاهری و عین الفاظ و واژ گانی که بر زبان می آوریم «هر یک از واژه های ما نمایانگر منظر و زاویه خاص است که ما از آن به جهان می نگریم؛ و آن چه را که ما یک «مفهوم» می نامیم، چیزی نیست جز تبلور این منظره و زاویه ذهنی» (22)
غالب مفسران بر این باورند که مراد از زبان قوم، همان تصور دوم از زبان است؛ یعنی زبان عربی؛ زمخشری در ذیل مسبوق الذکر می گوید:
«قوم پیامبر (ص) اولی بودند چون به او نزدیک تر بودند اما اگر کسی اشکال کند که پیامبر برای همه جهانیان مبعوث شده است چرا قرآن به یک زبان (عربی) نازل شده است. در پاسخ می گوییم، ترجمه جانشین آن می گردد. (23)
زمخشری توضیحی بیشتر در این باره نمی دهد و چنان که آوردیم مشکل را به آن طریق حل می کند. برخی آن را از باب اتمام حجت می دانند؛ یعنی قرآن به زبان عربی نازل شده است تا بر عربها اتمام حجت باشد. (24)
برخی دیگر از مفسران زبان عربی را فصیح تر زبانها و نزول قرآن به این زبان را برای همه مردم دنیا می‌دانند. (علوی حسینی، بی‌تا، ج 2، ص 93). اما صاحب المیزان در دو حوزه این مطلب را مطرح نموده است: الف: نخست در باب تکلم خداوند که معتقد است برای خداوند یک امر حقیقی و واقعی است: یعنی عمل سخن گفتن از خداوند سر زده است و به طور حقیقت هم سرزده است نه این که مجاز گویی کرده باشد.

ب: دیگر در باب زبان قوم.

ابتدا به طرح دو گزاره به شرح زیر می ‌پردازد:
1- ویژگی خاص انبیاء که مردم از درک آن عاجزند؛ مثل وحی، تکلم، نزول روح، فرشتگان و دیدن آیات بزرگ و یا اموری از قبیل فرشته، شیطان، لوح و قلم و... حقیقی هستند نه مجازی.
2- سخن درباره کلام خداوند حقیقی است و واقعیتی است خارجی و همان آثاری که بر تکلم های حوزه بشری بر آن مترتب می‌شود بر آن نیز چنین است. (طباطبایی، بی‌تا، ج 2، صص 314-319).
ایشان حتی اطلاق قول و کلام، هر دو را بر خداوند حقیقی و واقعی می‌داند. قول یعنی خداوند، گفتاری دارد و کلام یعنی این که خداوند به راستی تکلم کرده است.
از طرفی درباره «لسان قوم» معتقد است که منظور از قوم کسانی هستند که پیامبران در میان آنها زندگی می‌کنند و با آنها مخالطت دارند؛ چون خداوند بنای رسالت را بر معجزه خارق‌ العاده قرار نداده است بلکه آنها را به زبان عادی که با قوم‌ شان مکالمه می‌کرده اند، مبعوث نموده است. (همان، ج 11، ص 80). درباره ی انزال قرآن به زبان عربی هم گفته است:
«انزال کتاب به زبان عربی به این معناست که آن را در مرحله انزال به لباس قرائت عربی در آورده‌ایم. (25)
حال لازم است به همان پرسش نخستین این بخش بازگردیم که زبان قرآن در میان اقسام زبان دین یعنی، سمبلیک، نمادین، آیینی، اسطوره‌ای کدام است؟ در قرآن ممکن است از اقسام گوناگون یاد شده استفاده شده باشد ولی زبان قرآن را باید زبان عرفی دانست؛ یعنی تن دادن به شیوه های بیانی از قبیل تشبیه، مجاز، استعاره و کنایه. این امور یعنی رویکردی زیباشناختی که لازمه زبان عرفی است. زبان عرفی اگر بخواهد ماندگار گردد باید هم سمبلیک باشد و هم نمادین؛ از این رو «راز ماندگاری قرآن هم سمبلیک بودن و هم نمادین بودن آن است». (همان)
زبان قرآن، زبان قوم است؛
یعنی زبان عرفی است. لذا میان زبان آن و محیط و معیشت عرب تناسب ایجاد شده است.
زبان قرآن زبان جهان‌ بینی قوم است. چون «هر واژگان و سیستم معنایی، نمایاننده و در بردارنده ی جهان‌بینی خاص است که ماده خام تجربه را به صورت جهان با معنا و «تعبیر یافته ‌ای» تغییر می ‌دهد. واژگان به این معنا یک ساختمان تک لایه نیست، بلکه تعدادی واژگان های فرعی را که در عرض یکدیگر قرار گرفته‌اند و مرزهای تداخل با یکدیگر دارند، شامل می‌شود» (26)
مراد از عرفی بودن زبان قرآن این نیست که معانی قرآنی هم چنان در سطح زبان و واژگان عربی مانده است بلکه قرآن کریم به آنها تحول معنایی بخشیده است.
به عبارت دیگر قرآن معنای تازه به آن واژگان بخشیده است. عرفی بودن زبان قرآن به معنای زیر است:
1- به کارگیری واژگانی از زبان عادی عرب.
2- سازگار بودن با قواعد زبان عربی.
3- انطباق با جهان‌ بینی عرب.
این بدان جهت است که «هر سیستم یا دستگاه زبانی- زبان عربی یکی از سیستم ها و دستگاه ها، و عربی قرآن سیستم و نظام دیگری است- نمایانگر گروهی از مفاهیم است که بر روی هم جهان بینی خاصی را منعکس می سازد که خاص و مشترک مردمانی است که به آن زبان سخن می گویند.
عربی قرآن از جنبه معنایی منطبق با چیزی است که ما به حق می توانیم جهان بینی قرآنی بنامیم و این جهان بینی به نوبه خود جزئی از جهان بینی وسیع تری است که در زبان عربی قدیم انعکاس یافته است» (27)
لذا وجود واژگانی چون «ربح،(28) تجارت،(29) خسران،(30) بیع،(31) شراء،(32) قرض،(33) ربا،(34) اجر،(35) سبیل،(36) صراط،(37) و... نشان آن است که زبان قرآن عرفی است. از طرفی زبان قرآن نمی تواند تماماً سمبلیک باشد، چون با غایت نزول منافات خواهد داشت زیرا همه مردم در سطحی نیستند که زبان رمز و نماد را بفهمند.
نکته دیگر در عرفی بودن زبان قرآن این که قرآن کریم در بیان مهم ترین مسائل و مفاهیم دینی از واژگانی بهره برده است که در آغاز مدلول حسی داشته اند و سپس مدلولی انتزاعی و تجریدی یافته اند که ما از آن به «معنا شناسی در زمان واژگان قرآنی» یاد می کنیم.

پی‌نوشت‌ها:

1- عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد.
2- صلح‌جو، 1370، ص 46.
3- احمدی، بابک، 1377، ص 11.
4- هیک، 1372، ص 191.
5- پترسون، 1377، ص 256.
6- علی زمانی، 1375، 39.
7- نساء، آیه 164: و خدا با موسی آشکارا سخن گفت.
8- اعراف، آیه 143: و چون موسی به میعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت عرض کرد: «پروردگارا خود را به من بنمای تا بر تو بنگرم».
9- شوری، آیه 51: و هیچ بشری را نرسد که خدا با او سخن گوید جز (از راه) وحی یا از فراسوی حجابی.
10- در آیه 175 سوره بقره بحث در این است که در قیامت خداوند با گروهی سخن نمی گوید: « و لا یکلمهم الله یوم القیامه» که نشان می دهد پس در آن جا نیز کلامی وجود دارد ولی با این تفاوت که با گروهی خاص خواهد بود. در آیه 77 آل عمران هم از سخن نگفتن خداوند با گروهی است: « لا یکلمهم الله و لا ینظر الهیم الیوم القیامه». موسی با پیام و کلام خداوند به رسالت برگزیده می شود. « یا موسی انی اصطفیتک برسالتی و بکلامی». خداوند هم موسی را ندا می دهد: «فلما تاها یا موسی» و سخن پیامبرش را هم می شنود. « قال لا تخافا اننی معکما اسمع و اری».
11- بقره، آیه 186: و هر گاه بندگان من از نو درباره من بپرسند (بگو) من نزدیکم و دعای دعا کننده را - به هنگامی که مرا بخوانند- اجابت می کنم.
12- ابراهیم، آیه 4 : ما هیچ پیامبری را جز با زبان قومش نفرستادیم.
13- زخرف، آیه 3 : ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که بیندیشند.
14- فصلت، آیه3 :کتابی است که آن به روشنی بیان شده قرآنی است به زبان عربی برای مردمی که می دانند.
15- احقاف، آیه 12: و این (قرآن) کتابی است به زبان عربی که تصدیق کننده (آن) است تا کسانی راکه ستم کرده اند هشدار دهد و برای نیکوکاران مژده ای باشد.
16- شوری، آیه 4: و بدین گونه قرآن عربی به سوی تو وحی کردیم تا (مردم) مکه و کسانی را که پیرامون آنند هشدار دهی.
17- زمر، آیه 28: قرآنی عربی هیچ گژی باشد که آنان راه تقوا پویند.
18- مریم، آیه 97: در حقیقت ما این (قرآن) را بر زبان تو آسان ساختیم تا پرهیزگاران را به آن نوید و مردم ستیزه جو را به آن بیم دهی.
19- دخان، آیه 58: در حقیقت قرآن را بر زبان تو آسان گردانیدیم امید که بپذیرند.
20- زمخشری، 1986، ج3، ص 325.
21- فراستخواه، 1376، ص 15.
22- ایزوتسو، 1378، ص 19.
23- زمخشری، 1986، ج2، ص 539.
24- بلاغی، بی تا، ج3، ص 324.
25- فراستخواه، 1376، ص 264.
26- ایزوتسو، 1378، ص 24.
27- همان، ص 517-518.
28- أُولَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ. بقره، آیه 16.
29- یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ. صف، آیه 10
30- والعصر. ان الانسان لفی خسر، عصر، آیه 1 و 2.
31- من قبل ان یاتی یوم لا بیع فیه و لا خلال... ابراهیم، آیه 31.
32- ان الذین اشتروا الکفر بالایمان... آل عمران، آیه 177. و اشترو بآیات اللیه ثمناً قلیلاً. آل عمران، آیه 187.
33- و اقرضو الله قرضاً حسناً. زمر، آیه 276.
34- یمحق الله الربا و یربی الصدقات. بقره، آیه 276.
35- در آیات فراوانی با تعبیر « اجر عظیم» و «اجر غیر ممنون» آمده است.
36- در آیات فراوانی با تعابیری چون « راه خدا، راه طاغوت، راه فاسدان، راه راست، راه هدایت، راه گمراهی و... آمده است.
37- این واژه نیز با وصفی چون راه راست، راه خداوند، راه جهنم... آمده است.

کتابنامه:
1- صلح‌جو، علی، مقاله بحثی در مبانی ترجمه در کتاب درباره ترجمه، نشر دانشگاهی، چاپ سوم، 1370.
2- احمدی، بابک، آفرینش و آزادی، نشر مرکز، چاپ اول، 1377.
3- باربور، ایان، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، 1362.
4- هیک، جان، فلسفه دین، ترجمه بهرام راد، انتشارات المهدی، چاپ اول، 1373.
5- پترسون، مایکل و...، عقل و اعتقادات دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، طرح نو، چاپ سوم، 1377.
6- علی زمانی، امیر عباس، زبان دین، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، قم، 1375.
7- نراقی، احمد، رساله دین شناخت، طرح نو، چاپ اول، 1378.
8- زمخشری، جارالله، الکشاف، تحقیق مصطفی حسین احمدی، دارالکتب العربیه، بیروت، 1986.
9- فراستخواه، مسعود، زبان قرآن، انتشارات علمی ـ فرهنگی، چاپ اول، 1376.
10- ایزوتسو توشیهیکو، ساختمان مفاهیم اخلاقی ـ دینی قرآن، ترجمه فریدون بدره‌ ای، انتشارات فرزان، چاپ اول، 1378.
11- طباطبایی، محمد حسین، المیزان، انتشارات جامعه مدرسین، قم، بی‌تا.
12- علوی حسینی، محمد کریم، کشف الحقایق، بی‌تا، آذربایجان.
13- بلاغی، عبدالحجهًْ، حجهًْ التفاسیر، قم، بی‌تا.
منبع:تهیه و تنظیم: بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه؛ (1387)، قرآن و ادب(2) (مجموعه مقالات)، مشهد: بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه، چاپ اول.